صراط: این روزها آخرین پلانهای فیلم شهید چمران در شهر پاوه را فیلمبرداری میکنیم. سی و سه سال از آن واقعه گذشته و ما روزی دوباره وارد این شهر شدیم که از نظر ماه قمری، در همان ایام ماه مبارک رمضان است.
سی و سه سال پیش شهید چمران و فلاحی با زبان روزه وارد این شهر شدند و درست در شبهای لیالی قدر این حماسه خلق شد. نزدیک چهل روز است که در شهر پاوه هستم و در این چله با مردمی هم نفس شدم که بسیار از باورم دور بود. شهادت میدهم که مردم پاوه و خانقاه و دریسان و نسمه و… را مردمی بسیار مهربان، صبور و به معنای واقعی مظلوم دیدم. شهادت میدهم که در طول تجربه فیلمسازی تا به این حد مردم را صبور و باوقار و والانظر ندیده بودم...»
اینها بخشی از دستنوشته "ابراهیم حاتمیکیا" کارگردان فیلم «چ» است که در روزهای پایانی ساخت فیلم نگاشته است. "چ" یک فیلم تاریخی است؛ چرا که درباره یک مقطع از تاریخ ساخته شده و از طرفی یک فیلم زندگینامهای است. زیرا محورش بخشی از زندگی یک انسان نابغه و به شدت کاریزماتیک، همچون مصطفی چمران است. "چ" یک درام است. درامی جنگی؛ چرا که عنصر دراماتیک و صحنههای جنگیاش به عنوان مهمترین و جدیترین مؤلفه و اتفاقا نقطه قوت فیلم به شمار میآیند.
پس در فیلم "چ"، ما هم با تاریخ و هم شخصیت واقعی، هم درام و هم جنگ روبرو هستیم و به همین دلیل است که فیلم "چ" یک اثر ذوابعاد است و وجهی منشور مانند دارد. فیلم "چ" را اما در ورای همه این نکات و نقاط، باید اثری دید که از منظر یک کارگردان نخبه، فهیم و اثرگذار سینمای معاصر ایران، یعنی ابراهیم حاتمیکیا روایت میشود. در واقع وجه اصلی و تمایز فیلم "چ" از دیگر آثار این گونه سینمایی، باید در نوع نگاهی دانست که از کارگردان و مؤلفش در فیلم نمایندگی میکند.
ابراهیم حاتمی کیا در عین حال که "چ" را روایتی تاریخی، جنگی و دراماتیک میکند، نظرگاه خویش را هم درباره همه این ابعاد و وجوه منتشر و مستتر در فیلم بیان میدارد و اتفاقا ارزش، اهمیت، جدیت و جذابیت اصلی فیلم چ هم در همین خاصیت و خصوصیتش است. شخصیتی که حضرت امام خمینی(ره) از او اینگونه یاد میکند: «دکتر مصطفی چمران... که در جبهههای نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه میآفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پبروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزگار و معلمی متعهد بود، که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت... . مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است؟ چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند؛ نه هوی و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر و اما ما میتوانیم چنین هنری داشته باشیم؛ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.»
در فیلم سینمایی«چ» همزمان با بحران شهر پاوه در مرداد ماه 1358، دکتر مصطفی چمران به عنوان معاون دولت موقت در امور انقلاب، به همراه سرتیپ فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش وارد شهر پاوه میشوند تا به اوضاع و امور سرکشی نمایند. در این میان گروه اصغر وصالی به عنوان فرمانده نیروهای مردمی، تنها مدافعین شهر پاوه محسوب میشوند. "چ" روایت 48ساعت از زندگی دکتر مصطفی چمران در قائله محاصره شهر پاوه توسط نیروهای ضدانقلاب است. در این فیلم سینمایی شخصیت ذوابعاد شهید چمران هم به عنوان یک چریک مجاهد انقلابی و هم به عنوان یک عارف حقیقی که با پیام صلح و بازگرداندن آرامش به پاوه آمده است، به تصویرکشیده میشود و یکی از دراماتیکترین موقعیتهای پیچیده تاریخ انقلاب در بستر بازنمایی چهره یکی از مهمترین و اسطورهایترین شخصیتهای انقلاب اسلامی به روی پرده رفته است.
چگونه میتوان تصویر مردی را بر روی پرده سینما برساخت که صاحب چنین نجوای شگرف و سترگی است: «خدایا تو را شکر میکنم که حسین را آفریدی. ای خدای حسین، تو را شکر میکنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی. ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف و آن طرف میکشاند، مأیوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه میدهم و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته میشوم که برای فرار از درد و غم، دست به دامان شهادت میزنم تا از میان این گرداب وحشتناکی که همه را و انقلاب را فروگرفته است، لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون و این مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین به لقاء پروردگار نائل آیم...!»
