صراط: محسن رضایی در برنامه زنده «سطرهای ناخوانده» از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران با بیان ناگفتههایی از جنگ تحمیلی، از جمله جریان موافقت امام خمینی (ره) با ورود به خاک عراق و فرستادن نیروهای ایران به جنوب لبنان پس از حمله رژیم صهیونیستی به آن کشور پرداخت.
شب گذشته، مجموعه هفت قسمتی «سطرهای ناخوانده» که با محوریت هفته دفاع مقدس و میزان فرماندهان و چهرههای ارشد سیاسی تأثیرگذار در مسیر جنگ است، میزبان فرمانده کل سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس بود؛ فرصتی که بنا به وعده داده شده با سخنان صریح این فرمانده ارشد جنگ تحمیلی و بیان برخی ناگفتهها همراه شد. محسن رضایی در آغاز این گفتوگو، رویکرد در پیش گرفته را تأیید کرد و گفت: موضوعات تکراری چون جنگ و انقلاب هرچه با تنوع بیشتری بررسی شود، جذابیت بیشتری دارد.
او در ادامه افزود: حتی من پیشنهاد میکنم از جناب آقای هاشمی هم مصاحبه بگیرید. حتی از آقای میرحسین هم مصاحبه بگیرید، بالاخره ایشان نخست وزیر [دوران] جنگ بوده. من یادم هست که دو سه سال پیش ـ قبل از این جریان فتنه ـ ایشان یک روزی ـ شاید در افطاری آقای قالیباف بود ـ که به من گفت، «من اصلا در جریان نامه آقای روغنی زنجانی به امام نبودم». در حالی که ایشان معاون آقای میرحسین بود. من گفتم چطور میشود، [روغنی زنجانی] معاون شما بود، بعد شما میگویید که من اصلا در جریان این نامه نبودم! لذا خوب است که برخی از این بحثها را که شما طرح کردید، باز کنید، که برخی از مسائل روشن بشود.
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس، درباره ورود نیروهای ایران به خاک عراق و مخالفت امام (ره) با این اقدام گفت: چه کسی گفته که امام (ره) مخالف ورود به خاک عراق بودند؟! در این زمینه، دو بحث وجود دارد که آیا امام مخالف ادامه جنگ بودند یا اینکه مخالف ورود به خاک عراق بودند؟
از جزئیات اعزام نیرو برای جنگ با رژیم صهیونیستی تا حمله به بصره
رضایی افزود: اینکه مخالف ورود رزمندگان اسلام به خاک عراق بودند نیز شبهه ناک است. جلساتی در حضور امام (ره) برگزار شد. آقای خویینیها و حاج احمد آقا بودند و در جلسه دوم من هم بودم. آقای هاشمی گفتند ما جلسهای با امام داشتیم و نتوانستیم ایشان را قانع کنیم، ولی در جلسه دومی که من رفتم از سخنان امام نفهمیدم که ایشان مخالف ورود به خاک عراق هستند.
فرمانده پیشین سپاه گفت: امام در آن جلسه فرمود: استدلال شما چیست که میخواهید وارد خاک عراق شوید؟ آقای هاشمی اول صحبت کردند و گفتند: الان ما سر مرز رسیدهایم. بالاخره اگر جنگ ادامه یابد، ما در درون مرز که کاری نمیتوانیم بکنیم و اگر هم بخواهیم با مذاکرات جریان را پیش ببریم، باید چیزی به عنوان اهرم فشار دست ما باشد که بتوانیم با آن مسأله جنگ را حل کنیم.
فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: پس از ایشان، آقای ظهیرنژاد (فرمانده وقت ارتش) صحبت کردند و گفتند: این مرز بین المللی که ما بر سر آن قرار گرفتهایم، قابل دفاع نیست، چون یک بیابان است و حتی نقشههای مرزی هم قابل تفکیک نیست. ما باید برویم پشت اروند رود که یک عارضهای باشد که اگر جنگ قرار باشد بیست سال یا سی سال هم طول بکشد، بتوانیم با یک نیروی کم پشت این عارضه که یک مانع طبیعی است، دفاع کنیم.
