صراط: یک سال پیش در چنین روزهایی، خبرهای داغ انتخاباتی بر همه مسائل کشور سایه افکنده بود.
پازل انتخابات این بار تا لحظه اعلام نتایج کامل نشده و همه از هم می پرسیدند از تک معادله انتخابات قرار است برای چند مجهول سیاسی پاسخی بیرون بیاید؟ دولت محمود احمدی نژاد خودش یکی از مجهول ها بود که معلوم نبود واکنش اش به غیبت در بزرگ ترین کارزار انتخاباتی چه خواهد بود، هرچند این واکنش حتی پس از ردصلاحیت نامزد مورد حمایت رئیس جمهور وقت فقط «سکوت» بود.
اکنون قریب به یک سال پس از پایان ماجراهای آن انتخابات، هنوز هم کم و بیش جریان منسوب به رئیس جمهور پیشین راهبرد سکوت خود را ادامه داده است، سکوتی که به گفته مشاور مطبوعاتی محمود احمدی نژاد، حامل پیامی شفاف به جامعه است. علی اکبر جوانفکر که از مردان پرحاشیه دولت قبل بود و روزنامه ایران را سنگری رسانه ای برای دفاع از جریانی کرد که از سوی منتقدان «انحرافی» خوانده می شد، حالا در گفت وگو با روزنامه جام جم از «بازگشت احمدی نژادی ها» می گوید؛ هرچند به نظر می رسد توصیه اش کلید خوردن این استراتژی برای سال 96 و فتح دوباره پاستور است و نه رقابت برای حضور در بهارستان. او در این گفت وگو هم انتخابات 92 را تحلیل کرده و زبان به نقد دولت برآمده از آن گشوده و هم گلایه از رقبای اصولگرا هنوز در کلامش موج می زند.
آنچه می خوانید گفت وگو با یکی از شناخته شده ترین مردان نزدیک به محمود احمدی نژاد است، یک ماه پس از پایان دوره محکومیتش.
حدود دو سال از اوج مشغله ای که در دولت قبل داشتید، گذشته و به نظر می رسد امروز سرتان خلوت تر از قبل شده؛ می خواهم بدانم مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور پیشین این روزها چه می کند؟ هنوز مشغولیت های سیاسی دارید یا نه؟
کار سیاسی خاصی انجام نمی دهم. هر فعالیت سیاسی نمود بیرونی دارد و قابل احصا است، اما من فعالیتی که نمود بیرونی داشته باشد، ندارم و ضرورتی هم احساس نکردم چنین فعالیتی داشته باشم.
دوره محکومیت تان تمام شده یا در مرخصی هستید؟
دوران محکومیت من عبارت بود از شش ماه زندان برای ویژه نامه خاتون و یک سال برای اتهام بی اساس توهین به رهبری که در مجموع دوره محکومیت یک سال و نیمه ام پنجم فروردین امسال به پایان رسید. در طول این دوره، حدود سه ماه را زندان بودم و بقیه اش را به دلیل بیماری و بستری شدن در بیمارستان و پس از اعلام نظر پزشک معتمد دادستانی در بیرون از زندان سپری کردم.
گفته می شود هنوز هم جلساتی با محوریت آقای احمدی نژاد و با حضور نزدیکان ایشان برگزار می شود. زمانی بحث ساختمان لادن بود، حالا بحث جلسات ولنجک مطرح است. آیا در این جلسات حضور دارید؟
معمولا بین کسانی که در مقطعی از زمان با هم کار کرده باشند، نوعی دوستی و الفت ایجاد می شود، جلساتی می گذارند و با یکدیگر درباره مسائل شخصی و عمومی صحبت می کنند. برگزاری چنین جلساتی به معنای پی جویی یک هدف خاص سیاسی نیست. دستور کار این جلسات بیشتر گفت وگو، تبادل نظر و رایزنی است.
خود آقای احمدی نژاد در همه این جلسات هستند؟
نه، در بعضی جلسات هستند و در بعضی نه. اینها جلسات تعامل دوستانه است. روسای جمهور پیشین هم چنین جلساتی را با اعضای کابینه، مشاوران و نزدیکانشان داشته و دارند.
این روزها بحث هایی مطرح است تحت عنوان بازگشت دوباره احمدی نژادی ها و دورخیز نزدیکان ایشان برای انتخابات مجلس؛ حتی شایع شده ممکن است شخص آقای احمدی نژاد در انتخابات میاندوره ای مجلس از حوزه انتخابیه نهاوند نامزد شود. با توجه به حضورتان در این جلساتِ به قول شما دوستانه، بحث های مطروحه تا چه اندازه جدی است؟
من هم این شایعاتی را که شما مطرح می کنید شنیده ام. اینها بیشتر گمانه زنی رسانه ها و برخی عناصر سیاسی است. شاید هدفشان این باشد که ببینند این گونه شایعات چه واکنش هایی را به دنبال دارد. من تا به حال نشنیده ام آقای احمدی نژاد قصدی برای نامزدی مجلس از نهاوند یا جای دیگری داشته باشند.
شما مشاور رئیس جمهور پیشین بوده اید. آیا اگر از شما مشورت گرفته شود، این بازگشت به عرصه قدرت را به نزدیکان آقای احمدی نژاد یا خود ایشان توصیه می کنید؟
البته به زعم بنده آقای احمدی نژاد هیچ گاه از عرصه سیاست کشور به دور نبوده است، اما اگر شرایط کشور در سال 96 شبیه وضعیت امروز باشد، به گونه ای که مردم عمیقا منتقد آن هستند زیرا عزت ملی بشدت مخدوش شده، روند نیل به موفقیت های بزرگ و دستاوردهای پیاپی متوقف شده و تورم و گرانی و بیکاری نیز روند فزاینده ای به خود گرفته است، انتظار طبیعی آن خواهد بود که دست های نیرومند نجات از آستین شخصیت آزمون پس داده ای مانند دکتر احمدی نژاد بیرون بیاید، اما در عین حال توجه داشته باشید این گونه بحث ها در حال حاضر که بیش از سه سال به انتخابات ریاست جمهوری دوره بعد داریم، بسیار زود هنگام است و نمی توان به اندازه کافی آن را معتبر تلقی کرد. علاوه بر این، تصور می کنم حضور مجدد دکتر احمدی نژاد در عرصه مدیریت اجرایی کشور، نیازمند آن است که برخی افراد و جریان های سیاسی با اذعان به اشتباهات گذشته خود نسبت به ایشان در رفتارها و رویکردهایشان تجدیدنظر کنند.
برای انتخابات مجلس چطور؟
خیر، تصور می کنم ایشان برای حضور در مجلس احساس تکلیف نکرده اند.
اطرافیان آقای احمدی نژاد هم وارد عرصه نمی شوند؟
آنها خودشان می دانند. هر کسی که علاقه و انگیزه ای داشته باشد، ممکن است نامزد مجلس شود، من نمی دانم.
شما از نامزدی آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم می گویید، در حالی که بسیاری معتقدند پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال گذشته به دلیل اشتباهات آقای احمدی نژاد و دولت وی بوده و رأی مردم نوعی «نه به احمدی نژاد» تفسیر می شود. در چنین شرایطی، حضور دوباره آقای احمدی نژاد در عرصه انتخابات چه معنایی دارد؟
من از نامزدی آقای احمدی نژاد در انتخابات دوره بعد هیچ سخنی به میان نیاوردم، بلکه به سوال شما در مورد مشورت دادن پاسخ دادم و تاکید کردم اصولا بحث در این باره زودهنگام و فاقد اعتبار لازم است.
سوال من ناظر به مشاوره شماست. پیشنهاد نامزدی دوباره آقای احمدی نژاد با توجه به نتیجه انتخابات 92 و گرایش های منفی نسبت به عملکرد دولت ایشان تا چه اندازه راهگشاست؟
چه کسانی و در کدام صحنه انتخاباتی «نه به احمدی نژاد» گفته اند؟ مگر آقای احمدی نژاد یا نامزد مورد تائید ایشان اصلا در انتخابات حضور داشتند که بتوانیم چنین تفسیری از انتخابات داشته باشیم؟ من فکر می کنم کسانی که این ادعاها را مطرح می کنند درصدد توجیه شکست خودشان هستند و به نحوی تلاش می کنند توپ را به زمین دیگری بیندازند و خودشان را از اشتباهاتی مبرا کنند که مرتکب شدند.
