صراط: یکی از رسانهها درباره ماجرای اسیدپاشیها گزارشی ۶ هزار کلمهای منتشر میکند؛ گزارشی که در آن عبارت «امر به معروف» ۱۰ بار بیشتر از جمله «اسیدپاشی» تکرار شده بود.
جنایتهای سریالی پدیدهی نوظهوری به حساب نمیآیند. همیشه ممکن است یکنفر یا چند نفر به هر دلیلی؛ از مباحث اعتقادی گرفته تا کینههای شخصی و تسویه حسابهای تجاری و غیره دست به این کارها بزنند. اما رخداد نوظهور و البته عجیب در قبال این جنایتها آنست که افرادی به بهانه وقوع این رخداد، دست به تسویه حساب با دین و امنیت یک کشور بزنند.
سوابق زیادی از پروندههای مربوط به جنایتهای سریالی در ذهن مردم وجود دارد؛چند سال قبل بود که در پی هدف گلوله قرار گرفتن و کشته شدن چند شهروند آمریکایی، قاتل و همدستش دستگیر شدند.
قاتل یک سیاهپوست آمریکایی بود که با همکاری یک پسر نوجوان، طعمهها را که البته تصادفی هم انتخاب شده بودند به محل تیررس خود هدایت میکرد و سپس آنها را هدف قرار میداد.
در ایران ما هم از این جنایتهای چندبار تکرار، مواردی وجود دارد.
یکی از دردآورترین آنها جنایت یک گروه تبهکار در یکی از شهرهای مذهبی ایران بود که مدتی اقدام به دزدیدن زنان با ظاهر مذهبی کردند.
آنها از این زنان فیلم میگرفتند و همچنین آنها را وادار به سکوت و پرداخت باج میکردند.
این اقدام تا آن اندازه رقّتانگیز بود و افکار عمومی را جریحهدار کرد که حتی برخی مراجع تقلید نیز خواستار برخورد هرچه سریعتر با عوامل این جنایت سریالی شدند.
و مدتی بعد نیز عوامل این جنایت دستگیر شده و به سزای عمل خود رسیدند.
دو رخداد اشاره شده اگر چه یکی در آمریکا و دیگری در ایران اتفاق افتادند اما بصورت اتفاقی وجوه مشترک فراوانی با هم داشتند.
در اعتراض به هیچکدام از آنها تجمع برگزار نشد. در پی وقوع آنها کسی مدعی نشد که این قتلها و ربایشها بر اثر تندروی افراطیون مذهبی بوده است.
در آمریکا کسی نگفت که آن تکتیرانداز سیاه پوست قاتل، نماینده همهی سیاهان آمریکایی است و کسی هم به مصاحبه درباره ضرورت التزام سیاهان به قانون و اخلاق در آن مقطع ننشست.
در ایران و آن شهر اشاره شده هم کسی جنایت رخ داده را به مخالفین مذهب در آن روزها که اتفاقاً حضوری پررنگ هم در رسانهها داشتند و یا مخالفتهای صریحی را با حجاب عنوان میکردند ربط نداد!
*ماجرای تابلویی که یکباره به نمایش درآمد!
اسیدپاشیهای چند هفته اخیر اصفهان که به وقوع پیوست و طی آن چند زن با تیپهای اجتماعی مختلف هدف ضارب یا ضاربین قرار گرفتند؛ اگرچه مثل هر جنایت دیگری افکار عمومی جریحهدار شد اما به ناگاه جریانی خاص بر این مجروح شدگی افکار سوار شد و تا به خودمان آمدیم؛ تابلوی بلند شده بر دستان این جریان خاص! بود که خودنمایی میکرد.
«اسیدپاش سریالی با هدف امر به معروف و نهی از منکر این جنایت را انجام میدهد»!
این جملهای بود که در فحوی و محتوای تمام فعالیتهای جریان خاص مذکور، علیالدّوام مورد اشاره قرار میگرفت.
*آغاز و انجام کارناوال شوم «تیترهای یک»
اولین کسی که با دستهای مرموزش گزینه «امر به معروف و نهی از منکر» را در کنار «اسیدپاشی» نقش زد و آنرا مطرح کرد یک خبرگزاری داخلی بود.
