صراط: روزنامه آمریکایی «هافینگتون پست» با همکاری روزنامه فرانسوی «لوموند» طی گزارشی به قلم «میلاد جوکار» تحلیلگر سیاسی در امور خاورمیانه و ایران نوشت: چه در ایران و چه در پایتختهای غربی، گفتمان سیاسی نشان میدهد که افزایش تنشها منجر به حصول پیشرفتهای بیسابقه در پرونده هستهای ایران شده است.
در واقع این اراده سیاسی قوی برای مصالحه و سازش بود که این امکان را برای مقامات ایرانی فراهم آورد که نگرانیهای قدرتهای جهانی را درک کنند و بالعکس موجب شد که قدرتهای جهانی از انتظارات ایرانیها آگاه شوند و ارتباط مستقیم یکی از عوامل کلیدی بود که منجر به حصول این پیشرفتها شد.
دور اخیر مذاکرات ایران و گروه 1+5 در وین اتریش نشان داد که هنوز اختلافات مهمی میان دو طرف وجود دارد که باید حلوفصل شوند.
دیپلماتهای ایرانی و غربی در پایان مذاکرات بیآنکه وارد جزئیات شوند، از دشواریهای این دیدار سخن گفتند چرا که نمیخواستند نمایندگان پارلمان آمریکا، ایران یا حتی «اسرائیل» مذاکرات را به خطر بیندازند.
با این وجود، دیپلماتها خوشبین هستند و امیدوارند بتوانند طبق چارچوب زمانی تا 20 ژوئیه به توافق جامع دست پیدا کنند.
خبر خوب این است که اراده سیاسی برای حل مسئله هستهای ایران از هر دو جهت قوی است. از چند ماه پیش و به ویژه از زمان پیروزی «حسن روحانی» در انتخابات ریاست جمهوری ایران، تهران و واشنگتن بمنظور همکاری مشترک برای حل این بحران غیرقابل دفاع برای منافع دو طرف، اقدام به سرمایهگذاری سیاسی کردند که چنین چیزی از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 بیسابقه بوده است.
در واقع میتوان گفت که حسن روحانی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری ایران توانست 51.7 درصد آراء موافق ناشی از مشارکت 73 درصدی مردم در انتخابات را برای حل بحران اقتصادی که 80 میلیون ایرانی از آن رنج میبرند، از آن خود کند.
روحانی که اولویت دولت خود را حل بحران هستهای اعلام کرده بود، در این راستا استراتژی را به اجرا گذاشت که در حال حاضر کارآمد به نظر میرسد.
یکی از این استراتژیهای قوی انتصاب «محمدجواد ظریف» به عنوان وزیر امور خارجه ایران بود. ظریف که فارغالتحصیل از دانشگاه «دنور» آمریکاست و نیمی از عمر خود را در این کشور سپری کرده، عامل اصلی موفقیت مذاکرات ایران است. البته باید به این موضوع نیز توجه دالشته باشیم که اغلب وزرای دولت روحانی افرادی هستند که در آمریکا تحصیل کردهاند و دارای مدرک دکترای دانشگاههای این کشور هستند.
بنابراین ارتباط دیگر متفاوت و بسیار مؤثر است چرا که دو طرف فرصتی باورنکردنی به دست آوردهاند. آنها مستقیما به زبان انگلیسی با یکدیگر صحبت میکنند و مهمتر از همه اینکه متوجه اختلافنظرهای خود شده و در صدد کاهش آنها هستند تا جائیکه «وندی شرمن» معاون وزارت خارجه آمریکا گفته که گاهی فراموش میکند که خطاب به یک مقام ایرانی سخن میگوید.
بنابراین میتوان گفت که عنصر اصلی ارتباط مستقیم است، چیزی که طی 35 سال گذشته جز در همکاری مشترک این دو پس از حمله 11 سپتامبر وجود نداشته است.
تهران و واشنگتن پس از حمله 11 سپتامبر اقدام به همکاری مشترک در خصوص افغانستان کردند تا اینکه «جورج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا چند هفته بعد این ارتباط مستقیم را با خشونت قطع کرد.
در سطح سیاسی، رؤسای جمهور آمریکا و ایران با پذیرش خطر سیاسی انجام گفتوگوی تلفنی تاریخی خود در جریان سفر روحانی به سازمان ملل، به خود اعتبار بخشیدند.
