صراط: برژینسکی می گوید «از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتوگوها با تهران را حفظ کنید. بالاتر از همه، بازی طولانیمدتی را انجام دهید، چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست».
امروزه بسیاری از کشورها در حالت عدم تعادل جمعیتی قرار دارند، از یک سو کشورهای در حال توسعه با مشکلات و مسائل رشد بی رویه جمعیت دست و پنجه نرم می کنند، از سوی دیگر جوامع توسعه یافته از نتایج منفی شدن رشد جمعیت و سالخوردگی جمعیت رنج می برند، به عبارت دیگر، اکثریت کشورهای جهان به نوعی با مسائل ناشی از عدم تعادل جمعیتی مواجه اند.
امروزه بسیاری از کشورها در حالت عدم تعادل جمعیتی قرار دارند، از یک سو کشورهای در حال توسعه با مشکلات و مسائل رشد بی رویه جمعیت دست و پنجه نرم می کنند، از سوی دیگر جوامع توسعه یافته از نتایج منفی شدن رشد جمعیت و سالخوردگی جمعیت رنج می برند، به عبارت دیگر، اکثریت کشورهای جهان به نوعی با مسائل ناشی از عدم تعادل جمعیتی مواجه اند.
برخی از آثار و پیامدهای کاهش جمعیت عبارتند از:
1. عدم رشد و توسعه اقتصادی
از جمله آثار و پیامدهای منفی کاهش جمعیت، تغییر ساختار جمعی و به اصطلاح، پیر شدن جمعیت کشور و در نتیجه، عدم رشد و توسعه اقتصادی است. بدین معنا که انتقال هرم سنی جمعیت از جوانی به سالخوردگی، در شرایطی است که محرکة اصلی و کلیدی توسعه «منابع انسانی» می باشد؛ زیرا اگر به راستی دولتی بخواهد در خدمت مردم باشد و در تلاش برای توسعه اقتصادی جامعه باشد و همه توان و ظرفیت منابع ملی، سرمایه و زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری را به درستی به کار گیرد، افزایش جمعیت عاملی برای شتاب روند توسعه اقتصادی می باشد؛ زیرا مهم ترین نیاز اولیه توسعه اقتصادی، وجود نیروهای جوان، فعال و کارآمد است.
بنابراین، کاهش جمعیت موجب پیری جمعیت است که خود مانعی برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد بود. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی که جامعه اسلامی ما با معضل گسل کاهش جمعیت مواجه است، این امر عامل مهمی برای عقب ماندگی و عدم توسعه کشور است.
2. پیری و بی نشاطی جمعیت
با کاهش و رشد منفی جمعیت، جمعیت جامعه پیر می شود و از نشاط و سرزندگی لازم برخوردار نخواهد بود؛ زیرا جوانان مایة پویایی و سرزندگی جوامع هستند و غالب نوآوری ها، خلاقیت ها و نیز جهش های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توسط نیروهای جوان به منصه ظهور می رسد.
در جامعه با جمعیت پیر، دولت ها و صاحبان سرمایه، احساس خطر می کنند. اساساً ناامیدی بر جامعه سایه می افکند و جامعه به سمت محو شدن کامل حرکت می کند. ژاک شیراک، نخست وزیر وقت فرانسه، درباره کشورهای مدرن اروپایی پیش بینی کرد: «اروپا در حال محو شدن است. به زودی کشورهای ما خالی می شوند.» به همین دلیل بعضی کشورهای بزرگ، از جمله کانادا به طور جدی روی برنامه مهاجرت پذیری، سرمایه گذاری کرده اند.
در حال حاضر، ایالت کبک در کانادا حمایت از زادآوری را شروع کرده است. در این ایالت، برای نوزادان جدید 7500 دلار نقد در نظر گرفته شده است.