این رسانه در قالب یک گزارش در اشاره به اسیدپاشیهای اصفهان نوشته بود: «این حادثه زمانی اتفاق افتاد که از چندی پیش تاکنون در شبکه های اجتماعی مطالبی با محتوای "اسیدپاشی به زنان بیحجاب" در اصفهان منتشر می شود؛ اما مشخص نیست که آیا حادثه شب گذشته ارتباطی با این مطالب داشته است یا خیر؟»
و بعداً نیز در لابهلای مطلب دیگری نوشت: «خبری از اطلاعرسانی دقیق در این باره نیست و تنها شایعاتی در شبکههای اجتماعی مبنی بر "برخورد راکبان موتورسیکلت با بدحجابها" مطرح بوده است»
همین رسانه در گزارش دیگری نیز تأکید کرد:«به نظر میرسد با توجه به نزدیک بودن ایام محرم گروههای تکفیری که از ماهها قبل، جمهوری اسلامی ایران را برای برهم زدن مراسم ماه محرم تهدید کرده بودند، از هماکنون فعالیت خود را از اصفهان آغاز کردهاند»!
و سایرین هم به صحنه آمدند...
ناگفته پیدا بود که بیبی سی فارسی و دویچهوله و بالاترین و سایرین چه مطالبی را در این زمینه منتشر خواهند کرد.
اما آنچه که سخت باور مینمود، تقلّای برخی رسانههای داخلی بود که دور شایعهی مرتبط بودن اسیدپاشیها با امر به معروف و نیروهای ارزشی را گرفتند و کارناوال تیترهای یک را به راه انداختند.
تیترهایی که تماماً بحث اسیدپاشی را مورد اشاره قرار داده بودند اما محتوا را که میخواندی یک عبارت وجود داشت که بیشتر از اسیدپاشی تکرار شده بود. نه یکبار که بارها و بارها.
«امر به معروف و نهی از منکر»...
یکی از سایتهای اصلاحطلب درباره ماجرای اسیدپاشیها گزارشی 6 هزار کلمهای منتشر میکند و در قالب آن به مصاحبه با صاحبنظرانی در زمینه اخلاق و اجتماع میپردازد. گزارشی که در آن عبارت «امر به معروف» بیشتر و بیشتر از عبارت «اسیدپاشی» تکرار شده بود.
یک کارگردان زن که به دیدگاههای فمینیستی و ضدّ مردی شهره است، از کلمه «خودسر»! در مصاحبه علیه اسیدپاشی استفاده میکند.
کلمهای که یک طیف سیاسی خاص، مغرضانه آنرا برای نیروهای حزباللهی مورد اشاره قرار میدهد!
خبرنگاران چند رسانهی خاص در هنگام پرسش از مقامات ذیربط در این زمینه دائماً بر این معنا تکرار میکنند که آیا حوادث اشاره شده ربطی به امر به معروف و نهی از منکر داشتهاند یا خیر؟!
روزنامهی شرق در سرمقاله یکی از شمارههای خود، جنایت اسیدپاشی را «بینظیر» و «بیمثال» توصیف کرده و مینویسد: «وقوع چهار حادثه اسیدپاشی از حیث میزان جریحهدارکردن احساسات عمومی، در نوع خود بینظیر است»
یک رسانهی داخلی برای داغتر کردن قضیه، خواستار ضرورت آموزش به مردم از طریق تلویزیون مبنی بر چگونگی دفاع شخصی در مقابل اسیدپاشها و چیستی کمکهای اولیه به مجروحان اسیدپاشی میشود.
یک محفل رسانهای مشهور به تندروی مذهبی که اخیراً شاخههایی از آن مورد ضربهی وزارت اطلاعات نیز قرار گرفت، جنایت اسیدپاشی اصفهان را کار نیروهای ارزشی! این شهر معرفی کرد.
و دستهایی مرموز همینطور بر دامنهی این خبرها و سؤالهای تک بعدی اضافه کردند و اضافه کردند.
افزودنیهای غیر مجازی که هدفش در روزهای بعد مشخص شد!
*چرا به صورت امر به معروف و نهی از منکر هم اسید پاشیدند؟
موج خبری رسانههای اشاره شده اگرچه با سوژهی اسیدپاشی به راه افتاد اما گویا اهداف دیگری را دنبال میکرد.
اهدافی که با خوانش خبرهای مربوط به تجمع معترضین اسیدپاشی! در اصفهان و تهران با حضور برخی فتنهگران دستگیر شده در سال 88، بروز شایعه ناامنی اسیدپاشی در مشهد و تهران و همچنین متلکپرانیهای گسترده به قانون عفاف و حجاب و نهی از منکر مجلسیها و همچنین مجموعههای ارزشی مثل انصار حزبالله به وضوح قابل دیدن هستند.