باری؛ در فیلم«چ»، هم شاهد مظلومیت مردم شهر پاوه، هم معصومیت و غربت بچههای بسیج و هم همدلی و همراهی نیروهای ارتش به ویژه تیمسار فلاحی هستیم که بر محور شخصیت مرکزی شهید چمران، همه همّ و غم خود را صرف رفع بحران پاوه و نجات مردم این دیار از چنگ تروریستهای مسلح میکنند. فیلم «چ» در واقع تلاشی است سینمایی برای معرفی و تصویرگری رشادتهای همه آحاد مردم و نیروهای انقلابی آن دوران و در عین حال یادآوری نمودن مباحث پیرامونی و حواشی خاص و غریب آن دوران که اوضاع کشور را به هر جهت پیچیده نموده بود.
چ ما را با یک مجاهد انقلابی روبرو میکند؛ شهید اصغر وصالی که میتوان ولایتپذیری و فرمانبرداری از امام(ره) و دغدغه حفظ و حراست از تمامیت ارضی میهن و صیانت از انقلاب اسلامی را در روش و منش او دید. این همه در حالی است که چمران از یک سو با آرمانهای انقلابی و روحیه جهادی بچههای بسیجی روبروست که هیچ مصالحه و سازشی را برنمیتابند و از سوی دیگر با واقعیتهایی که جغرافیا و وضعیت پیچیده پاوه آن دوران بر او و دیگران تحمیل کرده بود و باید میان این دو موقعیت، توزان و تناسبی درخور و نتیجه بخش ایجاد کند.
همه اینها وقتی اضافه میشوند به وضعیت بغرنج سیاسی ایران در سالهای اول انقلاب و روی کار بودن دولت موقت و مشی خاصش که در برخی فرازها با حرکت اصیل امام و انقلاب و مردم در تضاد بود، موقعیت را برای شهید چمران، بغرنج میکند که در فیلم شاهد اشارههای جالبی به این موقعیت هستیم. در فیلم "چ" ما هم با تاریخ و هم شخصیت واقعی، هم درام و هم جنگ روبروییم و به همین دلیل است که فیلم "چ" یک اثر ذوابعاد است و وجهی منشور مانند دارد. فیلم "چ" را اما در ورای همه این نکات و نقاط، باید اثری دید که از منظر یک کارگردان نخبه و فهیم و اثرگذار سینمای معاصر ایران، یعنی ابراهیم حاتمی کیا روایت میشود.
در واقع وجه اصلی و تمایز فیلم "چ" از دیگر آثار این گونه سینمایی، باید در نوعی نگاهی دانست که از کارگردان مؤلفش در فیلم نمایندگی میکند. ابراهیم حاتمی کیا در عین حال که "چ" را روایتی تاریخی، جنگی و دراماتیک میکند، نظرگاه خویش را هم درباره همه این ابعاد و وجوه منتشر و مستتر در فیلم، بیان میدارد. به اعتقاد نگارنده، این رویکرد که از ارزشمندترین رویکردها در خلق اثر هنری است، که اگر در تناسب با وجوه زیبایی شناسانه اثر، خلق شود، میتواند ارزش و اهمیت آن پدیده را مضاعف کند.
خیلی مهم است و البته جالب توجه و درخور ستایش، اینکه کارگردان فهیم و نخبه ما نسب به وقایع زمان و آنچه در اطرافش رخ میدهد واکنش به جا و به زبان خویش را – در اینجا سینما- عرضه کند و به زیباترین شکل - هنر- حرفش را بزند. حرفی که با دیدن و شنیدش هم بتوان نظرگاه او را درک کرد و فهمید و هم از یک خلق هنری آنهم در استانداری که "چ" از آن پیروی میکند و برایش الگو میشود، لذت برد.
در فیلم"چ" یک دیالوگ ماندگار و قابل تأمل هست، از زبان اصغر وصالی، بسیجی پایگاه بسیج پاوه خطاب به چمران که: «تو را بیشتر چمران بازرگان دیدم تا چمران خمینی» و پاسخ تکان دهنده و تأثیرگذار و جاودانه چمران به او که: «خمینی هم سرباز خداست».
"چ" سرشار است از این لحظههای تأمل برانگیز و خوب که مخاطب را به فکر فرو میبرد و او را از ورای درام و داستان و صحنه، به آن سوی سینما و تاریخ و شخصیت میبرد که جایی است برای تعالی روح و روان و ارتقای فکر و ذکرش. هنوز در سینمای ایران، فیلمهایی مثل چ ساخته میشوند و کسانی هستند که پای ساخته شدن این فیلمها عمر، جان و جهانشان را سرمایه بگذارند.
و پایان این نوشتار برگی دیگری از نجوای عارفانه و عاشقانه مردی که تنها یک حرف بود: «چ»!