3. آسیب های اخلاقی و تربیتی
یکی از پیامدهای منفی کاهش و نیز کنترل جمعیت، آسیب های اخلاقی و تربیتی است. جان رایان، دین شناس کاتولیک آمریکایی، از زنان می خواهد که بچه های زیادی داشته باشند. وی معتقد است تأمین خانواده های بزرگ، به انواعی از نظم نیاز دارد که حاصل آن زندگی موفق است. نوع زندگی ای که فقط با داشتن هزینة ادامة زندگی اتفاق می افتد؛ یعنی ایثارکردن، احیای خود برای دست برداشتن از امکانات و پیش دستی برای رسیدن به آینده.
محققان آمریکایی میگویند «افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه نه تنها موقعیت سیاسی برتر آمریکا را به خطر میاندازد، بلکه مانع اصلی در راه توسعه جهانی است».
وی معتقد است: کارشناسانی که به کنترل موالید معتقدند، به نوع شخصیت هایی که لازم است درست شود تا جامعه به صورت متعادل رشد کند و به حیات خود ادامه دهد، فکر نکرده اند. نکته دیگر اینکه، خانواده های کم جمعیت ممکن است ثروتمند شوند، اما ثروتمند شدن آنان، از فقیر ماندنشان خطرناک تر است.
این موضوع به واقعیتی غیرقابل انکار اشاره دارد؛ زیرا ما در مباحث جمعیت شناختی، غالباً به آسیب هایی توجه می کنیم که از ترکیب فقر و پرجمعیتی خانواده ها به وجود می آید. در این زمینه از یک سو، از آسیب های اخلاقی و تربیتی ای که متوجه خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی است، غافل می شویم و از سوی دیگر، به منافع و فوایدی که در خانواده های پرجمعیت وجود دارد، توجه نکرده ایم؛ زیرا ترکیب رفاه و تک فرزندی، خود مقوله ای است که می تواند موجب بروز مشکلات فراوانی شود؛ زیرا کودکان در خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی، همواره با سلسله خواست ها و انتظارات بی پایانی رشد می کنند که همه یا اکثر آنها برآورده می شود. از این رو، فرزندان در چنین خانواده هایی با مفاهیم ارزشی و اخلاقی ای نظیر قناعت، ایثار، گذشت، کمک به هم نوعان، صبر، شکیبایی، تحمل، مدارا و... بیگانه خواهند بود. از سوی دیگر، به دلیل اصالت رفاه و لذت، والدین نیز فرزند بیشتر را «مزاحم» تلقی می کنند.
والدین در چنین خانواده هایی، از نعمت فرزندان، بی بهره خواهند بود. بنابراین، اگر در نگرش دینی قناعت، ایثار، گذشت، همیاری، کمک به همنوعان، کار و تلاش برای رشد و راحتی دیگران و سایر ارزش های اخلاقی، فی نفسه ارزش است و رفاه و لذت مادی در درجه دوم اعتبار و اهمیت قرار دارد، سیاست های کاهش جمعیت تا حد پیدایش خانواده های تک فرزند از این منظر، امری نامطلوب خواهد بود؛ زیرا کنترل جمعیت منجر به هسته ای شدن و تک فرزندی شدن خانواده شده، و این خود تابعی از اولویت یافتن رفاه و لذت مادی است. این امر تغییراتی را در رفتارهای جنسی مردان و زنان موجب می شود.
دستیابی دختران و پسران در سنین مختلف به ابزارهای کنترل بارداری و اطمینان از عدم بارداری های ناخواسته، زمینة لازم را برای ایجاد روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده افزایش می دهد. علاوه بر اینکه، تنظیم خانواده و کنترل جمعیت دستاویز مناسبی برای مدافعان سقط جنین در جامعه می شود.
