صراط: استاندار وقت چهار محال بختیاری در دوره دوم سفر های استانی دست پیرزنی را گرفت تا از رییس جمهور طلب آب کند و گفت که بی آبی چهار محال حاصل تخصیص آب به اصفهان است. پس از این سفر بود که مدیریت یکپارچه حوزه زاینده رود منطقه ای شد و سرآغازی شد بر شدت گرفتن خشکسالی در اصفهان.
کاهش شدید بارش های نسبت به میانگین ده ساله، اجرایی شدن پروژه های غیر کارشناسی انتقال آب و عدم توجه به قدیمیترین طومار سهمیه بندی آب (منسوب به شیخ بهایی) دست به دست هم دادند تا بحران کم آبی اصفهان هر لحظه جدی تر شود و اثرات غیر قابل جبرانی بر این استان بگذارد. آب شرب شهری در اصفهان هر روز با افت فشار و قطعی در مناطق مختلف شهر همراه است و آبیاری فضای سبز شهری یکی از معضلات جدی شهرداری شده که تنها به پساب تصفیه شده شهر وابسته است.
هرچه به سمت شرق اصفهان حرکت میکنیم روی دیگر سکه خشکسالی نمایانتر می شود. مردمی که خود را کشاورز می دانند و هر دوسال یکبار اگر آبی باشد می توانند زمین هایشان را زیر کشت ببرند. بیماری و ضعف به جان دام هایشان افتاده و زنبورهایشان جزء اولین جاندارانی بوده اند که از معرکه خشکسالی گریخته و کوچ کرده اند. اگر بتوانی اعتمادشان را جلب کنی برایت از فساد اجتماعی میگویند که حاصل از خشکسالی و بیکاری است و سخت گریبانشان را گرفته و معیشتشان را مختل کرده است. هنوز حوادث سال گذشته را که در پی انتقال آب به یزد رخ داد را از یاد نبرده اند و داغ آن اتفاقات هنوز بر چشمان کشاورزان هرند، اژیه و ورزنه نشسته است و اکثرشان به کارگری در شهرهای اطراف با دستمزد پایین رو آورده اند. میگویند در این یکسالی که گاوخونی خشک شده است و پساب تصفیه شده اصفهان تنها میتواند نیمی از مسیر تالاب را طی کند تعداد زیادی از ساکنان منطقه به سرطان مبتلا شده اند و به تعبیر خودشان «سونامی سرطان» در شهر ها و روستاهایشان به راه افتاده است. تعداد دشت های ممنوعه در شرق و جنوب شرقی اصفهان به علت برداشت بی رویه آب های زیر زمینی به قدری زیاد شده است که دیگر آب با کیفیت از چاهی بیرون نمی آید. در منطقه «فریدن» ترک های حاصل از فرونشست زمین به شهر رسیده و ستاد بحران استان چند خانه را تخلیه کرده است.
شاید اگر شیخ بهایی دیگری بیاید بتواند با طوماری جدید مشکل مدیریت آب حوزه زاینده رود را حل کند و اصفهان را از این دوره خشکسالی نجات دهد.