سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۰:۲۳

چرایی‌ رشد ادبیات تهدید و تحقیر علیه ایران

ادبیات تهدید و تحقیر علیه ایران از سوی مقام های امریکایی پس از توافق ژنو به شدت رشد کرد. مکررا ایران را به حمله نظامی تهدید کردند، گفتند گزینه ای را از روی میزشان بر نمی دارند، تاکید کردند که حتی ژنتیک ایرانی ها هم مشکل دارد...
کد خبر : ۱۶۴۶۲۵
صراط: رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز فرمودند که به مذاکرات هسته ای با 1+5 خوش بین نیستند. پیش از این، چند بار دیگر هم از ایشان شنیده بودیم که به عاقبت این مسیر بدبینند. زمانی شاید چنین سخن گفتن درباره مذاکرات نوعی پیش داوری محسوب می شد اما الان در موقعیتی هستیم که بتوان ادعا کرد این نحوه سخن گفتن دقیقا توصیف واقعیت است نه چیز دیگر.
توافق ژنو و فضای ما بعد آن آزمونی بود برای اینکه ببینیم دلیلی برای خوش بینی نسبت به آینده وجود دارد یا نه. برخی در داخل کشور، ساد دلانه، نفس حصول توافق را به این معنا دانستند که دوران جدیدی از روابط با امریکا آغاز شده است که در آن می تواند بنا را بر خوش بینی به امریکا گذاشت یا حداقل می توان باور داشت که امریکا به این نتیجه رسیده است که باید از طریق مصالحه در برخی حوزه های خاص، از شدتن دشمنی خود با ایران بکاهد.
در واقعف پس از توافق ژنو، یک جریان کاملا سازمان یافته که یک سر هم درون دولت داشت با جدیت تلاش کرد به مردم بگوید الگوی عمل امریکا به این دلیل تغییر کرده که اهداف آن در حال تغییر است و راهی گشوده که ایران می تواند با پیمودن آن با عبور از یک تاریخ پر از دشمنی، به یک شریک راهبردی برای امریکا تبدیل شود.
پیگیری سیر اظهارات مقام های امریکایی در همین دو ماه گذشته به ما می گوید که این نوع نگاه به مسئله بسیار ایدئولوژیک و غیر واقع بینانه بوده و با توافق ژنو نه تنها چیزی از دشمنی امریکا با ایران کاسته نشده بلکه ابعاد جدیدتری از این دشمنی در حال نمایان تر شدن است.
اجازه بدهید به فهرست تازه ترین دلایلی که به ما می گوید باید به امریکا بدبین بود نگاهی بیندازیم.
1- قبل از هر چیز مصرف ادبیات تهدید و تحقیر علیه ایران از سوی مقام های امریکایی پس از توافق ژنو به شدت رشد کرد. امریکایی ها مکررا ایران را به حمله نظامی تهدید کردند، گفتند گزینه ای را از روی میزشان بر نمی دارند، تاکید کردند که حتی ژنتیک ایرانی ها هم مشکل دارد و دست آخر گفتند هیچ اعتمادی به ایران ندارد. اگر فرض کنیم اینها مواضع حقیقی امریکاست در این صورت باید دید چرا توافق ژنو باعث شده امریکایی ها فکر می کنند می توانند ایران را جدی تر تهدید کنند و اگر این مواضع فقط برای ساکت کردن تندروها درون امریکاست –که قطعا چنین نیست- باز هم این سوال رخ می نماید که چرا اثر پذیری امریکا از لابی صهیونیستی پس از توافق ژنو تا این حد زیاد شده است.