رضایی ادامه داد: من سخنان آقای ظهیرنژاد را تأیید کردم و گفتم: ما در خرمشهر و آبادان ـ که الان هستیم ـ مرز بین المللی از ۵۰۰ متری خرمشهر و آبادان میگذرد. اگر در چنین شرایطی آتش بس بدهیم، آنها با یک خمپاره ۶۰ هم میتوانند از آن طرف رودخانه وسط شهر آبادان را بزنند و پالایشگاه را به آتش بکشند یا بزنند وسط خرمشهر، اما اگر برویم پشت نیمه دوم اروند رود یا همان شط العرب، در فاصله ۵۰۰ متری بصره خواهیم بود و یک موازنه مقابله به مثل پیدا میکنیم. در این صورت، اگر ارتش عراق بخواهد به خرمشهر و آبادان تیراندازی کند، ما هم متقابلا میتوانیم روی بصره فشار بیاوریم.
محسن رضایی افزود: امام این سخنان را که شنیدند، فرمودند: خیلی خب من فکرهایم را بکنم. بعد احمد آقا تماس گرفت و گفت: امام قبول کردند، منتها شرایطی را مطرح کردند و از جمله گفتند باید حواستان باشد که مردم را نزنید، دوم اینکه اگر شما وارد شوید، دشمن شما را متجاوز قلمداد خواهد کرد. یک شرط دیگر را هم گفتند و افزودند: اگر این شرطها را رعایت کنید، من موافقم با اینکه شما ورود پیدا کنید.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطرنشان ساخت: این اظهارات امام خمینی (ره) حالا میتواند هم تفسیر شود که ایشان مخالف (ورود نیروهای ایران به خاک عراق) بودند و هم میتواند این باشد که امام به دنبال منطق و استدلالی میگشتند که دلیلی برای این عبور باشد و به نظر من، این دلیل دوم قوت بیشتری دارد.
وی تأکید کرد: اصلا ما ورود به خاک عراق را در عملیات بیت المقدس طراحی کرده بودیم، نه رمضان. پیش از این جلسه که خدمت امام برسیم، ما عملیات بیت المقدس را برای خرمشهر انتخاب نکرده بودیم، بلکه در مقیاسی کلانتر و با هدف ضربه زدن به دشمن بعثی، به دنبال آن بودیم تا بندر بصره عراق را تصرف کنیم و طرح عملیات ما حداقل تا تنومه بود.
رضایی افزود: ما در عملیات بیت المقدس میخواستیم جنگ را پایان دهیم؛ منتها وقتی به مرز بین المللی رسیدیم، دیدیم که توان آن را نداریم. پس، یا باید به سمت خرمشهر برویم یا اگر رفتیم بصره و موفق نشدیم، خرمشهر را هم از دست میدهیم. لذا اینجا احتیاط کردیم، گفتیم ما اول خرمشهر را بگیریم که خیالمان راحت باشد، بعد برویم سمت بصره.
فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: در آن زمان، ما بر سر یک دوراهی بودیم که حالا که نیرو نداریم برویم سمت بصره یا اول کار خرمشهر را تمام کنیم.
رضایی درباره علت اندیشیدن به فتح بصره گفت: فکر میکردیم اگر به بصره برسیم، جنگ تمام میشود، چون منطقه نفت خیزی بود که میتوانستیم با آن برای گرفتن امتیازات بر صدام فشار بیاوریم و حتی مذاکرات صلح را به نتیجه برسانیم.
وی خاطرنشان کرد: اینکه برخی میگویند ایران (در طول جنگ) هیچ وقت تن به صلح نداد، دروغی بیش نیست، چون هیچ هیأت صلحی نبود که تقاضا کند و ما درخواست آنها را قبول نکنیم، به جز آمریکا که آمریکا نیز هیچگاه هیأت صلحی نفرستاد و البته اگر هم میفرستاد قبول نمیکردیم، چرا که خودش یک طرف جنگ (متحد عراق) بود.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطرنشان کرد: امام میفرمودند خسارات ما را بدهید، مرز بین المللی را به رسمیت بشناسید، اسرا هم برگردند. تنها «تنبیه صدام»، مغایر عرف بین الملل بود. امام هم نگفتند (صدام را) بدهید ما این کار را بکنیم، بلکه فرمودند، باید تنبیه شود. روی میز مذاکره همین چهار شرط بود؛ هرچند میگفتیم جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم و بحث سقوط صدام بود.
وی در ادامه گفت: ما یک کف داشتیم که میز مذاکره بود و یک سقف داشتیم که اگر به این کف راضی نمیشدند و جنگ ادامه پیدا میکرد، دیگر متوقف نمیشدیم و تا سقوط صدام هم میرفتیم، اسراییل را هم میگرفتیم.