به هر حال کسی در این انتخابات رأی آورد که بیشترین زاویه را با دولت آقای احمدی نژاد داشت. درست است آقای احمدی نژاد یا نامزد مورد حمایت ایشان در انتخابات نبود، اما وقتی نامزدی در مرحله اول انتخابات پیروز می شود که بیش از دیگران دولت آقای احمدی نژاد را نقد می کرد، پس می شود استنباط کرد مردم از دولت وقت رویگردان شده بودند؟
آقای روحانی چه جایگاهی در دوره دولت دهم داشت؟ اصلا نه جایگاه سیاسی داشت و نه وزن سیاسی.
به هر حال ایشان نامزد منسوب به آقای هاشمی بود و روشن است آقای احمدی نژاد و آقای هاشمی فاصله زیادی با یکدیگر داشتند.
بله، منسوب بود، اما خود ایشان اصلا وزنی نداشت. به نظر شما آقای روحانی در فعل و انفعالات سیاسی کشور در دوره قبل اصلا دیده می شد؟ به هیچ وجه نامی از ایشان مطرح نبود.
پس چگونه بیش از نیمی از آرا را به دست آورد؟
در شرایط انتخابات، افراد وارد عرصه رقابت های گفتمانی و برنامه ای برای اداره کشور می شوند و من فکر می کنم رقابت های گفتمانی در انتخابات سال گذشته سطح بسیار نازلی داشت.
برخی معتقدند رأی به ایشان، رأی به تفکرات نزدیک به آقای هاشمی بود؟
این طور می شود تفسیر کرد. به هر حال ایشان در حوزه نفوذ و ارتباط نزدیک با آقای هاشمی تعریف می شود و طبیعی است انتخاب ایشان در سال 92 به معنی حضور موثرتر آقای هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاسی کشور است که همین اتفاق هم افتاده. همین طور اصلاح طلبان و جریان فتنه هم در سایه دولت آقای روحانی سربرآورده اند.
این جریان هایی را که نام می برید از مخالفان جدی آقای احمدی نژاد بودند، با این حال می گویید نتیجه انتخابات، نه به احمدی نژاد نبود؟
توضیح دادم آقای احمدی نژاد یا آقای مشایی ـ که نامزد مورد تائید آقای احمدی نژاد بود ـ در انتخابات ریاست جمهوری حضور نداشتند، بنابراین منتسب کردن شکست برخی نامزدها به عملکرد دولت آقای احمدی نژاد، یک کار عبث و دور از عقل و منطق است. کسانی که در رقابت ها حضور داشتند عملا شکست خوردند. شما خودتان ببینید چه کسانی در انتخابات بوده اند. روشن است کسی پیروز شده و کسانی شکست خوردند که در بین اینها نماینده مورد تائید آقای احمدی نژاد نبوده است.
شما فکر می کنید اگر نامزد مورد حمایت آقای احمدی نژاد در انتخابات شرکت داشت، نتیجه دیگری رقم می خورد؟
قطعا. تحلیل ما این است که اگر آقای مشایی اجازه حضور در انتخابات را می یافت به سبب گفتمانی که مطرح می کرد ادامه دهنده دولت دهم و تداوم دهنده موفقیت های آن بود، دیدگاه های انقلابی و ارزشی آقای احمدی نژاد را می توانست ادامه دهد و من فکر می کنم او رای مردم را به سمت خود جذب می کرد.
با این حال در آستانه انتخابات سال گذشته، فضای کلی کشور نسبتی با این موفقیت ها که شما می گویید، نداشت و رقابتی بین نامزدها وجود داشت بر سر تبری جستن از اقدامات دولت وقت. این طور نیست؟
مسائل غم انگیزی در دو سال آخر دوره آقای احمدی نژاد بروز کرد. اگر بخواهیم نگاهی واقعی به عرصه سیاست در ایران داشته باشیم، آقای احمدی نژاد در دو سال آخر بامشکلاتی مواجه شد.
به فرض قبول این ادعا، آیا این ناشی از اشتباه آقای احمدی نژاد نبود؟
نه، اشتباهی از طرف ایشان نبود. مردم انتظاراتی از رئیس جمهور دارند و براساس اختیاراتی که در قانون اساسی برای او در نظر گرفته اند، مسئولیت های سنگینی به رئیس جمهور سپرده شده است. دولت او دولت عدالت بود و باید از عدالت دفاع می کرد و بر سر پیمان خود با مردم ایستاد و همواره بر حق و عدالت پای فشرد. در مجموع شرایط کشور به گونه ای رقم خورد که اجازه نداد در این دو سال آخر آقای احمدی نژاد برنامه های خود را بخوبی به انجام برساند. عناصر و دستگاه هایی که قانونا باید مسیر حرکت دولت را هموار کنند، رئیس جمهور وقت و دولت او را وادار به حرکت در یک زمین ناهموار کردند.
بازگردیم به سازماندهی دوباره جریان آقای احمدی نژاد و خبرهایی که درباره تشکیل مجموعه ای به نام هما (مخفف هواداران محمود احمدی نژاد) منتشر شده است. آیا اقدامات بدنه اجتماعی دولت آقای احمدی نژاد با شما و دیگر نزدیکان آقای احمدی نژاد هماهنگ شده است؟
من هم این خبر را در رسانه ها دیده ام، اما اصلا در جریان شکل گیری آن نیستم.
توصیه ای هم برای راه اندازی و اقدامات آن نداشته اید؟
اصلا نمی دانم این مجموعه وجود خارجی دارد یا نه. می شود از کسانی که بحث را مطرح کرده اند یا مسئولیتی دارند پرسید.
برای وحدت اصولگرایان در انتخابات مجلس جلساتی تشکیل شده که گویا آقای تقوی محوریت آن را بر عهده دارند. از جریان آقای احمدی نژاد و کابینه ایشان هم نماینده ای به این جلسات دعوت شده است؟
باید ببینیم نگاه آنها به چه کسی است. بالاخره در دولت آقای احمدی نژاد کسانی بوده اند که گرایش های سیاسی اصولگرایی داشته اند.
مثلا چه کسی؟
مثلا آقای فروزنده که سمتی در جمعیت ایثارگران دارند ظاهرا. ممکن است از این دست افراد دعوت شده باشند، اما من در جریان نیستم و اینها می تواند شخصی باشد و نسبتی با دولت آقای احمدی نژاد ندارد.
اگر به طور جریانی دعوت صورت گیرد، آقای احمدی نژاد نماینده ای معرفی می کند؟
این مستلزم اصلاح رویکردهاست. اگر قرار باشد جریان اصولگرایی با همان رویکردهای گذشته به آقای احمدی نژاد نزدیک شود، راه به جایی نخواهیم برد، آنها باید برخی رویکردهایشان را اصلاح کنند. اگر این اتفاق رخ دهد آقای احمدی نژاد با هیچ کس خصومت ندارد و می شود همفکری صورت بگیرد.
فکر نمی کنید در این مقطع جریان نزدیک به آقای احمدی نژاد برای بازگشت به عرصه قدرت، نیازمند وحدت با اصولگرایان است؟
ما کاری به جریان اصولگرا و اصلاح طلب نداریم. آقای احمدی نژاد به طور بلامنازع پایگاه اجتماعی بالایی دارد و از محبوبیت فوق العاده ای در بین مردم برخوردار است. بنابراین اگر اصولگرایان به دنبال پایگاه اجتماعی باشند، باید خودشان را به آقای احمدی نژاد نزدیک کنند؛ آن هم نه برای رقابت های سیاسی و حزبی و کسب قدرت، بلکه برای اهداف متعالی و خدمت به مردم و آرمان های انقلاب.
چــرا یـک ســال پیـش که شـما بـرای انـتخابـات ریاست جمهوری نامزد شدید، تصمیم به انصراف گرفتید؟
جوانفکر: شایعاتی که مطرح می شود بیشتر گمانه زنی رسانه ها و برخی عناصر سیاسی است. من تا به حال نشنیده ام آقای احمدی نژاد قصدی برای نامزدی مجلس از نهاوند یا جای دیگری داشته باشند
یکی از اتهاماتی که باعث شد من در دستگاه قضایی به زندان محکوم شوم، اتهام بی اساس توهین به رهبری بود. این اتهام فی نفسه آنقدر سنگین است که هیچ مجازاتی نمی تواند سنگین تر از خود این اتهام باشد. برای من که سال ها در این کشور کار کرده و مدافع نظام و رهبری بوده ام، این اتهام خیلی سخت بود. می خواستم با حضورم در انتخابات تاکید کنم در صحنه حضور دارم و اتهامات نسبت داده شده بی اساس است و رفتارهای علیه دولت احمدی نژاد را قبول ندارم، اما عمیقا به نظام جمهوری اسلامی وفادارم.