به همین دلیل، جنبش اصلاح نژادی (good birth movement)، شعار کاهش جمعیت، عقیم سازی، کنترل زاد و ولد و سقط جنین را به عنوان آرمان جهانی خود، در جهت رفع فقر و ایجاد جامعه ای متکامل معرفی کرده است. طبیعی است که دستاوردهای این شعار، نوید جامعه ای با اندیشه دستیابی به پیشرفت اجتماعی، بدون نیاز به دین و اخلاق است. (گاردنر، جان ویلیام (1386)، جنگ علیه خانواده، تلخیص و تدوین معصومه محمدی، ص 288 )
این اقدامات غیراخلاقی، که در سایه شعارهای به ظاهر جذاب کنترل جمعیت و سقط جنین های اختیاری صورت می گیرد، توسط سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی و یونیسف در حال پیاده شدن در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته اند. به نظر می رسد، اینها جملگی آسیب های اخلاقی است که دامنگیر سیاست کنترل جمعیت می باشد.
4. انقطاع نسل بشر
از جمله آثار رشد منفی و کاهش جمعیت، پیری و در نتیجه، حرکت به سمت و سوی انقطاع نسل بشر است؛ زیرا بر اساس آموزه های برگرفته از معارف ناب قرآن و اهل بیت علیهم السلام، یکی از مهم ترین فلسفه های ازدواج و تشکیل خانواده، زاد و ولد و تشکیل اجتماعات بشری است.
اصولاً فلسفة ازدواج و تشکیل خانواده، بقای نسل بشری است که مطابق فلسفه آفرینش می باشد. افراد از طریق ازدواج و فرزندآوری، موجب پیوند بین نسل ها و تدوام نسل بشر می شوند. اما اگر قرار باشد، علی رغم تشکیل خانواده، تأکید بر اصل ازدواج باشد و زاد و ولد، نه تنها به عنوان یک اصل مطرح نباشد، بلکه سیاست راهبردی جامعه تاکید بر کنترل موالید باشد، در بلندمدت جامعه با امحا و انقطاع نسل بشر مواجه خواهد شد؛ معضلی که امروزه بسیاری از کشورهای غربی با آن موجه می باشند. کشور ما نیز در صورت تداوم سیاست کنترل جمعیت، با این بحران جدی مواجه خواهد شد.
مخالفان سیاست کنترل جمعیت معتقدند که کنترل جمعیت با فلسفة ازدواج در تنافی و تعارض است و اینکه تولیدمثل و داشتن فرزند زیاد در اسلام ذاتاً مطلوب است. همچنین کمبودها و مشکلات اقتصادی را ناشی از ناتوانی دولت ها در برنامه ریزی صحیح می دانند و نه ناشی از فزونی جمعیت. علاوه بر اینکه، امکانات به اندازه نیاز وجود دارد و خداوند در قرآن، کسانی را که از ترس کمبود روزی و یا فقر، اقدام به فرزندکشی می کنند، سرزنش می کند. همچنین این گروه بر استعماری بودن سیاست کنترل جمعیت و نیز بر ضرورت تکثیر نسل به عنوان اصل ضروری در اسلام تأکید دارند.
بنابراین، به نظر می رسد، اصل اولی و به عنوان یک قاعده در متون دینی، فزونی جمعیت امری پسندیده است. به عبارت دیگر، اسلام و حتی همة ادیان آسمانی، پیروان خود را به افزایش جمعیت با ایمان و شایسته در حد توان توصیه می کنند. اما طبیعی است که توجه به مقتضیات زمان، مکان، شرایط اقلیمی، میزان جمعیت اقتضا دارد که با برنامه ریزی، تدبیر و مهیاساختن زیرساخت های لازم، جمعیت را در حدی که امکانات پاسخگوست، تکثیر و متعادل نمود.
کاهش جمعیت جوان، به معنای کم شدن تعداد نیروهای توانمند برای دفاع از اقتدار، امنیت و تمامیت ارضی کشور است و این موضوع برای کشوری با ویژگی های نظام جمهوری اسلامی ایران که همواره در معرض تهدیدهای فزاینده نظام سلطه و جهان استکبار است، بسیار خطرساز است.
در همین زمینه، رهبر معظم انقلاب با تعدیل جمعیت در زمان حاضر مخالف بوده و در این زمینه می فرمایند: «من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم می تواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که می خواهند برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد.»
