صراط: یکی از مهمترین میراث نظری و عملی حضرت امام خمینی (ره) در مقام رهبری
نهضت اسلامی و مؤسس نظام جمهوری اسلامی، جهش باورنکردنی در وضعیت زنان در
تمامی ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... پس از انقلاب اسلامی بوده است.
زنان به برکت انقلاب اسلامی، به پیشرفتهایی دست یافتهاند که محصول احیای
اسلام ناب مدنظر حضرت امام بوده است که در موضوع زنان، در واقع وجه اساسی
تمایز میان اندیشه و نگاه ایشان و بسیاری از بزرگان دیگری است که از زبان
دین سخن میگفتهاند.
حضرت امام (ره) به مقتضای شناخت همهجانبه و عمیقی که از آموزههای دینی
داشتند و از جایگاه مرجعی بزرگ و رهبری که فقط و فقط از موضع احکام دین و
تکالیف اسلامی سخن میگوید، تلاش فراوانی داشتند تا با شکستن کلیشههای غلط
و با طرح اسلام ناب، بانوان را به صحنه آورند و از قیدوبندهای خرافی و
محرومیتهای خودساختهای که راه تلاش اجتماعی و نقشآفرینی آنان را با
توطئهی دشمنان و ناآگاهی توسط برخی دوستان بسته بود، برهانند.
علیرغم اینکه این میراث حضرت امام در ابعاد نظری و عملی نظام جمهوری
اسلامی کاملاً آشکار و نهادینه است، موضوعی که در مقالهی حاضر مورد بررسی و
سؤال قرار میگیرد این است که چرا حضرت امام (ره) در آغاز قیام علنی خود
علیه رژیم شاه در 17 مهر 1341 و در مواجهه با لایحهی انجمنهای ایالتی و
ولایتی (لایحهی دولت اسدالله علم مبنی بر شرکت بانوان در انتخابات)، حق
انتخاب کردن و انتخاب شدن را برای زنان مخالف قوانین اسلامی عنوان کردند؟
(تلگراف امام به شاه، صحیفهی نور، جلد 1: 78) برخی با استناد به نامهی
امام به شاه و علم، معتقدند ایشان با حق رأی زنان مخالف بوده است. سؤالی که
در اینجا مطرح است این است که آیا ایشان بهواقع مخالف مشارکت سیاسی زنان
بودهاند؟ آیا نظر ایشان در این موضوع پس از انقلاب اسلامی تغییر کرده است؟
در پاسخی اجمالی باید اشاره کرد همانطور که بیانات ایشان در مخالفت با
این لایحه و همچنین اقدامات و عملکرد ایشان در سالهای پس از انقلاب در
رابطه با زنان، نشان میدهد آنچه ایشان با آن مخالفت میکرد اعتراضی بود به
عملکرد حکومت، نه نفس حقوق زنان. حضرت امام به مقتضای نگرش تیزبینانه و
آیندهنگر خود، دریافته بود که با ارتحال آیتاللهالعظمی بروجردی، رژیم
شاه با احساس اینکه دیگر مانع قدرتمند مذهبی در مقابل رژیم قرار ندارد، از
آغاز دههی 1340 برنامهای چندوجهی را، که از جانب اربابان غربی شاه دیکته
شده بود، در راستای اسلامزدایی، هجمه علیه ارزشهای دینی جامعه و رواج
فساد و فحشا در قالب شعارهایی چون آزادی زنان و مشارکت زنان در پیش گرفته
بود.
امام مجتهدی زمانشناس بود و موضوعات اجتهادی خود را از جامعه میگرفت و
لذا با آگاهی از جوانب یک موضوع، به استنباط میپرداخت. اصل اساسی مورد نظر
ایشان در مورد حضور زن در صحنههای سیاسی، مبارزاتی و اجتماعی، ممانعت از
شیءوارگی زن است و مطابق همین اصل است که برخوردهای امام در مقاطع مختلف
قابل فهم میشود. در سالهای آغازین نهضت، مخالفت آشکار حضرت امام با حق
رأی زنان و نیز مخالفت ایشان با تساوی حقوق زنان و سربازی بردن دختران،
برخاسته از همین اصل است. به عبارت دیگر، ایشان مخالف حضور زنان در چنین
برنامهی ضددینی و انجام حرکتی بودند که منجر به تقویت نظام دیکتاتوری
میشد. ولی اصل حضور و مشارکت زنان از نظر ایشان بلااشکال و حتی ضروری بوده
است.
