هنگامی که بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسایل سیاسی لیستی از برندگان و بازندگان توافق بینالمللی با ایران را ارائه میدهند، کمتر کسی است که نام برنده بزرگ این میدان یعنی دولت بشار اسد را فراموش کند. این در حالی است که این کشور جزو شرکت کنندگان در مذاکرات به صورت مستقیم یا غیر مستقیم نبوده است؛ اما شریک اساسی در ائتلافی است که غرب تا چند روز پیش نام شیطان را بر آن گذاشته بود و ایران رهبری آن را بر عهده دارد.
شاید توجه به این نکته ضروری باشد که یکی از عوامل اصلی هدف قرار دادن این دولت و رئیس جمهور آن از سوی کشورهای عربی خلیجی که ناگهان در این روند وارد شدند و اتحادیه عرب را نیز در راستای خدمت به طرحهای خود به کار گرفتند، این بود که بشار اسد از درخواست آنها برای خروج از این ائتلاف شانه خالی میکرد. پیشنهادات مسخره در این میان رشوههایی بود که تا مبلغ 15 میلیارد دلار به این کشور پیشنهاد شد و البته این مبلغ قابل افزایش نیز بود؛ اما این دولت پیشنهادات را رد کرد و از تهدیدات و تبعات مترتب بر آنها نیز نترسید.
درست است که انقلاب و نیز مردم سوریه در میان تمسک به مبانی مسالمتآمیز مبتنی بر مطالبات عادلانه و مشروع در راستای تغییر دموکراتیک و مساوات و احترام به حقوق بشر و پایان دان به استبداد یک انقلاب خودجوش بود و در زمان درست خود شکل گرفت، اما برخی قدرتهای منطقهای و جهانی این خیزشها را به نفع خود مصادره کردند و آن را در خدمت اهدافی غیر از آن چیزی که خیزشها برای آن آغاز شده بود درآورند. به این ترتیب بود که نتایج مصیبت باری به دست آمد که از جمله آن کشته شدن بیش از دویست هزار نفر در این کشور و آواره شدن 4 میلیون نفر در داخل و خارج از سوریه و از بین رفتن ساختار کشور و غرق شدن آن در جنگ طایفهای است.
محور ایران با وجود خسارتهای مادی و انسانی از این توافق برنده یا لااقل سالم بیرون آمد، چرا که این توافق زمینه را برای به رسمیت شناختن ایران به عنوان یک قدرت هستهای در آینده فراهم کرد و غرب را به تسلیم شدن در برابر این واقعیت و همزیستی با آن مجبور کرد، در این راستا غرب مجبور شد به صورت تدریجی تحریمهای اقتصادی را از ایران بردارد و آن را به عنوان یک دولت طبیعی و غیر تروریست به جامعه جهانی بازگرداند.
شاید برخی این استدلال بر حق را مطرح کنند که محاصره اقتصادی سخت ایران از سوی غرب و افزایش میزان بیکاری جوانان به 50 درصد و افزایش تورم به 60 درصد و کاهش ارزش پول ایران به میزان 80 درصد نقش مهمی در واداشتن ایران به دادن برخی امتیازات به طرف مقابل بازی کرد، اما عکس این معادله نیز میتواند درست باشد و آن این است که چالش با ایران و تهدیدات آمریکا و اسرائیل به استفاده از زور علیه این کشور و تجمع ناوگانهای نظامی در خلیج فارس باعث بالا رفتن قیمت نفت به میزان 30 درصد و همین موضوع زیانهای زیادی به اقتصاد اروپا وارد کرد، آنهم در شرایط سختی که اقتصاد این کشور با بحران مواجه است؛ بویژه اینکه شرکتهای چینی، روسی و هندی و اعضای بریکس از تحریمها سوءاستفاده کرده و در بازارهای ایران جای شرکت های اروپایی را گرفتند.
قطعا رفع تحریمهای ایران به کاهش تحریمها در سوریه نیز منجر خواهد شد، این کاهش میتوان با سست شدن مشت غربیها یا تزریق میلیاردها دلار از سوی ایران به اقتصاد دمشق صورت گیرد، آنهم بعد از زمانی که صادرات نفت و گاز ایران به روال معمول بازگشت و نقدینگی لازم برای این کشور ایجاد شد.
اولویتهای غربی به سرعت در سوریه تغییر کرده است و در روزها و ماههای آینده بعد از توافق ایران این تغییرات بیشتر نیز خواهد شد. سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه در این زمینه با صداقت تاکید میکند که براندازی دولت سوریه در رأس اولویتهای غرب نیست، بلکه مقابله با گروههای جهادی که قدرت بزرگ در داخل اراضی سوریه شدهاندع در رأس اولویتهاست و برای این منظور باید همکاری بینالمللی صور گیرد. بله اینها همان هایی هستند که پیشتر، از همکاری بین المللی برای براندازی بشار اسد و ریشه کن کردن تمام هم پیمانان وی به صورت غیر مستقیم سخن میگفتند.
