صراط: در سومین روز از هشتمین جشنواره شعر فجر اشعار عاشقانه، طنز و اجتماعی قرائت شد و در نهایت یک شاعر در دفاع از برادرش رسانهها را متهم کرد.
نشست شعرخوانی سومین روز از هشتمین جشنواره شعر فجر روز گذشته در خانه هنرمندان با حضور سید عباس صالحی معاون فرهنگی ارشاد و دبیران علمی و اجرایی شعر فجر برپا شد.
براساس این گزارش، اجرای بخش اول این برنامه برعهده یزدان سلحشور، شاعر و ترانه سرا بود که نخستین سخنران و شاعر محمدرضا روزبه را به عنوان اولین شاعر برای شعر خوانی دعوت کرد.
* روزبه: شعر ما در دهه 60 به علت سلطه انقلاب قویا بازتاب یک روح جمعی بود
محمدرضا روزبه با موضوع «فردیت شاعرانه و جمهوری شعری» صحبتهای خود را آغاز کرد و گفت: یک دغدغه در باب کلیت شعر امروز شاید گریبان گیر اهالی فکر و قلم باشد و آن این است که امروز قالبهای شعری حالت یک بار مصرف پیدا کرده است.
وی با بیان اینکه میراث شعر امروز در حافظه جمعی درازمدت جای نمیگیرد و سریع فراموش میشود، ادامه داد: شعر ما در دهه 60 به علت سلطه انقلاب قویا بازتاب یک روح جمعی بود، اما از دهه 70 شاهد بودیم که شعرها بیشتر به بازتاب روح فردی شاعر میپردازد.
این شاعر ضمن تاکید بر این مطلب که ما نیازمند آسیب شناسی شعر امروز هستیم، اضافه کرد: متاسفانه شعر جمعی حالتی کم اعتنا به خود گرفته است.
روزبه در ادامه شعری را بر وزن شعر شفیعی کدکنی با عنوان «نسخه بدل» خواند.
در ادامه «محمد سلمانی» غزلی عاشقانه برای حاضران در تالار خانه هنرمندان را خواند. بخشی از شعر بدین شرح بود:
ردیف این غزل دشوار میشد با بیاندازم
ولی با بامی از چشم تو شاید بیاندازم
جهان زیباست بی تردید باید دید و لذت برد
چرا باید نگاهی تیره به دنیا بیاندازم
تو ترکم کردی و من اما در شهر میمانم
که رسم عاشقی را بین مردم جا بیاندازم
* ناصر فیض و شعر سیاست
در ادامه این برنامه ناصر فیض، شاعر و طنزپرداز چند شعر طنز را برای حضار خواند.
سیاست را نمیخواهم نه از نزدیک نه از دورش
ندارد چون پدر، مادر نه آنجورش نه اینجورش
دلی دارند خوش هرچند معذورین مامورش
مرا هرگز دل خوش نیست از مامور و معذورش
سیاست جنگ بین عده ای سیاس اگر باشد
همین کافی است روگردانم از هرچه سلحشورش
اگر ربطی ندارد با سیاست فی المثل دریا
چه شد که در ارومیه درآمد ناگهان شورش
نمی شد خشک و دریا داشت اینک دلبری می کرد
اگر که آب را هرگز نمی کردند مجبورش
وطن یعنی همین جایی که می نامد مرا دشمن
به جرم عشق ورزی به آن همواره مزدورش
فدای خاک پاکش می کنم این جام شیرین را
شود در کام من چون زهر اگر هم شهد انگورش
به طاووسش نمی بخشم اگر خواهد کسی از من
پری بخشم به ایشان در عوض از پشم کورش
کسی میگفت منظور تو را ما خوب فهمیدیم
نمی دانم چه بود از اینکه با من گفت منظورش
ولی من یک دعا خواندم فرستادم ثوابش را
به روح پر فتوح والد مرحوم مغفورش
پس از آن مصرع زیبا بیادم آمد از حافظ
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
یکی هم مثل من هرگز دعا خواندن نمی داند
ندارد، من چه می دانم یقینا نیست مقدورش
برای انکه گاهی یک نفر طوری بد اقبال است
که حتی ماهی مرده نمی افتد ته تورش
که گاهی بی شراب تلخ هم با آن به هر صورت
می آساید به دنیا بی شر و شورش
سیاست چیز خوبی نیست مخصوصا در آن دوران
که هرکس زور می گوید به هر کس می رسد زورش
سیاست گاه مانند زنی زیباست اما من
گذشتم از سر خیر سیاه و سبزه و بورش
نه از معذور آن دارم دلی خوش، نه از تربیت
همانطوری که گفتم از سیاستهای مامورش
* دومین حمله به سلحشور با یک شعر طنز
بعد از خواندن این شعر یزدان سلحشور به این بخش از شعر فیض که «سیاست جنگ بین عده ای سیاس اگر باشد/ همین کافی است روگردانم از هرچه سلحشورش»، اشاره کرد و گفت: بعد از حاتمی کیا که با آژانس شیشهای به سلحشور تاخت این دومین حمله به سلحشورانه بود که صورت گرفت.