بنابراین، نمی توان به یک باره و به طور مطلق حکم به نفی افزایش و یا کاهش جمعیت داد. توجه به مجموع شرایط و زیرساخت ها، شرایط اکولوژیکی، اقلیمی و تنوع آب و هوایی، تولیدات و محصولات کشاورزی و صنعتی، نیروی کار و فرهنگ کار و... امری ضروری است. از این رو، ممکن است در مقطعی افزایش جمعیت امری مطلوب و در مقطعی دیگر کاهش آن امری پسندیده باشد.
با توجه به ادله و شواهد موجود، سیاست کنترل جمعیت، سیاستی استعماری است. پیروی از سیاست های جهانی و توصیه و ترغیب مداوم و هنجارسازی نسبت به داشتن فرزند کم، و نفی مطلق افزایش جمعیت، خطر رشد منفی جمعیت و پیر شدن جمعیت را به دنبال دارد؛ پدیده ای که اکنون بسیاری از کشورهای غربی از آن رنج می برند. البته کم فرزند بودن خانواده ها در کشورهای غربی، عمدتاً حاصل و پیامد طبیعی صنعتی شدن و مدرنیته است، نه توصیه و برنامه ریزی دولتمردان.
در حال حاضر، هرم سنی جمعیت کشور ما حاکی از جوان بودن جمعیت دارد. برخوردار بودن از این نیروی جوان می تواند به عنوان یک فرصت طلایی و قابلیت در چرخة توسعه و عامل پیش برندة رشد اقتصادی قلمداد گردد. اما اگر تدبیر کارآمدی برای بهره گیری از این مؤلفه تأثیرگذار در تولید نباشد، این فرصت به تهدیدی برای نظام اجتماعی محسوب خواهد شد.
بنابراین، با توجه به رشد منفی جمعیت در کشور، باید به رویکرد فزونی جمعیت روی آورد و افزایش جمعیت را در جامعه اسلامی ایران به عنوان یک سیاست راهبردی تلقی کرد. در این زمینه، فرهنگ سازی امری ضروری است. باید توجه داشت که مشکلات موجود کشور تا حدودی ناشی از توزیع نامناسب جمعیت و تراکم جمعیت در شهرها و توسعه شهرها و عدم بهره برداری صحیح از منابع است. با برنامه ریزی صحیح و به کارگیری نیروهای جوان مولد در عرصه های گوناگون، می توان شاهد جامعه ای توسعه یافته بود.
هم چنین با فرض پذیرش ادله مخالفان مبنی بر رابطه معکوس فزونی جمعیت و توسعه، به نظر می رسد این امر بیشتر ناشی از توزیع نامناسب جمعیت و امکانات در شهرهاست. اما با استفاده از فرصت فزونی و جوانی جمعیت در کشور، که موجب افزایش نسبت جمعیت فعال به جمعیت غیرفعال شده است، امکان رشد اقتصادی و تأثیر مثبت جمعیت بر توسعه فراهم خواهد شد.
5. اختلال در جامعه پذیری و ارتباطات اجتماعی بچه های خانواده های کم جمعیت
طبق تحقیقات، بچه هایی که در خانواده های تک یا کم فرزند زندگی می کنند، جامعه پذیری شان با اختلال مواجه است. زیرا امکانات اقتصادی در چنین خانواده هایی فقط به یک یا دو فرزند اختصاص می یابد و چنین فردی خود را عادت نمی دهد که خواسته های خود را محدود کند و با دیگر فرزندان مشارکت و ارتباط و تعامل داشته باشد. در نتیجه بچه های بی مسئولیتی در این خانواده ها تربیت می شوند.
