شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ دی ۱۳۹۲ - ۱۹:۲۰

گفتاری‌ازآیت‌الله‌صافی‌به‌مناسبت17ربیع‌الاول

آیت الله صافی گلپایگانی در سخنانی به بیان ابعاد مختلف شخصیت پیامبر گرامی اسلام پرداخته است.
کد خبر : ۱۵۷۸۵۳

صراط:  در گفتار آیت الله صافی گلپایگانی پیرامون فرا رسیدن سالروز ولادت نبی مکرم اسلام آمده است: در بیان ویژگی‌ها و وصف پیامبر گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، کتاب‌ها و آثار زیادی نوشته شده است؛ مسلمانان از شیعه و سنی و نیز خاورشناسان، و هم‌چنین شعراء عجم و عرب در مدح آن حضرت بسیار نوشته و سروده‌اند و همه به عجز خود در وصف آن بزرگوار اعتراف کرده‌‌اند. از جمله شعرای عجم که در مدح آن بزرگوار شعر سروده‌اند، سروش اصفهانی ملقب به شمس الشعرا است که در دیوان شعر خود دارد:

امروز فسرد آزر برزین * کردند براق مَحْمِدَت را زین

امروز بهشتیان به استبرق * بستند بهشت عدل را آذین

امروز بُوَد فرشتگان را سور * و اهریمن، سوگوار و اندوهگین

امروز شکست صفه کسری * و آمد به جهان یکی درست آیین

امروز به گلْستان دین بشکفت * شمشاد و گل و بنفشه و نسرین

سالار پیامبران ابوالقاسم * آن کرده خطاب، ایزدش یاسین

چون شعله کشد جحیم آتش را * حب وی و آل وی دهد تسکین

بر جنّ و بشر پیمبر مرسل * نسرشته خدای، بوالبشر را طین

خورده است خدا به موی او سوگند * کرده است خدا به روی او تحسین

از چرخ گذشته با چه؟ با جامه‌ * بر عرش نشسته با چه؟ با نعلین

مخذول نفاق او بود پرویز‌ * مسمار سم براق او پروین

نفرین ‌کردند انبیا بر قوم * چون نوح و چو هود و صاحب یقطین

آزار ز انبیا فزون‌تر دید * از قوم، و نکرد قوم را نفرین

از فرش به عرش رفت و باز آمد * جنبنده هنوز حلقه زلفین

اسرار دو کون در شب معراج * بی‌واسطه کرد حق بدو تلقین

طبع من و صد هزار همچون من * از منقبتش مقصر و مسکین

شعرای عرب هم در مدح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و مناقب و فضایل آن حضرت بسیار شعر و نثر سروده و نوشته‌اند، به طور مثال شاعر عرب احمد الشوقی در سروده‌ی خود می‌گوید:

ولد الهدى فالکائنات ضیاء * و فم الزمان تبسم و ثناء

الروح والملأ الملائک حوله * للدین والدنیا به بشراء

والعرش یزهو والحظیرة تزدهی * و المنتهى والسدرة العصماء

تا آنجا که می‌گوید:

بک بشّر الله السماء فزینت * و تضوّعت مسکاً بک الغبراء

یوم یتیه على الزمان صباحه * ومساؤه بمحمد وضاء(1)

این‌ها نمونه‌ای از اشعار در وصف و مدح حضرت ختمی مرتبت است، ولی هر چه که ما بگوییم و دیگران اعتراف کنند قرآن از همه بالاتر است:

«لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ.»(2)

اصلاً راجع به شخصیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله ما نمی‌توانیم حرف بزنیم. انسان مبهوت می‌شود، آن‌هایی هم که خیلی بالا هستند مبهوت می‌شوند.

باید مثل امیرالمؤمنین علیه الصلوة و السلام، پیغمبر را وصف کند. اگر می‌خواهید وصف آن حضرت را ببینید، باید آن خطبه شریفه امیرالمؤمنین علیه الصلوة و السلام در نهج البلاغة را ملاحظه کنید که می‌فرماید:

«إِنَّ اللهَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى‏ التَّنْزِیلِ‏ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة»(3)

یا در جای دیگری از نهج البلاغه شریف می‌فرماید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ‏ وَ هَدَى إِلَى‏ الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏.»(4)

خلاصه اینکه در اطراف شخصیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله اگر هر روز بگوییم باز هم تمام نمی‌شود. حتی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمت‌های وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شده‌اند.

توماس کارلایل در کتاب الأبطال که ترجمه آن به نام قهرمانان منتشر شده است، از هر صنفی، قهرمان و بطل آن صنف، یعنی کسی که در آن صنف موفق بوده است را نام می‌برد. در جایی می‌گوید: البطل فی صورة النبی، قهرمان پیغمبران. در آنجا نه حضرت موسی را می‌گوید و نه حضرت عیسی، و نه حضرت ابراهیم را بلکه می‌گوید: بطل و قهرمان در نبوت و پیغمبری، محمد است.

شخصیت عظیم حضرت صادق علیه الصلوة و السلام هم همین‌طور است. این مدرسه‌ای که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام برای امت اسلام افتتاح کردند، اگر نبود می‌توان گفت دین ناقص می‌ماند. هر چه از اصول و فروع که لازم بود فرمودند.

