ایرانی جماعت هم که دل آزار حیوان زبان بسته را ندارد ، برای یک گنجشک پولی پرداخته و به گمان اینکه مثلا زندانی خویش را آزاد ساخته ،با آزادی آن از کرده اش دلشاد می گردد.
اینکه آن مرد برای یک سار یا گنجشک چقدر می گیرد برای من خیلی مهم نیست ، هرچند که دیده ام بعضی برای آزادی حیوان تراول هم پرداخته اند! اما مهمتر رفتار این مرد با روح و روان مردمست چرا که وی از شگردهایی ویژه بهره می برد، مثلا چنان پرندگان را تحت فشار و بی آب و غذا نگه می دارد که چندی از پرندگان زیر قفس و درگرما له شده و می میرند ، هنگامی که مردم به او اعتراض می کنند ، او از خدا خواسته جمله تکراری خویش را می گوید: نیت کن ، رها کن!
یا اینکه به مانند فراعنه خود را مالک زندگی و مرگ این زبان بسته ها می داند و جلوی چشم مردم حیران ، یکی از پرنده ها را در یک دست گرفته و آنرا آزاد و پرنده دیگر را در دست دیگرش خفه می کند!!! و اعتراض مردم نیز همان جمله پیشین را بهمراه دارد... نیت کن ، رها کن!
آنطور که می دانم درآمد وی بسیار بیشتر از متکدیانست ، وی پرنده ها را در پارک جلوی دادگستری به دام انداخته و با فروش آن درآمد کلانی برایش دارد و آگاهانه خود را با چهره ای کریه و خشن به رهگذران می نمایاند. کافیست با او اصرار کنید و تذکر کنید ، ناسزاست که نثارتان میکند.
شاید بزودی درباره جرم انگاری کار این مرد و چگونگی برخورد مسولان محیط زیست چیزی بنویسم. اما نمی دانم چرا کسی نتوانسته او را منع کند ، حتی وکلای دادگستری که حتما او را دیده اند .... ولی هنوز در گوشم صدای نخراشیده آن مرد می پیچد... نیت کن ، رها کن!