چه شد کنار رفتید؟
حضورم اساسا نمادین بود و وقتی هم کنار رفتم به نفع آقای مشایی بود.
سوالم کمی شخصی است، اما کنجکاو شدم بدانم در انتخابات گذشته به چه کسی رأی دادید؟
رأی یک امری شخصی و مخفی است و مایل به علنی کردن آن نیستم.
بگذارید بازگردیم به فضای انتخابات 92. آن زمان بسیاری از مردم از دولت آقای احمدی نژاد به دلیل قیمت بالای سکه و ارز گلایه داشتند. مخالفان هم می گفتند چرا دولتی که کارش را با رشد اقتصادی 5، 6 درصدی ـ که میراث دولت قبل خودش بود ـ شروع کرد، کشوری با رشد اقتصادی منفی 5.8 درصد را تحویل داد. به نظر شما عملکرد اقتصادی دولت آقای احمدی نژاد چقدر قابل دفاع است؟
ببینید، تا وقتی آقای احمدی نژاد یک رئیس جمهور صاحب اختیار بود؛ یعنی در همان شش سال اول که قبلا عرض کردم، می شود مسئولیت اقتصاد کشور را هم متوجه ایشان دانست و البته روند اقتصاد کشور در این سال ها بسیار مثبت و امیدوارکننده بود و گزارش های بین المللی هم همین را نشان می داد.
در دو سال آخر، دست های پیدا و پنهان فعال شدند تا به اقتصاد کشور آسیب بزنند و از رهگذر آن، هم چهره دولت را تخریب کنند و هم بستر لازم برای تحریم های دشمن را فراهم آورند. فرقی نمی کند چه دولتی بر سر کار باشد. وقتی عناصر و جریانات ذی نفوذ با برنامه قبلی اخلال ایجاد می کنند، کنترل از دست دولت خارج می شود. یک بانک یکباره اقدام به خرید انبوه سکه کرد و با وارد آمدن شوک به بازار، قیمت سکه و متعاقب آن نرخ ارز به صورت نجومی جهش پیدا کرد. هر دولتی بر سر کار باشد تحت تاثیر این گونه اقدامات خارج از اراده دولت قرار می گیرد و مهار اقتصاد از دستش خارج می شود. باید ابعاد و انگیزه های پنهان در این مساله مورد بررسی قرار گیرد.
از سوی دیگر توجه داشته باشید اقتصاد ایران طی چهار دهه اخیر همواره تحت تاثیر شایعات دچار نوسان می شد. وقتی یک مقام مسئول، اما خارج از اراده و تصمیم دولت، برخلاف واقع سخن از تصمیم دولت برای بنزین 2000 تومانی به میان می آورد، طبیعی است این سخن دارای آثار منفی در اقتصاد کشور است و به سیاست های اقتصادی کشور آسیب می زند. در عرصه سیاسی هم وقتی رئیس جمهور وقت را دو بار به مجلس احضار می کنند و او را تحت فشار می گذارند، رئیس مجلس مصوبات دولت را پی درپی لغو می کند، وزرا استیضاح یا تهدید به استیضاح می شوند یا به طور مداوم از آنها سوال می شود یا در شرایطی که رئیس جمهور وقت در سازمان ملل سرگرم دفاع از منافع کشور است، مشاور او را بازداشت و زندانی می کنند، آیا توقع دارید در چنین فضایی اقتصاد کشور مطابق سیاست های دولت جلو برود؟!
شرایط دو سال آخر شرایطی تحمیلی بود که نمی توانم نفی کنم سرنخ این کارها بعضا در خارج از کشور بود و از آنجا مدیریت می شد. غربی ها به دنبال فرصتی بودند شرایطی در کشور ایجاد شود که تحریم ها را اثربخش کند. این شرایط به وجود آمد و آنها تحریم ها را در اوضاع نامساعد سیاسی و اقتصادی داخل ایران اجرا کردند که این موضوع نیز به بدتر شدن اوضاع اقتصادی کمک کرد. در این شرایط بود که مخالفان دولت اعم از مدعیان اصلاح طلبی و اصولگرایی، انگشت اتهام را متوجه دولت کردند و گفتند دولت ناتوان است، اما این مساله ربطی به دولت نداشت.
چنین بود که قیمت دلار به مرز 4000 تومان و سکه به 1.5 میلیون تومان رسید، آن هم درحالی که دولت اراده اش این نبود، قبول هم نداشت و تا آخرین لحظه هم نپذیرفت نرخ رسمی دلار از 1226 تومان فراتر برود، اما دولت آقای روحانی که آمد قیمت 2500 تومان را برای دلار اجرا کرد.این تصمیم به معنای پذیرفتن یک وضع نامعقول در اقتصاد کشور بود.
من فکر می کنم دولت یازدهم مرتکب یک اشتباه استراتژیک شد و با شرایط غیرمنطقی ایجاد شده در اقتصاد کشور کنار آمد و با آن همسو گردید، در حالی که به اذعان بسیاری از صاحبنظران اقتصاد سقوط ارزش پول ملی به بیش از یک سوم، فاقد منطق اقتصادی است و دولت روحانی باید با این بی منطقی در اقتصاد کشور مبارزه می کرد، اما ترجیح داد با آن همصدا و همراه شود و این مساله برای مردم بسیار خسارت بار بوده است.
گفته می شود مشکلات دولت آقای احمدی نژاد، تحریم ها و بی ثباتی سیاسی ناشی از اختلافات شدید در کشور که ریشه در حاشیه سازی برخی دولتی های وقت داشت، باعث این سقوط ارزش پول شده. کم نیستند کسانی که می گویند در همین دو سال آخر، مدیران آقای احمدی نژاد اقتصاد را رها کردند. فکر نمی کنید وضعی که توضیح دادید، ناشی از اشتباهات آقای احمدی نژاد بود؟
نه، دولت تا آخرین روز فعالیت کرد. آقای احمدی نژاد اختیاراتش محدود شده بود، اما برای استفاده از ظرفیت های باقیمانده تلاش کرد. دولت، طرح های مهر ماندگار را یک به یک دنبال کرد. متهم کردن دولت به ناکارآمدی یکی از اهداف از پیش طراحی شده برای زمین زدن اقتصاد درون زایی بود که با سرعت در مسیر پیشرفت و استحکام و ثبات هرچه بیشتر حرکت می کرد.
آقای احمدی نژاد نمی گفت حالا که من رئیس جمهور نیستم کار صورت نگیرد؟
من نگفتم ایشان رئیس جمهور نبود، بلکه اختیاراتشان محدود شده بود، اما این که مقابل چشمان شما بود و دیدید که تا آخرین ماه ها، سفرهای استانی دنبال شد، اما از بیرون دولت اتفاقاتی رخ می داد، رئیس مجلس مصوبات را لغو می کرد و هرچند این کار استناد قانون اساسی نداشت، اما تا این اواخر ادامه یافت. بنابراین من باور ندارم این مشکلات ربطی به دولت احمدی نژاد داشته باشد. چرا دولتی که خودش شرایط اقتصادی را شش سال خوب مدیریت و هدفمندی را پیگیری کرد، باید کار را رها کند؟ مطالبی که من عرض کردم ادعا نیست، می شود آنها را رصد کرد. البته فشار بین المللی هم وجود داشت.
این که فشار بود یک بحث است، اما این که آقای احمدی نژاد آن را جدی نگرفته و قطعنامه ها و تحریم را بی ارزش می خواند، بحثی دیگر است. اینها دست کم گرفتن تهدید نبود؟
همین الان در این دولت هم قطعنامه پارلمان اروپا را می گویند بی ارزش است. رفتار غیرقانونی مثل قطعنامه هایی که با فشار برخی کشورها علیه ما بود، در هر زمان که باشد بی اساس و بی ارزش است. همیشه همین است. برخی با طرح این مساله که آقای احمدی نژاد قطعنامه سازمان ملل را بی ارزش خوانده، به دنبال اهداف سیاسی خود هستند. البته دقت کنید رئیس جمهور همیشه باید به مردم روحیه بدهد و دشمن را ناکارآمد و رفتارش را بی ارزش و مذموم بشمارد. طبیعی است رئیس جمهور نباید از قطعنامه ها اظهار نگرانی کند. مهم آن است که او و دولتش در عمل تدابیری برای دور زدن و خنثی و بی اثر کردن قطعنامه ها انجام دهد که چنین نیز شده است.