* شکارسری و تفنگی که نوشت شلیک
حمیدرضا شکارسری، شاعر بعدی بود که 4 شعر را در این نشست خواند.
تفنگ نوشت شلیک
پرندگان به تیراژ هزار هزار در آسمان منتشر شدند
کمی بعد درختها پرنده میخواندند
دیوارها پرنده میخواندند
سیمهای برق پرنده میخواندند
تنها یک پرنده نخوانده بر زمین افتاده بود و
تفنگ برای شمار پرندگان دوباره مینوشت:
شلیک ..."
* محمد کاظم کاظمی و شعری از خطه افغانستان/ «شمشیر و جغرافیا» شعری که با استقبال مواجه شد
در ادامه محمدکاظم کاظمی ابتدا درباره شعر افغانستان صحبت کرد و گفت: بسیاری از شاعران ما آواره شدند، چون کشور ما دچار یک فقر شدید در حوزههای مختلف ادبی بود، اما با تحولات اخیر و آزادیهایی که صورت گرفته است موج مهاجرتها تقلیل پیدا کرده است.
این شاعر ادامه داد: در سالهای اخیر در افغانستان از یک طرف احساس نیاز و از طرف دیگر وجود شاعران جوان باعث شد تا کانونهای ادبی موثری شکل بگیرد، این انجمنها از طریق دنیای مجازی با ایران ارتباط دارند، اما باید این ارتباط بیشتر شود.
وی با بیان اینکه رفت و آمد شاعران ایران و افغانستان زیاد نیست، کم پیش می آید که شاعران ایرانی به افغانستان سفر کنند، برای ارتباط مردم ایران و افغانستان نباید به دنبال یک مراسم بین المللی ماند ما یک ملت هستیم، تصریح کرد: درخواستم از وزارت ارشاد این است که زمینههای داد و ستد و انتقال کتاب، نمایشگاههای کتاب، امکانات رسانهای و تسهیلاتی فراهم شود خصوصا از سوی طرف ایرانی، امیدوارم این ارتباطات بیشتر فراهم شود تا شاهد حضورمهمانان بیشتری از کشور افغانستان باشیم.
کاظمی در ادامه شعری پیرامون مراودات فرهنگی دو کشور خواند و سپس غزلی را با عنوان «شمشیر و جغرافیا» را خواند که مورد استقبال حضار قرار گرفت، بخشی از این شعر در ذیل آمده است:
بادی وزید و دشت سترون درست شد
طاقی شکست و سنگ فلاخن درست شد
شمشیر روی نقشهی جغرافیا دوید
اینسان برای ما و تو میهن درست شد
یعنی که از مصالح دیوار دیگران
یک خاکریز بین تو و من درست شد
بین تمام مردم دنیا گل و چمن
بین من و تو آتش و آهن درست شد
یک سو من ایستادم و گویی خدا شدم
یک سو تو ایستادی و دشمن درست شد
یک سو تو ایستادی و گویی خدا شدی
یک سو من ایستادم و دشمن درست شد
یک سو همه سپهبد و ارتشبد آمدند ...