رضایی درباره همزمانی حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان با آن مقطع (ورود به خاک عراق) گفت: یک پرسش همان موقع مطرح بود. آقای هاشمی گفتند: با ورود ما به خاک عراق، شاید اسراییل همزمان به کشوری عربی حمله کند و دیگران، تبلیغات را به این سمت ببرند که ایران و اسراییل همزمان به کشورهای عربی حمله کردهاند و در افکار عمومی بگویند معلوم است که دستشان در دست هم است.
فرمانده اسبق سپاه پاسداران افزود: پیش از اینکه ما (به خاک عراق) حمله کنیم، اسراییل به جنوب لبنان حمله کرد. ما فرصت پیدا کردیم که یک تیپ خود را به آنجا بفرستیم که اول وضعمان را نسبت به اسراییل مشخص کنیم، دوم آنکه از یک کشور اسلامی دفاع کنیم و در آینده هم از این فرصت به عنوان جای پایی برای جمهوری اسلامی بهره ببریم. لذا، نیرو به آنجا فرستادیم تا جلو این جوسازی را بگیریم و موضعمان را نسبت به اقدامات اسراییل نشان دهیم.
رضایی گفت: البته من فکر میکردم، مسئولان شورای عالی دفاع یعنی حضرت آیت الله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی رفتهاند و نظر امام را گرفتهاند؛ بنابراین، من و برادرمان صیاد (شیرازی) سوار هواپیما شدیم و رفتیم پیش آقای حافظ اسد (رئیس جمهوری وقت سوریه). ایشان خیلی انسان وارستهای بود. به من گفت که خیلی ممنون از اینکه نیروها آمدند و مانوری دادید. ما متشکریم ولی نیروهایتان میتوانند برگردند.
محسن رضایی افزود: من به حافظ اسد گفتم نمیتوانم این کار را بکنم. گفت: چرا؟ گفتم: من این نیروها را که آوردم مردم ایران جشن گرفتند و شیرینی دادند. من اگر حالا اینها را برگردانم، اصلا اجازه نمیدهند از فرودگاه به خانهام بروم. ایشان کمی به فکر فرو رفت و گفت: پس با آقای حکمت شهابی جلسه بگذارید.
وی خاطرنشان کرد: با شهابی جلسه گذاشتیم و در واقع، میخ سپاه را تا امروز آنجا کوبیدیم که الحمدلله نتیجهاش، ایجاد حزب الله لبنان شد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: پس از آن، من (به ایران) آمدم و وقتی فهمیدم امام در جریان نیست در شورای عالی دفاع حرفی زدم که دوستان هم ناراحت شدند، ولی احمد آقا صحبت مرا به امام گفته بود. گفتم از اینکه من به امام نگفتم و این تیپ را بردم آنجا، از محضر امام عذرخواهی میکنم. خدمت امام هم رفتم و گفتم من فکر میکردم نظر شما را گرفتهاند.
امام فرمودند: حالا که نیروها رفتهاند، ولی من نگران بودم که نکند جریان آن مغازه دار اصفهانی پیش بیاید. فرمودند قصهاش را میدانی شما؟ گفتم: خیر. فرمودند که جریان این بوده که یک اصفهانی میرود در مغازهاش را باز کند میبیند که دو نفر همدیگر را به شدت کتک میزنند. فهمید یکی دزد است یکی مسلمان متدین. دزد در حال باز کردن مغازه بوده که فرد مسلمان با او برخورد میکند. مغازه دار هر چه منتظر میشود، میبیند دعوا تمام شدنی نیست لذا به این دو میگوید بروید آن طرف دعوایتان را بکنید تا من مغازه را باز کنم. امام فرمود: نکند فردا این گونه شود.
رضایی یادآور شد: حدود یک هفته بعد، امام جملهای را بیان کردند که با آن، تکلیف همه روشن شد. ایشان گفتند که راه قدس از کربلا میگذرد. یعنی هر که میخواهد با اسراییل بجنگد، باید بداند لازمهاش پیروزی در نبرد با رژیم بعثی صدام است.
قرار است جمعه شب، ادامه گفتوگو کارشناسان نسل جوان با محسن رضایی در برنامه «سطرهای ناخوانده» که در آن، پرسش ها و ابهامات آنان در باره دوران هشت ساله جنگ تحمیلی مطرح میشود، از شبکه یک سیما پخش شود.
دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام در جریان این گفتوگو تأکید کرد: هرچند رفع ابهامات دوران دفاع مقدس برای افکار عمومی و نسل جوان امروز مهم است، آنها باید بدانند چگونه از دل این جنگ سرداران صاحب نامی نظیر شهید باقری، شهید همت و... درآمدند و راز موفقیت و ایستادگی آنان را بشناسند.
