دکتر پیمان متین دربارهی فیلم منتشر شده از اتاق عمل یکی از بیمارستانهای ایران به ایسنا گفت: به دنبال انتشار این فیلم در شبکههای مجازی، موجی از واکنشهای اجتماعی به راه افتاد. من دربارهی این موضوع با همکارانم در کادر درمانی ساعتها گفتوگو کردم و با بررسی رفتارهای بخشی از مردم در شبکههای اجتماعی به این نتیجه رسیدم که بیتردید، واکنش نشان دادن به هر خبر یا گزارهی جدید در شبکههای مجازی اتفاقی طبیعی است که بازخورد مخاطبان با طرز تفکر و تفسیرهای متفاوت آنها را نشان میدهد. احتمالا آنچه توجه به کلیپ مذکور را بیشتر و حساسیتهای زیادی را نسبت به آن برانگیختهاست، محتوا و چارچوب جنسیتی حاکم بر آن فیلم و تداخل آن با تابوهای اخلاقی بوده است.
بخشهایی از سخنان این پژوهشگر انسانشناسی:
-در وهله اول باید بگویم که ضبط و تکثیر کلیپهای پزشکی از منظر آموزشی برای پزشکان در سایتهای تخصصی و از منظر اطلاعرسانی برای مردم در سایتهای مرتبط، امری شناخته شده و رایج در دنیای مجازی اینترنت است. این کلیپها آنچنان عادی محسوب میشوند که معمولا هیچ عکسالعملی را برنمیانگیزند. مانند کلیپ نحوه برداشتن خال یا چگونگی تزریق بوتاکس در پیشانی. فقط ممکن است به فیلمهایی دربارهی درمان مناطق حساسی از بدن مانند چگونگی زایمان و... از منظر اجتماعی واکنش برانگیخته شود.
-البته بیشک در هر یک از کلیپهای آموزشی در صورت مشخص بودن هویت حقیقی یا حتی حقوقی افراد، کسب اجازه کتبی از بیمار جهت اشاعه و تکثیر آن کلیپ در دنیای مجازی، دست کم از بعد قانونی توجیه اخلاقی دارد، مگر آنکه نظیر این کلیپ مورد بحث، ظاهرا هیچگونه هویتی مرئی نباشد؛ تا جایی که من میدانم، مگر گمانهزنیها که اهمیت خاصی ندارند. البته در اغلب کشورهای توسعه یافتهی دنیا انتشار فیلم بیمار حتی بدون مشخص شدن هویت او هم، منوط بر کسب اجازهی بیمار است.
-مسلم است که این کلیپ چندان بار آموزشی ندارد و چه بسا برای بخشی از آلبوم کار حرفهای تهیه شده باشد که متاسفانه بر اثر سهلانگاری به اینترنت راه یافته است. به هر حال باید در نظر داشت که اساسا در دنیای پزشکی چنین صحنهها و اتفاقاتی آنچنان تکراری و در اصطلاح پزشکی «روتین» است که تماشای این فیلم هیچگونه تحیر وتعجبی را برای تیم پزشکی بر نمیانگیزاند.
-برای جراحان (در این مورد جراح زنان و زایمان) یک چنین عمل جراحی اصلا دشوار نیست و معمولا هم چنین اعمالی به سادگی انجام میشود، مگر در موارد خاصی که به فرد آسیب جدی وارد شده باشد. در این مورد خاص هم احتمالاتی مانند شکسته شدن جسم خارجی در داخل بدن و ایجاد پارگی ها و عفونت و سایر عوارض، باعث شده که جراحان بارها حین انجام عمل، احساس مسوولیت و نگرانی خود را با بیان دعا و حاجتخواهی نشان دهند. به نظر من حتی آنجا که یکی از پزشکان با عصبانیت نسبت به بیمار بیهوش، اعتراض و تندی میکند، حس دلسوزی و وظیفه هشدار و نهیب زدن به بیمار را متذکر شده است.
-اتفاقی که افتاد نادر است و دلیلی ندارد که بیماران اعتمادشان را به پزشک از دست بدهند، مگر اینکه، هجمههایی که به نظر میرسد بعضی از آنها عامدانه هستند و جامعهی پزشکی را هدف گرفتهاند، تاثیرات منفی ایجاد کنند.
