از معادی خواستیم تا گفتوگوی ما با حضور همزمان او و دخترش همراه باشد و او هم با طنز گفت که؛ حالا دیگر باید برنامههایش را با «باران» خانم هماهنگ کند!
پیمان معادی در آغاز این گفتوگو دربارهی حضورش در نمایش «در انتظار گودو» گفت و مطرح کرد: «خیلی چیزها در زندگی چندان پیشبینی شده نیست، همچنانکه من پیشبینی نمیکردم قرار است در تئاتر بازی کنم و بعد این اتفاق بیفتد. معمولا باید یکسری عوامل دست به دست هم بدهند تا آدم در جایی خودش را پیدا کند. این اتفاقها در مورد تئاتر «در انتظار گودو» هم افتاد.»
معادی یادآور میشود: «شش ماه اول سال را خیلی کار کرده بودم، دو فیلم سینمایی سنگین و چند سفر؛ به همین دلیل تصمیم داشتم 6 ماه دوم سال را قدری متمرکزتر باشم و بر فیلمنامه فیلم بعدیام کار کنم و خودم را آزاد بگذارم تا اگر پروژه ویژهای بود، کار کنم تا اینکه همایون غنیزاده پیشنهاد همکاری داد.»
متن «درانتظار گودو» را همیشه دوست داشتم
او که پیش از این نمایش دیگر غنیزاده «کالیگولا» را دیده بود، ادامه میدهد: « آن نمایش و دنیایش را دوست داشتم، حس کردم دغدغه و حرفی برای گفتن دارد و از سوی دیگر «در انتظار گودو» متنی بود که همیشه دوستش داشتهام و زمانیکه با این پیشنهاد روبرو شدم، یکدفعه احساس دین کردم و فکر کردم اگر بازیگر هستم، پس باید «ولادیمیر» نمایش «در انتظار گودو» را بازی کنم، ضمن اینکه این پروژه برای خودم هم محکی بود.»
بازیگر فیلم «درباره الی» در ادامه به تفاوت نقش «ولادیمیر» با نقشهای پیشیناش اشاره میکند و میافزاید: «این نقش با قالبهایی که از خودم داشتم تفاوت داشت، دنیایش فانتزی بود و حس کردم محلی وجود دارد که میتوانم شکل دیگری از بازیگریام را نشان دهم که با بازیهای مینیمال سینمایی خودم تفاوت داشته باشد.»
پیمان معادی حضور رضا بهبودی و دیگر بازیگران «در انتظار گودو» را از دیگر انگیزههای خود برای بازی در این نمایش میداند و ادامه میدهد: «در نهایت دیدم قرار است نمایش در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شود، حس کردم کار بسیار بزرگ و سختی پیش رو دارم. قرار است 6 ماه هر روز تمرین کنم، آن هم روزی 4 ساعت. ولی ارتباط نزدیک با مردم به همه این زحمات میارزد.»
حس میکنم در هر اجرا، بیشتر جا میافتیم
بازیگر فیلم «جدایی نادر از سیمین» اضافه میکند: «بازی در این نمایش یا هر نمایش دیگری برای من به عنوان یک بازیگر تمرین بسیار خوب و مانند یک دوره آموزشی است، تمرین بر بدن، آوا و... شش ماه با «بکت» زندگی میکنیم، این زندگی شش ماهه، این ابزورد و این جنس از کار برای من دستاوردهای خیلی زیادی داشت و حالا خیلی خوشحالم. حس میکنم در هر اجرا بیشتر جا میافتیم و هنوز خیلی کار داریم تا به آنچه باید برسیم. کشف خیلی خوبی است.»
«در انتظار گودو» اولین تجربه تئاتری پیمان معادی نیست چراکه او پیشتر ، با بازی در نمایش «خشکسالی و دروغ» کار محمد یعقوبی اولین حضور خود را روی صحنه تئاتر تجربه کرد. این دو نمایش تفاوتهای بسیاری با هم دارند و کاملا میتوان حدس زد که معادی برای بازی در نمایش «در انتظار گودو» چالشهای زیادی داشته است اما در عین حال خودش میگوید: «از حضورم در «خشکسالی و دورغ» هم خیلی خوشحالم. به هر حال ورود من به تئاتر با آن نمایش بود. کار کردن با محمد یعقوبی برایم بسیار لذت بخش بود. ضمن اینکه میخواستم آن جنس کار را که در سینما تجربه کرده بودم،در تئاتر هم تجربه کنم، جایی که یک HF به یقه بازیگر وصل است و همه حتی پچ پچهای او را میشنوند، باید این تجربه را در سالن تئاتر و جلوی تماشاگران تجربه میکردم.»
