استراتژی تعیین خط قرمز برای ایران
تاکنون یکی از مهمترین ابزارهای سیاسی، اطلاعاتی و روانی بوده که امریکا و
اسراییل آن را به کار گرفتهاند تا به روند مذاکرات با ایران جهت بدهند.
از بیش از دو سال پیش عقیده صهیونیستها این بوده است که اگر یک خط قرمز معتبر سر راه برنامه غنیسازی ایران ترسیم شود، ایران این برنامه را متوقف خواهد کرد.
در گفتوگوهای راهبردی میان امریکا و اسراییل درباره ایران که ظاهراً هر ماه یک بار برگزار میشود، صهیونیستها آنطور که خود در منابعشان گفتهاند اصرار داشتهاند که تنها راه متوقف شدن برنامه هستهای ایران این است که یک تهدید معتبر نظامی مقابل آن ایجاد شود و تهدید زمانی معتبر خواهد شد:
۱- توسط امریکا ایجاد شود.
۲- بهطور علنی اعلام شود.
۳- شکل آن از طریق ترسیم یک خط قرمز روشن مقابل برنامه غنیسازی ایران باشد.
امریکاییها بهدلایلی که این نوشته جای بحث از آن نیست زیر بار این موضوع نرفتند و اساساً روشن نیست که امریکا ایجاد یک تهدید معتبر نظامی مقابل ایران را مفید میداند یا نه.
در مورد اسراییل اما مسئله ساده است. بنیامین نتانیاهو پس از آنکه از کشاندن امریکا در این بازی ناامید شد، سال گذشته در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل اعلام کرد که تولید چیزی حدود ۲۵۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد خط قرمز اسراییل است و اگر ایران از این مرحله بگذرد با پاسخ نظامی اسراییل مواجه خواهد شد.
اینکه اساساً استراتژی ترسیم خط قرمز آنهم مقابل کشوری مانند ایران کارآمد هست یا نه، موضوعی است که درباره آن بحثهای زیادی صورت گرفته است. بسیاری از کارشناسان امور راهبردی بهویژه در امریکا عقیده دارند اتفاقاً ترسیم این خط قرمز با هدف اصلی، یعنی کنترل برنامه هستهای ایران، مغایرت دارد چرا که به ایران اجازه میدهد «در حول و حوش» آن خط قرمز آزادانه مانور کند بیآنکه نگران پرداخت هیچ هزینهای باشد.
پیشنهاد این یادداشت این است که ایران نیز در آستانه مذاکرات جدید با گروه ۱+۵ خطوط قرمزی ترسیم و آنها را علناً اعلام کند.
این کار دو مزیت مهم دارد:
۱- نخستین مزیت این خواهد بود که نقطهای را مشخص میکند که ایران از آن نقطه به بعد دیگر مذاکره نخواهد کرد. این امر برای تصحیح این اشتباه محاسباتی غربیها که ایران بهدلیل فشار ناشی از تحریمها درهرحال مجبور به مذاکره و پذیرش درخواستهای غرب است و گزینه دیگری ندارد، بهشدت مفید خواهد بود.
۲- مزیت دوم این است که این کار نقطه غیر قابل معامله را برای ۱+۵ روشن میکند. وقتی امریکاییها بدانند مجموعه مسائلی وجود دارد که ایران درباره آنها به هیچ وجه مذاکره نخواهد کرد، آنوقت روحیه عملگرایانه ایجاب میکند که «برد» خود را در نقاطی تعریف کنند که ایران آماده مذاکره درباره آنهاست. اگر چنین نقاطی مشخص نشود آنوقت غرب به این جمعبندی خواهد رسید که کل برنامه هستهای ایران روی میز است و خط قرمزی وجود ندارد و این روند مذاکرات را بهسمت افزایش شدید درخواستها از ایران (افزایش خط قرمزهای غرب) سوق خواهد داد.
اینکه دقیقاً چه مسائلی خط قرمز ایران است و چهمقدار از آنها را میتوان اعلام کرد، مستلزم تصمیم گیری سیاسی سطح بالاست اما موارد زیر از دل راهبرد فنی و مذاکراتی ایران در سالهای گذشته بهآسانی قابل استخراج است:
۱- نخستین خط قرمز این است که بنا باشد ایران از بخشی از حقوق هستهای خود طبق ماده ۴ انپیتی محروم شود.
۲- دومین خط قرمز آن است که ایران ذخیره مواد هستهای خود را از دست بدهد.
۳- سومین خط قرمز درخواست تعلیق برنامه غنیسازی ۵ درصد ولو بهمدت یک روز است.
