در این مراسم محسن مومنی شریف، علیرضا قزوه، فرهاد توحیدی، داریوش مهرجویی، سهراب هادی، یوسفعلی میرشکاک، جهانگیر الماسی حضور داشته و به سخنرانی خواهند پرداخت. همچنین مستندی از قاسمعلی فراست درباره زندگی و اندیشه گلابدرهای در این مراسم نمایش داده می شود.
این مراسم از ساعت 17 عصر روز شنبه 8 شهریور ماه سال جاری در تالار مهر حوزه هنری واقع در خیابان سمیه نرسیده به حافظ برگزار میشود.
در ذیل تصاویری منتشرنشده از این نویسنده منتشر میشود که به صورت اختصاصی توسط حسین قرایی در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته است.
زندگینامه سیدمحمود گلابدرهای
سید محمود قادری گلابدرهای متولد 1316 در گلابدره شمیران است. او از شاگردان جلال آل احمد و بعدها از دوستان وی بوده است. از وی 33 کتاب منتشر شد. نخستین کتاب او با عنوان «سگ کوره پز» در سال 1349 منتشر شد. وی در سال 1350 رمان «پر کاه» را نوشت و «بادیه» را در سال 1356 به چاپ رساند، رمانی که کیارستمی یک فیلم نامه اقتباسی از روی آن نوشت.
گلابدرهای در مجموع 6 کتاب قبل از انقلاب اسلامی دارد که یکی از آنها ترجمه 6 داستان از نویسندگان روس است. «دال»، «حکومت نظامی»، «سنگ به مثقال»، «آقا جلال» و «سفر به حجلهگاه عشق»، «اسماعیل اسماعیل» 1361، «حسین آهنی» 1362، «سرنوشت بچه شمرون» 1363، «پرستوها» 1364، «صحرای سرد» 1365، «آهوی کوهی» 1367، «چلچلهها» 1380، رمان «زن گم کرده همزاد»، رمان «گل گیلاس ایگرزدره» که به زندگی شهید محسن وزوایی میپردازد و رمان «چه گوارا، چریک چمران» از جمله آثار اوست. داریوش مهرجویی نیز از رمان «دال» وی فیلمنامهای با نام صحرای سرد نوشته که موضوع آن در سوئد میگذرد و به زبانهای خارجی مختلفی نیز برگردانده شده است.
گلابدره ای زبان انگلیسی را در لندن آموخته است. از شبانی در کوههای شمیران، گردو و بلال فروشی در سر پل تجریش، تا مترجمی زبان سوئدی، مسؤولیت انتخاب کتابهای ایرانی برای مهاجران ایرانی در سوئد، کارشناس ارشد مرکز پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اپراتوری و فوتره گرامتری سازمان نقشه برداری و... را آزموده و 10 سال هم در هیات خانه به دوشها در آمریکا زندگی کرده است. وی در این رابطه کتابی دارد با نام «ده سال هوم لسی در آمریکا» که به گفته خودش جزء درد آورترین تجربههایش در زمینه چاپ و نشر شد.
بنا بود تمام تجربههای خود را از ده سال زندگی در آمریکا بنویسد، اما تنها هشت ماه آن به صورت دو جلد چاپ شد و هنوز هم پخش نشده است. توزیع نشدن کتاب و مسائلی که پیش آمد، باعث شد که او دیگر نتواند بقیه کتاب را ادامه دهد. اصل قضیه این است که وی به عنوان یک نویسنده و روشنفکر ایرانی سراسر آمریکا را پای پیاده طی کرد و روابطی را با نویسندگان آمریکایی داشته است. برای مثال او سه ماه در خانه کن کیسی نویسنده رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» زندگی کرد و یا با وینستون گروم نویسنده رمان «فورست گامپ» همنشین و دو ماه هم مهمان پل مایر شد.
گلابدرهای معتقد است نویسندگی سرنوشت اوست چرا که برای آرام کردن این روح وحشی هیچ راهی جز قلم و کاغذ وجود ندارد...وقتی نویسندهای بدون پیدا کردن زبان خاص نوشتاریاش، بنویسد، خواه ناخواه تمام آثارش تا قبل از تولد زبان و تکنیک خاص نویسنده به سیاه مشق تبدیل خواهد شد. او خود را میراثدار سه نویسنده می داند.از هدایت و نوع ادبیاتش، از ابراهیم گلستان به لحاظ نثر و تکنیک نوشتن و از جلال تنها به اعتبار مسائل اجتماعی و دغدغههایی که به عنوان یک نویسنده از مسائل مبتلا به سیاسی داشته است.
