صراط: روزنامه جوان با طرح این سوال که "چرا اصلاحطلبان از ندا ناراحتند؟ " دلایل زیر را برشمرده است:
1- رفتار تند و پرخاشگرايانه برخي شخصيتها و رسانههاي اصلاحطلب اينگونه نشان ميدهد كه گويي خبر تشكيل «ندا» آنها را به شدت غافلگير كرده، به صورتي كه بعد از گذشت چند هفته منتقدان تشكيلات خرازي هنوز نتوانستهاند استدلال روشن و قانع كنندهاي در جهت رد اين گروه تازه تأسيس به بدنه اجتماعي خود ارائه دهند؛ بدنهاي كه نسبت به آينده اين جريان دچار يأس و سردرگمي بوده و تمايلي ندارند كه در آوردگاههاي انتخاباتي پيش رو پدرخواندههاي دوم خردادي را حمايت كنند.
پس از جلوگيري از تعميق روحيه ياس و نااميدي در بدنه مردمي اصلاحات يكي از مهمترين اهداف اين طيف بايد مورد توجه قرار بگيرد.
2- تئوريسينهاي دوم خرداد ماههاست تلاش دارند تا «تكصدايي» و «همنوايي» جريان متبوع خود را به جامعه القا و اين را به افكارعمومي تلقين كنند كه جريان رقيب- اصولگرايان- دچار چندپارگي و چنددستگياند، آن هم با ابزارهايي نظير «دستهبندي اصولگرايان به كندرو و تندرو»، «ترديد نسبت به آينده اصولگرايي در اذهان عموم»، «تبليغ نبود رهبري واحد در راس جريان رقيب»، «يارگيري از طيف مقابل با اصلاحطلب خواندن ناطق و لاريجاني.»
اين تلاشها زماني شكل معكوس به خود ميگيرد كه ناگهان در درون اصلاحات تشكيلاتي موسوم به ندا سر برميآورد و همه نقشههاي پدرخواندهها را نقش برآب ميكند و باعث ميشود كه «تمركز بر تفرقه افكني حريف» جاي خود را به «تلاش براي جلوگيري تفرقه ميان خوديها» بدهد.
3- علت ديگر مخالفت تندروهاي دوم خردادي با گروه موسوم به ندا را ميتوان مخالفت با گروهي دانست كه تلاش دارد خود را «در نظام» نه «برنظام» تعريف و تأكيد كند كه ميخواهد در جهت مباني و اصول نظام قدم برداشته و به مانند برخي از حزبهاي تندرو و منحل شده تصميم ندارد عليه انقلاب و نظام اقدام عملي انجام دهد. جلوگيري از به حاشيه راندن گروههاي راديكال در حالي دغدغه اصلي افراطيون دوم خرداد است كه اقدامات خلاف امنيت و درايت هواخواهان ليبراليسم در داخل - در طول غائلههاي 78 و 88 - ضرورت بازتعريف گفتمان و همچنين دگرگوني در راس و بدنه اين جريان را فرياد ميزد و لازم مينمود كه تصميم گيران و تصميم سازان تجديدنظرطلب براي بازگشت به حاكميت – كه مهمترين آرزوي سياسي آنها نيز به شمار ميآيد- اجازه دهند كه گروههاي معتدل در معرض امتحان سياسي قرار بگيرند و زمينهاي براي ورود نيروهاي ميانه رو به ساختار قدرت شوند.
4- البته مخالفت با ندا يكي از وجوه بارز سياستمداران افراطي دوم خردادي را هم نمايان ميسازد و آن «روحيه تماميت خواهي» و «انحصارطلبي» جماعتي است كه پس از تنفيذ رئيسجمهورشان در سال 76 تصميم داشتند در سناريوي پيچيده تحت «لوايح دوقلو» - به مجلس شوراي اسلامي - از يكسو اختيارات رهبري را كاهش دهند و از سوي ديگر قدرت رئيسجمهوري را گسترده كنند.
1- رفتار تند و پرخاشگرايانه برخي شخصيتها و رسانههاي اصلاحطلب اينگونه نشان ميدهد كه گويي خبر تشكيل «ندا» آنها را به شدت غافلگير كرده، به صورتي كه بعد از گذشت چند هفته منتقدان تشكيلات خرازي هنوز نتوانستهاند استدلال روشن و قانع كنندهاي در جهت رد اين گروه تازه تأسيس به بدنه اجتماعي خود ارائه دهند؛ بدنهاي كه نسبت به آينده اين جريان دچار يأس و سردرگمي بوده و تمايلي ندارند كه در آوردگاههاي انتخاباتي پيش رو پدرخواندههاي دوم خردادي را حمايت كنند.
پس از جلوگيري از تعميق روحيه ياس و نااميدي در بدنه مردمي اصلاحات يكي از مهمترين اهداف اين طيف بايد مورد توجه قرار بگيرد.
2- تئوريسينهاي دوم خرداد ماههاست تلاش دارند تا «تكصدايي» و «همنوايي» جريان متبوع خود را به جامعه القا و اين را به افكارعمومي تلقين كنند كه جريان رقيب- اصولگرايان- دچار چندپارگي و چنددستگياند، آن هم با ابزارهايي نظير «دستهبندي اصولگرايان به كندرو و تندرو»، «ترديد نسبت به آينده اصولگرايي در اذهان عموم»، «تبليغ نبود رهبري واحد در راس جريان رقيب»، «يارگيري از طيف مقابل با اصلاحطلب خواندن ناطق و لاريجاني.»
اين تلاشها زماني شكل معكوس به خود ميگيرد كه ناگهان در درون اصلاحات تشكيلاتي موسوم به ندا سر برميآورد و همه نقشههاي پدرخواندهها را نقش برآب ميكند و باعث ميشود كه «تمركز بر تفرقه افكني حريف» جاي خود را به «تلاش براي جلوگيري تفرقه ميان خوديها» بدهد.
3- علت ديگر مخالفت تندروهاي دوم خردادي با گروه موسوم به ندا را ميتوان مخالفت با گروهي دانست كه تلاش دارد خود را «در نظام» نه «برنظام» تعريف و تأكيد كند كه ميخواهد در جهت مباني و اصول نظام قدم برداشته و به مانند برخي از حزبهاي تندرو و منحل شده تصميم ندارد عليه انقلاب و نظام اقدام عملي انجام دهد. جلوگيري از به حاشيه راندن گروههاي راديكال در حالي دغدغه اصلي افراطيون دوم خرداد است كه اقدامات خلاف امنيت و درايت هواخواهان ليبراليسم در داخل - در طول غائلههاي 78 و 88 - ضرورت بازتعريف گفتمان و همچنين دگرگوني در راس و بدنه اين جريان را فرياد ميزد و لازم مينمود كه تصميم گيران و تصميم سازان تجديدنظرطلب براي بازگشت به حاكميت – كه مهمترين آرزوي سياسي آنها نيز به شمار ميآيد- اجازه دهند كه گروههاي معتدل در معرض امتحان سياسي قرار بگيرند و زمينهاي براي ورود نيروهاي ميانه رو به ساختار قدرت شوند.
4- البته مخالفت با ندا يكي از وجوه بارز سياستمداران افراطي دوم خردادي را هم نمايان ميسازد و آن «روحيه تماميت خواهي» و «انحصارطلبي» جماعتي است كه پس از تنفيذ رئيسجمهورشان در سال 76 تصميم داشتند در سناريوي پيچيده تحت «لوايح دوقلو» - به مجلس شوراي اسلامي - از يكسو اختيارات رهبري را كاهش دهند و از سوي ديگر قدرت رئيسجمهوري را گسترده كنند.