پر واضح بود که جنایت اسیدپاشی اصفهان نیز همچون همهی موارد دیگر جنایتهای سریالی که صفحات حوادث روزنامهها و سرویسهای اجتماعی خبرگزاریها گهگاه مطالبی را در مورد آنها منتشر میکنند؛ ادامه نمییابد و پلیس و سرویسهای امنیتی با آنها برخورد خواهند کرد؛ اما نکتهی ناواضح و البته ناهمخوان ماجرا بروز سه آسیب یا همان اهداف اشاره شده بود که به ناگاه دامان کشور را گرفت و مقولاتی مثل اطلاعرسانی دیرهنگام و نادرست و ایضاً مرجعسازی غلط از مطالب غرضورزانه برخی رسانههای داخلی و خارجی که عللی داشت در گستره عقاید شخصی یک خبرنگار تا بغض رسانههای ضد انقلابی؛ سبب شد تا یک جنایت احمقانه اما همیشه ممکنالوقوع، تبدیل به یک تراژدی پر غصه شود.
جنایتی که البته واقعیت قضایای آنهم در شتاب عدهای برای ضربه زدن به مقولات ارزشی و در ادامه به نظام اسلامی، بصورت صحیحی منعکس نشد.
این وزیر بهداشت و درمان بود که اخیراً در جمع خبرنگاران بیان کرد که تعداد اسیدپاشیهای رخ داده در اصفهان از ابتدای امسال تاکنون 9 مورد بوده است که 4 نفر از قربانیان نیز مرد! بودهاند.
خبری و نکتهای که البته در همان رسانههایی که با آب و تاب اخبار مربوط به زنان قربانی و رابطه اسیدپاشیها با امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکردند بازتاب چندانی نیافت.
و نه تیتر یک شد و نه پیرامون آن اقتراحی و بحثی صورت گرفت و نه دربارهاش سرمقالههای داغ نوشته شد.
*نگفتیم و ندیدیم...
باید با خودمان روراست باشیم!
در ماجرای جنایت اسیدپاشی اصفهان، خیلی از ما شاید آن طیف همیشه حاضر در چالشهای عمومی علیه مردم و نظام را ندیدیم و از یاد بردیمشان و برای همین شد که توانستند دوباره دست به شیطنت رسانهای و امنیتی زدند!
آنهایی که از هر جنایتی و از هر برخورد قضایی با این جنایتها آسمان و ریسمان خودشان را پی میگیرند. از قتلهای زنجیرهای سال 78 گرفته تا اعدام قاچاقچیها و دستگیری جاسوسها و غیره.
قصاص را در روزنامههایشان غیر انسانی معرفی میکنند، زندانهای ایران را اتاقهای شکنجه میدانند و در حالیکه امر به معروف و نهی از منکر از اصول مصرّح قانون اساسی ماست، با آن مخالفت میکنند.
همانهایی که خواستار جلوگیری از اعدام و قصاص عامل اسیدپاشی به صورت کسانی مثل «آمنه بهرامی» هستند چون میخواهند با این کار نشان بدهند حکومت اسلامی به دنبال خشونت است؛ اما هنگامیکه همین جنایت اسیدپاشی میتواند دستاویزی برای کوبش دین و هواخواهان امر به معروف و نهی از منکر باشد؛ خواستار اشدّ مجازات برای عواملش میشوند!
ابنالوقتهایی که منطقشان بیمنطقی است و مثلاً در همین ماجرای مذکور، مزوّرانه بر روی خروجی رسانههایشان از دلسوزی به حال کسانی نوشتهاند که قرار است بعنوان اسیدپاش توسط نیروهای امنیتی دستگیر شوند!
آنها در این قضیه خواستار تشکیل ستاد برای پیگیری پرونده شدهاند اما هنگامیکه «هادی محبّی» و «علی خلیلی» امر به معروف و نهی از منکر کردند و سرانجام در دفاع از نوامیس بعضاً حتی بدحجاب یک خانواده به شهادت رسیدند؛ نه تنها هیچ خبری از تیرهای یک و پرداختهای گسترده رسانهای به این شهادتها و امر به معروفها نبود بلکه، هیچکدام از همین «آنهای معروف» هم نه تجمعی در این باره صورت دادند و نه خواستار تشکیل ستاد پیگیری شدند!
راستش این است که ما شاید در قضیه اسیدپاشی اصفهان این طیف همیشگی کمتعداد اما پر سر و صدا را از یاد بردیم!