* قصههای عاشقی فقط شروع میشود
محمد رمضانی فرهانی، شاعر بعدی بود که چند دوبیتی عاشقانه را خواند
فکر میکنی گذشت، فکر میکنی تمام شد
واقعا سادهای
واقعا که توی باغ نیستی گلم
قصههای عاشقی فقط شروع میشود ..."
بخش اول شعرخوانی با شعر یزدان شلحشور و موسیقی آذربایجانی پایان گرفت.
* آغاز بخش دوم شعرخوانیها؛ مهمان ویژه «کیومرث عباسی قصری»
بخش دوم شعرخوانی با اجرای ابوالفضل پاشا و شعری که از نیما یوشیج خواند شروع شد و بعد او از کیومرث عباسی قصری برای شعرخوانی دعوت کرد و اورا به عنوان مهمان ویژه سومین روز جشنواره معرفی کرد.
قصری در ابتدای شعرخوانی با این جملات که جشنواره شعر فجر به شهدای عزیز، جانبازان و آزادگان تعلق دارد، متذکر شد: در این وقتی که در اختیار دارم دو غزل را می خوانم که یکی را به شهدا و دیگری را به جانبازان تقدیم میکنم.
«هنوز جبهه زبوی تن شما مست است
شب حضور خدا را چه نوش جان کردید»
در ادامه شاعرانی از دهه 70 به شعرخوانی پرداختند که مهرداد فلاح اولین شاعر بود که شعری را به عنوان "بریم هواخوری" را خواند.
بعد از فلاح، آفاق شوقانی شاعر دیگری این دهه بود که 3 شاعر را از کتاب های مختلفش برای حضار خواند.
رضا چایچی شاعر دیگر بود که چند شعر کوتاه را برای حضار خواند و یکی از این اشعار نامش «زندانی» بود که در بخشهایی از این شعر آمده است:
«زندانی اش کردند، در اتاقی بی سحر
نه صدایی، نه گوشی که بشنود ...»
بعد از این شاعر نوبت به راتی ساکسینا شاعر هندی رسید که دو شعر را برای حضار قرائت کرد. و گفت: این شاعر هندی پیش از شعرخوانی درباره مفهوم تناسخ در اسطوره های هندی گفت: در فرهنگ اسطوره شناختی هندوستان، مسئله تناسخ مسئلهای بسیار مهم است تا حدی که ما فکر میکنیم بعد از مردن با تناسخ، آزاد و رها خواهیم شد.
* موسوی و شعرخوانی پایانی
عبدالجواد موسوی، آخرین شاعر بود که در ابتدای صحبتهایش گفت: از تمام کسانی که بعد از سالیان سال باعث شدند تا ما در کنار هم قرار بگیرم تشکر میکنم.
وی افزود: به دلایلی که همه میدانیم در این چند سال کنار هم جمع نمیشدیم، اما با ابتکار عبدالجبار کاکائی این کار صورت گرفت، هر چند که خیلیها دوست ندارند که این اتفاق بیافتد.
موسوی ادامه داد: دیروز تمام کسانی که در فرهنگ سرای ارسباران حضور داشتند دیدند که برادر من چند شعر طنز را خواند، اما بعضی سایتها و خبرگزاریها که دعوی دین مداری را هم دارند، داستانهایی را سر هم کردند، و من سعی میکنم مشروح این اشعار را در خبرآنلاین منتشر کنم.
موسوی در ادامه چند شعر را برای حضار قرائت کرد، که یکی از شعرهایش در اعتراض به تحریف شدن حرفهای برادرش بود.
گفتنی است، عصر فردا آخرین مراسم شعرخوانی این دوره از جشنواره شعر فجر فردا با حضور فاطمه راکعی، رزا جمالی، مهرنوش قربانعلی، لیلا کردبچه، ریرا عباسی، شیوا ارسطویی، فهیمه غنی نژاد، محمدرضا عبدالملکیان، ضیاء موحد، حافظ موسوی، شاهرخ تندرو صالح، بهروز یاسمی، گروس عبدالملکیان، جلیل صفربیگی و محمدسعید نجاری از ساعت 15 در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
نشست شعرخوانی سومین روز از هشتمین جشنواره شعر فجر روز گذشته در خانه هنرمندان با حضور سید عباس صالحی معاون فرهنگی ارشاد و دبیران علمی و اجرایی شعر فجر برپا شد.