اشاره کردید به تلاطم های سیاسی کشور در سال های آخر دولت. یادم هست در سال های پایانی دولت آقای خاتمی هم همین بحث ها مطرح بود و ایشان مثلا می گفت رئیس جمهور تدارکاتچی است. فکر می کنید دولت آقای روحانی هم روزی دچار همین تحلیل می شود؟
این یک امر واقعی است که دولت و رئیس جمهور به واسطه رأیی که از مردم می گیرند، عهده دار اصلی ترین مسئولیت در اداره کشور هستند. با توجه به مسئولیت های سنگین دولت، بقیه دستگاه ها مانند مجلس و دستگاه قضایی باید مسیر حرکت دولت را برای رسیدن به اهداف هموار کنند. پس روشن است قوای مقننه و قضاییه باید پشتیبان قوه مجریه باشند.
و البته ناظر بر آن...
کار خودشان را بکنند، نظارت کنند، اما در همان مسیر هموارسازی. وقتی شاهد هستیم رفتارها معکوس می شود و در مسیر حرکت دولت سنگ اندازی می شود، طبیعی است این برخلاف انتظار است. لغو مصوبات دولت، احضار رئیس جمهور به مجلس حتی با توجیه قانونی سنگ اندازی است. بنابراین فکر می کنم فارغ از این که دولت آقای خاتمی است یا آقای احمدی نژاد یا آقای روحانی، مهم یاری دادن دولت برای رسیدن به اهداف و خارج نشدن از اهدافی چون پیشرفت کشور، خدمت به مردم و شکوفایی اقتصادی و تنظیم درست روابط بین المللی است، اما وقتی تنازع و تقابل صورت می گیرد، همه انرژی ها خنثی می شود. فکر می کنم ما در چنین چرخه ای گرفتار شده ایم و این به اساس حرکت کشور آسیب می زند و فرصت ها را می سوزاند.
در همین مدتی که از روی کار آمدن دولت آقای روحانی گذشته، فکر می کنید در مقایسه با دولت آقای احمدی نژاد، همراهی ها با دولت بیشتر شده یا کمتر؟
نمی گویم همراهی نبوده، بوده. دولت رویکردهایی دارد که البته به آن نقدهای جدی وجود دارد، اما با مدیریتی که در مجلس بوده، نوعی همصدایی و حمایت از دولت وجود داشته است. با این حال به نظر من، دولت باید به استقبال نقدها برود. این که منتقدان را بی سواد بخوانند، اشتباه است. دولت باید فضا را باز کند، بردباری و تحمل را بالا ببرد و اجازه بدهد بحث توافق هسته ای که سرنوشت کشور به آن بستگی دارد در فضای روشنفکری جامعه مورد بحث قرار گیرد، فضا نباید بسته شود.
در مجموع تا الان نسبت به اواخر کار دولت آقای احمدی نژاد، شاهد همکاری بیشتر دو قوه با دولت آقای روحانی بوده ایم. من امیدوارم به دولت کمک شود تا به اهداف اصلی برسد هرچند مراقبت هم لازم است تا از انحرافات احتمالی جلوگیری شود.
این روزها بحث دفن ریچارد فرای، ایران شناس مشهور در اصفهان مطرح است. آقای احمدی نژاد نسبت به ایرانیان خارج کشور و ایران دوستان نگاه خاصی داشت. با توجه به این رویکرد فکر می کنید اگر دولت آقای احمدی نژاد امروز در رأس کار بود، مجوز دفن فرای در اصفهان را با وجود برخی مخالفت ها صادر می کرد؟
آقای ریچارد فرای یک ایران شناس آمریکایی است که تحقیقات دامنه داری در ارتباط با ایران داشته و محققی ایران دوست است. من فکر می کنم رفتارهای صورت گرفته برای ممانعت از دفن ایشان با آموزه های دینی ما نسبتی ندارد و حتی با فرهنگ ما نیز بیگانه است. ما نسبت به کسانی که در ارتباط با دین و میهن ما تحقیقات کنند، ملت قدرشناسی هستیم، حالا چه آمریکایی باشد و چه متعلق به هر کشور دیگری. بنابراین بداخلاقی را باید کنار گذاشت و اجازه داد جنازه آقای فرای در کنار آقای پوپ دفن شود. دقت کنید اراده کشور در تصمیم دولت است و نباید اجازه داد بعضی گروه های بدون هویت مشخص بتوانند با فضاسازی های بی منطق، کشور را دچار التهاب کرده و ذهنیت درست کنند.
جلوی این روند حتما باید گرفته شود. آقای احمدی نژاد هم اگر بود، حتما تصمیمی را می گرفت که قبلا گرفته بود. ایشان از ماندن آقای فرای در ایران حمایت کرده بود و آپارتمانی در اصفهان به ایشان اختصاص داد. بنابراین در کل فکر می کنم واکنش ها منطقی نیست و وهن چهره مردم و فرهنگ ماست.
اگر بخواهید در مقام یک مشاور، مهم ترین اشتباه آقای احمدی نژاد را فارغ از همه ملاحظات سیاسی بگویید، آن اشتباه چیست؟
در کشور ما در این سال ها افراد زیادی درصدد طرح عیوب و اشکالات و ضعف ها و حتی وانمودکردن نقاط قوت به عنوان نقاط ضعف بوده اند که حتی مورد مذمت رهبری نیز قرار گرفتند. بنابراین من به عنوان مشاور وظیفه ندارم ضعف ها را علنی بگویم، اگر ضعفی باشد خصوصی می گویم، هستند کسانی که نقد و ضعف را بگویند. این به آن معنا نیست که ما به خودمان نقدی نداریم حتما نقد داریم، اما اصولی نیست که ما این نقدها را در رسانه علنی کنیم. آنچه علنی باید بگوییم نقاط مثبت است و شما باید نقاط مثبت را از امثال بنده مطالبه کنید.
پرونده بابک زنجانی به روایت علی اکبر جوانفکر
در سال های پایانی دولت احمدی نژاد، با افشای فساد 3000 میلیارد تومانی، انتقادات زیادی به مقامات دولتی و شخص رئیس جمهور وارد شد و این انتقادات پس از پایان کار دولت احمدی نژاد هم ادامه دارد و حتی با جنجالی شدن موضوع بابک زنجانی، افزایش هم یافته است.
هر چند وقتی از جوانفکر پرسیده شد نسبت دولت احمدی نژاد با این پرونده ها چیست، او قرص و محکم پاسخ داد: «هیچ نسبتی وجود ندارد» و آن گاه که نوبت به بابک زنجانی و پرونده او به عنوان نمونه ای از چنین پرونده هایی رسید، جوانفکر اعلام کرد که میلیاردر جنجالی را دست کم تا این مرحله رسیدگی به پرونده اش مفسد اقتصادی نمی داند:
«سوال این است که با چه استنادی آقای بابک زنجانی را مفسد اقتصادی می نامید؟ ایشان در کدام دادگاه محاکمه و محکوم شده است؟ تا زمانی که آقای بابک زنجانی در دادگاه محاکمه نشده و به عنوان مفسد اقتصادی محکوم نشده باشد، شما نمی توانید او را به فساد اقتصادی متهم و دولت احمدی نژاد را هم به او مرتبط کنید! او در بازداشت است و بازجویی می شود. فکر می کنم در این مقطع کاربرد چنین تعابیری خارج از قواعد قانونی است.»
«اصلا ربطی به من و شما ندارد که بگوییم او از مصادیق فساد هست یا نه، او باید در دادگاه علنی و از سوی یک قاضی خبره، منصف و مسلط به قوانین جزایی، محاکمه شود. در ظاهر امر این گونه پیداست که او دارای هوش اقتصادی همراه با زرنگی ها و ارتباطات پیدا و پنهان بوده و با این ویژگی ها توانسته است هزاران میلیارد تومان ثروت اندوزی کند. حالا باید بررسی شود درآمدهای او مشروع بوده یا نه. نمی شود به کسی که محکوم نیست، اطلاق فساد بدهیم.
این غلط است و پشتوانه منطقی ندارد. علاوه بر این اگر فردی مثل آقای بابک زنجانی هزاران میلیارد تومان درآمد کسب می کند، باید دستگاه های نظارتی را به چالش کشید که مگر خواب بوده اند؟ اگر نام زنجانی رسانه ای نمی شد، آیا دستگاه قضایی به وجود چنین فردی با این ثروت نجومی پی می برد؟» «من فکر می کنم در نظام حکومتی ما یک خلأ اساسی برای به صدا درآمدن زنگ های هشدار در موقع مناسب وجود دارد.
دستگاه های نظارتی، قضایی و اطلاعاتی کشور باید پاسخ دهند که چرا پیش از این نسبت به ثروت انباشته شده بابک زنجانی حساس نشده بودند؟!»