پس از پیروزی انقلاب و تغییر شرایط اجتماعی، از آنجا که حضرت امام زمینه
را برای رشد و حضور سازندهی زنان آماده میبینند، خواستار حضور فعال زنان
در صحنههای مختلف میشوند. حذف نظام جور و طاغوت زمینهساز حضور رو به
کمال مرد و زن میشود و از این رو، حضرت امام در تبیین حدود جایگاه اجتماعی
زن در یک نظام ایدهآل میفرمایند: «در نظام اسلامی، زن بهعنوان یک انسان
میتواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعهی اسلامی داشته باشد، ولی نه
بهصورت یک شیء، نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزل دهد و نه مردان حق
دارند که به او چنین بیندیشند.» (صحیفهی نور، ج 19: 58)
الف) مخالفت امام با لایحهی دولت در سال 41
ضدیت با نگاه ابزاری و تزئینی به زن
پس از پیروزی انقلاب مشروطهیایران
در سال 1906، در نخستین نظامنامهی انتخابات مجلس شورای ملی، زنان فاقد
حق رأی شناخته شدند. با این حال، در مقاطع گوناگون، مباحثی حول این موضوع
درگرفت. در دور دوم مجلس شورای ملی، مادهی چهارم نظامنامهی انتخابات به
بحث و بررسی رسید که مورد مخالفت گروههای مختلف در مجلس قرار گرفت. در سال
1322، مجدداً طرح اعطای حق رأی به زنان از سوی نمایندگان حزب تودهی
آذربایجان در مجلس ارائه شد که در این مرحله نیز مورد مخالفت گروههای
فراوانی قرار گرفت. (احمدی خراسانی، 1384: 74)
تا سال 1341 و بهویژه در دوران دکتر مصدق، بار دیگر بحثهایی دربارهی حق
رأی زنان درگرفت، اما هیچکدام به اندازهی لایحهی انجمنهای ایالتی و
ولایتی جدی نبود. در نهایت، در آغاز دههی 1340، درحالیکه شاه با سرکوب
مخالفان و خلأ ناشی از وفات مرجعیت عام جهان تشیع، حضرت آیتالله العظمی
بروجردی، شرایط را برای اجرای سیاستهای اسلامزدایی موسوم به مدرنیزاسیون
دیکتهشده توسط کندی مهیا میدید، در شرایط تعطیلی مجلس، لایحهی انجمنهای
ایالتی و ولایتی را در هیئت دولت ایران به تصویب رساند.
به موجب این لایحه، واژهی اسلام از شرایط انتخابکنندگان و
انتخابشوندگان حذف شده بود. بر این مبنا، قرار شد تا انتخابشوندگان نیز
بهجای اینکه مراسم تحلیف را با قرآن بهجای آورند، از این پس، این کار را
با کتاب آسمانی انجام دهند. افزون بر این، در این لایحه، به زنان حق رأی
داده شده بود.
این لایحه بلافاصله با واکنش شماری از مراجع تقلید وقت، از جمله آیتالله
شریعتمداری، آیتالله میلانی و آیتالله گلپایگانی و در رأس آنان، حضرت
امام خمینی (ره)، قرار گرفت. با این حال، نکتهی مهم این است که مخالفت
امام با این لایحه از جنس مخالفتهای پیشین و مخالفتهای سایر علما نبود.
باور عمیق امام به نقش سیاسی و اجتماعی زنان در مراحل بعدی نهضت انقلاب
اسلامی، نشان داد که نگرانی امام از طرح این لایحه، صرف اعطای حق مشارکت
سیاسی به زنان نبود. امام خمینی بهعنوان مرجع تقلیدی آگاه به زمان، که
دارای درک و تحلیلی عمیق از مسائل جاری کشور و جهان اسلام بود، دریافته بود
که تصویب لایحهی مذکور مقدمهای برای برنامههای ضدقانونی و ضداسلامی
رژیم است و لذا نسبت به تصویب چنین لایحهای اعلام خطر کرد.
در این مقطع، اعتراضات تا آنجا بالا گرفت که سرانجام اسدالله علم ناگزیر
شد در دهم آذرماه، یعنی در کمتر از دو ماه، اعلام کند که لایحهی انجمنهای
ایالتی و ولایتی اجرا نخواهد شد. اما این پایان داستان نبود و با لغو
لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، سرانجام خود شاه، در 19 دیماه سال
1341، انقلاب سفید را که در شش اصل خلاصه شده بود، اعلام کرد. اصلاح قانون
انتخابات و اعطای حق رأی به زنان، یکی از این شش اصل بود که همچون لایحهی
انجمنهای ایالتی و ولایتی، بیشترین مخالفتها را برانگیخت.