و صد البته عدم اطلاعرسانی بهموقع و عدم موضعگیری صحیح هم آسیبهای خودش را بر جا گذاشت.
چرا عدهای رصد نکردند که امکان دارد در هنگام طرح قانون امر به معروف و نهی از منکر در مجلس شورای اسلامی و اصرار انصار حزبالله بر تشکیل گروههای امر به معروف لسانی؛ ممکن است عدهای همچنان که مخالفتهای صریح خود را با این واجب دینی ابراز کردهاند؛ نقشههایی را هم برای ملکوک کردن چهرهی این واجب دینی طراحی کنند؟!
چرا نیروی انتظامی درباره اسیدپاشیهای اصفهان که وزیر بهداشت اخیراً خبر دقیقتری درباره آن اعلام کرد؛ اطلاعرسانی به موقع را انجام نداد؟
آیا واقعا بین پلیس کشور و وزیر بهداشت؛ روا نبود که خیلی قبلتر از اینها، خبر اعلام شده مبنی بر اسیدپاشی به صورت 4 مرد اصفهانی و منوط نبودن اسیدپاشی به 3 هفتهی اخیر توسط پلیس اعلام شود نه وزیر بهداشت؟
و همچنین بپذیریم که برخی از ما نیز دیر متوجه سؤالات غرضورزانه و مطالب رسانهای شیطنتآمیز مرتبط با امر به معروف و اسیدپاشی شدیم!
در همین روزهای اخیر و در مصاحبههایی بیان میشود که پیوند زدن چنین پروندههایی با مسائل دینی همچون امر به معروف و نهی از منکر کار جریانات ضد انقلاب است و یا سیستم قضایی باید با رسانههایی که این مسئله را طرح کردند برخورد کند و یا ایضاً کار این افراد کمتر از جنایت اسیدپاشی نیست.
سلّمنا... ولی آیا بهتر نبود قبل از آنکه سه هدف اشاره شده در بالا اندکی محقق گردد و عدهای کار شوم خود را تا حدّی پیش بردند؛ این قبیل موضعگیریها انجام میگرفت و در همان ابتدا کسانی از سیستمهای قضایی و امنیتی به جریانها و اشخاص مرتبط با افکار عمومی هشدارها و انذارهای لازم را میدادند؟
باید با خودمان روراست باشیم...
*پاسخی به یک فرض محال
پروندهی اسیدپاشیهای اصفهان همچنان مفتوح است و هنوز کسی بعنوان مجرم یا مجرمان اصلی این پرونده دستگیر نشده است.
مشخص نیست چه کسی یا کسانی در پشت این پروژهی سیاه قرار داشتهاند و این جنایت با چه هدف یا اهدافی صورت میگرفته است؟!
اما بیاییم بدترین فرض یا همان فرض ضد انقلاب و ایادی داخلی آنها را در نظر بگیریم و به این فکر کنیم که شاید مجرم اصلی کسی بوده باشد که به اسم تشخیص خود از دین یا هر چیز دیگری دست به این کار زده باشد؟!
همان اتفاقی که در پرونده قتلهای زنجیرهای سال 78 رخ داد و در ماجرای پرونده قتلهای محفلی یکی از شهرستانهای کشور در حوالی سال 80 و همینطور در ماجرای تبهکاری یک راننده تاکسی در تهران که تشخیص داده بود، میتواند و باید از تمام زنان انتقام بگیرد در 3 سال قبل نیز وقوع یافت!
حتی فرض بر وقوع این انگیزه نیز جملهای مشهور از آیتالله بروجردی وجود دارد که هنگامیکه خبر اقدام دزدی یک طلبه به محضر ایشان عرض میشود، برمیآشوبند و میگویند:«نگویید یک روحانی دزدی میکرد، بگویید دزدی لباس روحانیت پوشیده بود»
حقیقت ماجرا همین است...
دین اسلام و بویژه تفکر شیعه اجازه خشونت، تفسیر شخصی از دین و امر غیر قانونی و غیر انسانی را به هیچ کس نمیدهد.
و لذا آنهایی که پرونده جنایتهای اصفهان را در مقابل امر به معروف و نهی از منکر قرار میدهند علی القاعده یا شناختی از دین ندارند و یا نیّات دیگری را سینههای خود پنهان کردهاند.
کمشناختی و غرضورزیهایی که معاضدت در جنایت به حساب میآیند و جزای آنها، اقلّ کم برای غرضورزیهای صورت گرفته در راستای ملکوک کردن چهرهی مقدس امر به معروف و نهی از منکر، حتماً کمتر از مکافات اسیدپاشی و عوامل آن نیست.