شب گذشته، مجموعه هفت قسمتی «سطرهای ناخوانده» که با محوریت هفته دفاع مقدس و میزان فرماندهان و چهرههای ارشد سیاسی تأثیرگذار در مسیر جنگ است، میزبان فرمانده کل سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس بود؛ فرصتی که بنا به وعده داده شده با سخنان صریح این فرمانده ارشد جنگ تحمیلی و بیان برخی ناگفتهها همراه شد. محسن رضایی در آغاز این گفتوگو، رویکرد در پیش گرفته را تأیید کرد و گفت: موضوعات تکراری چون جنگ و انقلاب هرچه با تنوع بیشتری بررسی شود، جذابیت بیشتری دارد.
او در ادامه افزود: حتی من پیشنهاد میکنم از جناب آقای هاشمی هم مصاحبه بگیرید. حتی از آقای میرحسین هم مصاحبه بگیرید، بالاخره ایشان نخست وزیر [دوران] جنگ بوده. من یادم هست که دو سه سال پیش ـ قبل از این جریان فتنه ـ ایشان یک روزی ـ شاید در افطاری آقای قالیباف بود ـ که به من گفت، «من اصلا در جریان نامه آقای روغنی زنجانی به امام نبودم». در حالی که ایشان معاون آقای میرحسین بود. من گفتم چطور میشود، [روغنی زنجانی] معاون شما بود، بعد شما میگویید که من اصلا در جریان این نامه نبودم! لذا خوب است که برخی از این بحثها را که شما طرح کردید، باز کنید، که برخی از مسائل روشن بشود.
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس، درباره ورود نیروهای ایران به خاک عراق و مخالفت امام (ره) با این اقدام گفت: چه کسی گفته که امام (ره) مخالف ورود به خاک عراق بودند؟! در این زمینه، دو بحث وجود دارد که آیا امام مخالف ادامه جنگ بودند یا اینکه مخالف ورود به خاک عراق بودند؟
از جزئیات اعزام نیرو برای جنگ با رژیم صهیونیستی تا حمله به بصره
رضایی افزود: اینکه مخالف ورود رزمندگان اسلام به خاک عراق بودند نیز شبهه ناک است. جلساتی در حضور امام (ره) برگزار شد. آقای خویینیها و حاج احمد آقا بودند و در جلسه دوم من هم بودم. آقای هاشمی گفتند ما جلسهای با امام داشتیم و نتوانستیم ایشان را قانع کنیم، ولی در جلسه دومی که من رفتم از سخنان امام نفهمیدم که ایشان مخالف ورود به خاک عراق هستند.
فرمانده پیشین سپاه گفت: امام در آن جلسه فرمود: استدلال شما چیست که میخواهید وارد خاک عراق شوید؟ آقای هاشمی اول صحبت کردند و گفتند: الان ما سر مرز رسیدهایم. بالاخره اگر جنگ ادامه یابد، ما در درون مرز که کاری نمیتوانیم بکنیم و اگر هم بخواهیم با مذاکرات جریان را پیش ببریم، باید چیزی به عنوان اهرم فشار دست ما باشد که بتوانیم با آن مسأله جنگ را حل کنیم.
فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: پس از ایشان، آقای ظهیرنژاد (فرمانده وقت ارتش) صحبت کردند و گفتند: این مرز بین المللی که ما بر سر آن قرار گرفتهایم، قابل دفاع نیست، چون یک بیابان است و حتی نقشههای مرزی هم قابل تفکیک نیست. ما باید برویم پشت اروند رود که یک عارضهای باشد که اگر جنگ قرار باشد بیست سال یا سی سال هم طول بکشد، بتوانیم با یک نیروی کم پشت این عارضه که یک مانع طبیعی است، دفاع کنیم.
رضایی ادامه داد: من سخنان آقای ظهیرنژاد را تأیید کردم و گفتم: ما در خرمشهر و آبادان ـ که الان هستیم ـ مرز بین المللی از ۵۰۰ متری خرمشهر و آبادان میگذرد. اگر در چنین شرایطی آتش بس بدهیم، آنها با یک خمپاره ۶۰ هم میتوانند از آن طرف رودخانه وسط شهر آبادان را بزنند و پالایشگاه را به آتش بکشند یا بزنند وسط خرمشهر، اما اگر برویم پشت نیمه دوم اروند رود یا همان شط العرب، در فاصله ۵۰۰ متری بصره خواهیم بود و یک موازنه مقابله به مثل پیدا میکنیم. در این صورت، اگر ارتش عراق بخواهد به خرمشهر و آبادان تیراندازی کند، ما هم متقابلا میتوانیم روی بصره فشار بیاوریم.
