غربشناسی در ایران و در ایران پس از انقلاب مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشته است که در هر یک از آنها، جنبههای بسیاری از هویت انسان غربی، استکبار جهانی و نظام سلطه مورد بررسی و تدقیق قرار گرفته است. در نگاه تاریخی شاید بتوان سردمدار غربشناسی در اسلام را سید جمالالدین اسدآبادی دانست و در ادامه افرادی چون نائینی و کواکبی و دیگران را تا حدودی میتوان در نسل نخست این عرصه فعال دانست. در طول 100 سال گذشته افراد بسیاری داعیه شناسنده بودن برای تمدن غرب را به دوش کشیدهاند در حالی که بسیاری از آنان در گرداب جهالت غربگرایی نیز گرفتار شده بودند. این افراد کسانی هستند که غربشناس و در عین حال داعی به سوی غرب بودند. افرادی چون میرزا ملکم خان، محمد علی فروغی، عبدالرحیم طالبوف، عبدالکریم سروش.
محمد علی فروغی
سید مهدی موسوینیا در مقالهای در پایگاه دیدهبان آسیبشناسی جریانهای غربشناسی در ایران را اینگونه ترسیم کرده است:
اما از هر منظری که نگریسته شود، فعالیتهای غربشناسانه
ابتدایی در ایران هرگز قابل مقایسه با دوران پسا انقلابی آن در ایران نیست. پس از
پیروزی انقلاب شاهد ظهور و بروز چهرههایی هستیم که هر یک از منظری و از زاویهای
خاص به مسئله غربشناسی روی کردهاند. افرادی چون سید مرتضی آوینی از جهت هژمون
فرهنگی غرب، مهدی نصیری با نفی اساس علمی غرب، حجتالاسلام میرباقری با قرار دادن
غرب در جهت شجره خبیثه ابلیس و شهید مطهری با نگاهی متفکرانه که به دنبال پاسخگویی
به حملات فکری غرب و دفاع از اسلام بود.
حجت الاسلام میرباقری
در کنار این افراد نیز حسن عباسی در یک مجموعه سخنرانی 36 قسمتی با عنوان غربشناسی ابعاد گوناگون غرب از نگاه کلان و استراتژیک را مورد شناسایی قرار داده است و علاوه بر آن در دوره طرحریزی استراتژیک کلبه کرامت نیز که تا کنون نزدیک به 500 جلسه از آن برگزار شده بسیاری از جنبههای پنهان نظام سلطه را مورد بررسی و تدقیق قرار داده است.میتوان حسین روازاده را نیز در جبهه کسانی قرار داد که از فرصتِ داشتن تعداد زیاد پیروان فکری استفاده کرده و در موارد بسیاری غرب را از منظر تروریسم غذایی یا همان «آگرو تروریسم» مورد شناسایی و تحلیل قرار داده است.
دکتر حسین روازاده
حسن عباسی
با این حال در کنار همه این تلاشها و بسیاری از تلاشهایی که ذکر نشد و نیز در گوشه و کنار انجام شده و از نظر ما و عموم پنهان مانده است، همچنان شاهدیم که امام خامنهای در پیام شفاهی خود به تشکلهای دانشجویان انقلابی، بندی را آورده که نشان از لزوم توجه بیشتر به این مباحث دارد. حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی شفاهی به تشكلهای دانشجويی انقلابی، با بیان اینكه عرصه جنگ نرم بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالك اشتروار میطلبد، خطاب به جوانانی که آنان را افسران جوان جنگ نرم میدانند تأكید كردند:
- نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایههایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل كنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیّتهای خودتان را بهكار گیرید و در این مسیر به وعدههای خداوند اطمینان داشته باشید.
این جملات امام خامنهای سه سوال مهم را مطرح میکند: آیا غربشناسی و پیرو آن نظام سلطه شناسی به صورت کامل صورت نگرفته است و هنوز جنبههایی از آن مغفول مانده؟ و یا اکنون منظور نظر امام این است که این فرآیندِ انجام شده در رابطه با غربشناسی و محصولات به دست آمده از این فرآیند باید به صورت کاربردی و اجرایی، سرمشق و الگوی ابعاد گوناگون زندگی جوانان انقلابی این کشور قرار بگیرد؟ و یا هر دوی این سوالها؟
پاسخ هر چه که باشد، مخاطبان این دستور صریح امام خامنهای، جوانان انقلابی و دانشجویان مسلمان و ولایتمدار این کشور هستند و بر ایشان فرض است که نسبت به انجام این دستور اقدام کنند؛ در سرحد توان. امام خامنهای در بند مورد اشاره، چهار مرحله از جنگ نرم را به تصویر کشیدهاند:
1. شناسایی کامل نظام سلطه
2. تحلیل اهداف و راهبردهای واقعی آن
3. رویارویی با تمام ظرفیت
4. اطمینان به وعدههای خداوند در حین جنگ
به نظر میرسد شناسایی تمدن غرب و نظام سلطه برآمده از آن، تا حد زیادی انجام شده باشد، اما کامل نیست. پس وظیفه نخست عدهای از این جوانان مخاطب، شناسایی مبانی و حوزهی ناشناخته و یا مغفول مانده این تمدن و نظام سلطه است. اما ابعاد و لایههای نظام سلطه چیست و از کجا باید برای شناسایی آن اقدام کرد؟ در پاسخ به این سوال میتوان طرح کلان زیر را ارائه داد:
مرحله دوم یعنی تحلیل اهداف واقعی نظام سلطه نیز نیازمند علم، دست بردن به دامن تقوا، کسب حکمت از خداوند متعال و همچنین نشستن در مقابل اساتیدی است که در این زمینه در کشور حاضرند و مورد وثوق علما هستند. اشاره مهم امام خامنهای به عبارت «واقعی»، از این جهت است که یکی از تخصصهای نظام سلطه و اساسا غرب در رویارویی با دشمنش ایجاد اهداف توهمی و غیر واقعی برای وی است تا به اشتباه بیافتد و از حمله به استراتژیها و اهداف واقعی بازبماند.
در مرحله سوم نیز دستور بر جهاد است. یک جهاد تمام عیار.