ابوحنیفه می‌گوید: ما رأیت أفقه من جعفر بن محمد؛ من فقیه‌تر از جعفر بن محمد ندیدم.(5)

یا ابن عقده متوفاى 333 هجرى - که از محدثانی معتبر و مورد قبول نزد عامه مسلمانان از شیعه و سنی است- کتابى نوشته به نام «اسماء الرجال الذین رووا عن الصادق علیه السلام» و در آن کتاب نام چهار هزار نفر را نقل کرده که همه از حضرت صادق علیه السلام حدیث نقل کرده و اخذ علم داشته‌اند که متأسفانه این کتاب مانند کتاب‌هاى دیگر از بین رفته فقط بزرگانی از آن یاد کرده‌اند.(6)

یا اینکه نجاشى در رجال خود از احمدبن عیساى اشعرى نقل کرده می‌گوید: «من در طلب علم حدیث به کوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسیدم. به او گفتم: کتاب علاء بن زرین و ابان بن عثمان احمر را به من بدهید تا از روى آن‌ها نسخه‌بردارى کنم؛ او آن دو کتاب را من داد، گفتم: اجازه روایت نیز بدهید. فرمود: خدا تو را رحمت کند، چقدر عجله دارى ببر بنویس؛ سپس بیا براى من بخوان تا بشنوم؛ آن‌گاه اجازه روایت بدهم. گفتم: بر خودم از پیشامدهاى زمان خاطر جمع نیستم.

حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من می‌دانستم که حدیث اینگونه مشترى و خواهان دارد، بیشتر از این جمع می‌کردم. من در مسجد کوفه 900 شیخ را درک کرده‌ام که همه می‌گفتند: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد.»(7)

این چه مدرسه‌ای بوده است؟ این چه علوم و معارفی بوده است که این‌ها داشته‌اند؟ مرور زمان نشان داد اینکه پیغمبر اکرم بارها می‌فرمود: عترت من، اهل بیت من؛ «أُذَکِّرُکُمُ‏ اللهَ‏ فِی أَهْلِ بَیْتِی»(8) و یا «لَا تُعَلِّمُوهُمْ‏ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»(9) این‌ها همین طور نبود که مثلاً چون قوم و خویش او هستند این را بفرماید، بلکه برای همین مقامات و علوم و درجاتی بود که این‌ها داشتند.

احمد بن عبد العزیز معروف به ابن عیاش از علمای بزرگ ما در قرن چهارم که در سال 401 وفات کرده است کتابی دارد به نام مقتضب الأثر فی النص علی الائمة الإثنی عشر. من بیش از 50 سال پیش نسخه‌ای از آن را دیدم که خوب چاپ نشده بود. تصمیم گرفتم مجدد آن چاپ شود و برای این‌که معلوم شود که این کتاب اثر آن وقت‌ها است، تمام مدارک و شواهد را دیدم و از کتاب‌های دیگر که بعد از آن روایت کرده‌اند همه را استخراج کردم.

یک مقدمه‌ای هم بر آن نوشتم که در آن، کلامی از شبراوی رئیس اسبق جامعه الازهر نقل کردم. الشیخ عبدالله الشبراوی کتابی به نام الاتحاف بحب الاشراف دارد که در موضوع فضایل سادات نوشته است. او در آن کتاب از قول بعض اهل علم نقل می‌کند که «هر کس فضایل اهل بیت علیهم السلام را منکر شود، مثل کسی است که بخواهد آفتاب را بپوشاند و هیچ‌کس از آن‌ها تا به حال سؤالی نکرده که آن‌ها در جواب بمانند. تا اینکه می‌گوید «و قد اشرق نور هذه السلسلة الهاشمیة، والبیضة الطاهرة النبویة، والعصابة العلویة، وهم اثناعشر اماماً مناقبهم علیة و صفاتهم سنیة، ونفوسهم شریفة ابیه، و أرومتهم کریمة محمدیة. ثم ذکر اسمائهم الشریفة علیهم الصلوة والسلام.»

باید قدر اهل بیت علیهم السلام و این معارف و هدایت‌هایی که از آن بزرگواران در دست ماست را بدانیم و علاوه این معارف را به گوش همه جهانیان برسانیم تا همگان که تشنه این علوم هستند از این دریای بی‌نظیر معرفت و علم بهره‌مند گردند انشاء الله.

پی نوشت‌ها:

1. این شعر در الشوقیات احمد الشوقی چاپ دار الشروق مصر آمده است.

2. آل عمران؛ آیه164.

3. نهج البلاغة؛ خطبه26.

4. نهج البلاغة؛ خطبه195.

5. طبقات الحفاظ؛ الذهبی، الطبقة الخامسة،ص166.

6. در رجال العلامة الحلی؛ قسم دوم، باب چهارم، شرح حال احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقدة/رجال الطوسی؛ المقدمة به این کتاب اشاره شده است.

7. رجال نجاشی؛ شرح حال حسن بن على بن زیاد الوشا.

8. بحارالانوار؛ ج23، باب7، حدیث10.

9. کافی؛ جلد1، بابُ مَا نَصَّ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ.

منبع: فارس