صراط: ماموران پلیس شهرری یک سال قبل در جریان قتل مردی به نام حسن قرار گرفتند
که با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود. همسر این مرد قبلا به ماموران گفته
بود شوهرش گم شده است. وقتی جسد کنار خیابان پیدا شد ضربات برجای مانده
روی بدن این مرد نشان میداد او قربانی انتقامگیری خشنی شده است.
تحقیقات در این خصوص آغاز شد و زن جوان که لیدا نام دارد به ماموران گفت:
«شوهرم صاز خانه خارج شد، تا جایی که من میدانم با کسی قرار داشت فکر
میکنم قرارش با پسرخواهرش بود چون حامد با من تماس گرفت و گفت با داییاش
کار دارد و سراغ او را از من گرفت از آنجایی که آنها با هم اختلافاتی
داشتند و او تنها کسی است که دقایقی قبل از قتل شوهرم همراه او بود فکر
میکنم قتل کار او است.»
وقتی ماموران حامد را بازداشت کردند این جوان گفتههای لیدا را انکار کرد و مدعی شد با داییاش قرار ملاقات نداشت. این جوان گفت: «من شهرستان بودم و در ترمینال منتظر اتوبوس نشسته بودم که لیدا به من زنگ زد و پرسید کجا هستم. جواب دادم دارم به محل خدمت سربازیام میروم گفت به تهران بیا. پرسیدم برای چه باید این کار را بکنم؟ گفت حسن بدحال است، به خانوادهات خبردادم آنها هم دارند به تهران میآیند. من هم بلافاصله به سمت تهران حرکت کردم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است البته چندبار با تلفن همراه داییام تماس گرفتم تا حالش را بپرسم اما جواب نداد.»
این جوان ضمن انکار قتل مدارکی را به ماموران نشان داد که صحت حرفهایش را تایید میکرد. به این ترتیب پلیس تحقیقات خود را درباره زندگی خصوصی لیدا و شوهرش آغاز کرد. وقتی لیدا مورد بازجویی قرار گرفت همه چیز را انکار کرد و گفت نمیداند چه بلایی سر شوهرش آمده است اما زمانی که ماموران دهها صفحه پرینت پیامکهایی را که او برای فردی ناشناس فرستاده بود جلویش گذاشتند و از او توضیح خواستند زن جوان مجبور به اعتراف شد. او گفت: چند ماهی بود که با مهران رابطه داشتم. ما باهم صحبت میکردیم و بیرون میرفتیم مهران خیلی به من وابسته شده بود و به همین دلیل هم شوهرم را کشت اما من در قتل شوهرم نقشی نداشتم.
بررسیهای ماموران فاش کرد مهران جوانی 19ساله است که از یک سال قبل با لیدا آشنا شده بود و آن دو با هم رابطه داشتند. این زن در پیامکهایی که برای مهران فرستاده از او خواسته بود تا نقشه قتل شوهرش را عملی کند و حتی به او قول ازدواج هم داده بود. به این ترتیب راز مرگ حسن برای ماموران فاش شد. مهران هم بعد از دستگیری وقتی مدارک پلیس را دید قتل را قبول کرد و گفت: از وقتی با لیدا رابطه برقرار کردم مدام به من میگفت از شوهرش خسته شده است و چون حسن خیلی او را اذیت میکند قصد دارد طلاق بگیرد. من 10 سال از لیدا کوچکتر بودم و میدانستم اگر بخواهم با او ازدواج کنم خانوادهام مخالفت میکنند. با این حال چون دوستش داشتم به او گفتم اگر از شوهرش جدا شد من حتی با وجود مخالفت خانوادهام با او ازدواج میکنم.
مدتی که گذشت لیدا به من گفت حسن حاضر نیست او را طلاق بدهد و دادگاه هم حق را به او میدهد بنابراین بهترین راه این است که حسن را بکشیم. من چندبار امتناع کردم اما لیدا گفت نقشهای کشیده که میتوانیم از طریق آن حسن را بکشیم و کسی هم متوجه نشود ما این کار را کردهایم. روز حادثه من به خانه لیدا رفتم و شوهر او را به قتل رساندم و بعد هم او گفت با پسرخواهر حسن تماس گرفته و طوری طراحی کرده که انگار او عامل قتل است. من بعد از این قتل مدتی خودم را مخفی کردم.»