محسن رضایی افزود: امام این سخنان را که شنیدند، فرمودند: خیلی خب من فکرهایم را بکنم. بعد احمد آقا تماس گرفت و گفت: امام قبول کردند، منتها شرایطی را مطرح کردند و از جمله گفتند باید حواستان باشد که مردم را نزنید، دوم اینکه اگر شما وارد شوید، دشمن شما را متجاوز قلمداد خواهد کرد. یک شرط دیگر را هم گفتند و افزودند: اگر این شرطها را رعایت کنید، من موافقم با اینکه شما ورود پیدا کنید.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطرنشان ساخت: این اظهارات امام خمینی (ره) حالا میتواند هم تفسیر شود که ایشان مخالف (ورود نیروهای ایران به خاک عراق) بودند و هم میتواند این باشد که امام به دنبال منطق و استدلالی میگشتند که دلیلی برای این عبور باشد و به نظر من، این دلیل دوم قوت بیشتری دارد.
وی تأکید کرد: اصلا ما ورود به خاک عراق را در عملیات بیت المقدس طراحی کرده بودیم، نه رمضان. پیش از این جلسه که خدمت امام برسیم، ما عملیات بیت المقدس را برای خرمشهر انتخاب نکرده بودیم، بلکه در مقیاسی کلانتر و با هدف ضربه زدن به دشمن بعثی، به دنبال آن بودیم تا بندر بصره عراق را تصرف کنیم و طرح عملیات ما حداقل تا تنومه بود.
رضایی افزود: ما در عملیات بیت المقدس میخواستیم جنگ را پایان دهیم؛ منتها وقتی به مرز بین المللی رسیدیم، دیدیم که توان آن را نداریم. پس، یا باید به سمت خرمشهر برویم یا اگر رفتیم بصره و موفق نشدیم، خرمشهر را هم از دست میدهیم. لذا اینجا احتیاط کردیم، گفتیم ما اول خرمشهر را بگیریم که خیالمان راحت باشد، بعد برویم سمت بصره.
فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: در آن زمان، ما بر سر یک دوراهی بودیم که حالا که نیرو نداریم برویم سمت بصره یا اول کار خرمشهر را تمام کنیم.
رضایی درباره علت اندیشیدن به فتح بصره گفت: فکر میکردیم اگر به بصره برسیم، جنگ تمام میشود، چون منطقه نفت خیزی بود که میتوانستیم با آن برای گرفتن امتیازات بر صدام فشار بیاوریم و حتی مذاکرات صلح را به نتیجه برسانیم.
وی خاطرنشان کرد: اینکه برخی میگویند ایران (در طول جنگ) هیچ وقت تن به صلح نداد، دروغی بیش نیست، چون هیچ هیأت صلحی نبود که تقاضا کند و ما درخواست آنها را قبول نکنیم، به جز آمریکا که آمریکا نیز هیچگاه هیأت صلحی نفرستاد و البته اگر هم میفرستاد قبول نمیکردیم، چرا که خودش یک طرف جنگ (متحد عراق) بود.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطرنشان کرد: امام میفرمودند خسارات ما را بدهید، مرز بین المللی را به رسمیت بشناسید، اسرا هم برگردند. تنها «تنبیه صدام»، مغایر عرف بین الملل بود. امام هم نگفتند (صدام را) بدهید ما این کار را بکنیم، بلکه فرمودند، باید تنبیه شود. روی میز مذاکره همین چهار شرط بود؛ هرچند میگفتیم جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم و بحث سقوط صدام بود.
وی در ادامه گفت: ما یک کف داشتیم که میز مذاکره بود و یک سقف داشتیم که اگر به این کف راضی نمیشدند و جنگ ادامه پیدا میکرد، دیگر متوقف نمیشدیم و تا سقوط صدام هم میرفتیم، اسراییل را هم میگرفتیم.
رضایی درباره همزمانی حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان با آن مقطع (ورود به خاک عراق) گفت: یک پرسش همان موقع مطرح بود. آقای هاشمی گفتند: با ورود ما به خاک عراق، شاید اسراییل همزمان به کشوری عربی حمله کند و دیگران، تبلیغات را به این سمت ببرند که ایران و اسراییل همزمان به کشورهای عربی حمله کردهاند و در افکار عمومی بگویند معلوم است که دستشان در دست هم است.
