افسریکه میتوانست مهندس شود+تصاویر
پدر شهید محسنیفرد گفت: پسرم بدون اعتنا به پذیرفته شدنش در رشته مهندسی مکانیک، به دانشکده افسری امام ارتش رفت.
وی افزود: فرزندم در مدرسه از دانش آموزان بسیجی فعال بود و همواره در تحصیل نیز از شاگردان ممتاز مدرسه به شمار می رفت به گونه ای که در سال های تحصیل، کمتر مشاهده کردم که معدلش از ممتاز پایین تر بوده باشد.
وی اضافه کرد: ممارست در تحصیل هرگز سبب نشد از فعالیت های بسیجی فاصله بگیرد چرا که در این ایام بود که به عنوان مسئول امور پشتیبانی پایگاه شهید نعمتی شهرستان کامیاران فعالیت داشت و از نیروهای فعال این مجموعه بود به گونه ای که با وجود فعالیت بسیحی اش در این حوزه، به بسیجیان دیگر که نیازمند همفکری و دریافت کمک برای رفع مشکلات درسی داشتند نیز همراهی و کمک می کرد.
پدر شهید محسنی فرد، میثم را از علاقه مندان به انجام فعالیت های ورزشی معرفی کرد و گفت: میثم به قدری به ورزش و انجام آن توجه داشت که توانسته بود با کمترین مربی و آموزشی و به صورت خودآگاهانه، در بسیاری از رشته های ورزشی سخت و متضاد به قهرمانی دست یافته و رتبه های برتر استانی را نیز کسب کرد.
ابراهیم محسنی فرد، با بیان اینکه میثم محسنی فرد را یکی از قهرمانان به نام استان می شناسند که برای استان کردستان افتخارات بسیاری به ارمغان آورد، افزود: در سال های کوتاه عمر این شهید، او توانست در مدت 10 سال 21 مدال طلا، 11 نقره و هفت مدال برنز را برای استان و کشور در رشته وزنه برداری به دست آورد و این جدای از مدال هایی بود که او در رشته های دیگر کسب کرده بود.
پدر شهید با بیان اینکه تزکیه نفس و خدمت به شهدا، یکی از افتخارات فرزند شهیدش در زمان حیات بود، گفت:: نوجوانی بود که گاهی غیبش میزد، وقتی جستجو میکردیم در مزار شهدا او را پیدا می کردیم که با قرار گرفتن در قبرهای حفر شده به تزکیه نفس و خودسازی میپرداخت و انجام آن را برای خود یک فریضه و واجب می دانست.
* خلاقیت میثم در کودکی تعجب آور بود
مادر شهید درباره فرزند خود می گوید: پسرم بسیار زیرک بود، سن و سال زیادی نداشت، با خوشحالی از مدرسه آمد و خوشحال به نظر میرسید.
عصمت محسنی فرد ادامه داد: پرسیدم چیه؟ چه خبره؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نیست، پول پیدا کردم.
از گفتهاش تعجب کردم، گفتم: کجا؟ کو؟ چه کارش کردی؟
از جوابش هم تعجب کردم هم خوشحال شدم، گفت: پول را برنداشتم، فقط با یک گچ دور آن را خط کشیدم تا اگر کسی دیگر آن را دید برندارد و بداند قبل از او کسان دیگری هم پول را دیدهاند و برنداشتهاند، تا پول به دست صاحبش برسد.
یکی ازهمرزمان شهید نیز گفت: در زمان دانشجویی آنقدر با استعداد بود که در چندین رشته ورزشی مثل وزنهبرداری، آمادگی جسمانی، دو میدانی، ژیمناستیک توانست مقام کسب کند.
امیر خدادادی افزود: در آشنایی با احکام، احادیث و دستورات دینی در سطح بسیار بالایی بود و در ماه محرم با مداحیهای زیبای خود در سوگ امام حسین (ع) اشک همه را در میآورد.
