صراط: پسرک بچه حزب اللهی در اینترنت دنبال عکس های دختران ساپورت پوش در خیابان
تهران و شهرستان های دیگر بود تا به نیت قربه الی الله برای طرح های
گرافیکی آماده کند و زیرش بنویسد شهدا شرمنده ایم.
این به معنای تام روایتی از هنر انقلابی غیر انقلابی است و کم نیستند تعداد این هنر مندان بچه حزب اللهی که نمازشان ترک نمیشود و هر هفته دعای ندبه و زیارت عاشورا دارند و اما دیگر چیزی به نام رمق انقلابی بودن ندارند و به قول وحید جلیلی این بچه ها در مقابل عکس متوسلیان می ایستند و میبینند که تیپ و قیافه شان شبیه اوست اما همین بچه ها نمیدانند که متوسلیان کسی بوده است که در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی در مبارزه با دشمن بوده است و ندای مقاومت و ایستادگی را داشته است.
جوانی تحول خواه با تفکراتی آشنا به امام خمینی را در نظر بگیرید که دارای استعداد عجیبی در نطق های انقلابی و شور انگیز برای بچه ها و دانشجویان بوده است و در یکی از این سخنرانی هایش این عبارت را دارد که: روزی میاد که ما مسلمونا پرچم کانادا رو پایین میاریم و پرچم ” لا اله الا الله” رو به جای اون بالا می بریم اما زمانی قصه جالب میشود که پس از مدتی دیگر از تفکرات انقلابی و تحول خواهانه خبری نیست و آن استعداد نطق و سخنرانی خود را نه برای کارهای انقلابی بلکه برای یک شرکت سرمایه داری در خدمت گرفته است. حالا این جوان دارای خانه ای بزرگ با یک ماشین شیک و مدل بالا است و اتفاقا نمازش را هم میخواند و تصویر بزرگی از کعبه را در خانه خود دارد.
این قصه برای من آینه تمای نمای بسیاری از بچه حزب اللهی های اطراف من است نه این که داستان زندگی شان شبیه جوانک قصه باشد نه! بلکه نوع تفکری که دارند، تفکری که میگوید تو نمازت را بخوان و هر هفته زیارت عاشورای خود را برگزار کن و برای مظلومیت حسین در صحرای کربلا اشک بریز اما دیگر از تفکرات انقلابی و مجاهدانه خبری نباشد و خواستی کار هنری کنی فوق فوقش بگویی: به احترام خون شهدا خواهرم حجابت و برادرم نگاهت را حفظ کن » و یا فیلم سینمایی بسازی که در آن یک پیرمرد نابینا از یک روستای دور افتاده به مشهد میرود و از آقا امام رضا[ع] شفا میگیرد و یا اینکه هر ساله با هزینه گزافی یادواره های شهدا را برگزار کنیم و در ابتدای این یادواره ها و با بنر بزرگی این نوشته را بنویسم که « زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست » و جالبتر این که تمامی دستگاه ها و نهادها در جمهوری اسلامی نیز که به با پول نفت ارتزاق میشوند از همین نوع نگاه حمایت میکنند.
اما اینجا باید این را گفت که این تفکر حاکم بر تمامی بچه حزب اللهی ها نیست ,چرا که بسیارند افراد انقلابی که منتظر بخشنامه فلان اداره و نهاد نمیشنیند خود به یاد شهید چمران این بار در عرصه فرهنگ و هنر دست به جنگ های نامنظم و چریکی میزنند و شما این را از جشنواره مردمی فیلم عمار گرفته تا کارهای مرکز مستند سفیر و از نصر تی وی تا جشنواره موسیقی ضد آمریکایی طبس میبینید و دیگر هنر را نه در گالری ها و فرهنگسراها بلکه آن را به قول مرحوم آقاسی در بطن مردم جستجو کرد و جستجو گر این باشیم که تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - اسلام ائمه هدي - عليهم السلام - اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميتها باشد.
هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايهداري مدرن و كمونيسم خونآشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بيدرد، و در يك كلمه " اسلام آمريكايي " باشد.
این به معنای تام روایتی از هنر انقلابی غیر انقلابی است و کم نیستند تعداد این هنر مندان بچه حزب اللهی که نمازشان ترک نمیشود و هر هفته دعای ندبه و زیارت عاشورا دارند و اما دیگر چیزی به نام رمق انقلابی بودن ندارند و به قول وحید جلیلی این بچه ها در مقابل عکس متوسلیان می ایستند و میبینند که تیپ و قیافه شان شبیه اوست اما همین بچه ها نمیدانند که متوسلیان کسی بوده است که در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی در مبارزه با دشمن بوده است و ندای مقاومت و ایستادگی را داشته است.
جوانی تحول خواه با تفکراتی آشنا به امام خمینی را در نظر بگیرید که دارای استعداد عجیبی در نطق های انقلابی و شور انگیز برای بچه ها و دانشجویان بوده است و در یکی از این سخنرانی هایش این عبارت را دارد که: روزی میاد که ما مسلمونا پرچم کانادا رو پایین میاریم و پرچم ” لا اله الا الله” رو به جای اون بالا می بریم اما زمانی قصه جالب میشود که پس از مدتی دیگر از تفکرات انقلابی و تحول خواهانه خبری نیست و آن استعداد نطق و سخنرانی خود را نه برای کارهای انقلابی بلکه برای یک شرکت سرمایه داری در خدمت گرفته است. حالا این جوان دارای خانه ای بزرگ با یک ماشین شیک و مدل بالا است و اتفاقا نمازش را هم میخواند و تصویر بزرگی از کعبه را در خانه خود دارد.
این قصه برای من آینه تمای نمای بسیاری از بچه حزب اللهی های اطراف من است نه این که داستان زندگی شان شبیه جوانک قصه باشد نه! بلکه نوع تفکری که دارند، تفکری که میگوید تو نمازت را بخوان و هر هفته زیارت عاشورای خود را برگزار کن و برای مظلومیت حسین در صحرای کربلا اشک بریز اما دیگر از تفکرات انقلابی و مجاهدانه خبری نباشد و خواستی کار هنری کنی فوق فوقش بگویی: به احترام خون شهدا خواهرم حجابت و برادرم نگاهت را حفظ کن » و یا فیلم سینمایی بسازی که در آن یک پیرمرد نابینا از یک روستای دور افتاده به مشهد میرود و از آقا امام رضا[ع] شفا میگیرد و یا اینکه هر ساله با هزینه گزافی یادواره های شهدا را برگزار کنیم و در ابتدای این یادواره ها و با بنر بزرگی این نوشته را بنویسم که « زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست » و جالبتر این که تمامی دستگاه ها و نهادها در جمهوری اسلامی نیز که به با پول نفت ارتزاق میشوند از همین نوع نگاه حمایت میکنند.
اما اینجا باید این را گفت که این تفکر حاکم بر تمامی بچه حزب اللهی ها نیست ,چرا که بسیارند افراد انقلابی که منتظر بخشنامه فلان اداره و نهاد نمیشنیند خود به یاد شهید چمران این بار در عرصه فرهنگ و هنر دست به جنگ های نامنظم و چریکی میزنند و شما این را از جشنواره مردمی فیلم عمار گرفته تا کارهای مرکز مستند سفیر و از نصر تی وی تا جشنواره موسیقی ضد آمریکایی طبس میبینید و دیگر هنر را نه در گالری ها و فرهنگسراها بلکه آن را به قول مرحوم آقاسی در بطن مردم جستجو کرد و جستجو گر این باشیم که تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - اسلام ائمه هدي - عليهم السلام - اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميتها باشد.
هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايهداري مدرن و كمونيسم خونآشام و نابود كننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بيدرد، و در يك كلمه " اسلام آمريكايي " باشد.