پازل انتخابات این بار تا لحظه اعلام نتایج کامل نشده و همه از هم می پرسیدند از تک معادله انتخابات قرار است برای چند مجهول سیاسی پاسخی بیرون بیاید؟ دولت محمود احمدی نژاد خودش یکی از مجهول ها بود که معلوم نبود واکنش اش به غیبت در بزرگ ترین کارزار انتخاباتی چه خواهد بود، هرچند این واکنش حتی پس از ردصلاحیت نامزد مورد حمایت رئیس جمهور وقت فقط «سکوت» بود.
اکنون قریب به یک سال پس از پایان ماجراهای آن انتخابات، هنوز هم کم و بیش جریان منسوب به رئیس جمهور پیشین راهبرد سکوت خود را ادامه داده است، سکوتی که به گفته مشاور مطبوعاتی محمود احمدی نژاد، حامل پیامی شفاف به جامعه است. علی اکبر جوانفکر که از مردان پرحاشیه دولت قبل بود و روزنامه ایران را سنگری رسانه ای برای دفاع از جریانی کرد که از سوی منتقدان «انحرافی» خوانده می شد، حالا در گفت وگو با روزنامه جام جم از «بازگشت احمدی نژادی ها» می گوید؛ هرچند به نظر می رسد توصیه اش کلید خوردن این استراتژی برای سال 96 و فتح دوباره پاستور است و نه رقابت برای حضور در بهارستان. او در این گفت وگو هم انتخابات 92 را تحلیل کرده و زبان به نقد دولت برآمده از آن گشوده و هم گلایه از رقبای اصولگرا هنوز در کلامش موج می زند.
آنچه می خوانید گفت وگو با یکی از شناخته شده ترین مردان نزدیک به محمود احمدی نژاد است، یک ماه پس از پایان دوره محکومیتش.
حدود دو سال از اوج مشغله ای که در دولت قبل داشتید، گذشته و به نظر می رسد امروز سرتان خلوت تر از قبل شده؛ می خواهم بدانم مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور پیشین این روزها چه می کند؟ هنوز مشغولیت های سیاسی دارید یا نه؟
کار سیاسی خاصی انجام نمی دهم. هر فعالیت سیاسی نمود بیرونی دارد و قابل احصا است، اما من فعالیتی که نمود بیرونی داشته باشد، ندارم و ضرورتی هم احساس نکردم چنین فعالیتی داشته باشم.
دوره محکومیت تان تمام شده یا در مرخصی هستید؟
دوران محکومیت من عبارت بود از شش ماه زندان برای ویژه نامه خاتون و یک سال برای اتهام بی اساس توهین به رهبری که در مجموع دوره محکومیت یک سال و نیمه ام پنجم فروردین امسال به پایان رسید. در طول این دوره، حدود سه ماه را زندان بودم و بقیه اش را به دلیل بیماری و بستری شدن در بیمارستان و پس از اعلام نظر پزشک معتمد دادستانی در بیرون از زندان سپری کردم.
گفته می شود هنوز هم جلساتی با محوریت آقای احمدی نژاد و با حضور نزدیکان ایشان برگزار می شود. زمانی بحث ساختمان لادن بود، حالا بحث جلسات ولنجک مطرح است. آیا در این جلسات حضور دارید؟
معمولا بین کسانی که در مقطعی از زمان با هم کار کرده باشند، نوعی دوستی و الفت ایجاد می شود، جلساتی می گذارند و با یکدیگر درباره مسائل شخصی و عمومی صحبت می کنند. برگزاری چنین جلساتی به معنای پی جویی یک هدف خاص سیاسی نیست. دستور کار این جلسات بیشتر گفت وگو، تبادل نظر و رایزنی است.
خود آقای احمدی نژاد در همه این جلسات هستند؟
نه، در بعضی جلسات هستند و در بعضی نه. اینها جلسات تعامل دوستانه است. روسای جمهور پیشین هم چنین جلساتی را با اعضای کابینه، مشاوران و نزدیکانشان داشته و دارند.
این روزها بحث هایی مطرح است تحت عنوان بازگشت دوباره احمدی نژادی ها و دورخیز نزدیکان ایشان برای انتخابات مجلس؛ حتی شایع شده ممکن است شخص آقای احمدی نژاد در انتخابات میاندوره ای مجلس از حوزه انتخابیه نهاوند نامزد شود. با توجه به حضورتان در این جلساتِ به قول شما دوستانه، بحث های مطروحه تا چه اندازه جدی است؟
من هم این شایعاتی را که شما مطرح می کنید شنیده ام. اینها بیشتر گمانه زنی رسانه ها و برخی عناصر سیاسی است. شاید هدفشان این باشد که ببینند این گونه شایعات چه واکنش هایی را به دنبال دارد. من تا به حال نشنیده ام آقای احمدی نژاد قصدی برای نامزدی مجلس از نهاوند یا جای دیگری داشته باشند.
شما مشاور رئیس جمهور پیشین بوده اید. آیا اگر از شما مشورت گرفته شود، این بازگشت به عرصه قدرت را به نزدیکان آقای احمدی نژاد یا خود ایشان توصیه می کنید؟
البته به زعم بنده آقای احمدی نژاد هیچ گاه از عرصه سیاست کشور به دور نبوده است، اما اگر شرایط کشور در سال 96 شبیه وضعیت امروز باشد، به گونه ای که مردم عمیقا منتقد آن هستند زیرا عزت ملی بشدت مخدوش شده، روند نیل به موفقیت های بزرگ و دستاوردهای پیاپی متوقف شده و تورم و گرانی و بیکاری نیز روند فزاینده ای به خود گرفته است، انتظار طبیعی آن خواهد بود که دست های نیرومند نجات از آستین شخصیت آزمون پس داده ای مانند دکتر احمدی نژاد بیرون بیاید، اما در عین حال توجه داشته باشید این گونه بحث ها در حال حاضر که بیش از سه سال به انتخابات ریاست جمهوری دوره بعد داریم، بسیار زود هنگام است و نمی توان به اندازه کافی آن را معتبر تلقی کرد. علاوه بر این، تصور می کنم حضور مجدد دکتر احمدی نژاد در عرصه مدیریت اجرایی کشور، نیازمند آن است که برخی افراد و جریان های سیاسی با اذعان به اشتباهات گذشته خود نسبت به ایشان در رفتارها و رویکردهایشان تجدیدنظر کنند.
برای انتخابات مجلس چطور؟
خیر، تصور می کنم ایشان برای حضور در مجلس احساس تکلیف نکرده اند.
اطرافیان آقای احمدی نژاد هم وارد عرصه نمی شوند؟
آنها خودشان می دانند. هر کسی که علاقه و انگیزه ای داشته باشد، ممکن است نامزد مجلس شود، من نمی دانم.
شما از نامزدی آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم می گویید، در حالی که بسیاری معتقدند پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال گذشته به دلیل اشتباهات آقای احمدی نژاد و دولت وی بوده و رأی مردم نوعی «نه به احمدی نژاد» تفسیر می شود. در چنین شرایطی، حضور دوباره آقای احمدی نژاد در عرصه انتخابات چه معنایی دارد؟
من از نامزدی آقای احمدی نژاد در انتخابات دوره بعد هیچ سخنی به میان نیاوردم، بلکه به سوال شما در مورد مشورت دادن پاسخ دادم و تاکید کردم اصولا بحث در این باره زودهنگام و فاقد اعتبار لازم است.
سوال من ناظر به مشاوره شماست. پیشنهاد نامزدی دوباره آقای احمدی نژاد با توجه به نتیجه انتخابات 92 و گرایش های منفی نسبت به عملکرد دولت ایشان تا چه اندازه راهگشاست؟
چه کسانی و در کدام صحنه انتخاباتی «نه به احمدی نژاد» گفته اند؟ مگر آقای احمدی نژاد یا نامزد مورد تائید ایشان اصلا در انتخابات حضور داشتند که بتوانیم چنین تفسیری از انتخابات داشته باشیم؟ من فکر می کنم کسانی که این ادعاها را مطرح می کنند درصدد توجیه شکست خودشان هستند و به نحوی تلاش می کنند توپ را به زمین دیگری بیندازند و خودشان را از اشتباهاتی مبرا کنند که مرتکب شدند.