در گذشته در خانواده ای که 4 یا 6 فرزند وجود داشت امکانات بین فرزندان تقسیم می شد و بچه ها در دوران کودکی تا حدی فشار اقتصادی را تجربه می کردند. بچه ها هر کدام سلایقی داشتند به همین دلیل با هم درگیر می شدند و در همین دعواها آرام آرام یاد می گرفتند که چگونه باید حقوق یکدیگر را رعایت کنند و با یکدیگر تعامل داشته باشند در مدتی که فرزندان در خانه پدر بودند راه تعامل و کنار آمدن با هم را یاد می گرفتند و بعد که وارد اجتماع و زندگی خانوادگی می شدند، مشکل نداشتند. اما بچه هایی که تک فرزند هستند با ورود به اجتماع در خیلی از مواقع با مشکل روبه رو می شوند چون تمرین همزیستی و تعامل را قبلا نکرده اند و چنین افرادی خودمحور و فردگرا هستند. (فولادی،محمد ، نشریه معرفت)
6. معضلات روحی و روانی نسل آینده به دلیل بهرهمند نبودن از موهبتهای اجتماعی خویشاوندی (شامل برادران، خواهران، عمهها، خالهها، عموها، داییها و...)
نکته دیگری که به نحو غیرمستقیمی به موضوع جمعیت و زادوولد در کشور بستگی پیدا میکند، موضوع «تشکیل خانواده» و «روابط خویشاوندی» است که در اسلام به هر دوی آنها تأکید شده است. براساس اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «خانواده، واحد بنیادی جامعه اسلامی است که همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط، باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی برپایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.»
بنابراین، عامل بنیادین گسترش جمعیت، خانواده است و خانواده به خویشاوندی وابسته است. جمعیت بدون خانواده زیاد نمیشود و خانواده بدون خویشاوندی و خانواده بزرگ و خاله و عمه و دایی و عمو دارای نقصهای فراوان هنجاری خواهد بود. چراکه خانواده و سنتها لازم و ملزوم یکدیگر هستند. یعنی اینکه سنت، مؤید خانواده است و در مقابل، خانواده به پاسداشت سنتها همت میگمارد. در چنین صورتی، باید برای اصلاح روند نامعقول کاهش جمعیت، بر روی مفهوم خویشاوندی تأکید جدی شود؛ در غیر این صورت، دو یا سه نسل دیگر جامعه ما با بحران خویشاوندی روبهرو خواهد بود.
7. هنجار شدن فرهنگ اروپایی زندگی بدون فرزند در میان بخشی(اندک) از مردم ایران
اسناد روشنی وجود دارد که در جامعه اروپا به علت فقدان جهان بینى معرفتى، بنیان خانوادهها آسیبهای فراوانی را تجربه کرده است. یکی از این آسیبهای بسیار جدی، توافق بر تداوم زندگی بدون فرزند است به طورى که به همین دلیل، نرخ رشد منفى را در این کشورهاى مرفه و ثروتمند تجربه میکنند. متأسفانه نگاهی اجمالی به پایگاههای اجتماعی در عرصه اینترنت، گواهی بر این ادعاست که نمونههای روشنی از پذیرش این هنجار منفی اروپایی در میان بخش(هر چند) اندکی از جامعه ایرانی رواج یافته است.
8. هزینهی نگهداری سالمندان
در جوامعی که خانوادهها به سمت تک فرزندی میروند، خانهی سالمندان یک ضرورت میشود. وقتی پدر و مادر به سنی میرسند که دیگر توانایی ادارهی خودشان را ندارند، نیازمند به شخص دیگری میشوند. اگر این پدر و مادر فرزندان زیادی داشته باشند، به صورت طبیعی آنان از والدین خود به نوبت مراقبت میکنند؛ اما اگر آنها یک فرزند داشته باشند، مسئولیت نگهداری والدین به دوش همین یک فرزند میافتد. این فرزند اگر بخواهد بار نگهداری از والدین را بر دوش بکشد، باید از کار و فعالیت اقتصادی چشم پوشیده و بسیاری از کارهای دیگر خود را تعطیل کند. به صورت طبیعی بسیاری از فرزندان این کار را نمیکنند و یا بهتر است بگوییم که نمیتوانند این کار را انجام دهند. در نتیجه دولت باید وارد عمل شده و از سالمندان نگهداری کند. اگر فرزندان هم بخواهند بار نگهداری از والدین را بر دوش بکشند، پیشرفت جامعه متوقف خواهد شد؛ زیرا با وجود وقت زیادی که نگهداری از یک سالمند میگیرد، نسل بعدی از فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی محروم خواهد شد.
