سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۲

خاطرات رهبرانقلاب از شهیدصیادشیرازی

من تقريباً از اوّلين روزهاى پيروزى انقلاب اين شهيد را شناختم. از اصفهان پيش ما مى‌آمد، گزارش مى‌داد و كمك مى‌خواست؛ از آن وقت ما با ايشان آشنا شديم. او سپس به كردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحميلى فعّاليت كرد؛ بعد از جنگ هم كه معلوم است.
کد خبر : ۱۷۲۸۹۱
صراط: پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه سالروز شهادت امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره این شهید بزرگوار را منتشر می‌كند.

 او را از اوایل پیروزی انقلاب می‌شناختم
من تقريباً از اوّلين روزهاى پيروزى انقلاب اين شهيد را شناختم. از اصفهان پيش ما مى‌آمد، گزارش مى‌داد و كمك مى‌خواست؛ از آن وقت ما با ايشان آشنا شديم. او سپس به كردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحميلى فعّاليت كرد؛ بعد از جنگ هم كه معلوم است. اين‌كه شما مى‌بينيد يك ملت، بزرگش، كوچكش، زن و مردش، جوانش، پيرش، امروزيش، ديروزيش، براى ابراز احترام به پيكر اين شهيد، يك اجتماع عظيم را به وجود مى‌آورند - كه جزو تشييعهاى كم نظير در دوران انقلاب بود - به‌خاطر همين اخلاص و همين صفاست. خداى متعال دلها را متوجّه مى‌كند. ما اين را لازم داريم و الحمدلله امروز هم افرادِ اين‌گونه داريم.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵

 نبوغ نظامی
شايد امروز هم بعضى خيال كنند - كه عملياتى مثل عمليات بيت‌المقدّس، فقط يك هجوم انبوه انسانى بود! اينها سخت در اشتباهند. هيچ امواج انسانى، بدون فرماندهىِ قادرِ قاطعِ هوشيار، نمى‌تواند هيچ عملى را انجام دهد. در جنگ نظامى، سازماندهى و عمليات و فرماندهى و تاكتيك و دقّت‌نظر و موقع‌شناسى و دهها عامل در كنار هم، دانش نظامى را به وجود مى‌آورد و استعداد و نبوغ نظامى را نشان مى‌دهد. اين اتّفاق، در عمليات فتح خرّمشهر - يعنى همان عمليات بيت‌المقدّس - روى داد، كه همين شهيد عزيزِ اخيرِ ما - شهيد صيّاد شيرازى - يكى از كارگردانان اصلى اين عمليات بود و خودِ او مثل ظهر چنين روزى، از آن‌جا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژده پيروزى را داد و گفت سربازان عراقى صف طولانى كشيده‌اند تا بيايند اسير شوند! ببينيد اين عمليات چقدر هوشمندانه و قوى و همه‌جانبه بود كه نيروهاى دشمن احساس اضطرار مى‌كردند كه براى حفظ جان خودشان بيايند خود را تسليم اسارت كنند! كه در آن روز هزاران نفر از نيروهاى دشمن متجاوز - كه آن همه با غرور و تكبّر، فرياد سر داده بودند - آمدند دودستى خودشان را تسليم رزمندگان اسلام كردند!
بیانات در دیدار خانواده شهدا - ۱۳۸۴/۳/۳

 شير همه‌ى بيشه‌ها
كشتن كسى مثل «صيّاد شيرازى» خيلى هنر و توانايى و پيچيدگى تشكيلاتى نمى‌خواهد. آدمى از خانه‌اش بيرون مى‌آيد، سوار اتومبيلش مى‌شود و بدون محافظ راه مى‌افتد و مى‌رود. در اين ميان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفيانه و با فريبگرى تصميم بگيرند او را به قتل برسانند، كار ساده‌اى است، والّا اگر مى‌خواستند مردانه جلو بيايند، صيّاد شيرازى يك نفرى جواب امثال آنها را مى‌داد.
كسى مثل اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام را هم يك نفر آدم با يك همدست مى‌تواند بكشد؛ چون او شير همه‌ى بيشه‌هاى مردانگى و شجاعت بود. بنابراين كشتن كسى مثل صيّاد شيرازى، نه دليل قوّت سازمانى و نه دليل طرفدار داشتن كسى است. اين كار جز خباثت و شقاوت و دورى روزافزون آنها از مردم و ارزش‌ها، چيز ديگرى را نشان نمى‌دهد.
وقتى مردم به اين حادثه، اين طور جواب مى‌دهند، خيلى چيزهاى بزرگ به دست ملت مى‌آيد. خون شهيد حقيقتاً چيز مبارك و عجيبى است. شما ببينيد در تشييع شهيد صيّاد شيرازى چه اجتماعى تشكيل شد! همه متأثّر بودند و گريه مى‌كردند. هيچ كس به خاطر رودربايستى و براى نشان دادن خود نيامده بود؛ همه با يك انگيزه‌ى قلبى آمده بودند.
بیانات در ديدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
 