براساس این گزارش، اجرای بخش اول این برنامه برعهده یزدان سلحشور، شاعر و ترانه سرا بود که نخستین سخنران و شاعر محمدرضا روزبه را به عنوان اولین شاعر برای شعر خوانی دعوت کرد.
* روزبه: شعر ما در دهه 60 به علت سلطه انقلاب قویا بازتاب یک روح جمعی بود
محمدرضا روزبه با موضوع «فردیت شاعرانه و جمهوری شعری» صحبتهای خود را آغاز کرد و گفت: یک دغدغه در باب کلیت شعر امروز شاید گریبان گیر اهالی فکر و قلم باشد و آن این است که امروز قالبهای شعری حالت یک بار مصرف پیدا کرده است.
وی با بیان اینکه میراث شعر امروز در حافظه جمعی درازمدت جای نمیگیرد و سریع فراموش میشود، ادامه داد: شعر ما در دهه 60 به علت سلطه انقلاب قویا بازتاب یک روح جمعی بود، اما از دهه 70 شاهد بودیم که شعرها بیشتر به بازتاب روح فردی شاعر میپردازد.
این شاعر ضمن تاکید بر این مطلب که ما نیازمند آسیب شناسی شعر امروز هستیم، اضافه کرد: متاسفانه شعر جمعی حالتی کم اعتنا به خود گرفته است.
روزبه در ادامه شعری را بر وزن شعر شفیعی کدکنی با عنوان «نسخه بدل» خواند.
در ادامه «محمد سلمانی» غزلی عاشقانه برای حاضران در تالار خانه هنرمندان را خواند. بخشی از شعر بدین شرح بود:
ردیف این غزل دشوار میشد با بیاندازم
ولی با بامی از چشم تو شاید بیاندازم
جهان زیباست بی تردید باید دید و لذت برد
چرا باید نگاهی تیره به دنیا بیاندازم
تو ترکم کردی و من اما در شهر میمانم
که رسم عاشقی را بین مردم جا بیاندازم
* ناصر فیض و شعر سیاست
در ادامه این برنامه ناصر فیض، شاعر و طنزپرداز چند شعر طنز را برای حضار خواند.
سیاست را نمیخواهم نه از نزدیک نه از دورش
ندارد چون پدر، مادر نه آنجورش نه اینجورش
دلی دارند خوش هرچند معذورین مامورش
مرا هرگز دل خوش نیست از مامور و معذورش
سیاست جنگ بین عده ای سیاس اگر باشد
همین کافی است روگردانم از هرچه سلحشورش
اگر ربطی ندارد با سیاست فی المثل دریا
چه شد که در ارومیه درآمد ناگهان شورش
نمی شد خشک و دریا داشت اینک دلبری می کرد
اگر که آب را هرگز نمی کردند مجبورش
وطن یعنی همین جایی که می نامد مرا دشمن
به جرم عشق ورزی به آن همواره مزدورش
فدای خاک پاکش می کنم این جام شیرین را
شود در کام من چون زهر اگر هم شهد انگورش
به طاووسش نمی بخشم اگر خواهد کسی از من
پری بخشم به ایشان در عوض از پشم کورش
کسی میگفت منظور تو را ما خوب فهمیدیم
نمی دانم چه بود از اینکه با من گفت منظورش
ولی من یک دعا خواندم فرستادم ثوابش را
به روح پر فتوح والد مرحوم مغفورش
پس از آن مصرع زیبا بیادم آمد از حافظ
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
یکی هم مثل من هرگز دعا خواندن نمی داند
ندارد، من چه می دانم یقینا نیست مقدورش
برای انکه گاهی یک نفر طوری بد اقبال است
که حتی ماهی مرده نمی افتد ته تورش
که گاهی بی شراب تلخ هم با آن به هر صورت
می آساید به دنیا بی شر و شورش
سیاست چیز خوبی نیست مخصوصا در آن دوران
که هرکس زور می گوید به هر کس می رسد زورش
سیاست گاه مانند زنی زیباست اما من
گذشتم از سر خیر سیاه و سبزه و بورش
نه از معذور آن دارم دلی خوش، نه از تربیت
همانطوری که گفتم از سیاستهای مامورش
* دومین حمله به سلحشور با یک شعر طنز
بعد از خواندن این شعر یزدان سلحشور به این بخش از شعر فیض که «سیاست جنگ بین عده ای سیاس اگر باشد/ همین کافی است روگردانم از هرچه سلحشورش»، اشاره کرد و گفت: بعد از حاتمی کیا که با آژانس شیشهای به سلحشور تاخت این دومین حمله به سلحشورانه بود که صورت گرفت.