ماموران با توجه به اقاریر دو متهم آنها را برای بازسازی صحنه جرم به محل بردند و این کار انجام شد. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. و مهران با اتهام مباشرت در قتل و لیدا با اتهام معاونت در قتل بهزودی محاکمه میشوند.
وقتی ماموران حامد را بازداشت کردند این جوان گفتههای لیدا را انکار کرد و مدعی شد با داییاش قرار ملاقات نداشت. این جوان گفت: «من شهرستان بودم و در ترمینال منتظر اتوبوس نشسته بودم که لیدا به من زنگ زد و پرسید کجا هستم. جواب دادم دارم به محل خدمت سربازیام میروم گفت به تهران بیا. پرسیدم برای چه باید این کار را بکنم؟ گفت حسن بدحال است، به خانوادهات خبردادم آنها هم دارند به تهران میآیند. من هم بلافاصله به سمت تهران حرکت کردم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است البته چندبار با تلفن همراه داییام تماس گرفتم تا حالش را بپرسم اما جواب نداد.»
این جوان ضمن انکار قتل مدارکی را به ماموران نشان داد که صحت حرفهایش را تایید میکرد. به این ترتیب پلیس تحقیقات خود را درباره زندگی خصوصی لیدا و شوهرش آغاز کرد. وقتی لیدا مورد بازجویی قرار گرفت همه چیز را انکار کرد و گفت نمیداند چه بلایی سر شوهرش آمده است اما زمانی که ماموران دهها صفحه پرینت پیامکهایی را که او برای فردی ناشناس فرستاده بود جلویش گذاشتند و از او توضیح خواستند زن جوان مجبور به اعتراف شد. او گفت: چند ماهی بود که با مهران رابطه داشتم. ما باهم صحبت میکردیم و بیرون میرفتیم مهران خیلی به من وابسته شده بود و به همین دلیل هم شوهرم را کشت اما من در قتل شوهرم نقشی نداشتم.
بررسیهای ماموران فاش کرد مهران جوانی 19ساله است که از یک سال قبل با لیدا آشنا شده بود و آن دو با هم رابطه داشتند. این زن در پیامکهایی که برای مهران فرستاده از او خواسته بود تا نقشه قتل شوهرش را عملی کند و حتی به او قول ازدواج هم داده بود. به این ترتیب راز مرگ حسن برای ماموران فاش شد. مهران هم بعد از دستگیری وقتی مدارک پلیس را دید قتل را قبول کرد و گفت: از وقتی با لیدا رابطه برقرار کردم مدام به من میگفت از شوهرش خسته شده است و چون حسن خیلی او را اذیت میکند قصد دارد طلاق بگیرد. من 10 سال از لیدا کوچکتر بودم و میدانستم اگر بخواهم با او ازدواج کنم خانوادهام مخالفت میکنند. با این حال چون دوستش داشتم به او گفتم اگر از شوهرش جدا شد من حتی با وجود مخالفت خانوادهام با او ازدواج میکنم.
مدتی که گذشت لیدا به من گفت حسن حاضر نیست او را طلاق بدهد و دادگاه هم حق را به او میدهد بنابراین بهترین راه این است که حسن را بکشیم. من چندبار امتناع کردم اما لیدا گفت نقشهای کشیده که میتوانیم از طریق آن حسن را بکشیم و کسی هم متوجه نشود ما این کار را کردهایم. روز حادثه من به خانه لیدا رفتم و شوهر او را به قتل رساندم و بعد هم او گفت با پسرخواهر حسن تماس گرفته و طوری طراحی کرده که انگار او عامل قتل است. من بعد از این قتل مدتی خودم را مخفی کردم.»
ماموران با توجه به اقاریر دو متهم آنها را برای بازسازی صحنه جرم به محل بردند و این کار انجام شد. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. و مهران با اتهام مباشرت در قتل و لیدا با اتهام معاونت در قتل بهزودی محاکمه میشوند.