به هر حال کسی در این انتخابات رأی آورد که بیشترین زاویه را با دولت آقای احمدی نژاد داشت. درست است آقای احمدی نژاد یا نامزد مورد حمایت ایشان در انتخابات نبود، اما وقتی نامزدی در مرحله اول انتخابات پیروز می شود که بیش از دیگران دولت آقای احمدی نژاد را نقد می کرد، پس می شود استنباط کرد مردم از دولت وقت رویگردان شده بودند؟
آقای روحانی چه جایگاهی در دوره دولت دهم داشت؟ اصلا نه جایگاه سیاسی داشت و نه وزن سیاسی.
به هر حال ایشان نامزد منسوب به آقای هاشمی بود و روشن است آقای احمدی نژاد و آقای هاشمی فاصله زیادی با یکدیگر داشتند.
بله، منسوب بود، اما خود ایشان اصلا وزنی نداشت. به نظر شما آقای روحانی در فعل و انفعالات سیاسی کشور در دوره قبل اصلا دیده می شد؟ به هیچ وجه نامی از ایشان مطرح نبود.
پس چگونه بیش از نیمی از آرا را به دست آورد؟
در شرایط انتخابات، افراد وارد عرصه رقابت های گفتمانی و برنامه ای برای اداره کشور می شوند و من فکر می کنم رقابت های گفتمانی در انتخابات سال گذشته سطح بسیار نازلی داشت.
برخی معتقدند رأی به ایشان، رأی به تفکرات نزدیک به آقای هاشمی بود؟
این طور می شود تفسیر کرد. به هر حال ایشان در حوزه نفوذ و ارتباط نزدیک با آقای هاشمی تعریف می شود و طبیعی است انتخاب ایشان در سال 92 به معنی حضور موثرتر آقای هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاسی کشور است که همین اتفاق هم افتاده. همین طور اصلاح طلبان و جریان فتنه هم در سایه دولت آقای روحانی سربرآورده اند.
این جریان هایی را که نام می برید از مخالفان جدی آقای احمدی نژاد بودند، با این حال می گویید نتیجه انتخابات، نه به احمدی نژاد نبود؟
توضیح دادم آقای احمدی نژاد یا آقای مشایی ـ که نامزد مورد تائید آقای احمدی نژاد بود ـ در انتخابات ریاست جمهوری حضور نداشتند، بنابراین منتسب کردن شکست برخی نامزدها به عملکرد دولت آقای احمدی نژاد، یک کار عبث و دور از عقل و منطق است. کسانی که در رقابت ها حضور داشتند عملا شکست خوردند. شما خودتان ببینید چه کسانی در انتخابات بوده اند. روشن است کسی پیروز شده و کسانی شکست خوردند که در بین اینها نماینده مورد تائید آقای احمدی نژاد نبوده است.
شما فکر می کنید اگر نامزد مورد حمایت آقای احمدی نژاد در انتخابات شرکت داشت، نتیجه دیگری رقم می خورد؟
قطعا. تحلیل ما این است که اگر آقای مشایی اجازه حضور در انتخابات را می یافت به سبب گفتمانی که مطرح می کرد ادامه دهنده دولت دهم و تداوم دهنده موفقیت های آن بود، دیدگاه های انقلابی و ارزشی آقای احمدی نژاد را می توانست ادامه دهد و من فکر می کنم او رای مردم را به سمت خود جذب می کرد.
با این حال در آستانه انتخابات سال گذشته، فضای کلی کشور نسبتی با این موفقیت ها که شما می گویید، نداشت و رقابتی بین نامزدها وجود داشت بر سر تبری جستن از اقدامات دولت وقت. این طور نیست؟
مسائل غم انگیزی در دو سال آخر دوره آقای احمدی نژاد بروز کرد. اگر بخواهیم نگاهی واقعی به عرصه سیاست در ایران داشته باشیم، آقای احمدی نژاد در دو سال آخر بامشکلاتی مواجه شد.
به فرض قبول این ادعا، آیا این ناشی از اشتباه آقای احمدی نژاد نبود؟
نه، اشتباهی از طرف ایشان نبود. مردم انتظاراتی از رئیس جمهور دارند و براساس اختیاراتی که در قانون اساسی برای او در نظر گرفته اند، مسئولیت های سنگینی به رئیس جمهور سپرده شده است. دولت او دولت عدالت بود و باید از عدالت دفاع می کرد و بر سر پیمان خود با مردم ایستاد و همواره بر حق و عدالت پای فشرد. در مجموع شرایط کشور به گونه ای رقم خورد که اجازه نداد در این دو سال آخر آقای احمدی نژاد برنامه های خود را بخوبی به انجام برساند. عناصر و دستگاه هایی که قانونا باید مسیر حرکت دولت را هموار کنند، رئیس جمهور وقت و دولت او را وادار به حرکت در یک زمین ناهموار کردند.
بازگردیم به سازماندهی دوباره جریان آقای احمدی نژاد و خبرهایی که درباره تشکیل مجموعه ای به نام هما (مخفف هواداران محمود احمدی نژاد) منتشر شده است. آیا اقدامات بدنه اجتماعی دولت آقای احمدی نژاد با شما و دیگر نزدیکان آقای احمدی نژاد هماهنگ شده است؟
من هم این خبر را در رسانه ها دیده ام، اما اصلا در جریان شکل گیری آن نیستم.
توصیه ای هم برای راه اندازی و اقدامات آن نداشته اید؟
اصلا نمی دانم این مجموعه وجود خارجی دارد یا نه. می شود از کسانی که بحث را مطرح کرده اند یا مسئولیتی دارند پرسید.
برای وحدت اصولگرایان در انتخابات مجلس جلساتی تشکیل شده که گویا آقای تقوی محوریت آن را بر عهده دارند. از جریان آقای احمدی نژاد و کابینه ایشان هم نماینده ای به این جلسات دعوت شده است؟
باید ببینیم نگاه آنها به چه کسی است. بالاخره در دولت آقای احمدی نژاد کسانی بوده اند که گرایش های سیاسی اصولگرایی داشته اند.
مثلا چه کسی؟
مثلا آقای فروزنده که سمتی در جمعیت ایثارگران دارند ظاهرا. ممکن است از این دست افراد دعوت شده باشند، اما من در جریان نیستم و اینها می تواند شخصی باشد و نسبتی با دولت آقای احمدی نژاد ندارد.
اگر به طور جریانی دعوت صورت گیرد، آقای احمدی نژاد نماینده ای معرفی می کند؟
این مستلزم اصلاح رویکردهاست. اگر قرار باشد جریان اصولگرایی با همان رویکردهای گذشته به آقای احمدی نژاد نزدیک شود، راه به جایی نخواهیم برد، آنها باید برخی رویکردهایشان را اصلاح کنند. اگر این اتفاق رخ دهد آقای احمدی نژاد با هیچ کس خصومت ندارد و می شود همفکری صورت بگیرد.
فکر نمی کنید در این مقطع جریان نزدیک به آقای احمدی نژاد برای بازگشت به عرصه قدرت، نیازمند وحدت با اصولگرایان است؟
ما کاری به جریان اصولگرا و اصلاح طلب نداریم. آقای احمدی نژاد به طور بلامنازع پایگاه اجتماعی بالایی دارد و از محبوبیت فوق العاده ای در بین مردم برخوردار است. بنابراین اگر اصولگرایان به دنبال پایگاه اجتماعی باشند، باید خودشان را به آقای احمدی نژاد نزدیک کنند؛ آن هم نه برای رقابت های سیاسی و حزبی و کسب قدرت، بلکه برای اهداف متعالی و خدمت به مردم و آرمان های انقلاب.
چــرا یـک ســال پیـش که شـما بـرای انـتخابـات ریاست جمهوری نامزد شدید، تصمیم به انصراف گرفتید؟
جوانفکر: شایعاتی که مطرح می شود بیشتر گمانه زنی رسانه ها و برخی عناصر سیاسی است. من تا به حال نشنیده ام آقای احمدی نژاد قصدی برای نامزدی مجلس از نهاوند یا جای دیگری داشته باشند
یکی از اتهاماتی که باعث شد من در دستگاه قضایی به زندان محکوم شوم، اتهام بی اساس توهین به رهبری بود. این اتهام فی نفسه آنقدر سنگین است که هیچ مجازاتی نمی تواند سنگین تر از خود این اتهام باشد. برای من که سال ها در این کشور کار کرده و مدافع نظام و رهبری بوده ام، این اتهام خیلی سخت بود. می خواستم با حضورم در انتخابات تاکید کنم در صحنه حضور دارم و اتهامات نسبت داده شده بی اساس است و رفتارهای علیه دولت احمدی نژاد را قبول ندارم، اما عمیقا به نظام جمهوری اسلامی وفادارم.