هرچند نمایش«خشکسالی و دروغ» اثری رئال بود و به سینما نزدیکتر اما همین نمایش هم برای معادی چالَُشهایی داشته که در توضیح آن میگوید: «آن نمایش هم برایم چالش بود. اصلا نمیدانستم تئاتر را دوست خواهم داشت یا نه. آن نمایش را بازی کردم که به این جواب برسم. رفتم و دیدم دوست دارم. حس کردم بازیگری تئاتر و سینما اصلا برای من هیچ فرقی ندارد.»
کارگردان فیلم«برف روی کاجها» میگوید: «شاید این سخن برای برخی عجیب باشد اما به عنوان یک بازیگر وظیفه دارم نقشی را که به من محول میشود، تمرین و ماهها برای اجرایش فکر کنم بنابراین فرقی هم نمیکند در تئاتر باشد یا سینما. در سینما هرگز این طور نبوده که امروز قرارداد ببندم و فردا بروم جلوی دوربین بلکه مثل تئاتر همیشه یکی دو ماه وقت برای تمرین لازم دارم. مهم این است که بتوان در پروژهها، این وقت را گذاشت.»
در پروسه تمرین تئاتر پروژههای بسیاری را رد کردم
معادی اضافه میکند: «مهم این است در پروسه تمرین «در انتظار گودو» پروژههای بسیاری را رد کردم، خیلی از فیلمهایی که در جشنواره امسال جایزه گرفتند و کاندیدا شدند، به من پیشنهاد شده بودند و من به ناچار رد کردم چون تصمیم گرفته بودم با حداقل دستمزد و حداکثر مشقت در این تئاتر بازی کنم اما امروز برای این تصمیم خوشحالم چون میتوانم خودم را بازیگری بهتر حرفهتر و دغدغهمندتر بدانم. به هر حال دو دنیای کاملا متفاوت بود که حس کردم داشتن هر دو تجربه به ادامه حرفه بازیگریام خیلی کمک میکند.»
از این بازیگر میپرسیم از رد کردن آن پیشنهادات پشیمان نیستید؟ و او با تاکید میگوید: «اصلا! اتفاقا برخی از آن کارها را دیدم و وقتی دیدم، مطمئن شدم تصمیم درستی گرفته بودم، پیشنهاد خارجی هم داشتم که رد کردم اما اصولا آدم «پشیمان شو»یی نیستم، برای یک انتخاب خیلی فکر میکنم و به هر حال دلایلم را دارم به همین دلیل تا آنجاییکه یادمه تا به امروز نشده که از رد کردن یک پیشنهاد پشیمان شوم و امیدوارم در آینده هم چنین باشم ولی به هر حال همه آدمها اشتباه هم میکنند.»
پرسش بعدی درباره امکاناتی است که تئاتر به یک بازیگر میدهد تا او بتواند در نقشهایی خیلی متفاوت بازی کند، امکانی که در سینمای ما کمتر وجود دارد، معادی در پاسخ به این پرسش میگوید: «تئاتر این امکان را خیلی زیاد فراهم میکند، یکی از دلایل انتخاب این کار، تفاوتی بود که شاید در سینما کمتر میتوانستم پیدا کنم. هرچند این گونه نیست که سینما رئال باشد و تئاتر نباشد چون در سینما هم همه جا نباید رئال بازی کرد بلکه باید گونههای دیگری از بازیگری را نیز ارایه کرد. همچنانکه من در تجربههای خارج از کشورم، جنس دیگری از بازی را تجربه کردهام.»
هر بازیگری ممکن است آرزوی نقشهای زیادی را در سر داشته باشد اما پیمان معادی فعلا ترجیح میدهد با همین «ولادیمیر» خوش باشد و لذتش را ببرد و میگوید: «ولادیمیر» نمایش «در انتظار گودو» برایم مثل هملتِ هملت بود، همیشه برایم خیلی جذاب بود و خیلی خوشحالم امروز آن را بازی میکنم. فعلا دوست دارم در ذهنام همین «ولادیمیر» را داشته باشم. ولی حتما نقشهای خیلی زیادی هست که دوست دارم بازی کنم.»
میپرسیم «آیا ممکن است چند سال دیگر، دوباره همین نقش را در نمایش یک کارگردان دیگر بازی کنید؟» و او پاسخ میدهد: « نمیدانم. باید دید چه پیش میآید. ما هیچوقت نمیدانیم چند سال دیگر چه میکنیم، به پیشنهادها و پروژههایی که میآید، بستگی دارد. من همیشه مشغول نوشتن فیلمنامه هستم. الان هم دو، سه فیلمنامه را با هم پیش میبرم. هر یک از اینها را که دست بگیرم، یک سال درگیرش میشوم اما به هر حال به عنوان کسی که در کنار فیلمسازی و فیلمنامهنویسی بازیگری را هم تجربه میکنم، همیشه با آغوش باز از پیشنهادهای فوقالعاده استقبال میکنم.»