فرمانده اسبق سپاه پاسداران افزود: پیش از اینکه ما (به خاک عراق) حمله کنیم، اسراییل به جنوب لبنان حمله کرد. ما فرصت پیدا کردیم که یک تیپ خود را به آنجا بفرستیم که اول وضعمان را نسبت به اسراییل مشخص کنیم، دوم آنکه از یک کشور اسلامی دفاع کنیم و در آینده هم از این فرصت به عنوان جای پایی برای جمهوری اسلامی بهره ببریم. لذا، نیرو به آنجا فرستادیم تا جلو این جوسازی را بگیریم و موضعمان را نسبت به اقدامات اسراییل نشان دهیم.
رضایی گفت: البته من فکر میکردم، مسئولان شورای عالی دفاع یعنی حضرت آیت الله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی رفتهاند و نظر امام را گرفتهاند؛ بنابراین، من و برادرمان صیاد (شیرازی) سوار هواپیما شدیم و رفتیم پیش آقای حافظ اسد (رئیس جمهوری وقت سوریه). ایشان خیلی انسان وارستهای بود. به من گفت که خیلی ممنون از اینکه نیروها آمدند و مانوری دادید. ما متشکریم ولی نیروهایتان میتوانند برگردند.
محسن رضایی افزود: من به حافظ اسد گفتم نمیتوانم این کار را بکنم. گفت: چرا؟ گفتم: من این نیروها را که آوردم مردم ایران جشن گرفتند و شیرینی دادند. من اگر حالا اینها را برگردانم، اصلا اجازه نمیدهند از فرودگاه به خانهام بروم. ایشان کمی به فکر فرو رفت و گفت: پس با آقای حکمت شهابی جلسه بگذارید.
وی خاطرنشان کرد: با شهابی جلسه گذاشتیم و در واقع، میخ سپاه را تا امروز آنجا کوبیدیم که الحمدلله نتیجهاش، ایجاد حزب الله لبنان شد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: پس از آن، من (به ایران) آمدم و وقتی فهمیدم امام در جریان نیست در شورای عالی دفاع حرفی زدم که دوستان هم ناراحت شدند، ولی احمد آقا صحبت مرا به امام گفته بود. گفتم از اینکه من به امام نگفتم و این تیپ را بردم آنجا، از محضر امام عذرخواهی میکنم. خدمت امام هم رفتم و گفتم من فکر میکردم نظر شما را گرفتهاند.
امام فرمودند: حالا که نیروها رفتهاند، ولی من نگران بودم که نکند جریان آن مغازه دار اصفهانی پیش بیاید. فرمودند قصهاش را میدانی شما؟ گفتم: خیر. فرمودند که جریان این بوده که یک اصفهانی میرود در مغازهاش را باز کند میبیند که دو نفر همدیگر را به شدت کتک میزنند. فهمید یکی دزد است یکی مسلمان متدین. دزد در حال باز کردن مغازه بوده که فرد مسلمان با او برخورد میکند. مغازه دار هر چه منتظر میشود، میبیند دعوا تمام شدنی نیست لذا به این دو میگوید بروید آن طرف دعوایتان را بکنید تا من مغازه را باز کنم. امام فرمود: نکند فردا این گونه شود.
رضایی یادآور شد: حدود یک هفته بعد، امام جملهای را بیان کردند که با آن، تکلیف همه روشن شد. ایشان گفتند که راه قدس از کربلا میگذرد. یعنی هر که میخواهد با اسراییل بجنگد، باید بداند لازمهاش پیروزی در نبرد با رژیم بعثی صدام است.
قرار است جمعه شب، ادامه گفتوگو کارشناسان نسل جوان با محسن رضایی در برنامه «سطرهای ناخوانده» که در آن، پرسش ها و ابهامات آنان در باره دوران هشت ساله جنگ تحمیلی مطرح میشود، از شبکه یک سیما پخش شود.
دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام در جریان این گفتوگو تأکید کرد: هرچند رفع ابهامات دوران دفاع مقدس برای افکار عمومی و نسل جوان امروز مهم است، آنها باید بدانند چگونه از دل این جنگ سرداران صاحب نامی نظیر شهید باقری، شهید همت و... درآمدند و راز موفقیت و ایستادگی آنان را بشناسند.