گلابدرهای شاگرد جلال آل احمد در دبیرستان بود و دوستی دیرینه ای با او داشت لذا منبع خوبی برای شناخت بیشتر جلال است. وی در خصوص آثار جلال برخورد های لفظی نیز با او داشته و نقد های جدی را مطرح می کرده است که خود آنها را در کتاب داستانی «آقا جلال» نوشته است. اگر کسی بخواهد زندگی خصوصی جلال را در برخورد با اطرفیانش به طور دقیق ارزیابی کند میتواند با خواندن این کتاب، این برخوردها را درک کند.
داستان «دال» مربوط به زندگی مهاجران ایرانی در سوئد بعد از انقلاب است. نبی نویسندهای است که خانوادهاش پنج سال پیش به سوئد مهاجرت کرده او نیز تصمیم میگیرد نزد آنان برود. همسر و دختر نبی پس از ورود او به سوئد وی را به کلاس زبان میفرستند و به تدریج تلاش میکنند نبی را با سرزمین متفاوت آشنا نموده و او را در آن دیار پایبند سازند.
گلابدرهای در داستان بلند «اسماعیل اسماعیل» شرح نوجوانی اهوازی است که به انتقام قتل پدر، ستون پنجم عراقیها را میکشد و موجب نجات جان عدهای از رزمندگان میشود. «اسماعیل اسماعیل» به عنوان نمونه های برجسته رمان مثبت نگر است که شخصیت های آنها برای رضای خدا می جنگند و همسو با دولت و انقلاب و توده های عظیم مردم هستند و مرگ را در این جنگ شهادت می دانند.
در داستان «چلچلهها» عزیز آقا جوانی است اهل شمیران که با شروع جنگ تحمیلی عراق به جبهه میرود، اما پس از چندی سر از عراق در میآورد و مقیم کربلا شده خادم حرم امام حسین (ع) میشود. او که در ایران به تازگی با پونه ازدواج کرده بود در کربلا نیز با خانوادهای آشنا میشود که نام دختر آن خانواده پونه است. سرانجام این آشنایی به ازدواج این دو میانجامد. سالها بعد عزیز آقا به همراه پونه به ایران باز میگردد و درمییابد همسر اولش صاحب فرزندی از اوست.
بیشتر ویژگیهای قهرمانان داستانهای گلابدره ای متعلق به شمیران است. قهرمانان وی در این کوچه و پس کوچهها زندگی میکنند و این نشان از دلبستگی خاص این نویسنده به شمیران دارد. رمان «پرکاه» در سال 1352 منتشر شد و همان سال هم مورد تایید اهالی قلم قرار گرفت. در این رمان پسری به نام شهرام از شمال شهر حرکت میکند و سفری را از شمال شهر تا میدان اعدام و بالعکس آغاز میکند. خط اصلی رمان مسائل و مشکلات موجود در جامعه شهری است. اسم او در هر منطقه بر مبنای رویکردهای متفاوت محلههای تهران عوض میشود. سیمین دانشور گفته بود واقعاً نمیدانم چطور میشود در بیست و چهار ساعت یک رمان 600 صفحه ای به نام «پرکاه» نوشت.
استخوان بندی داستان «پرکاه» برخورد و تلاقی دو خانواده از دو طبقه متفاوت است. اول: خانواده مشتکبر که روستایی بریده از زمینی است، و اکنون در کارخانه مونتاژ اتوموبیل نزدیک شهر بزرگ کارگر است. خانواده پر از بچههای قد و نیم قد است؛ که کارگر، دوره گرد، بلیط فروش یا دانش آموز هستند و بهر حال هر یک باید گوشهای از مخارج خانواده را بهر طریق که میدانند، تأمین کنند. مادر (خانم آقا) نیز کلفتی میکند. خانواده در یک اتاق اجارهای متغفن و مفلوک زندگی میکنند. در این اتاق تندخویی، خشونت، خودپرستی، بی فرهنگی و بد دهنی صفت عمومی است. خانواده نمونه پرولتاریای فرومایه است. دوم : خانواده جهانگیرخان که از نظر امکانات مادی درست در نقطه مقابل اولی قرار دارد، جهانگیرخان مقام اداری مهمی دارد، و چندین سمت یا مقام در موسسات دیگر. با همسری بی بند و بار و خوشگذران (منیژه بانو). خانواده تک فرزندی (شهرام). با تفرعن و بی ریشگی مرسوم. بی فرهنگی، غربزدگی و عدم تعلق، در خانهای مجلل که در آن ملال و نفرت از یکدیگر حکمرواست. خانواده، نمونه بورژوای منحط است.