جنایتهای سریالی پدیدهی نوظهوری به حساب نمیآیند. همیشه ممکن است یکنفر یا چند نفر به هر دلیلی؛ از مباحث اعتقادی گرفته تا کینههای شخصی و تسویه حسابهای تجاری و غیره دست به این کارها بزنند. اما رخداد نوظهور و البته عجیب در قبال این جنایتها آنست که افرادی به بهانه وقوع این رخداد، دست به تسویه حساب با دین و امنیت یک کشور بزنند.
سوابق زیادی از پروندههای مربوط به جنایتهای سریالی در ذهن مردم وجود دارد؛چند سال قبل بود که در پی هدف گلوله قرار گرفتن و کشته شدن چند شهروند آمریکایی، قاتل و همدستش دستگیر شدند.
قاتل یک سیاهپوست آمریکایی بود که با همکاری یک پسر نوجوان، طعمهها را که البته تصادفی هم انتخاب شده بودند به محل تیررس خود هدایت میکرد و سپس آنها را هدف قرار میداد.
در ایران ما هم از این جنایتهای چندبار تکرار، مواردی وجود دارد.
یکی از دردآورترین آنها جنایت یک گروه تبهکار در یکی از شهرهای مذهبی ایران بود که مدتی اقدام به دزدیدن زنان با ظاهر مذهبی کردند.
آنها از این زنان فیلم میگرفتند و همچنین آنها را وادار به سکوت و پرداخت باج میکردند.
این اقدام تا آن اندازه رقّتانگیز بود و افکار عمومی را جریحهدار کرد که حتی برخی مراجع تقلید نیز خواستار برخورد هرچه سریعتر با عوامل این جنایت سریالی شدند.
و مدتی بعد نیز عوامل این جنایت دستگیر شده و به سزای عمل خود رسیدند.
دو رخداد اشاره شده اگر چه یکی در آمریکا و دیگری در ایران اتفاق افتادند اما بصورت اتفاقی وجوه مشترک فراوانی با هم داشتند.
در اعتراض به هیچکدام از آنها تجمع برگزار نشد. در پی وقوع آنها کسی مدعی نشد که این قتلها و ربایشها بر اثر تندروی افراطیون مذهبی بوده است.
در آمریکا کسی نگفت که آن تکتیرانداز سیاه پوست قاتل، نماینده همهی سیاهان آمریکایی است و کسی هم به مصاحبه درباره ضرورت التزام سیاهان به قانون و اخلاق در آن مقطع ننشست.
در ایران و آن شهر اشاره شده هم کسی جنایت رخ داده را به مخالفین مذهب در آن روزها که اتفاقاً حضوری پررنگ هم در رسانهها داشتند و یا مخالفتهای صریحی را با حجاب عنوان میکردند ربط نداد!
*ماجرای تابلویی که یکباره به نمایش درآمد!
اسیدپاشیهای چند هفته اخیر اصفهان که به وقوع پیوست و طی آن چند زن با تیپهای اجتماعی مختلف هدف ضارب یا ضاربین قرار گرفتند؛ اگرچه مثل هر جنایت دیگری افکار عمومی جریحهدار شد اما به ناگاه جریانی خاص بر این مجروح شدگی افکار سوار شد و تا به خودمان آمدیم؛ تابلوی بلند شده بر دستان این جریان خاص! بود که خودنمایی میکرد.
«اسیدپاش سریالی با هدف امر به معروف و نهی از منکر این جنایت را انجام میدهد»!
این جملهای بود که در فحوی و محتوای تمام فعالیتهای جریان خاص مذکور، علیالدّوام مورد اشاره قرار میگرفت.
*آغاز و انجام کارناوال شوم «تیترهای یک»
اولین کسی که با دستهای مرموزش گزینه «امر به معروف و نهی از منکر» را در کنار «اسیدپاشی» نقش زد و آنرا مطرح کرد یک خبرگزاری داخلی بود.