ای حسین، دردمندم، دلشکستهام و احساس میکنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست...! ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش میکشیدی، میبوسیدی و وداع میکردی، آیا ممکن است، هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود میغلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی؟
سی و سه سال پیش شهید چمران و فلاحی با زبان روزه وارد این شهر شدند و درست در شبهای لیالی قدر این حماسه خلق شد. نزدیک چهل روز است که در شهر پاوه هستم و در این چله با مردمی هم نفس شدم که بسیار از باورم دور بود. شهادت میدهم که مردم پاوه و خانقاه و دریسان و نسمه و… را مردمی بسیار مهربان، صبور و به معنای واقعی مظلوم دیدم. شهادت میدهم که در طول تجربه فیلمسازی تا به این حد مردم را صبور و باوقار و والانظر ندیده بودم...»
اینها بخشی از دستنوشته "ابراهیم حاتمیکیا" کارگردان فیلم «چ» است که در روزهای پایانی ساخت فیلم نگاشته است. "چ" یک فیلم تاریخی است؛ چرا که درباره یک مقطع از تاریخ ساخته شده و از طرفی یک فیلم زندگینامهای است. زیرا محورش بخشی از زندگی یک انسان نابغه و به شدت کاریزماتیک، همچون مصطفی چمران است. "چ" یک درام است. درامی جنگی؛ چرا که عنصر دراماتیک و صحنههای جنگیاش به عنوان مهمترین و جدیترین مؤلفه و اتفاقا نقطه قوت فیلم به شمار میآیند.
پس در فیلم "چ"، ما هم با تاریخ و هم شخصیت واقعی، هم درام و هم جنگ روبرو هستیم و به همین دلیل است که فیلم "چ" یک اثر ذوابعاد است و وجهی منشور مانند دارد. فیلم "چ" را اما در ورای همه این نکات و نقاط، باید اثری دید که از منظر یک کارگردان نخبه، فهیم و اثرگذار سینمای معاصر ایران، یعنی ابراهیم حاتمیکیا روایت میشود. در واقع وجه اصلی و تمایز فیلم "چ" از دیگر آثار این گونه سینمایی، باید در نوع نگاهی دانست که از کارگردان و مؤلفش در فیلم نمایندگی میکند.
ابراهیم حاتمی کیا در عین حال که "چ" را روایتی تاریخی، جنگی و دراماتیک میکند، نظرگاه خویش را هم درباره همه این ابعاد و وجوه منتشر و مستتر در فیلم بیان میدارد و اتفاقا ارزش، اهمیت، جدیت و جذابیت اصلی فیلم چ هم در همین خاصیت و خصوصیتش است. شخصیتی که حضرت امام خمینی(ره) از او اینگونه یاد میکند: «دکتر مصطفی چمران... که در جبهههای نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه میآفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پبروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزگار و معلمی متعهد بود، که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت... . مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است؟ چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند؛ نه هوی و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر و اما ما میتوانیم چنین هنری داشته باشیم؛ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.»
در فیلم سینمایی«چ» همزمان با بحران شهر پاوه در مرداد ماه 1358، دکتر مصطفی چمران به عنوان معاون دولت موقت در امور انقلاب، به همراه سرتیپ فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش وارد شهر پاوه میشوند تا به اوضاع و امور سرکشی نمایند. در این میان گروه اصغر وصالی به عنوان فرمانده نیروهای مردمی، تنها مدافعین شهر پاوه محسوب میشوند. "چ" روایت 48ساعت از زندگی دکتر مصطفی چمران در قائله محاصره شهر پاوه توسط نیروهای ضدانقلاب است. در این فیلم سینمایی شخصیت ذوابعاد شهید چمران هم به عنوان یک چریک مجاهد انقلابی و هم به عنوان یک عارف حقیقی که با پیام صلح و بازگرداندن آرامش به پاوه آمده است، به تصویرکشیده میشود و یکی از دراماتیکترین موقعیتهای پیچیده تاریخ انقلاب در بستر بازنمایی چهره یکی از مهمترین و اسطورهایترین شخصیتهای انقلاب اسلامی به روی پرده رفته است.
چگونه میتوان تصویر مردی را بر روی پرده سینما برساخت که صاحب چنین نجوای شگرف و سترگی است: «خدایا تو را شکر میکنم که حسین را آفریدی. ای خدای حسین، تو را شکر میکنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی. ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف و آن طرف میکشاند، مأیوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه میدهم و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته میشوم که برای فرار از درد و غم، دست به دامان شهادت میزنم تا از میان این گرداب وحشتناکی که همه را و انقلاب را فروگرفته است، لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون و این مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین به لقاء پروردگار نائل آیم...!»