چه شد کنار رفتید؟
حضورم اساسا نمادین بود و وقتی هم کنار رفتم به نفع آقای مشایی بود.
سوالم کمی شخصی است، اما کنجکاو شدم بدانم در انتخابات گذشته به چه کسی رأی دادید؟
رأی یک امری شخصی و مخفی است و مایل به علنی کردن آن نیستم.
بگذارید بازگردیم به فضای انتخابات 92. آن زمان بسیاری از مردم از دولت آقای احمدی نژاد به دلیل قیمت بالای سکه و ارز گلایه داشتند. مخالفان هم می گفتند چرا دولتی که کارش را با رشد اقتصادی 5، 6 درصدی ـ که میراث دولت قبل خودش بود ـ شروع کرد، کشوری با رشد اقتصادی منفی 5.8 درصد را تحویل داد. به نظر شما عملکرد اقتصادی دولت آقای احمدی نژاد چقدر قابل دفاع است؟
ببینید، تا وقتی آقای احمدی نژاد یک رئیس جمهور صاحب اختیار بود؛ یعنی در همان شش سال اول که قبلا عرض کردم، می شود مسئولیت اقتصاد کشور را هم متوجه ایشان دانست و البته روند اقتصاد کشور در این سال ها بسیار مثبت و امیدوارکننده بود و گزارش های بین المللی هم همین را نشان می داد.
در دو سال آخر، دست های پیدا و پنهان فعال شدند تا به اقتصاد کشور آسیب بزنند و از رهگذر آن، هم چهره دولت را تخریب کنند و هم بستر لازم برای تحریم های دشمن را فراهم آورند. فرقی نمی کند چه دولتی بر سر کار باشد. وقتی عناصر و جریانات ذی نفوذ با برنامه قبلی اخلال ایجاد می کنند، کنترل از دست دولت خارج می شود. یک بانک یکباره اقدام به خرید انبوه سکه کرد و با وارد آمدن شوک به بازار، قیمت سکه و متعاقب آن نرخ ارز به صورت نجومی جهش پیدا کرد. هر دولتی بر سر کار باشد تحت تاثیر این گونه اقدامات خارج از اراده دولت قرار می گیرد و مهار اقتصاد از دستش خارج می شود. باید ابعاد و انگیزه های پنهان در این مساله مورد بررسی قرار گیرد.
از سوی دیگر توجه داشته باشید اقتصاد ایران طی چهار دهه اخیر همواره تحت تاثیر شایعات دچار نوسان می شد. وقتی یک مقام مسئول، اما خارج از اراده و تصمیم دولت، برخلاف واقع سخن از تصمیم دولت برای بنزین 2000 تومانی به میان می آورد، طبیعی است این سخن دارای آثار منفی در اقتصاد کشور است و به سیاست های اقتصادی کشور آسیب می زند. در عرصه سیاسی هم وقتی رئیس جمهور وقت را دو بار به مجلس احضار می کنند و او را تحت فشار می گذارند، رئیس مجلس مصوبات دولت را پی درپی لغو می کند، وزرا استیضاح یا تهدید به استیضاح می شوند یا به طور مداوم از آنها سوال می شود یا در شرایطی که رئیس جمهور وقت در سازمان ملل سرگرم دفاع از منافع کشور است، مشاور او را بازداشت و زندانی می کنند، آیا توقع دارید در چنین فضایی اقتصاد کشور مطابق سیاست های دولت جلو برود؟!
شرایط دو سال آخر شرایطی تحمیلی بود که نمی توانم نفی کنم سرنخ این کارها بعضا در خارج از کشور بود و از آنجا مدیریت می شد. غربی ها به دنبال فرصتی بودند شرایطی در کشور ایجاد شود که تحریم ها را اثربخش کند. این شرایط به وجود آمد و آنها تحریم ها را در اوضاع نامساعد سیاسی و اقتصادی داخل ایران اجرا کردند که این موضوع نیز به بدتر شدن اوضاع اقتصادی کمک کرد. در این شرایط بود که مخالفان دولت اعم از مدعیان اصلاح طلبی و اصولگرایی، انگشت اتهام را متوجه دولت کردند و گفتند دولت ناتوان است، اما این مساله ربطی به دولت نداشت.
چنین بود که قیمت دلار به مرز 4000 تومان و سکه به 1.5 میلیون تومان رسید، آن هم درحالی که دولت اراده اش این نبود، قبول هم نداشت و تا آخرین لحظه هم نپذیرفت نرخ رسمی دلار از 1226 تومان فراتر برود، اما دولت آقای روحانی که آمد قیمت 2500 تومان را برای دلار اجرا کرد.این تصمیم به معنای پذیرفتن یک وضع نامعقول در اقتصاد کشور بود.
من فکر می کنم دولت یازدهم مرتکب یک اشتباه استراتژیک شد و با شرایط غیرمنطقی ایجاد شده در اقتصاد کشور کنار آمد و با آن همسو گردید، در حالی که به اذعان بسیاری از صاحبنظران اقتصاد سقوط ارزش پول ملی به بیش از یک سوم، فاقد منطق اقتصادی است و دولت روحانی باید با این بی منطقی در اقتصاد کشور مبارزه می کرد، اما ترجیح داد با آن همصدا و همراه شود و این مساله برای مردم بسیار خسارت بار بوده است.
گفته می شود مشکلات دولت آقای احمدی نژاد، تحریم ها و بی ثباتی سیاسی ناشی از اختلافات شدید در کشور که ریشه در حاشیه سازی برخی دولتی های وقت داشت، باعث این سقوط ارزش پول شده. کم نیستند کسانی که می گویند در همین دو سال آخر، مدیران آقای احمدی نژاد اقتصاد را رها کردند. فکر نمی کنید وضعی که توضیح دادید، ناشی از اشتباهات آقای احمدی نژاد بود؟
نه، دولت تا آخرین روز فعالیت کرد. آقای احمدی نژاد اختیاراتش محدود شده بود، اما برای استفاده از ظرفیت های باقیمانده تلاش کرد. دولت، طرح های مهر ماندگار را یک به یک دنبال کرد. متهم کردن دولت به ناکارآمدی یکی از اهداف از پیش طراحی شده برای زمین زدن اقتصاد درون زایی بود که با سرعت در مسیر پیشرفت و استحکام و ثبات هرچه بیشتر حرکت می کرد.
آقای احمدی نژاد نمی گفت حالا که من رئیس جمهور نیستم کار صورت نگیرد؟
من نگفتم ایشان رئیس جمهور نبود، بلکه اختیاراتشان محدود شده بود، اما این که مقابل چشمان شما بود و دیدید که تا آخرین ماه ها، سفرهای استانی دنبال شد، اما از بیرون دولت اتفاقاتی رخ می داد، رئیس مجلس مصوبات را لغو می کرد و هرچند این کار استناد قانون اساسی نداشت، اما تا این اواخر ادامه یافت. بنابراین من باور ندارم این مشکلات ربطی به دولت احمدی نژاد داشته باشد. چرا دولتی که خودش شرایط اقتصادی را شش سال خوب مدیریت و هدفمندی را پیگیری کرد، باید کار را رها کند؟ مطالبی که من عرض کردم ادعا نیست، می شود آنها را رصد کرد. البته فشار بین المللی هم وجود داشت.
این که فشار بود یک بحث است، اما این که آقای احمدی نژاد آن را جدی نگرفته و قطعنامه ها و تحریم را بی ارزش می خواند، بحثی دیگر است. اینها دست کم گرفتن تهدید نبود؟
همین الان در این دولت هم قطعنامه پارلمان اروپا را می گویند بی ارزش است. رفتار غیرقانونی مثل قطعنامه هایی که با فشار برخی کشورها علیه ما بود، در هر زمان که باشد بی اساس و بی ارزش است. همیشه همین است. برخی با طرح این مساله که آقای احمدی نژاد قطعنامه سازمان ملل را بی ارزش خوانده، به دنبال اهداف سیاسی خود هستند. البته دقت کنید رئیس جمهور همیشه باید به مردم روحیه بدهد و دشمن را ناکارآمد و رفتارش را بی ارزش و مذموم بشمارد. طبیعی است رئیس جمهور نباید از قطعنامه ها اظهار نگرانی کند. مهم آن است که او و دولتش در عمل تدابیری برای دور زدن و خنثی و بی اثر کردن قطعنامه ها انجام دهد که چنین نیز شده است.