۴- خط قرمز چهارم تشدید تحریمها بیش از مقدار فعلی است. ایران باید رسماً اعلام کند که اگر تحریمهای فعلی حتی یک قدم شدیدتر شود از مذاکرات خارج میشود.
از بیش از دو سال پیش عقیده صهیونیستها این بوده است که اگر یک خط قرمز معتبر سر راه برنامه غنیسازی ایران ترسیم شود، ایران این برنامه را متوقف خواهد کرد.
در گفتوگوهای راهبردی میان امریکا و اسراییل درباره ایران که ظاهراً هر ماه یک بار برگزار میشود، صهیونیستها آنطور که خود در منابعشان گفتهاند اصرار داشتهاند که تنها راه متوقف شدن برنامه هستهای ایران این است که یک تهدید معتبر نظامی مقابل آن ایجاد شود و تهدید زمانی معتبر خواهد شد:
۱- توسط امریکا ایجاد شود.
۲- بهطور علنی اعلام شود.
۳- شکل آن از طریق ترسیم یک خط قرمز روشن مقابل برنامه غنیسازی ایران باشد.
امریکاییها بهدلایلی که این نوشته جای بحث از آن نیست زیر بار این موضوع نرفتند و اساساً روشن نیست که امریکا ایجاد یک تهدید معتبر نظامی مقابل ایران را مفید میداند یا نه.
در مورد اسراییل اما مسئله ساده است. بنیامین نتانیاهو پس از آنکه از کشاندن امریکا در این بازی ناامید شد، سال گذشته در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل اعلام کرد که تولید چیزی حدود ۲۵۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد خط قرمز اسراییل است و اگر ایران از این مرحله بگذرد با پاسخ نظامی اسراییل مواجه خواهد شد.
اینکه اساساً استراتژی ترسیم خط قرمز آنهم مقابل کشوری مانند ایران کارآمد هست یا نه، موضوعی است که درباره آن بحثهای زیادی صورت گرفته است. بسیاری از کارشناسان امور راهبردی بهویژه در امریکا عقیده دارند اتفاقاً ترسیم این خط قرمز با هدف اصلی، یعنی کنترل برنامه هستهای ایران، مغایرت دارد چرا که به ایران اجازه میدهد «در حول و حوش» آن خط قرمز آزادانه مانور کند بیآنکه نگران پرداخت هیچ هزینهای باشد.
پیشنهاد این یادداشت این است که ایران نیز در آستانه مذاکرات جدید با گروه ۱+۵ خطوط قرمزی ترسیم و آنها را علناً اعلام کند.
این کار دو مزیت مهم دارد:
۱- نخستین مزیت این خواهد بود که نقطهای را مشخص میکند که ایران از آن نقطه به بعد دیگر مذاکره نخواهد کرد. این امر برای تصحیح این اشتباه محاسباتی غربیها که ایران بهدلیل فشار ناشی از تحریمها درهرحال مجبور به مذاکره و پذیرش درخواستهای غرب است و گزینه دیگری ندارد، بهشدت مفید خواهد بود.
۲- مزیت دوم این است که این کار نقطه غیر قابل معامله را برای ۱+۵ روشن میکند. وقتی امریکاییها بدانند مجموعه مسائلی وجود دارد که ایران درباره آنها به هیچ وجه مذاکره نخواهد کرد، آنوقت روحیه عملگرایانه ایجاب میکند که «برد» خود را در نقاطی تعریف کنند که ایران آماده مذاکره درباره آنهاست. اگر چنین نقاطی مشخص نشود آنوقت غرب به این جمعبندی خواهد رسید که کل برنامه هستهای ایران روی میز است و خط قرمزی وجود ندارد و این روند مذاکرات را بهسمت افزایش شدید درخواستها از ایران (افزایش خط قرمزهای غرب) سوق خواهد داد.
اینکه دقیقاً چه مسائلی خط قرمز ایران است و چهمقدار از آنها را میتوان اعلام کرد، مستلزم تصمیم گیری سیاسی سطح بالاست اما موارد زیر از دل راهبرد فنی و مذاکراتی ایران در سالهای گذشته بهآسانی قابل استخراج است:
۱- نخستین خط قرمز این است که بنا باشد ایران از بخشی از حقوق هستهای خود طبق ماده ۴ انپیتی محروم شود.
۲- دومین خط قرمز آن است که ایران ذخیره مواد هستهای خود را از دست بدهد.
۳- سومین خط قرمز درخواست تعلیق برنامه غنیسازی ۵ درصد ولو بهمدت یک روز است.
۴- خط قرمز چهارم تشدید تحریمها بیش از مقدار فعلی است. ایران باید رسماً اعلام کند که اگر تحریمهای فعلی حتی یک قدم شدیدتر شود از مذاکرات خارج میشود.