رؤسای جمهور آمریکا و ایران همچنین از زمان انجام این گفتوگوی تلفنی، خود مستقیما وارد عمل شدند چرا که سرنوشت بحران را به خود اختصاص میدادند و موفقیت یا شکست مذاکرات را تحت تأثیر شخص خود میدانستند و معتقد بودند که نتیجه مذاکرات به آنها تعلق دارد و تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد.
گفتوگو میان دو رئیسجمهور تابو را شکست و ارتباط مستقیم با مقامات رسمی ایران از آن پس به یک کار روزمره بدل شد و این چیزی بود که حتی یکسال پیش از آن نیز تصور نمیشد. دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی هماکنون در صورت بروز مشکل از طریق پیام الکترونیکی یا سایر اشکال پیام با یکدیگر ارتباط دارند.
در خصوص فرانسه نیز ارتباط با محمود احمدینژاد غیرقابل تصور بود اما انتخاب روحانی اوضاع را سیاستزدایی کرد و و دیدار دوجانبه وی با «فرانسوآ اولاند» رئیسجمهور فرانسه را ممکن ساخت و اوضاع از آن زمان تغییر یافت به گونهای که شرکتهای فرانسوی و نمایندگان پارلمان فرانسه مرتبا برای حضور در بازار ایران به این کشور سفر میکنند و امیدوارند با لغو تحریمها که مانعی بر سر راه معاملات بزرگ مالی است، بتوانند وارد بازار این کشور شوند.
اروپائیان و آمریکاییها تاکنون این طور القا میکردند که این سختگیری و تحریمهای فلجکننده آمیخته با تهدید به استفاده از اقدام نظامی (عبارت معروف همه گزینهها از جمله اقدام نظامی روی میز است) بود که باعث شد ایرانیها به پای میز مذاکره بیایند.
این در حالیست که بسیاری بر این عقیدهاند که تحریمها منجر به انتخاب روحانی شد.
در پایان باید گفت واقعیت این است که چنانچه سیاست بازی با آتش ادامه مییافت، تنها گزینهای که باقی میماند مواجهه نظامی بود که البته هیچکس آن را به دلیل تبعات و عواقب فاجعهبارش نمیپذیرد، اما ماههای اخیر نشان داند که اعتدال، آرامش و رابطه و اقدام مستقیم بسیار مؤثرتر و کارآمدتر از ده سال تهدید و تنش بوده است.
در واقع این اراده سیاسی قوی برای مصالحه و سازش بود که این امکان را برای مقامات ایرانی فراهم آورد که نگرانیهای قدرتهای جهانی را درک کنند و بالعکس موجب شد که قدرتهای جهانی از انتظارات ایرانیها آگاه شوند و ارتباط مستقیم یکی از عوامل کلیدی بود که منجر به حصول این پیشرفتها شد.
دور اخیر مذاکرات ایران و گروه 1+5 در وین اتریش نشان داد که هنوز اختلافات مهمی میان دو طرف وجود دارد که باید حلوفصل شوند.
دیپلماتهای ایرانی و غربی در پایان مذاکرات بیآنکه وارد جزئیات شوند، از دشواریهای این دیدار سخن گفتند چرا که نمیخواستند نمایندگان پارلمان آمریکا، ایران یا حتی «اسرائیل» مذاکرات را به خطر بیندازند.
با این وجود، دیپلماتها خوشبین هستند و امیدوارند بتوانند طبق چارچوب زمانی تا 20 ژوئیه به توافق جامع دست پیدا کنند.
خبر خوب این است که اراده سیاسی برای حل مسئله هستهای ایران از هر دو جهت قوی است. از چند ماه پیش و به ویژه از زمان پیروزی «حسن روحانی» در انتخابات ریاست جمهوری ایران، تهران و واشنگتن بمنظور همکاری مشترک برای حل این بحران غیرقابل دفاع برای منافع دو طرف، اقدام به سرمایهگذاری سیاسی کردند که چنین چیزی از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 بیسابقه بوده است.
در واقع میتوان گفت که حسن روحانی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری ایران توانست 51.7 درصد آراء موافق ناشی از مشارکت 73 درصدی مردم در انتخابات را برای حل بحران اقتصادی که 80 میلیون ایرانی از آن رنج میبرند، از آن خود کند.