 معجزه اخلاص
بنده وقتى به تلويزيون نگاه مى‌كردم، سيل عظيم و خروشان جمعيت را مى‌ديدم. من چند جا اين حالت را ديده‌ام كه يكى از آنها اين‌جا بود. ديدم يك عامل معنوى اثر مى‌گذارد و آن، اخلاص است.
برادران عزيز! اخلاص چيز عجيبى است؛ يعنى كار را براى خدا كردن و همان چيزى كه مضمون عاميانه‌اش در شعرى آمده است: «تو نيكى مى‌كن و در دجله انداز». انسان براى خدا كارِ خوب و درست و صحيح بكند و در پى اين نباشد كه حتماً به نام او ثبت شود و امضاى او زير آن بيايد؛ اين بلافاصله اثر مى‌دهد. خداى متعال بعد از شهادت اين مرد، در همين قدم اوّل، به او اجر داد.
البته خودِ شهادت بزرگترين اجرى بود كه خدا به او داد؛ چون اين طور كشته شدن، براى انسان خيلى افتخار است. بالاخره صياد شيرازى، يك مرد پنجاه و چند ساله، ده سال ديگر، بيست سال ديگر، سى سال ديگر - كه با يك چشم به هم زدن مى‌گذرد - از دنيا مى‌رفت و از همين دروازه عبور مى‌كرد؛ منتها با يك ناخوشى، با يك بيمارى، با يك تصادف، يا با يك سكته‌ى قلبى؛ از اين حوادثى كه دائم اتفاق مى‌افتد.

بیانات در ديدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
 
حیف بود صیاد بمیرد
دو هفته پيش شهيد كاظمى پيش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: يكى اين‌كه دعا كنيد من روسفيد بشوم، دوم اين‌كه دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم شماها واقعاً حيف است بميريد؛ شماها كه اين روزگارهاى مهم را گذرانديد، نبايد بميريد؛ شماها همه‌تان بايد شهيد شويد؛ وليكن حالا زود است و هنوز كشور و نظام به شما احتياج دارد. بعد گفتم آن روزى كه خبر شهادت صياد را به من دادند، من گفتم صياد، شايسته‌ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حيف بود صياد بميرد. وقتى اين جمله را گفتم، چشم‌هاى شهيد كاظمى پُرِ اشك شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند!
فاصله‌‌ى بين مرگ و زندگى، فاصله‌ى بسيار كوتاهى است؛ يك لحظه است. ما سرگرم زندگى هستيم و غافليم از حركتى كه همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مى‌كنند؛ هر كسى يك طور؛ بعضى‌ها واقعاً روسفيد خدا را ملاقات مى‌كنند، كه احمد كاظمى و اين برادران حتماً از اين قبيل بودند؛ اينها زحمت كشيده بودند.
بیانات در مراسم تشييع پيكرهاى فرماندهان سپاه  ۱۳۸۴/۱۰/۲۱

 
مرگ تاجرانه
بنده از قديم مى‌گفتم شهادت مرگ تاجرانه و مرگ زرنگهاست. آدم همين روغن ريخته را نذر امامزاده مى‌كند. انسان جانِ رفتنىِ از دست دادنىِ نماندنى را به گونه‌اى به خداى متعال مى‌سپرد؛ در صورتى كه اين متعلّق به اوست و او بالاخره انسان را مى‌برد. بنابراين اوّلين اجرى كه خدا به شهيد داده، خودِ شهادت است؛ يعنى روغن ريخته‌ى او را قبول كرد و هديه‌اى را پذيرفت و در نتيجه شهيد در عالم وجود و تا قيامت، انسان با ارزش و ماندگارى شد.
بیانات در ديدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