کم نیستند مجرمانی که خیلی زود به چنین نتیجهای میرسند و به دلیل نوع نگاه دیگران و افراد جامعه نمیتوانند سبک زندگیشان را آنگونه که دوست دارند، تغییر دهند. چه دوست داشته باشیم و چه نه، این یک حقیقت است و جامعه اینطور رفتار میکند، غافل از اینکه مجرمان هم بعد از طی کردن دوره مجازات حق زندگی دارند. شاید اینجا باید نقش مسئولان پررنگتر شود. آنها باید شرایط مناسبی برای این مجرمان دیروز فراهم کنند؛ شرایطی که احتمال بازگشت به جرم و خطا کاهش یابد و فردی که یک بار دست به خلاف زده، بتواند با خیال آسوده، زندگی جدیدی را تجربه کند.
خلافکارانی از جنس مردم
نه از سیاره دیگری پا به کره زمین گذاشتهاند، نه شکل و شمایل عجیب و غریبی دارند. آنها هم انسانهایی هستند مثل دیگر افراد جامعه. فقط شرایط زندگیشان طوری پیش رفته که آنها را به این مرحله رسانده است. البته در این میان کسانی هم هستند که از نوعی اختلال شخصیت به نام اختلال شخصیت ضداجتماعی رنج میبرند که شرایط این گروه تا حدی متفاوت است.
رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران در گفتوگو با جامجم در اینباره چنین توضیح میدهد: عوامل متعدد و متفاوتی وجود دارد که در ارتکاب جرم موثر است و در این زمینه نقش دارد. یکی از این موارد، اختلال شخصیت ضد اجتماعی است. افرادی که به این اختلال دچار هستند، دست به کارهای خلاف میزنند و به دلیل نقصانی که در شخصیتشان وجود دارد، از انجام این نوع کارها احساس گناه نمیکنند و پشیمان هم نمیشوند.
دکتر مجید صفارینیا در ادامه میگوید: به دلیل اینکه معمولا خدمات درمانی، روان شناختی و روانپزشکی به درستی در زندانها ارائه نمیشود، چنین افرادی پس از بیرون آمدن از زندان، دوباره به اعمال بزهکارانهشان ادامه خواهند داد و همان کارهای گذشته را دوباره از سر خواهند گرفت.
وی میافزاید: برخی افراد هم ممکن است از نظر شخصیتی دچار هیچ اختلالی نباشند و تنها به دلیل فقر، دست به چنین کارهایی میزنند. فقر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... از جمله عواملی است که میتواند در این زمینه نقش داشته باشد و برخی انسانها را به انجام این رفتارهای نادرست سوق میدهد.
آن طور که این دانشیار روان شناسی میگوید: انسانهایی که در فضایی نامناسب و مکانهایی زندگی میکنند که از نظر اقتصادی وضع خوبی ندارد، بیکاری در آن بخشها زیاد است و افراد زیادی از فقر رنج میبرند، معمولا بیشتر از دیگران با چنین رفتارهای بزهکارانه و پرخاشگرانهای روبهرو میشوند و در معرض خطر درگیر شدن با این مشکلات قرار میگیرند.
گروه سوم هم به گفته دکتر صفارینیا، کسانی هستند که به دلیل یادگیری غلط یا عادات نادرست به این رفتارهای بزهکارانه روی میآورند. چنین افرادی مهارتهای اجتماعی یا شغلی مناسبی ندارند و حتی ممکن است از نظر هوشی هم چندان انسانهای موفقی نباشند و به دلیل فقدان چنین مهارتهایی به کارهای خلاف یا رفتارهای نابهنجار روی میآورند تا بتوانند بهنحوی زندگی روزمره را بگذرانند.
باید به آنها فرصت دوباره بدهیم یا نه؟
خیلیها میگویند کسی که پایش به زندان باز میشود، دیگر قابل اعتماد نیست. به همین دلیل هم خیلی وقتها، حتی پس از رهایی از زندان، فرصتی به این افراد نمیدهند و آنها تا پایان عمر با این انگ زندگی را میگذرانند. در حالی که هر فردی ممکن است، خواسته یا ناخواسته راهی زندان شود و پس از رهایی از آن باید شرایطی برایش فراهم کرد تا در مسیر تغییر زندگی خود و نگرش دیگران تلاش کند.
رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران در اینباره چنین توضیح میدهد: فقط 20 تا 30 درصد کسانی که مرتکب جرم میشوند، دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند و اغلب مجرمان تنها به دلیل محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی دست به چنین خلافهایی زدهاند. از طرفی هم آشنا نبودن با مهارتهای اجتماعی میتواند عاملی باشد برای روی آوردن به خلاف و بزهکاری.
به گفته وی، بسیاری از این افراد پس از ارتکاب جرم، احساس ندامت و پشیمانی دارند و همین موضوع نشان میدهد اگر سیستمهای حمایتی بتواند این افراد را در مسیر صحیح قرار دهد، چنین اشخاصی هم قادر خواهند بود زندگی موفقی را تجربه کنند. به همین دلیل اگر بتوان کاری کرد این افراد حرفه جدیدی بیاموزند و زمانی که از زندان بیرون میآیند، کار مناسبی پیدا کنند، بسیاری از این مشکلات فردی و اجتماعی برطرف خواهد شد.