این رسانه در قالب یک گزارش در اشاره به اسیدپاشیهای اصفهان نوشته بود: «این حادثه زمانی اتفاق افتاد که از چندی پیش تاکنون در شبکه های اجتماعی مطالبی با محتوای "اسیدپاشی به زنان بیحجاب" در اصفهان منتشر می شود؛ اما مشخص نیست که آیا حادثه شب گذشته ارتباطی با این مطالب داشته است یا خیر؟»
و بعداً نیز در لابهلای مطلب دیگری نوشت: «خبری از اطلاعرسانی دقیق در این باره نیست و تنها شایعاتی در شبکههای اجتماعی مبنی بر "برخورد راکبان موتورسیکلت با بدحجابها" مطرح بوده است»
همین رسانه در گزارش دیگری نیز تأکید کرد:«به نظر میرسد با توجه به نزدیک بودن ایام محرم گروههای تکفیری که از ماهها قبل، جمهوری اسلامی ایران را برای برهم زدن مراسم ماه محرم تهدید کرده بودند، از هماکنون فعالیت خود را از اصفهان آغاز کردهاند»!
و سایرین هم به صحنه آمدند...
ناگفته پیدا بود که بیبی سی فارسی و دویچهوله و بالاترین و سایرین چه مطالبی را در این زمینه منتشر خواهند کرد.
اما آنچه که سخت باور مینمود، تقلّای برخی رسانههای داخلی بود که دور شایعهی مرتبط بودن اسیدپاشیها با امر به معروف و نیروهای ارزشی را گرفتند و کارناوال تیترهای یک را به راه انداختند.
تیترهایی که تماماً بحث اسیدپاشی را مورد اشاره قرار داده بودند اما محتوا را که میخواندی یک عبارت وجود داشت که بیشتر از اسیدپاشی تکرار شده بود. نه یکبار که بارها و بارها.
«امر به معروف و نهی از منکر»...
یکی از سایتهای اصلاحطلب درباره ماجرای اسیدپاشیها گزارشی 6 هزار کلمهای منتشر میکند و در قالب آن به مصاحبه با صاحبنظرانی در زمینه اخلاق و اجتماع میپردازد. گزارشی که در آن عبارت «امر به معروف» بیشتر و بیشتر از عبارت «اسیدپاشی» تکرار شده بود.
یک کارگردان زن که به دیدگاههای فمینیستی و ضدّ مردی شهره است، از کلمه «خودسر»! در مصاحبه علیه اسیدپاشی استفاده میکند.
کلمهای که یک طیف سیاسی خاص، مغرضانه آنرا برای نیروهای حزباللهی مورد اشاره قرار میدهد!
خبرنگاران چند رسانهی خاص در هنگام پرسش از مقامات ذیربط در این زمینه دائماً بر این معنا تکرار میکنند که آیا حوادث اشاره شده ربطی به امر به معروف و نهی از منکر داشتهاند یا خیر؟!
روزنامهی شرق در سرمقاله یکی از شمارههای خود، جنایت اسیدپاشی را «بینظیر» و «بیمثال» توصیف کرده و مینویسد: «وقوع چهار حادثه اسیدپاشی از حیث میزان جریحهدارکردن احساسات عمومی، در نوع خود بینظیر است»
یک رسانهی داخلی برای داغتر کردن قضیه، خواستار ضرورت آموزش به مردم از طریق تلویزیون مبنی بر چگونگی دفاع شخصی در مقابل اسیدپاشها و چیستی کمکهای اولیه به مجروحان اسیدپاشی میشود.
یک محفل رسانهای مشهور به تندروی مذهبی که اخیراً شاخههایی از آن مورد ضربهی وزارت اطلاعات نیز قرار گرفت، جنایت اسیدپاشی اصفهان را کار نیروهای ارزشی! این شهر معرفی کرد.
و دستهایی مرموز همینطور بر دامنهی این خبرها و سؤالهای تک بعدی اضافه کردند و اضافه کردند.
افزودنیهای غیر مجازی که هدفش در روزهای بعد مشخص شد!
*چرا به صورت امر به معروف و نهی از منکر هم اسید پاشیدند؟
موج خبری رسانههای اشاره شده اگرچه با سوژهی اسیدپاشی به راه افتاد اما گویا اهداف دیگری را دنبال میکرد.
اهدافی که با خوانش خبرهای مربوط به تجمع معترضین اسیدپاشی! در اصفهان و تهران با حضور برخی فتنهگران دستگیر شده در سال 88، بروز شایعه ناامنی اسیدپاشی در مشهد و تهران و همچنین متلکپرانیهای گسترده به قانون عفاف و حجاب و نهی از منکر مجلسیها و همچنین مجموعههای ارزشی مثل انصار حزبالله به وضوح قابل دیدن هستند.