-آگاه شدن از شکنندگی موقعیت عادی بدن -آن هم در رابطه با قسمتهایی از
بدن که حداکثر محدودیت اجتماعی و اعتقادی بر آن مستولی است - افراد را به
واکنش و سوگیری نسبت به این وضعیت بحران زده تشویق و ترغیب میکند. در
نتیجه توهین، تحقیر، تهمت و نهایتا مسخره کردن و جوک سازی از بارزترین و
رایجترین واکنشهای صورت گرفته در قبال چنین بحرانها و فرار از وحشت و
هراس ناشی از بر هم خوردن آن نظم شناخته شده است
-روی دیگر این قضیه،
ابعاد اجتماعی و انسانشناختی آن است . بدیهی است که هر رخداد اجتماعی هر
چند کوچک - در بافت فرهنگی آن جامعه با هنجارها، باورها، تابوها و
ساختارهای ا ز پیش تعریف شدهای معنا و تفسیر مییابد.
-ظهور و بروز این کلیپ در جامعهی پزشکی، به جهت پیشینهی تکراری و رایج بودن آن، از یک «سوژه»، به یک امر معمول تبدیل شده و این فیلم نهایتا میتواند برای پزشکان نقش آموزش آن هم در حذ اندکی را داشته باشد. اما، درسطح جامعه، به ویژه جامعهای که از حساسیت بالا و التهاب برخوردار است، هرپدیدهای که ظرفیت و قابلیت تولید بحران را داشته باشد خود به یک سوژهی بحرانزا تبدیل میشود؛ اینجاست که پای نظریههای انسانشناسی باز میشود.
-با استناد به نظریهی انسانشناس آمریکایی، مری داگلاس، در تحلیل این اتفاق می توان گفت بدن و تجربههای روزمره و معمولی که توسط بدن صورت میگیرد، نقش بسزایی را به عنوان یک نمادایفا میکنند. بدن توسط قوانین اجتماعی مختص هر جامعه و فرهنگ حاکم بر آن شکل میگیرد و در عین حال محدود میشود. حال، هر رفتاری که این قوانین و قواعد آسیب وارد کند یا نظام حاکم بر آن را تهدیدکند، مایهی ترس و هراس و موجد خطر است؛ بنابراین، به تابو تبدیل میشود. در واقع، هر عامل بر هم زنندهی نظم شناخته شده، خطوط کشیده شده به دور یک ساختار اجتماعی را در مینوردد، ایجاد بینظمی میکند و رعب و وحشت به بار میآورد.
-آنچه باعث واکنش مخاطبان به این کلیپ شده، فرار از این بینظمی صورت گرفته و خطر و هراس متعاقب آن است. آگاه شدن از شکنندگی موقعیت عادی بدن -آن هم در رابطه با قسمتهایی از بدن که حداکثر محدودیت اجتماعی و اعتقادی بر آن مستولی است - افراد را به واکنش و سوگیری نسبت به این وضعیت بحران زده تشویق و ترغیب میکند. در نتیجه توهین، تحقیر، تهمت و نهایتا مسخره کردن و جوک سازی از بارزترین و رایجترین واکنشهای صورت گرفته در قبال چنین بحرانها و فرار از وحشت و هراس ناشی از بر هم خوردن آن نظم شناخته شده است.
-هزاران سال است که پزشکان و درمانگران، در کسوت و به مثابهی شمن،
جادوگر، حکیم، دکتر، خداوندان سفیدپوش جان و روان و بدن انسانها، از
سوی جوامع شناخته میشوند، که صاحبان قدرتهای مجاز و مشروعی هستند و با
کمک دانش و ابزارهای خود، میتوانند مرگ را از بدنها دور کنند یا جانی را
بگیرند؛ عضوی را قطع کنند یا عضوی را بیفزایند
-مساله اصلی در ظاهر امر، رخ دادن یک موقعیت غیر اخلاقی است، از این منظر که بخشی از بدن یک بیمار(زن)، احتمالا بدون اجازهی او به نمایش همگان درآمده است. عواقب و پیامدهای این موضوع از سویی دیگر، مؤید داستان کهن نگاه به زنان به مثابهی سوژهی جنسی است. هر از گاهی شاهدیم که چنین رخدادهایی به راحتی به مقولهای مبتذل و جنسیتی تبدیل میشود. درواقع، هر گاه در یک اجتماع نگاه به زن، عمدتا در قالب سوژهی جنسی تعریف شود، تبدیل وقایع و رخدادهای غیر جنسی به مسائل و موضوعات مبتذل، بیشتر صورت میگیرد. این جریان، مصداقی است از همان نظریهی «امر نابجا» درانسانشناسی.