معادی ادامه میدهد: «اگر پیشنهادهای فوقالعادهای نباشند و دلایلی قوی برای اجرایشان نداشته باشم، حتما سراغ فیلمسازی و فیلمنامه نویسیام میروم، یعنی این طور نیست که به کاری که دم دستم است، بپردازم به هیچ وجه چنین نیازی ندارم. این تئاتر برایم یک نیاز خیلی درونی و دلی بود، دوست داشتم با مردم حالی کنم. دوست داشتم در تجربه بزرگ اجرای اثر «بکت» در تهران با مردم شریک شوم.»
در تمام مدت «باران معادی» ساکت و آرام نشسته است، شیرین و خجالتی است با چهرهای که کاملا شبیه پدرش است.
اصلا اصراری ندارم «باران» بازیگر شود
معادی تجربه همکاری با دختر هشت سالهاش را بسیار خوب را ارزیابی میکند و توضیح میدهد: « البته باران در فیلم «برف روی کاجها» و حتی فیلم کوتاهی که قبلا ساختهام، حضور کوتاهی داشت. احساس خوبی دارم که در تئاتر همبازی من است اما اصلا اصرار ندارم بازیگر شود. کاملا به خودش بستگی دارد. اصلا این طور نیست که من یا مادرش او را به سمت پروژههای هنری هل بدهیم، کما اینکه تا به امروز از حضورش در پروژههایی که چیزی برایش به همراه ندارد، پرهیز کردهایم.»
او ادامه میدهد:« اما به هر حال باران روحیه هنری دارد، نقاشی و طراحی میکند، شعر و کتاب میخواند. در او یک قوه تمیز دیدن میبینم که فردا خودش بتواند انتخاب کند. بدم نمیآمد به تئاتر هم سری بزند و خودش ببیند میتواند بازی کند یا نه. با این حال، این گزیده کاری را که بر او تحمیل شده، دوست دارم و فکر میکنم برای خودش خوب است.»
پیمان معادی هم مانند هر پدر دیگری اضطرابهای زیادی برای دخترش دارد و شبهایی که با «باران» همبازی است، بیش از شبهای دیگر دچار استرس میشود و خود درباره این استرسها میگوید:«شبهایی که باران روی صحنه است، هم بیشتر اضطراب دارم و هم لذت بیشتری میبرم چون به غیر از خودم باید به کس دیگری هم فکر کنم ولی به محض اینکه وارد صحنه میشود و شروع به اجرا میکند،استرسم از بین میرود چون حس میکنم خیلی خوب اجرا میکند و همین، استرس مرا کم میکند.»
ظاهرا شباهت باران به پدرش فقط در ظاهر او نیست چراکه پیمان معادی میگوید: «روحیه باران شبیه روحیه من است. معمولا اصراری به انجام هیچ کاری ندارد مگر اینکه حس کند در آن کار، خوب است. همانطور که من خود همیشه معتقدم برای انجام هر کاری باید بهترینش را انجام بدهی چون برای تمرین و تحقیق وقت زیاد است. خود من هم دیر شروع کردم ولی حس میکنم اگر در پروژهای هستم، باید آن را دوست داشته باشم و چیزی به آن اضافه کنم. دلم میخواهد باران هم این گونه باشد.»
باران معادی هشت سال و نیم دارد. تصمیم دارد وقتی بزرگ شد یا بازیگر بشود یا پیانیست. کلاس پیانو میرود و در نمایش«در انتظار گودو» نقش پسر بچهای را بازی میکند که از طرف آقای «گودو» پیغام میآورد.
میپرسیم چی شد که تئاتر بازی کردی؟ و او میگوید:«اولین بار بابام گفت ما داریم یک تئاتر بازی میکنیم. میخواهیم تو هم باشی.»
میگوید روی صحنه مضطرب نمیشود و دوست دارد باز هم تئاتر بازی کند.
میپرسیم اینکه نقش یک پسربچه را بازی میکنی، چه جوری است؟ و باران میگوید: « پسر بچه یا دختر بچه فرقی نمیکند.»
بازی روی صحنه را دوست دارد فرقی هم نمیکند در تئاتر بزرگترها یا بچهها باشد. حالا هم از کار کردن با پدرش خوشحال است.
به گزارش ایسنا، نمایش«در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت و کار همایون غنیزاده هر شب ساعت 17 و 30 دقیقه در تالار اصلی تئاتر شهر به صحنه میرود.
رضا بهبودی، رامین سیاردشتی و علی سرابی دیگر بازیگران این اثر نمایشی هستند.