شتابگیری سیاستهای اسلامزدایی و ترویج فساد و فحشا از مقطع دههی 1340
به بعد، نشاندهندهی بینش سیاسی-اجتماعی عمیق حضرت امام نسبت به مسائل
کلان کشور بود. اعتراض حضرت امام به لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی و
نیز انقلاب سفید، سرآغاز قیام علنی حضرت امام علیه رژیم شاه بود که با
حوادث بعدی، مانند یورش رژیم به مدرسهی فیضیه در 15 خرداد 1342 و تبعید
حضرت امام خمینی، موجب فراگیر شدن نهضت و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی در
بهمن 1357 شد.
ب) اسلام ناب امام؛ احیای نگاه اسلامی-انسانی به زن
یکی از تلاشهای فکری مهم حضرت امام (ره) طرح اندیشهی اسلام ناب در
میانهی دو نگاه افراطی متجددین و تفریطی متحجرین بوده است. همزمان با
پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی، دیدگاه سنتی خواستار شدت یافتن
محدودیت زنان و عدم حضور ایشان در صحنههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
شد. از سوی دیگر، خواستههای برخاسته از دیدگاه متجدد و فرنگیمآب نیز در
مقابل قوانین نظام اسلامی، مانند حجاب و عدم حضور زنان در برخی مشاغل و
فعالیتها، مقاومت میکرد. هر دو جریان علیرغم تضاد و تقابلی که داشتند،
در مقابل مواضع انقلاب، مقاومت میکردند.
در مقابل این دو نگاه افراطی و تفریطی، امام خمینی بهعنوان اسلامشناسی
برجسته، دیدگاه اسلام ناب را مطرح نمود. حضرت امام با استفاده از روششناسی
فقه پویا، نگرشی کاملاً متفاوت نسبت به زن را در جامعهی ایران آن روز
ارائه کردند و زمینهی مشارکت سیاسی زنان را در عرصهی مبارزات ضدرژیم قبل
از پیروزی انقلاب و همهی عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی پس
از پیروزی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی، فراهم آوردند. در تبیین الگوی مطلوب
زن مسلمان تأکید ایشان بر حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) استوار بود. در
این الگوسازیها، به نقش اجتماعی زن مسلمان تأکید میشود که ضمن رعایت
قوانین و قواعد اسلامی، در اجتماع حضوری مؤثر و تعیینکننده دارد. (هدایتی،
1381: 91) بنابراین ملاحظه میشود در اندیشهی امام، زن مسلمان قادر به
اجرای نقش سیاسی و فرهنگی است.
حضرت امام خمینی (ره)، در جایجای کلام خویش، زنان را پیشگامان انقلاب
معرفی میکند و در یک کلام، عظمت حضور زنان در شکلگیری تمام و کمال نهضت
انقلابی و اسلامی ایران را چنین توصیف نمودند: «ما نهضت خودمان را مدیون
زنها میدانیم.» (صحیفهی نور، ج 6: 185)
سیرهی عملی و اسلوب فکری و میراث سخنان امام نشان میدهد که ایشان در
مسئلهی نقش اجتماعی و سیاسی، زن و مرد را برابر میدیدند. از منظر امام،
زن و مرد بهلحاظ انسانی نسبت تساوی دارند و تأکیداتی چون «زن مساوی مرد
است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند.»
(همان، ج 19: 75) «خانمها حق دارند در سیاست دخالت بکنند. تکلیفشان این
است.» (همان، ج 10: 15) «زن باید در سرنوشت خود دخالت داشته باشد.» (همان، ج
5: 153) خود گویای این امر است.