* شکارسری و تفنگی که نوشت شلیک
حمیدرضا شکارسری، شاعر بعدی بود که 4 شعر را در این نشست خواند.
تفنگ نوشت شلیک
پرندگان به تیراژ هزار هزار در آسمان منتشر شدند
کمی بعد درختها پرنده میخواندند
دیوارها پرنده میخواندند
سیمهای برق پرنده میخواندند
تنها یک پرنده نخوانده بر زمین افتاده بود و
تفنگ برای شمار پرندگان دوباره مینوشت:
شلیک ..."
* محمد کاظم کاظمی و شعری از خطه افغانستان/ «شمشیر و جغرافیا» شعری که با استقبال مواجه شد
در ادامه محمدکاظم کاظمی ابتدا درباره شعر افغانستان صحبت کرد و گفت: بسیاری از شاعران ما آواره شدند، چون کشور ما دچار یک فقر شدید در حوزههای مختلف ادبی بود، اما با تحولات اخیر و آزادیهایی که صورت گرفته است موج مهاجرتها تقلیل پیدا کرده است.
این شاعر ادامه داد: در سالهای اخیر در افغانستان از یک طرف احساس نیاز و از طرف دیگر وجود شاعران جوان باعث شد تا کانونهای ادبی موثری شکل بگیرد، این انجمنها از طریق دنیای مجازی با ایران ارتباط دارند، اما باید این ارتباط بیشتر شود.
وی با بیان اینکه رفت و آمد شاعران ایران و افغانستان زیاد نیست، کم پیش می آید که شاعران ایرانی به افغانستان سفر کنند، برای ارتباط مردم ایران و افغانستان نباید به دنبال یک مراسم بین المللی ماند ما یک ملت هستیم، تصریح کرد: درخواستم از وزارت ارشاد این است که زمینههای داد و ستد و انتقال کتاب، نمایشگاههای کتاب، امکانات رسانهای و تسهیلاتی فراهم شود خصوصا از سوی طرف ایرانی، امیدوارم این ارتباطات بیشتر فراهم شود تا شاهد حضورمهمانان بیشتری از کشور افغانستان باشیم.
کاظمی در ادامه شعری پیرامون مراودات فرهنگی دو کشور خواند و سپس غزلی را با عنوان «شمشیر و جغرافیا» را خواند که مورد استقبال حضار قرار گرفت، بخشی از این شعر در ذیل آمده است:
بادی وزید و دشت سترون درست شد
طاقی شکست و سنگ فلاخن درست شد
شمشیر روی نقشهی جغرافیا دوید
اینسان برای ما و تو میهن درست شد
یعنی که از مصالح دیوار دیگران
یک خاکریز بین تو و من درست شد
بین تمام مردم دنیا گل و چمن
بین من و تو آتش و آهن درست شد
یک سو من ایستادم و گویی خدا شدم
یک سو تو ایستادی و دشمن درست شد
یک سو تو ایستادی و گویی خدا شدی
یک سو من ایستادم و دشمن درست شد
یک سو همه سپهبد و ارتشبد آمدند ...