-ما در این رخداد با تئوری «امر نابجا» روبهرو هستیم. یعنی وقتی که امر اجتماعی به خارج از محدودهی مجاز کشیده میشود و تصورات حاشیهای و تابویی آن را در بر میگیرد. به نظر میرسد نمایش بخش خصوصی بدن (خارج از چهارچوبهای مجاز عرفی)، «امرنابجایی» است که نوعی «ناپاکی» ایجاد کرده است. یعنی در این رخداد عفت و شرم عمومی که به «پاکی» منجر میشود و موجبات سامان و سازمان دادن به محیطهای انسانی شده و دلیل موجهی است برای قواعد و رفتارهای عرفی متداول جامعه، نادیده گرفته شده و بینظمی و بحران ایجاد کرده است.
-این اقتدار و قداست شغلی پزشکان، همانطور که «میشل فوکو»، بر آن اصرار دارد، از طریق سلطهی ابزاری بر بیماری و همچنین همدستی و همکاری خود بیمار با او پدیدآمده است. زیرا بیمار غالبا پزشک را به عنوان فعالی مایشا بر بدنش میپذیرد و به او اجازه میدهد از هر آنچه پنهانی و آشکار است آگاه شود.
-امروزه، با وجود ابزارهای الکترونیک، فضای خصوصی و شخصی دست
نیافتنیتر شدهاند. این پدیده به اتاق پزشک، بیمارستان و تخت جراحی هم
تسری پیدا کرده است. بنابراین فاش کردن آنچه هزاران سال مخفی بوده،
«امرنابجایی» است که جامعه را به واکنش وا میدارد و از اتفاقات ساده هیاهو
میسازد
-حتی پزشکان از پیش از تولد تا پس از مرگ بر بدن آدمی کنترل
دارند و به این ترتیب سیطره پزشک بر بدن بیمار، آنها را به مقتدران مقدس
گونهای تبدیل کرده است. در نتیجه ، جامعه تاب خطاهای ولو کوچک را از
آنها ندارد و مردم مایلاند «معصومیت» شغلی آنها پا برجا باشد.
-هزاران سال است که پزشکان محرمان اسرار مگوی بیماران هستند و آنجاکه هر کسی میتواند قاعدهی «شرم» را موقتا کنار زند، نزد پزشک اتفاق میافتد. بنابراین،این قاعدهی مشروع و معمول تاریخی، زمانی بحرانی و ملتهب میشود که به اصطلاح قاعدهی بازی عوض شود و یکی از دو طرف گفتمان درمان و پزشکی تخطی کند.
-این واکنشها با ساختن جوک و هزل و هجو و جملات مبتذل همراه است و متضمن پیامی است که در آن بیاعتنایی عرف و قواعد اجتماعی را به شدت مذمت میکند. از این روست که برخی در این وضعیت آن را رسوایی و بیآبرویی میپندارند و ادامه¬ی زندگی را برای خود میسر نمیدانند.
-به هر حال امروزه قوانین عرفی و غیرعرفی (رسمی) اجازه نمیدهند که بدون رضایت کتبی از بیمار و اعضای بدن او عکس و فیلم گرفته شود و یا ناظری غیر از تیم درمان بر روند درمان او نظارهگر باشد.این قانون ضمن حفظ جایگاه متعالی پزشک و دادن اطمینان خاطر به بیمار، رابطهی کهن بیمار و پزشک را محفوظ نگه میدارد.
-از سوی دیگر، در رخدادهای این چنین شاهد وقوع «امر نابهجا» از زاویه دیگری نیز هستیم که به دامن زدن و شایعه سازی و هیاهوی بیشتر میانجامد. در واقع این موضوع که اعضای بدن آدمی در جای نابجا سوژهی جنسی شوند، به تولید بینظمیمی انجامد و همانطور که پیشتر گفته شد ایجاد تابو میکند. سیاستهای باز دارنده و محدودکننده نیز تاثیر مضاعف بر تابویی شدن این پدیده داشته است و نتیجهی امراین میشود که ممکن است ذهنیت برخی از مردم را دچار «امرنابجا» کند، یعنی در جای نامناسب و نابجا از شنیدن نام برخی اعضا و اندام بدن به تصور شهوانی بودن آن میاندیشند. یعنی اصرار و افراط در حذف و بازگویی اسامی اعضای بدن، حتی در مباحث پزشکی و روانشناختی از آنها تصورات جنسی مضاعف ی ایجاد کرده است و چرخهی «امرنابجا» دایما تکرار میشود. از این رو ممکن است به نمایش درآمدن تصادفی بخشی از بدن فرد، پیامی جنسی و شهوت انگیز پنداشته شود.