پر واضح بود که جنایت اسیدپاشی اصفهان نیز همچون همهی موارد دیگر جنایتهای سریالی که صفحات حوادث روزنامهها و سرویسهای اجتماعی خبرگزاریها گهگاه مطالبی را در مورد آنها منتشر میکنند؛ ادامه نمییابد و پلیس و سرویسهای امنیتی با آنها برخورد خواهند کرد؛ اما نکتهی ناواضح و البته ناهمخوان ماجرا بروز سه آسیب یا همان اهداف اشاره شده بود که به ناگاه دامان کشور را گرفت و مقولاتی مثل اطلاعرسانی دیرهنگام و نادرست و ایضاً مرجعسازی غلط از مطالب غرضورزانه برخی رسانههای داخلی و خارجی که عللی داشت در گستره عقاید شخصی یک خبرنگار تا بغض رسانههای ضد انقلابی؛ سبب شد تا یک جنایت احمقانه اما همیشه ممکنالوقوع، تبدیل به یک تراژدی پر غصه شود.
جنایتی که البته واقعیت قضایای آنهم در شتاب عدهای برای ضربه زدن به مقولات ارزشی و در ادامه به نظام اسلامی، بصورت صحیحی منعکس نشد.
این وزیر بهداشت و درمان بود که اخیراً در جمع خبرنگاران بیان کرد که تعداد اسیدپاشیهای رخ داده در اصفهان از ابتدای امسال تاکنون 9 مورد بوده است که 4 نفر از قربانیان نیز مرد! بودهاند.
خبری و نکتهای که البته در همان رسانههایی که با آب و تاب اخبار مربوط به زنان قربانی و رابطه اسیدپاشیها با امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکردند بازتاب چندانی نیافت.
و نه تیتر یک شد و نه پیرامون آن اقتراحی و بحثی صورت گرفت و نه دربارهاش سرمقالههای داغ نوشته شد.
*نگفتیم و ندیدیم...
باید با خودمان روراست باشیم!
در ماجرای جنایت اسیدپاشی اصفهان، خیلی از ما شاید آن طیف همیشه حاضر در چالشهای عمومی علیه مردم و نظام را ندیدیم و از یاد بردیمشان و برای همین شد که توانستند دوباره دست به شیطنت رسانهای و امنیتی زدند!
آنهایی که از هر جنایتی و از هر برخورد قضایی با این جنایتها آسمان و ریسمان خودشان را پی میگیرند. از قتلهای زنجیرهای سال 78 گرفته تا اعدام قاچاقچیها و دستگیری جاسوسها و غیره.
قصاص را در روزنامههایشان غیر انسانی معرفی میکنند، زندانهای ایران را اتاقهای شکنجه میدانند و در حالیکه امر به معروف و نهی از منکر از اصول مصرّح قانون اساسی ماست، با آن مخالفت میکنند.
همانهایی که خواستار جلوگیری از اعدام و قصاص عامل اسیدپاشی به صورت کسانی مثل «آمنه بهرامی» هستند چون میخواهند با این کار نشان بدهند حکومت اسلامی به دنبال خشونت است؛ اما هنگامیکه همین جنایت اسیدپاشی میتواند دستاویزی برای کوبش دین و هواخواهان امر به معروف و نهی از منکر باشد؛ خواستار اشدّ مجازات برای عواملش میشوند!
ابنالوقتهایی که منطقشان بیمنطقی است و مثلاً در همین ماجرای مذکور، مزوّرانه بر روی خروجی رسانههایشان از دلسوزی به حال کسانی نوشتهاند که قرار است بعنوان اسیدپاش توسط نیروهای امنیتی دستگیر شوند!
آنها در این قضیه خواستار تشکیل ستاد برای پیگیری پرونده شدهاند اما هنگامیکه «هادی محبّی» و «علی خلیلی» امر به معروف و نهی از منکر کردند و سرانجام در دفاع از نوامیس بعضاً حتی بدحجاب یک خانواده به شهادت رسیدند؛ نه تنها هیچ خبری از تیرهای یک و پرداختهای گسترده رسانهای به این شهادتها و امر به معروفها نبود بلکه، هیچکدام از همین «آنهای معروف» هم نه تجمعی در این باره صورت دادند و نه خواستار تشکیل ستاد پیگیری شدند!
راستش این است که ما شاید در قضیه اسیدپاشی اصفهان این طیف همیشگی کمتعداد اما پر سر و صدا را از یاد بردیم!
و صد البته عدم اطلاعرسانی بهموقع و عدم موضعگیری صحیح هم آسیبهای خودش را بر جا گذاشت.