* قصههای عاشقی فقط شروع میشود
محمد رمضانی فرهانی، شاعر بعدی بود که چند دوبیتی عاشقانه را خواند
فکر میکنی گذشت، فکر میکنی تمام شد
واقعا سادهای
واقعا که توی باغ نیستی گلم
قصههای عاشقی فقط شروع میشود ..."
بخش اول شعرخوانی با شعر یزدان شلحشور و موسیقی آذربایجانی پایان گرفت.
* آغاز بخش دوم شعرخوانیها؛ مهمان ویژه «کیومرث عباسی قصری»
بخش دوم شعرخوانی با اجرای ابوالفضل پاشا و شعری که از نیما یوشیج خواند شروع شد و بعد او از کیومرث عباسی قصری برای شعرخوانی دعوت کرد و اورا به عنوان مهمان ویژه سومین روز جشنواره معرفی کرد.
قصری در ابتدای شعرخوانی با این جملات که جشنواره شعر فجر به شهدای عزیز، جانبازان و آزادگان تعلق دارد، متذکر شد: در این وقتی که در اختیار دارم دو غزل را می خوانم که یکی را به شهدا و دیگری را به جانبازان تقدیم میکنم.
«هنوز جبهه زبوی تن شما مست است
شب حضور خدا را چه نوش جان کردید»
در ادامه شاعرانی از دهه 70 به شعرخوانی پرداختند که مهرداد فلاح اولین شاعر بود که شعری را به عنوان "بریم هواخوری" را خواند.
بعد از فلاح، آفاق شوقانی شاعر دیگری این دهه بود که 3 شاعر را از کتاب های مختلفش برای حضار خواند.
رضا چایچی شاعر دیگر بود که چند شعر کوتاه را برای حضار خواند و یکی از این اشعار نامش «زندانی» بود که در بخشهایی از این شعر آمده است:
«زندانی اش کردند، در اتاقی بی سحر
نه صدایی، نه گوشی که بشنود ...»
بعد از این شاعر نوبت به راتی ساکسینا شاعر هندی رسید که دو شعر را برای حضار قرائت کرد. و گفت: این شاعر هندی پیش از شعرخوانی درباره مفهوم تناسخ در اسطوره های هندی گفت: در فرهنگ اسطوره شناختی هندوستان، مسئله تناسخ مسئلهای بسیار مهم است تا حدی که ما فکر میکنیم بعد از مردن با تناسخ، آزاد و رها خواهیم شد.
* موسوی و شعرخوانی پایانی
عبدالجواد موسوی، آخرین شاعر بود که در ابتدای صحبتهایش گفت: از تمام کسانی که بعد از سالیان سال باعث شدند تا ما در کنار هم قرار بگیرم تشکر میکنم.
وی افزود: به دلایلی که همه میدانیم در این چند سال کنار هم جمع نمیشدیم، اما با ابتکار عبدالجبار کاکائی این کار صورت گرفت، هر چند که خیلیها دوست ندارند که این اتفاق بیافتد.
موسوی ادامه داد: دیروز تمام کسانی که در فرهنگ سرای ارسباران حضور داشتند دیدند که برادر من چند شعر طنز را خواند، اما بعضی سایتها و خبرگزاریها که دعوی دین مداری را هم دارند، داستانهایی را سر هم کردند، و من سعی میکنم مشروح این اشعار را در خبرآنلاین منتشر کنم.
موسوی در ادامه چند شعر را برای حضار قرائت کرد، که یکی از شعرهایش در اعتراض به تحریف شدن حرفهای برادرش بود.
گفتنی است، عصر فردا آخرین مراسم شعرخوانی این دوره از جشنواره شعر فجر فردا با حضور فاطمه راکعی، رزا جمالی، مهرنوش قربانعلی، لیلا کردبچه، ریرا عباسی، شیوا ارسطویی، فهیمه غنی نژاد، محمدرضا عبدالملکیان، ضیاء موحد، حافظ موسوی، شاهرخ تندرو صالح، بهروز یاسمی، گروس عبدالملکیان، جلیل صفربیگی و محمدسعید نجاری از ساعت 15 در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.