اشاره کردید به تلاطم های سیاسی کشور در سال های آخر دولت. یادم هست در سال های پایانی دولت آقای خاتمی هم همین بحث ها مطرح بود و ایشان مثلا می گفت رئیس جمهور تدارکاتچی است. فکر می کنید دولت آقای روحانی هم روزی دچار همین تحلیل می شود؟
این یک امر واقعی است که دولت و رئیس جمهور به واسطه رأیی که از مردم می گیرند، عهده دار اصلی ترین مسئولیت در اداره کشور هستند. با توجه به مسئولیت های سنگین دولت، بقیه دستگاه ها مانند مجلس و دستگاه قضایی باید مسیر حرکت دولت را برای رسیدن به اهداف هموار کنند. پس روشن است قوای مقننه و قضاییه باید پشتیبان قوه مجریه باشند.
و البته ناظر بر آن...
کار خودشان را بکنند، نظارت کنند، اما در همان مسیر هموارسازی. وقتی شاهد هستیم رفتارها معکوس می شود و در مسیر حرکت دولت سنگ اندازی می شود، طبیعی است این برخلاف انتظار است. لغو مصوبات دولت، احضار رئیس جمهور به مجلس حتی با توجیه قانونی سنگ اندازی است. بنابراین فکر می کنم فارغ از این که دولت آقای خاتمی است یا آقای احمدی نژاد یا آقای روحانی، مهم یاری دادن دولت برای رسیدن به اهداف و خارج نشدن از اهدافی چون پیشرفت کشور، خدمت به مردم و شکوفایی اقتصادی و تنظیم درست روابط بین المللی است، اما وقتی تنازع و تقابل صورت می گیرد، همه انرژی ها خنثی می شود. فکر می کنم ما در چنین چرخه ای گرفتار شده ایم و این به اساس حرکت کشور آسیب می زند و فرصت ها را می سوزاند.
در همین مدتی که از روی کار آمدن دولت آقای روحانی گذشته، فکر می کنید در مقایسه با دولت آقای احمدی نژاد، همراهی ها با دولت بیشتر شده یا کمتر؟
نمی گویم همراهی نبوده، بوده. دولت رویکردهایی دارد که البته به آن نقدهای جدی وجود دارد، اما با مدیریتی که در مجلس بوده، نوعی همصدایی و حمایت از دولت وجود داشته است. با این حال به نظر من، دولت باید به استقبال نقدها برود. این که منتقدان را بی سواد بخوانند، اشتباه است. دولت باید فضا را باز کند، بردباری و تحمل را بالا ببرد و اجازه بدهد بحث توافق هسته ای که سرنوشت کشور به آن بستگی دارد در فضای روشنفکری جامعه مورد بحث قرار گیرد، فضا نباید بسته شود.
در مجموع تا الان نسبت به اواخر کار دولت آقای احمدی نژاد، شاهد همکاری بیشتر دو قوه با دولت آقای روحانی بوده ایم. من امیدوارم به دولت کمک شود تا به اهداف اصلی برسد هرچند مراقبت هم لازم است تا از انحرافات احتمالی جلوگیری شود.
این روزها بحث دفن ریچارد فرای، ایران شناس مشهور در اصفهان مطرح است. آقای احمدی نژاد نسبت به ایرانیان خارج کشور و ایران دوستان نگاه خاصی داشت. با توجه به این رویکرد فکر می کنید اگر دولت آقای احمدی نژاد امروز در رأس کار بود، مجوز دفن فرای در اصفهان را با وجود برخی مخالفت ها صادر می کرد؟
آقای ریچارد فرای یک ایران شناس آمریکایی است که تحقیقات دامنه داری در ارتباط با ایران داشته و محققی ایران دوست است. من فکر می کنم رفتارهای صورت گرفته برای ممانعت از دفن ایشان با آموزه های دینی ما نسبتی ندارد و حتی با فرهنگ ما نیز بیگانه است. ما نسبت به کسانی که در ارتباط با دین و میهن ما تحقیقات کنند، ملت قدرشناسی هستیم، حالا چه آمریکایی باشد و چه متعلق به هر کشور دیگری. بنابراین بداخلاقی را باید کنار گذاشت و اجازه داد جنازه آقای فرای در کنار آقای پوپ دفن شود. دقت کنید اراده کشور در تصمیم دولت است و نباید اجازه داد بعضی گروه های بدون هویت مشخص بتوانند با فضاسازی های بی منطق، کشور را دچار التهاب کرده و ذهنیت درست کنند.
جلوی این روند حتما باید گرفته شود. آقای احمدی نژاد هم اگر بود، حتما تصمیمی را می گرفت که قبلا گرفته بود. ایشان از ماندن آقای فرای در ایران حمایت کرده بود و آپارتمانی در اصفهان به ایشان اختصاص داد. بنابراین در کل فکر می کنم واکنش ها منطقی نیست و وهن چهره مردم و فرهنگ ماست.
اگر بخواهید در مقام یک مشاور، مهم ترین اشتباه آقای احمدی نژاد را فارغ از همه ملاحظات سیاسی بگویید، آن اشتباه چیست؟
در کشور ما در این سال ها افراد زیادی درصدد طرح عیوب و اشکالات و ضعف ها و حتی وانمودکردن نقاط قوت به عنوان نقاط ضعف بوده اند که حتی مورد مذمت رهبری نیز قرار گرفتند. بنابراین من به عنوان مشاور وظیفه ندارم ضعف ها را علنی بگویم، اگر ضعفی باشد خصوصی می گویم، هستند کسانی که نقد و ضعف را بگویند. این به آن معنا نیست که ما به خودمان نقدی نداریم حتما نقد داریم، اما اصولی نیست که ما این نقدها را در رسانه علنی کنیم. آنچه علنی باید بگوییم نقاط مثبت است و شما باید نقاط مثبت را از امثال بنده مطالبه کنید.
پرونده بابک زنجانی به روایت علی اکبر جوانفکر
در سال های پایانی دولت احمدی نژاد، با افشای فساد 3000 میلیارد تومانی، انتقادات زیادی به مقامات دولتی و شخص رئیس جمهور وارد شد و این انتقادات پس از پایان کار دولت احمدی نژاد هم ادامه دارد و حتی با جنجالی شدن موضوع بابک زنجانی، افزایش هم یافته است.
هر چند وقتی از جوانفکر پرسیده شد نسبت دولت احمدی نژاد با این پرونده ها چیست، او قرص و محکم پاسخ داد: «هیچ نسبتی وجود ندارد» و آن گاه که نوبت به بابک زنجانی و پرونده او به عنوان نمونه ای از چنین پرونده هایی رسید، جوانفکر اعلام کرد که میلیاردر جنجالی را دست کم تا این مرحله رسیدگی به پرونده اش مفسد اقتصادی نمی داند:
«سوال این است که با چه استنادی آقای بابک زنجانی را مفسد اقتصادی می نامید؟ ایشان در کدام دادگاه محاکمه و محکوم شده است؟ تا زمانی که آقای بابک زنجانی در دادگاه محاکمه نشده و به عنوان مفسد اقتصادی محکوم نشده باشد، شما نمی توانید او را به فساد اقتصادی متهم و دولت احمدی نژاد را هم به او مرتبط کنید! او در بازداشت است و بازجویی می شود. فکر می کنم در این مقطع کاربرد چنین تعابیری خارج از قواعد قانونی است.»
«اصلا ربطی به من و شما ندارد که بگوییم او از مصادیق فساد هست یا نه، او باید در دادگاه علنی و از سوی یک قاضی خبره، منصف و مسلط به قوانین جزایی، محاکمه شود. در ظاهر امر این گونه پیداست که او دارای هوش اقتصادی همراه با زرنگی ها و ارتباطات پیدا و پنهان بوده و با این ویژگی ها توانسته است هزاران میلیارد تومان ثروت اندوزی کند. حالا باید بررسی شود درآمدهای او مشروع بوده یا نه. نمی شود به کسی که محکوم نیست، اطلاق فساد بدهیم.
این غلط است و پشتوانه منطقی ندارد. علاوه بر این اگر فردی مثل آقای بابک زنجانی هزاران میلیارد تومان درآمد کسب می کند، باید دستگاه های نظارتی را به چالش کشید که مگر خواب بوده اند؟ اگر نام زنجانی رسانه ای نمی شد، آیا دستگاه قضایی به وجود چنین فردی با این ثروت نجومی پی می برد؟» «من فکر می کنم در نظام حکومتی ما یک خلأ اساسی برای به صدا درآمدن زنگ های هشدار در موقع مناسب وجود دارد.
دستگاه های نظارتی، قضایی و اطلاعاتی کشور باید پاسخ دهند که چرا پیش از این نسبت به ثروت انباشته شده بابک زنجانی حساس نشده بودند؟!»