این مراسم از ساعت 17 عصر روز شنبه 8 شهریور ماه سال جاری در تالار مهر حوزه هنری واقع در خیابان سمیه نرسیده به حافظ برگزار میشود.
در ذیل تصاویری منتشرنشده از این نویسنده منتشر میشود که به صورت اختصاصی توسط حسین قرایی در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته است.
زندگینامه سیدمحمود گلابدرهای
سید محمود قادری گلابدرهای متولد 1316 در گلابدره شمیران است. او از شاگردان جلال آل احمد و بعدها از دوستان وی بوده است. از وی 33 کتاب منتشر شد. نخستین کتاب او با عنوان «سگ کوره پز» در سال 1349 منتشر شد. وی در سال 1350 رمان «پر کاه» را نوشت و «بادیه» را در سال 1356 به چاپ رساند، رمانی که کیارستمی یک فیلم نامه اقتباسی از روی آن نوشت.
گلابدرهای در مجموع 6 کتاب قبل از انقلاب اسلامی دارد که یکی از آنها ترجمه 6 داستان از نویسندگان روس است. «دال»، «حکومت نظامی»، «سنگ به مثقال»، «آقا جلال» و «سفر به حجلهگاه عشق»، «اسماعیل اسماعیل» 1361، «حسین آهنی» 1362، «سرنوشت بچه شمرون» 1363، «پرستوها» 1364، «صحرای سرد» 1365، «آهوی کوهی» 1367، «چلچلهها» 1380، رمان «زن گم کرده همزاد»، رمان «گل گیلاس ایگرزدره» که به زندگی شهید محسن وزوایی میپردازد و رمان «چه گوارا، چریک چمران» از جمله آثار اوست. داریوش مهرجویی نیز از رمان «دال» وی فیلمنامهای با نام صحرای سرد نوشته که موضوع آن در سوئد میگذرد و به زبانهای خارجی مختلفی نیز برگردانده شده است.
گلابدره ای زبان انگلیسی را در لندن آموخته است. از شبانی در کوههای شمیران، گردو و بلال فروشی در سر پل تجریش، تا مترجمی زبان سوئدی، مسؤولیت انتخاب کتابهای ایرانی برای مهاجران ایرانی در سوئد، کارشناس ارشد مرکز پژوهش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اپراتوری و فوتره گرامتری سازمان نقشه برداری و... را آزموده و 10 سال هم در هیات خانه به دوشها در آمریکا زندگی کرده است. وی در این رابطه کتابی دارد با نام «ده سال هوم لسی در آمریکا» که به گفته خودش جزء درد آورترین تجربههایش در زمینه چاپ و نشر شد.
گلابدرهای معتقد است نویسندگی سرنوشت اوست چرا که برای آرام کردن این روح وحشی هیچ راهی جز قلم و کاغذ وجود ندارد...وقتی نویسندهای بدون پیدا کردن زبان خاص نوشتاریاش، بنویسد، خواه ناخواه تمام آثارش تا قبل از تولد زبان و تکنیک خاص نویسنده به سیاه مشق تبدیل خواهد شد. او خود را میراثدار سه نویسنده می داند.از هدایت و نوع ادبیاتش، از ابراهیم گلستان به لحاظ نثر و تکنیک نوشتن و از جلال تنها به اعتبار مسائل اجتماعی و دغدغههایی که به عنوان یک نویسنده از مسائل مبتلا به سیاسی داشته است.
گلابدرهای شاگرد جلال آل احمد در دبیرستان بود و دوستی دیرینه ای با او داشت لذا منبع خوبی برای شناخت بیشتر جلال است. وی در خصوص آثار جلال برخورد های لفظی نیز با او داشته و نقد های جدی را مطرح می کرده است که خود آنها را در کتاب داستانی «آقا جلال» نوشته است. اگر کسی بخواهد زندگی خصوصی جلال را در برخورد با اطرفیانش به طور دقیق ارزیابی کند میتواند با خواندن این کتاب، این برخوردها را درک کند.