باری؛ در فیلم«چ»، هم شاهد مظلومیت مردم شهر پاوه، هم معصومیت و غربت بچههای بسیج و هم همدلی و همراهی نیروهای ارتش به ویژه تیمسار فلاحی هستیم که بر محور شخصیت مرکزی شهید چمران، همه همّ و غم خود را صرف رفع بحران پاوه و نجات مردم این دیار از چنگ تروریستهای مسلح میکنند. فیلم «چ» در واقع تلاشی است سینمایی برای معرفی و تصویرگری رشادتهای همه آحاد مردم و نیروهای انقلابی آن دوران و در عین حال یادآوری نمودن مباحث پیرامونی و حواشی خاص و غریب آن دوران که اوضاع کشور را به هر جهت پیچیده نموده بود.
چ ما را با یک مجاهد انقلابی روبرو میکند؛ شهید اصغر وصالی که میتوان ولایتپذیری و فرمانبرداری از امام(ره) و دغدغه حفظ و حراست از تمامیت ارضی میهن و صیانت از انقلاب اسلامی را در روش و منش او دید. این همه در حالی است که چمران از یک سو با آرمانهای انقلابی و روحیه جهادی بچههای بسیجی روبروست که هیچ مصالحه و سازشی را برنمیتابند و از سوی دیگر با واقعیتهایی که جغرافیا و وضعیت پیچیده پاوه آن دوران بر او و دیگران تحمیل کرده بود و باید میان این دو موقعیت، توزان و تناسبی درخور و نتیجه بخش ایجاد کند.
همه اینها وقتی اضافه میشوند به وضعیت بغرنج سیاسی ایران در سالهای اول انقلاب و روی کار بودن دولت موقت و مشی خاصش که در برخی فرازها با حرکت اصیل امام و انقلاب و مردم در تضاد بود، موقعیت را برای شهید چمران، بغرنج میکند که در فیلم شاهد اشارههای جالبی به این موقعیت هستیم. در فیلم "چ" ما هم با تاریخ و هم شخصیت واقعی، هم درام و هم جنگ روبروییم و به همین دلیل است که فیلم "چ" یک اثر ذوابعاد است و وجهی منشور مانند دارد. فیلم "چ" را اما در ورای همه این نکات و نقاط، باید اثری دید که از منظر یک کارگردان نخبه و فهیم و اثرگذار سینمای معاصر ایران، یعنی ابراهیم حاتمی کیا روایت میشود.
در واقع وجه اصلی و تمایز فیلم "چ" از دیگر آثار این گونه سینمایی، باید در نوعی نگاهی دانست که از کارگردان مؤلفش در فیلم نمایندگی میکند. ابراهیم حاتمی کیا در عین حال که "چ" را روایتی تاریخی، جنگی و دراماتیک میکند، نظرگاه خویش را هم درباره همه این ابعاد و وجوه منتشر و مستتر در فیلم، بیان میدارد. به اعتقاد نگارنده، این رویکرد که از ارزشمندترین رویکردها در خلق اثر هنری است، که اگر در تناسب با وجوه زیبایی شناسانه اثر، خلق شود، میتواند ارزش و اهمیت آن پدیده را مضاعف کند.
خیلی مهم است و البته جالب توجه و درخور ستایش، اینکه کارگردان فهیم و نخبه ما نسب به وقایع زمان و آنچه در اطرافش رخ میدهد واکنش به جا و به زبان خویش را – در اینجا سینما- عرضه کند و به زیباترین شکل - هنر- حرفش را بزند. حرفی که با دیدن و شنیدش هم بتوان نظرگاه او را درک کرد و فهمید و هم از یک خلق هنری آنهم در استانداری که "چ" از آن پیروی میکند و برایش الگو میشود، لذت برد.
در فیلم"چ" یک دیالوگ ماندگار و قابل تأمل هست، از زبان اصغر وصالی، بسیجی پایگاه بسیج پاوه خطاب به چمران که: «تو را بیشتر چمران بازرگان دیدم تا چمران خمینی» و پاسخ تکان دهنده و تأثیرگذار و جاودانه چمران به او که: «خمینی هم سرباز خداست».
"چ" سرشار است از این لحظههای تأمل برانگیز و خوب که مخاطب را به فکر فرو میبرد و او را از ورای درام و داستان و صحنه، به آن سوی سینما و تاریخ و شخصیت میبرد که جایی است برای تعالی روح و روان و ارتقای فکر و ذکرش. هنوز در سینمای ایران، فیلمهایی مثل چ ساخته میشوند و کسانی هستند که پای ساخته شدن این فیلمها عمر، جان و جهانشان را سرمایه بگذارند.
و پایان این نوشتار برگی دیگری از نجوای عارفانه و عاشقانه مردی که تنها یک حرف بود: «چ»!
ای حسین، دردمندم، دلشکستهام و احساس میکنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست...! ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش میکشیدی، میبوسیدی و وداع میکردی، آیا ممکن است، هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود میغلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی؟