وی اظهار کرد: درهمه چیز یک سر و گردن از همه بالاتر بود و کسی را نمی شناسم که مستحق تر از او باشد، حقش بود که شهید شود و به این مقام والا برسد.
یکی دیگر از همرزمان شهید گفت: به مسائل دینی و مذهبی و انجام فرائض بسیار پایبند بود، به یاد ندارم که در نماز جماعتی در آن دو سال شرکت کرده باشم و او حاضر نباشد.
مصطفی رضایی اضافه کرد: یکی از ویژگیهای برجسته وی ایمان بود و به نماز بسیار اهمیت میداد، تا حدی که به ایشان غبطه میخوردم.
حامد ندری، از دیگر همرزمان شهید محسنیفرد می گوید: شب قبل از حادثه غسل کرده بود، در شرایطی که اردوگاه آب کافی نداشت، بهترین لباسها را پوشید و پیشانیبند "یاحسین مظلوم" را انتخاب کرد، پیشانی بندی که بسیار آن را دوست داشت و می گفت که با آن ارتباط ویژه ای پیدا کرده است.
* مهندس مکانیکی که از دانشکده افسری سردرآورد
با پایان یافتن دوران تحصیل در دبیرستان، او برای ورود به دانشگاه خود را آماده می کرد و با شرکت در کنکور موفق شد در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه پذیرش بگیرد ولی، به دلیل علاقه ای که به خدمت در ارتش داشت بدون اعتنا به پذیرفته شدنش در دانشگاه، به دانشکده افسری امام (ع) ارتش رفت و در گروهان چهارم گردان المهدی(ع)، سازماندهی و دوره های آموزشی را آغاز کرد.
دو سال دوره آموزشی در دانشگاه کمکم به پایان رسید در تیرماه سال 1387 همراه دانشجویان به دوره رزم و تکاور اعزام شدند، در حالی که امتحانات ترم چهارم دانشگاه افسری را به پایان رسانده بود خود را برای انجام آخرین روزهای آموزشی در دانشکده آماده می کرد.
عقربههای ساعت، دقایق پایانی 14 مردادماه سال 87 را نشان میداد، نیمههای آن شب که مصادف با میلاد امام حسین (ع) و روز پاسدار بود، پیشانی بند " یاحسین مظلوم" را بر پیشانی بست و در میدان تیر جزء چهار نفری بود که داوطلب شلیک و تیراندازی با تفنگ 106 میلیمتری شد.
یکی از گلولههای آموزشی و سه گلوله بعدی جنگی بود و قرعه یکی از گلولههای جنگی به نام او افتاد. با صدای شلیک دو گلوله اول نوبت به میثم رسید، او در دست داشتن گلوله به سمت تفنگ رفت در ساعت 10 و 39 دقیقه صبح پس از گلولهگذاری، در آغازین ساعات روز 15 مردادماه بر اثر ترکیدن لوله تفنگ 106 میلیمتری اش در اردوگاه امام (علی آباد قم به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت در راه خدا بود دست یافت و جاودانه شد.
شهید میثم محسنی فرد در هنگام شهادت تنها 22 سال سن داشت و درجه ستوان دومی دریافت کرده بود.
* فرازی از نوشتههای شهید محسنی فرد
دیر به خط شدن، گیر فرمانده، مانور، نخوردن غذای گرم، شنیدن حرف دیگران، یا در نهایت بازداشتی در مرخصی بعد از اردوگاه هیچ کدام دلیل به تعویق انداختن یا خدای ناکرده ترک نماز نمیشود. « اگر عشقت حرم باشد سهل است بیابانها»
در هنگام مشکلات به خودمان شک کنیم. هر وقت فشار اردوگاه واقعاً اذیت کرد و خسته شدی و در واقع اشکت درآمد به زور هم که شده لبخند، لبخند، لبخند، همین الان لبخند ...
منبع: شهدای ایران