ایشان از یک طرف حدود فعالیتهای علمی، اجرایی، سیاسی، حقوقی و... زنان را
معین میسازند و از طرف دیگر، با بررسی تنگناهای موجود، راهحلهایی مناسب
را ارائه میکنند. تحول در جایگاه زنان نزد امام از چنان اهمیتی برخوردار
است که ایشان در آغاز وصیتنامهی سیاسی-الهی خویش، این مقوله را در ردیف
یکی از افتخارات خود و جامعهی اسلامی عنوان میکنند: «ما مفتخریم که
بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و
نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان، در راه تعالی اسلام و مقاصد
قرآن کریم فعالیت دارند... و از محرومیتهایی که توطئهی دشمنان و ناآشنایی
دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها، بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل
نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای
منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به
وجود آورده بودند، خارج نمودند.» (صحیفهی نور، ج 21: 172)
نتیجهگیری
انقلاب اسلامی ایران، که در سال 1357 به پیروزی رسید، جنبشی بود که سرآغاز
آن را باید اعتراض علنی امام به لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال
1341 دانست که با قیام 15 خرداد 1342 تثبیت شد. زن مسلمان ایرانی در این
سالهای مبارزه، همگام با مردان در جهاد و مبارزه با طاغوت بود و هرچه به
سال 1357 نزدیک میشد، بر تعداد و شدت فعالیت این زنان افزوده میگردید.
امام خمینی (ره) این دوران را اینگونه توصیف مینمایند: «شما در چه تاریخی
چنین دیدهاید؟ امروز زنهای شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان
مسلسل و تانک میروند، در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت
شده است؟!» (همان، ج 2: 143)
بیانات عدیدهی ایشان در باب مشارکت سیاسی-اجتماعی ایشان نشان میدهد که
ایشان نه تنها مخالف این موضوع نبودند، بلکه با توجه به مبانی فقهی و
سیرهی اجتماعی پیامبر اکرم و ائمهی اطهار، بهکرات لزوم این مشارکت را
مورد تأیید قرار دادهاند: «از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست،
زیرا که هر دو انساناند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد.
بله، در بعضی از موارد، تفاوتهایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت
انسانی آنها ارتباط ندارد.» (صحیفهی نور، ج 3: 49) «زنان همچون مردان در
ساختن جامعهی اسلامی فردا شرکت دارند، آنان از حق رأی دادن و رأی گرفتن
برخوردارند.» (صحیفهی نور، ج 4: 259) «زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته
باشد. زنها در جمهوری اسلامی رأی باید بدهند. همانطوری که مردان حق رأی
دارند، زنها حق رأی دارند.» (صحیفهی نور، ج 11: 254)
بنابراین مخالفت ایشان با حق رأی زنان در لایحهی دولت علم را باید از باب
درک و بینش ایشان نسبت به آغاز سیاستهای اسلامزدایی شاه دانست. چنانکه
در سال 1343 طی سخنانی میفرمایند: «ما مىگوییم اینها را فرستادن
در این مراکز جز فساد چیزى نیست. شما بعد تجربه کنید ببینید بعد از ده سال،
بیست سال، سى سال دیگر، اینها را بفرستید، به خیال خودتان، ببینید اگر
شما جز فساد چیز دیگرى دیدید؟ ما با ترقى زنان مخالف نیستیم، با این فحشا
مخالفیم، با این کارهاى غلط مخالفیم. مگر مردها آزادند که زنها مىخواهند
آزاد باشند؟ آزادمرد و آزادزن با لفظ درست مىشود؟ مردها آزادند؟ در این
مملکت الآن مردها آزادند؟ در چه چیز آزادند؟» (صحیفهی نور، ج 1: 304) به
همین دلیل و بعد از مهیا شدن محیط اجتماعی سالم برای فعالیت زنان، حضرت
امام آنها را ملزم به اینگونه فعالیتها میدانند.
لذا در چارچوب بینش عمیق امام خمینی (ره)، هر فعلی را نمیتوان به صرف
داشتن ظاهر و صورت موجه، تأیید کرد، بلکه باید علاوه بر صورت، دارای هدف و
غایت مشخص و موجهی نیز باشد. در زمانهای که حکومت طاغوتی بر سر کار بوده و
تمام اقدامات خود را براساس برنامههای ارائهشده از سوی دشمنان اسلام و
مسلمین اجرا میکرد، هر اقدامی هرچند با ظاهر اسلامی و انسانی باشد، در
راستای اهداف غیرالهی قابل تبیین است. اعطای حق رأی به زنان جامعهی ایرانی
از سوی رژیم شاه نیز از جملهی این اقدامات است.(*)
پینوشتها
1. امام خمینی، سید روحالله، صحیفهی نور، جلدهای 1، 2، 3، 4، 5، 10، 11 و 19.
2. هدایتی، ابوالفضل (1381)، زن در نگاه و نهضت امام خمینی (ره)، فرهنگ جهاد، شمارهی 29.
3. احمدی خراسانی، نوشین (1384)، جنبش حقوق زنان در ایران، چاپ اول، تهران، نشر شیرازه.