آیا تا به حال دربارهی هزینههای نگهداری از سالمند فکر کردهاید؟ برای این که بدانید این هزینه تا چه اندازه سنگین است با هم به یکی از کشورهای پیشرفتهی اروپایی سری میزنیم. سوئد در اروپا کشوری مثالزدنی در زمینهی پیشرفت است. این کشور با مساحت 964.449 کیلومترمربع،سومین کشور بزرگ اروپا از نظر مساحت میباشد. جمعیت مقیمِ سوئد بیش از 9.2 میلیون نفراست که تقریباً 7.9 میلیون نفر آن را سوئدیها تشکیل میدهند.
بحران میزان باروری و تجدید نسل، کاهش حجم کل جمعیت ملی، بحران کاهش نیروی در سن کار، بحران سالمندی جمعیت و افزایش مهاجرت های بین المللی و تغییرات هویتی و فرهنگی، از مهم ترین مصادیق چالش های جمعیتی به شمار می آیند.
در حدود پانزده درصد سوئدیها را مهاجران تشکیل میدهند. مهاجرت فراوان به سوئد موجب شده این کشور به کشوری چند ملیتی تبدیل شود. رشد جمعیتی سوئد در حدود نیم درصد است که دوسوم آن مدیون ورود مهاجران است.
وقتی جمعیت کار کم باشد، باید زنان که مادران جامعه هستند مشغول کار شوند؛ از همین رو 79 درصد زنان در سوئد تمام وقت کار میکنند. این در حالی است که حد متوسط زنان شاغل در اتحادیهی اروپا 56 درصداست.
در حال حاضر خود سوئدیها به این نتیجه رسیدهاند که باید به افزایش جمعیت فکر کنند. همزمان با مسألهی مهاجرت، تعداد زاد و ولد در این کشور با رشد فزایندهی خود روبرو است.
نکتهی بسیار مهم دربارهی سوئد، آمار بالای جمعیت سالمند در این کشور است که کارشناسان جمعیتی این کشور را نسبت به آینده نگران کرده است.
هزینههای مراقبت از سالمند در خانههای مراقبتهای ویژه و خانههای عادی، توسط مالیاتهای شهرداری تأمین میشود. هزینههای مراقبت از سالمندان در سال 2005 در سوئد بالغ بر 76 .8 میلیارد دلار بوده است. بخش عمدهی این هزینه توسط مالیاتهای شهرداریها و یارانههای دولتی تأمین شده است. نکتهی جالب توجه این است که فقط چهار درصد از این مبلغ توسط خود سالمندان پرداخت شده است. در سال 2020 نیاز به خدمات در سالمندان به سبب افزوده شدن به تعداد افراد بالای هشتاد سال افزایش مییابد. به علاوه کسانی که در سالهای 1960 به دنیا آمدهاند به سنین بازنشستگی میرسند که مفهوم آن این است که هزینههای پرداخت حقوق بازنشستگی افزایش مییابد.
این در حالی است که نسبت شهروندانی که در مشاغل درآمدزا فعالیت میکنند، تا این سالها کاهش مییابد. این افزایش سالمندان یک چالش بزرگ برای جامعهی سوئد خواهد بود. این افزایش سالمندان بالای هشتاد سال نیاز به خدمات بیشتری را ایجاب میکند و این در حالی خواهد بود که کسانی که هزینههای این خدمات را فراهم میکنند تعداد کمتری از افراد جامعه را نسبت به دریافتکنندگان خدمات تشکیل خواهند داد.