آنها را رها نکنید
قرار نیست چند ماه یا چند سال در زندان بمانند و بعد از این مدت دوباره همه چیز برگردد به شرایط روز اول. قرار نیست زندان رفتن فقط مجازاتی موقت باشد. بلکه برعکس، باید کاری کرد که پس از آزاد شدن از زندان، نگاه مجرم به زندگی کاملا تغییر کرده باشد. برهمین اساس هم روانپزشکی تادیبی به این موضوع میپردازد و راهکارهایی را برای کسانی که به دلایل مختلف راهی زندان شدهاند، ارائه میدهد.
سحرانصاری، روانپزشک با اشاره به اینکه اصول روابط صحیح میان پزشک و بیمار در زندانها هم باید رعایت شود، به جامجم میگوید: پزشک و زندانی باید در مسیری حرکت کنند که کمترین آسیب به فرد زندانی وارد شود. همچنین اصل رازداری نیز باید در مورد این بیماران بشدت در نظر گرفته شود و آنها هم باید در مورد بیماری و نوع درمانشان اطلاعات کافی داشته باشند و مداخلات مربوط به سلامت روان را بپذیرند یا آنها را به خواست خود رد کنند.
به گفته این روانپزشک، در محیط زندان باید فضا و محیط مناسبی برای حفظ سلامت روان زندانیان فراهم شود و کادر درمانی هم باید آموزشهای لازم را ببینند تا بتوانند وضع خوبی برای این افراد فراهم کنند.
وی میافزاید: یکی از مسائل بسیار مهم این است که زندانیان را پس از ترخیص از زندان در جامعه رها نکنیم و برنامهای برای ادامه درمان و بهبود روند زندگیشان داشته باشیم. در حقیقت، این افراد باید هم در زندان و هم زمانی که آزاد میشوند و به جامعه برمیگردند، از خدمات مناسب درمانی و روانپزشکی بهره ببرند و امکانات و خدماتی مانند بازتوانی، رواندرمانی، آموزش مهارتهای اجتماعی، شغلیابی، درمان سوءمصرف مواد و... در اختیارشان قرار بگیرد تا مشکلات ناشی از زندانی شدن به حداقل برسد.
خانوادهها هم باید حمایت کنند
گاهی خانوادهها اینقدر خسته و مضطرب هستند که دیگر توان و حوصلهای برای روبهرو شدن با دردسرهای ناشی از ارتکاب جرم را ندارند و گاهی هم تصمیم میگیرند فرد مجرم را طرد کنند تا با این کار، او ادب شود؛ اما دکتر انصاری این روش را صحیح نمیداند و میگوید: خانوادهها باید از فرد مجرم پس از گذراندن دوره زندان و تأدیب حمایت کنند و به همین دلیل خوب است جلسات آموزشی برای خانوادههای این افراد داشته باشیم تا اگر آنها هم در معرض استرس و ناراحتیهای زندان و بازگشت از زندان قرار دارند، به کمک متخصصان وضعیت بهتری پیدا کنند و با شیوه صحیح برخورد و حمایت از فرد مجرم هم آشنا شوند.
با چنین کاری، هم استرس خانوادهها کاهش مییابد و هم فرد مجرم از خانه و خانواده طرد نمیشود و در نتیجه حمایت اجتماعی و عاطفی بهتری را تجربه خواهد کرد.
دورهای سختتر از زندان
از زندان که آزاد میشود، نگرانی دست از سرش برنمیدارد. باز هم نمیتواند کاری پیدا کند و با اینکه در دوره حبس تصمیم گرفته بود زندگیاش را از نو بسازد، اما حالا احساس میکند کاری از دستش ساخته نیست. میخواهد شغل جدیدی پیدا کند، اما همه طور دیگری نگاهش میکنند. میخواهد زندگی خانوادگی تشکیل دهد اما باز هم نگاههای سنگین اطرافیان را احساس میکند. انگار همه درها به رویش بسته شده است و بالاخره تصمیم میگیرد به همان روال قبلی ادامه دهد، چون راه دیگری برایش قابل تصور نیست.
متاسفانه بسیاری از مجرمان پس از بازگشت از زندان چنین شرایطی را تجربه میکنند و با برچسبهایی که به آنها زده میشود، روزگار بسیار سختی را میگذرانند. البته به نظر میرسد این نوع نگاه و برخورد، تنها تنبیهی است از طرف اجتماع، ولی تحمل آن گاهی حتی سختتر از دوره حبس و زندان است. موضوع دیگری هم که در این زمینه مطرح میشود این است که چنین نگاهی علاوه بر خود فرد، خانواده او را هم درگیر خواهد کرد و مشکلاتی برای آنها نیزبه وجود خواهد آورد. به همین دلیل متخصصان توصیه میکنند در صورتی که فرد مرتکب خطایی شده (بخصوص زمانی که این جرم ناخواسته اتفاق افتاده)، با او به شیوه صحیح رفتار کنید و بگذارید او فرصتی برای زندگی دوباره داشته باشد. نباید فراموش کرد، نادیده گرفتن این افراد، طرد کردن آنها و بیاعتمادی نسبت به آنها فقط شرایط را بدتر میکند و زمینه تکرار جرم را فراهم میآورد.
در این مورد نقش سازمانهای مسئول و رسانههای جمعی هم بسیار مهم است، چراکه جامعه باید آموزش ببیند تا رفتاری مناسب با این افراد داشته باشد و پس از درمانهای موثر، فرصتی دوباره برای جبران اشتباهات در اختیارشان قرار دهد.