داستان «دال» مربوط به زندگی مهاجران ایرانی در سوئد بعد از انقلاب است. نبی نویسندهای است که خانوادهاش پنج سال پیش به سوئد مهاجرت کرده او نیز تصمیم میگیرد نزد آنان برود. همسر و دختر نبی پس از ورود او به سوئد وی را به کلاس زبان میفرستند و به تدریج تلاش میکنند نبی را با سرزمین متفاوت آشنا نموده و او را در آن دیار پایبند سازند.
گلابدرهای در داستان بلند «اسماعیل اسماعیل» شرح نوجوانی اهوازی است که به انتقام قتل پدر، ستون پنجم عراقیها را میکشد و موجب نجات جان عدهای از رزمندگان میشود. «اسماعیل اسماعیل» به عنوان نمونه های برجسته رمان مثبت نگر است که شخصیت های آنها برای رضای خدا می جنگند و همسو با دولت و انقلاب و توده های عظیم مردم هستند و مرگ را در این جنگ شهادت می دانند.
در داستان «چلچلهها» عزیز آقا جوانی است اهل شمیران که با شروع جنگ تحمیلی عراق به جبهه میرود، اما پس از چندی سر از عراق در میآورد و مقیم کربلا شده خادم حرم امام حسین (ع) میشود. او که در ایران به تازگی با پونه ازدواج کرده بود در کربلا نیز با خانوادهای آشنا میشود که نام دختر آن خانواده پونه است. سرانجام این آشنایی به ازدواج این دو میانجامد. سالها بعد عزیز آقا به همراه پونه به ایران باز میگردد و درمییابد همسر اولش صاحب فرزندی از اوست.
بیشتر ویژگیهای قهرمانان داستانهای گلابدره ای متعلق به شمیران است. قهرمانان وی در این کوچه و پس کوچهها زندگی میکنند و این نشان از دلبستگی خاص این نویسنده به شمیران دارد. رمان «پرکاه» در سال 1352 منتشر شد و همان سال هم مورد تایید اهالی قلم قرار گرفت. در این رمان پسری به نام شهرام از شمال شهر حرکت میکند و سفری را از شمال شهر تا میدان اعدام و بالعکس آغاز میکند. خط اصلی رمان مسائل و مشکلات موجود در جامعه شهری است. اسم او در هر منطقه بر مبنای رویکردهای متفاوت محلههای تهران عوض میشود. سیمین دانشور گفته بود واقعاً نمیدانم چطور میشود در بیست و چهار ساعت یک رمان 600 صفحه ای به نام «پرکاه» نوشت.
استخوان بندی داستان «پرکاه» برخورد و تلاقی دو خانواده از دو طبقه متفاوت است. اول: خانواده مشتکبر که روستایی بریده از زمینی است، و اکنون در کارخانه مونتاژ اتوموبیل نزدیک شهر بزرگ کارگر است. خانواده پر از بچههای قد و نیم قد است؛ که کارگر، دوره گرد، بلیط فروش یا دانش آموز هستند و بهر حال هر یک باید گوشهای از مخارج خانواده را بهر طریق که میدانند، تأمین کنند. مادر (خانم آقا) نیز کلفتی میکند. خانواده در یک اتاق اجارهای متغفن و مفلوک زندگی میکنند. در این اتاق تندخویی، خشونت، خودپرستی، بی فرهنگی و بد دهنی صفت عمومی است. خانواده نمونه پرولتاریای فرومایه است. دوم : خانواده جهانگیرخان که از نظر امکانات مادی درست در نقطه مقابل اولی قرار دارد، جهانگیرخان مقام اداری مهمی دارد، و چندین سمت یا مقام در موسسات دیگر. با همسری بی بند و بار و خوشگذران (منیژه بانو). خانواده تک فرزندی (شهرام). با تفرعن و بی ریشگی مرسوم. بی فرهنگی، غربزدگی و عدم تعلق، در خانهای مجلل که در آن ملال و نفرت از یکدیگر حکمرواست. خانواده، نمونه بورژوای منحط است.