فیصل مقداد معاون وزیر خارجه سوریه در اظهاراتی در گفتگو با روزنامه فایننشال تایمز که دیروز (سه شنبه) منتشر شد، تاکید کرد که نمایندگان برخی از این کشورهای غربی با دولت سوریه تماس گرفتهاند و در زمینه همکاری برای مبارزه با جهادگران با دولت دمشق رایزنی کردهاند. وی تاکید کرد که دمشق انتظار ندارد فشارهای بینالمللی برای کناره گیری بشار اسد در خلال مذاکرات سازش در کنفراس ژنو 2 مطرح شود.
ائتلاف ملی سوریه که امروز مشارکت اسد در حاکمیت انتقالی این کشور در مصوبه خروجی کنفرانس ژنو را رد کرده بود، به نظر من درک و برداشت درستی از تحولات جهانی و کودتاهای سیاسی کنونی در منطقه بویژه بعد از توافق هستهای ایران با شش کشور صنعتی ندارد. چرا که این توافق بیش از قبل مواضع تندی را بر علیه آنها خواهد داشت. یک بچه کوچک سوری میداند که میزان نمایندگی ائتلاف ملی برای مردم این کشور تا چه شکننده است و این ائتلاف حتی از سوی گروههای جهادگرای مخالف دولت سوریه و گروههای غیر جهادی نیز قابل پذیرش نیست، ارتش آزاد سوریه نیز به صراحت اعلام کرده است که این ائتلاف نماینده و سخنگوی آنها نیست.
دولت سوریه دستاوردهای سیاسی بزرگی را به دست آورده است؛ دیگر هیچ کس در غرب یا حتی در اتحادیه عرب که عضویت این کشور را به حالت تعلیق در آورد، از براندازی دولت سوریه سخن نمی گوید، دیگر سوریها نیز احتمال این اتفاق را نمی دهند و بازگشت صد هزار آواره سوری از اردن به داخل خاک این کشور در ماههای اندک گذشته نشانه دیگری از این باور است. آوارگان می دانند که با وجود عرب هایی که از آزادی سرزمین های آنها سخن میگویند، اما با آنها بدرفتاری می کند و به زنان آنان فحاشی میکنند و کمک های قطره چکانی به آنها می دهند تا شرایط معیشتی آنها بهبود یابد، بازگشت به کشور و مواجه شدن در برابر خطرات احتمالی بهتر از ماندن در این کشورهاست. آنها می دانند که کشورهای عربی که هزاران میلیارد سرمایه دارند؛ درهای کشور خود را به روی آنها بسته اند،بنابراین کرامت آنها در بازگشت به کشورشان است.
ما از اینکه جان کری وزیر خارجه آمریکا در کنار ولید المعلم وزیر خارجه سوریه بنشیند و به وی لبخند بزند و برای حل مشکلات با وی دیدار کند، شگفت زده نمیشویم و حتی آن را بعید نمیدانیم، این دیدار احتمالا ممکن است در شرایطی برگزار شود که در اتاق کناری جان برینان رئیس سازمان جاسوسی آمریکا نیز با همتای سوری خود در مورد نحوه مقابله با گروه های جهادگرای اسلامی رایزنی میکند. چه کسی تصور می کرد باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا با حسن روحانی رئیس جمهور ایران تماس تلفنی برقرار کند، چه کسی تصور می کرد که واشنگتن و ایران به توافقی برسند که غنی سازی اورانیوم در ایران و باقی ماندن دستگاه های سانتریفیوژ در این کشور را مشروع کند؟
ما امروز می دانیم که عمان میزبان گفتگوهای محرمانه ایران و آمریکا است و فردا متوجه خواهیم شد که همین پادشاهی یا یک پایتخت عربی دیگر که قطعا ریاض یا دوحه نخواهد بود، میزبان گفتگوهای سوری- آمریکایی خواهد شد. آمریکا برای تعیین برنامههای صلحآمیز یا جنگی خود عاشق اتاقهای سیاه گفتگو است.
بعد از سی سال محور ایران، دیپلماسی را به نفع خود برد و محور اعتدال در مقابل شکست خوردند؛ آمریکا با محور اول سازش کرد و به انزوا یا تحقیر محور دوم پرداخت، محوری که خودش آن را تاسیس کرده و از آن حمایت کرده است، چرا که واشنگتن دولتی است که روی مبانی اخلاقی اداره نمیشود، بلکه سیاستهای این کشور مبتنی بر منافع است.
این دستاورد می تواند کم یا زیاد باشد و می تواند کوتاه مدت یا بلند مدت باشد؛ اما در هر حال با زبان زور محقق شده و بهتر از شکست است؛ حال این سناریو به پایان رسیده و فصلهای جدید به زودی آغاز خواهد شد.