چرا عدهای رصد نکردند که امکان دارد در هنگام طرح قانون امر به معروف و نهی از منکر در مجلس شورای اسلامی و اصرار انصار حزبالله بر تشکیل گروههای امر به معروف لسانی؛ ممکن است عدهای همچنان که مخالفتهای صریح خود را با این واجب دینی ابراز کردهاند؛ نقشههایی را هم برای ملکوک کردن چهرهی این واجب دینی طراحی کنند؟!
چرا نیروی انتظامی درباره اسیدپاشیهای اصفهان که وزیر بهداشت اخیراً خبر دقیقتری درباره آن اعلام کرد؛ اطلاعرسانی به موقع را انجام نداد؟
آیا واقعا بین پلیس کشور و وزیر بهداشت؛ روا نبود که خیلی قبلتر از اینها، خبر اعلام شده مبنی بر اسیدپاشی به صورت 4 مرد اصفهانی و منوط نبودن اسیدپاشی به 3 هفتهی اخیر توسط پلیس اعلام شود نه وزیر بهداشت؟
و همچنین بپذیریم که برخی از ما نیز دیر متوجه سؤالات غرضورزانه و مطالب رسانهای شیطنتآمیز مرتبط با امر به معروف و اسیدپاشی شدیم!
در همین روزهای اخیر و در مصاحبههایی بیان میشود که پیوند زدن چنین پروندههایی با مسائل دینی همچون امر به معروف و نهی از منکر کار جریانات ضد انقلاب است و یا سیستم قضایی باید با رسانههایی که این مسئله را طرح کردند برخورد کند و یا ایضاً کار این افراد کمتر از جنایت اسیدپاشی نیست.
سلّمنا... ولی آیا بهتر نبود قبل از آنکه سه هدف اشاره شده در بالا اندکی محقق گردد و عدهای کار شوم خود را تا حدّی پیش بردند؛ این قبیل موضعگیریها انجام میگرفت و در همان ابتدا کسانی از سیستمهای قضایی و امنیتی به جریانها و اشخاص مرتبط با افکار عمومی هشدارها و انذارهای لازم را میدادند؟
باید با خودمان روراست باشیم...
*پاسخی به یک فرض محال
پروندهی اسیدپاشیهای اصفهان همچنان مفتوح است و هنوز کسی بعنوان مجرم یا مجرمان اصلی این پرونده دستگیر نشده است.
مشخص نیست چه کسی یا کسانی در پشت این پروژهی سیاه قرار داشتهاند و این جنایت با چه هدف یا اهدافی صورت میگرفته است؟!
اما بیاییم بدترین فرض یا همان فرض ضد انقلاب و ایادی داخلی آنها را در نظر بگیریم و به این فکر کنیم که شاید مجرم اصلی کسی بوده باشد که به اسم تشخیص خود از دین یا هر چیز دیگری دست به این کار زده باشد؟!
همان اتفاقی که در پرونده قتلهای زنجیرهای سال 78 رخ داد و در ماجرای پرونده قتلهای محفلی یکی از شهرستانهای کشور در حوالی سال 80 و همینطور در ماجرای تبهکاری یک راننده تاکسی در تهران که تشخیص داده بود، میتواند و باید از تمام زنان انتقام بگیرد در 3 سال قبل نیز وقوع یافت!
حتی فرض بر وقوع این انگیزه نیز جملهای مشهور از آیتالله بروجردی وجود دارد که هنگامیکه خبر اقدام دزدی یک طلبه به محضر ایشان عرض میشود، برمیآشوبند و میگویند:«نگویید یک روحانی دزدی میکرد، بگویید دزدی لباس روحانیت پوشیده بود»
حقیقت ماجرا همین است...
دین اسلام و بویژه تفکر شیعه اجازه خشونت، تفسیر شخصی از دین و امر غیر قانونی و غیر انسانی را به هیچ کس نمیدهد.
و لذا آنهایی که پرونده جنایتهای اصفهان را در مقابل امر به معروف و نهی از منکر قرار میدهند علی القاعده یا شناختی از دین ندارند و یا نیّات دیگری را سینههای خود پنهان کردهاند.
کمشناختی و غرضورزیهایی که معاضدت در جنایت به حساب میآیند و جزای آنها، اقلّ کم برای غرضورزیهای صورت گرفته در راستای ملکوک کردن چهرهی مقدس امر به معروف و نهی از منکر، حتماً کمتر از مکافات اسیدپاشی و عوامل آن نیست.