2- دومین اتفاق تلاش نمایان امریکا و برخی کشورهای اروپایی برای افزایش مداخله مستقیم در امور داخلی ایران پس از توافق ژنو بود. در واقع فقط یک نگاه اجمالی به اظهارات مقام های امریکایی نشان می دهد که امریکایی ها به محض استشمام بوی سازش از برخی از نواحی درونی دولت ایران، به سرعت مسئله حقوق بشر را روی میز گذاشتند و مطالباتشان در این حوزه را که ظاهرا در راس آن دادن آزادی عمل به فتنه گران سال 88 است برجسته کردند. معلوم بود که امریکایی ها دچار این توهم شده اند که کسانی در ایران بر سر کارند که امتیاز گرفتن از آنها آسان است؛ پس حالا که چنین است، چرا باید فقط به موضوع هسته ای اکتفا کرد؟ تبدیل کردن مسئله ای که غربی ها آن را حقوق بشر می خوانند به موضوع مذاکره میان ایران و غرب –چیزی که ظاهرا عده ای در ایران نه فقط به آن بی میل نیستند بلکه اشتیاقی فراوان هم برای آن دارند- در واقع هیچ معنایی جز باز شدن باب مداخله مستقیم، مستمر و طلبکارانه غرب در امور داخلی ایران و تقویت جریان غربگرا و بلکه برانداز در ایران با پشتوانه ابزارهای بین المللی ندارد. به تعبیر دیگر می توان اینطور نتیجه گرفت که توافق ژنو گزینه براندازی نظام در ایران را برای غربی ها پر رنگ تر کرد و به جای اینکه برای عمیق تر کردن پیوندهای استراتژیک با نظام جمهوری اسلامی تلاش شود، غربی ها نشان دادند به فضای جدید در ایران به عنوان فرصتی گرانبها برای پیش بردن پروژه براندازی و تقویت جریان های برانداز نگاه می کنند.
3- سومین علامت که در سخنان امریکایی ها کاملا پیدا و در عملشان آشکارتر است، تلاش برای حفظ و مهم تر از آن تشدید فشارها بر ایران بویژه در حوزه تحریم هاست. در حالی که برخی در ایران وعده می دانند که رژیم تحریم ها در حال فروپاشیدن است امریکایی ها دو کار کردند. اول اینکه تلاش کردند هرگونه مراوده تجاری با ایران حتی در حوزه هایی که ظاهرا تحریم های آنها تعلیق شده بی معنا کنند. سفر تجار مختلف به ایران بیشتر به دلیل فشارهای امریکا تبدیل به سفرهای آرزومندانه (به تعبیر وندی شرمن) شده و عملا قراردادی منعقد نمی شود بلکه فعالان اقتصادی اروپایی به ایران می آیند فقط با این هدف که به ایران بگویند اگر توافق نهایی را امضا کند آن وقت تجارت با تهران آغاز خواهد شد. در واقع، بی مبنا نیست اگر بگوییم به جر 4/2 میلیارد دلار پول نقدی که به طور اقساطی به ایران پرداخت می شود در بقیه حوزه های لغو تحریم ایران صرفا مشتی وعده تحویل گرفته است. اقدام دوم امریکا برای حفظ و تشدید فشار اقتصادی بر ایران پس از توافق ژنو  این بوده است که اجرای تحریم های پیشین علیه ایران را به گونه ای تشدید کرده که عملا هزینه های اقتصادی ایران در طول 6 ماه آینده بیش از چند برابر منافعی باشد که به دست می آورد. به همین دلیل ایران در این مدت بیش از 3 بار تحریم شده است. موانع تجاری بویژه در حوزه بانک و بیمه سخت گیرانه تر شده و امریکایی ها طرف های خصوصی متمایل به تجارت با ایران را به نحو آشکارتری تهدید می کنند. بنابراین واضح است که تصمیم امریکا این است که با تشدید فشار زمینه را برای گرفتن امتیازهای بزرگتر از ایران فراهم کند و اراده ای برای ایجاد بهبود اقتصادی محسوس برای ایران وجود ندارد.
4- آخرین علامت پرده برداری امریکا از مقصود خود در این باره  است که قصد دارد پس از موضوع منطقه ای به سراغ دیگر ابزارهای قدرت ایران از جمله مسئله موشکی و سپس قدرت منطقه  ای ایران برود. امریکایی ها به صراحت گفته اند می خواهند برنامه موشکی ایران به گونه ای تغییر شکل بدهد که فاقد هرگونه ارتباط با برنامه هسته ای باشد و این هیچ معنایی جز اینکه امریکا می خواهد باب مداخله در قدرت نظامی متعارف ایران را باز کند ندارد. در واقع پس از توافق ژنو امریکا هدفگذاری های خود برای مهار ایران را گسترده تر کرده و سعی در عمیق تر کردن آن دارد. این امر دارای این پیام برای ایران است که مسئله هسته ای علاوه بر اینکه   یک بهانه است صرفا آغازی برای بهانه جویی های بعدی محسوب می شود و نقطه ای وجود ندارد که امریکا در آن متوقف شود و قدرت ایران را به رسمیت بشناسد.
منبع: تسنیم