روحانی که اولویت دولت خود را حل بحران هستهای اعلام کرده بود، در این راستا استراتژی را به اجرا گذاشت که در حال حاضر کارآمد به نظر میرسد.
یکی از این استراتژیهای قوی انتصاب «محمدجواد ظریف» به عنوان وزیر امور خارجه ایران بود. ظریف که فارغالتحصیل از دانشگاه «دنور» آمریکاست و نیمی از عمر خود را در این کشور سپری کرده، عامل اصلی موفقیت مذاکرات ایران است. البته باید به این موضوع نیز توجه دالشته باشیم که اغلب وزرای دولت روحانی افرادی هستند که در آمریکا تحصیل کردهاند و دارای مدرک دکترای دانشگاههای این کشور هستند.
بنابراین ارتباط دیگر متفاوت و بسیار مؤثر است چرا که دو طرف فرصتی باورنکردنی به دست آوردهاند. آنها مستقیما به زبان انگلیسی با یکدیگر صحبت میکنند و مهمتر از همه اینکه متوجه اختلافنظرهای خود شده و در صدد کاهش آنها هستند تا جائیکه «وندی شرمن» معاون وزارت خارجه آمریکا گفته که گاهی فراموش میکند که خطاب به یک مقام ایرانی سخن میگوید.
بنابراین میتوان گفت که عنصر اصلی ارتباط مستقیم است، چیزی که طی 35 سال گذشته جز در همکاری مشترک این دو پس از حمله 11 سپتامبر وجود نداشته است.
تهران و واشنگتن پس از حمله 11 سپتامبر اقدام به همکاری مشترک در خصوص افغانستان کردند تا اینکه «جورج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا چند هفته بعد این ارتباط مستقیم را با خشونت قطع کرد.
در سطح سیاسی، رؤسای جمهور آمریکا و ایران با پذیرش خطر سیاسی انجام گفتوگوی تلفنی تاریخی خود در جریان سفر روحانی به سازمان ملل، به خود اعتبار بخشیدند.
رؤسای جمهور آمریکا و ایران همچنین از زمان انجام این گفتوگوی تلفنی، خود مستقیما وارد عمل شدند چرا که سرنوشت بحران را به خود اختصاص میدادند و موفقیت یا شکست مذاکرات را تحت تأثیر شخص خود میدانستند و معتقد بودند که نتیجه مذاکرات به آنها تعلق دارد و تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد.
گفتوگو میان دو رئیسجمهور تابو را شکست و ارتباط مستقیم با مقامات رسمی ایران از آن پس به یک کار روزمره بدل شد و این چیزی بود که حتی یکسال پیش از آن نیز تصور نمیشد. دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی هماکنون در صورت بروز مشکل از طریق پیام الکترونیکی یا سایر اشکال پیام با یکدیگر ارتباط دارند.
در خصوص فرانسه نیز ارتباط با محمود احمدینژاد غیرقابل تصور بود اما انتخاب روحانی اوضاع را سیاستزدایی کرد و و دیدار دوجانبه وی با «فرانسوآ اولاند» رئیسجمهور فرانسه را ممکن ساخت و اوضاع از آن زمان تغییر یافت به گونهای که شرکتهای فرانسوی و نمایندگان پارلمان فرانسه مرتبا برای حضور در بازار ایران به این کشور سفر میکنند و امیدوارند با لغو تحریمها که مانعی بر سر راه معاملات بزرگ مالی است، بتوانند وارد بازار این کشور شوند.
اروپائیان و آمریکاییها تاکنون این طور القا میکردند که این سختگیری و تحریمهای فلجکننده آمیخته با تهدید به استفاده از اقدام نظامی (عبارت معروف همه گزینهها از جمله اقدام نظامی روی میز است) بود که باعث شد ایرانیها به پای میز مذاکره بیایند.
این در حالیست که بسیاری بر این عقیدهاند که تحریمها منجر به انتخاب روحانی شد.
در پایان باید گفت واقعیت این است که چنانچه سیاست بازی با آتش ادامه مییافت، تنها گزینهای که باقی میماند مواجهه نظامی بود که البته هیچکس آن را به دلیل تبعات و عواقب فاجعهبارش نمیپذیرد، اما ماههای اخیر نشان داند که اعتدال، آرامش و رابطه و اقدام مستقیم بسیار مؤثرتر و کارآمدتر از ده سال تهدید و تنش بوده است.