صراط: میدانم این روزهایی که انبوهی تمنا به سویت روانه میکنم، صدایم را از عمق
جان میشنوی و میدانی، میدانی چقدر به نگاهت در زندگی محتاجم.
حاجتم نه نیاز گدا به شاه که نیاز عاشق به معشوق است به معشوقی که بیوقفه می بخشد و محبتش را از دیوانه خود دریغ نمیدارد.
میدانم این روزها پشت و پناهم هستی، پشت و پناهی برای سختی و آسانی، دردمندی و بیدردی.
در همه حال هستی و این بودنت حالم را خوب میکند. نفسهایم از عمق جان به دنبال شنیدن قبول شیداییهایم میگردد و قبول کن این همه شیدایی را و ترانههای قلبم را در دعاهایم بشنو.
میدانم که می شنوی. چیزی فراتر از دانستن، به شنیدنهایت یقین دارم. یقینی از جنسی که تو میدانی چگونه به وجودش آوردهای.
این روزها به تو نزدیکترم، همان نزدیکی که گفتهای نزدیکتر از رگ گردن. شاید با نفسهایم آمیخته شدهای و من نمیدانم. این روزها میبینم که سیل نعمتهایت به سویم میآید هر چند لایق هیچ یک از آنها نیستم.
حاجتم نه نیاز گدا به شاه که نیاز عاشق به معشوق است به معشوقی که بیوقفه می بخشد و محبتش را از دیوانه خود دریغ نمیدارد.
میدانم این روزها پشت و پناهم هستی، پشت و پناهی برای سختی و آسانی، دردمندی و بیدردی.
در همه حال هستی و این بودنت حالم را خوب میکند. نفسهایم از عمق جان به دنبال شنیدن قبول شیداییهایم میگردد و قبول کن این همه شیدایی را و ترانههای قلبم را در دعاهایم بشنو.
میدانم که می شنوی. چیزی فراتر از دانستن، به شنیدنهایت یقین دارم. یقینی از جنسی که تو میدانی چگونه به وجودش آوردهای.
این روزها به تو نزدیکترم، همان نزدیکی که گفتهای نزدیکتر از رگ گردن. شاید با نفسهایم آمیخته شدهای و من نمیدانم. این روزها میبینم که سیل نعمتهایت به سویم میآید هر چند لایق هیچ یک از آنها نیستم.