اگر نسبت هزینههای مراقبت از سالمندان سوئد را به بودجهی کشور خودمان مثلا در سال 92 حساب کنیم، باید بگوییم با بودجه 727 هزار میلیارد تومانی سال 92 حدود یک بیست و هفتم بودجهی مملکت را باید صرفِ مراقبت از سالمندان کنیم؛ البته فراموش نکنید که جمعیت سالمند ما در سال 1420 حدود بیست میلیون نفر خواهد شد؛ یعنی بیش از دو برابر کل جمعیت فعلیِ سوئد. این نکته را هم از یاد نبریم که در سال 1480 جمعیت ایران به سی و یک میلیون نفر خواهد رسید که نزدیک به نیمی از آن سالمند خواهد بود.
حالا خودتان قضاوت کنید: چه آیندهای در انتظار جامعهای است که به سوی تک فرزندی میرود؟
با کمی دقت در آماری که ارائه شد معلوم میشود، سالمندانی که آخرین سالهای عمر خود را باید در خانهی سالمندان بگذرانند، پدر و مادرهایی هستند که در دههی شصت به بعد به دنیا آمده و پس از ازدواج هم بیش از یک یا دو فرزند نیاوردهاند.
9. مهاجرت اجباری و گسست فرهنگی کشور مقصد
نیروی انسانی به عنوان یکی از مولفه های مهم در رونق اقتصادی هر کشور به شمار می رود. امروزه کشورهای توسعه یافته بخش بسیاری از کسری جمعیت و نیروی کار مورد نیاز خود را از طریق مهاجرت پذیری، جبران می نمایند. بر طبق آخرین آمار موجود که سازمان مهاجرت و توسعه بین المللی آن را منتشر کرد، کل مهاجرت در سطح جهان در سال 2009 میلادی، برابر با 213 میلیون نفر بوده که از این میان کشورهای غربی و در راس آن آمریکا با پذیرش 43 میلیون نفر مهاجر، بالاترین میزان پذیرش مهاجرت را به خود اختصاص داده است. کمبود نیروی کار فعال برای پیشبرد اهداف توسعه و رشد اقتصادی در این کشورها موجب شده است تا سیاست جذب مهاجر با محدودیت های کمتری نسبت به کشورهای دیگر صورت پذبرد.
اگر چه امروز علت اصلی مهاجرت از کشورهای همسایه به ایران به علت فقدان نیروی کار در کشور ما نیست و ریشه ی این پدیده را باید در وضعیت اقتصادی فرهنگی و شرایط معیشت خود کشورهای مبدا مثل افغانستان، پاکستان و سایر کشورها جست، اما طبق پیش بینی ها ممکن است در صورتی که چاره ای برای علاج بیماری سالمندی جمعیت در نظر گرفته نشود ما نیز خود مجبور به پذیرش مهاجرت در آینده نزدیک گردیم.
اما روی دیگر سکه مهاجرت پیامدهای منفی می باشد که میتواند به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آثار نامطلوبی بدنبال داشته باشد. از جمله می توان به تضاد فرهنگی مهاجرین و کشور مقصد اشاره کرد در سال های گذشته سیل مهاجرت اتباع کشورهای همسایه به ایران که در بعضی از نواحی منجر به تغییر و گسست فرهنگی شده است تاثیر نامطلوبی در پی داشته است.
علاوه بر این میتوان به چالش های اجتماعی و امنیتی اشاره کرد که نتیجه حضور بی حد و اندازه اتباع افغانی است که به ایران مهاجرت کرده اند، افزایش بزهکاری، آدم ربایی، قتل و برهم زدن امنیت اجتماعی از موارد قابل ذکر است. این در حالی است که تا امروز مهاجرین برای ورود به ایران همواره با مشکلات فراوانی روبرو بوده اند و دولت ها در دوران متفاوت احساس نیازی برای جذب نیروی کار از طریق مهاجرت نداشته اند و سیاست های اتخاذ شده در این مورد در بیشر موارد سختگیرانه بوده است. با این وجود در صورتی که روند پیر شدن جمعیت ادامه یابد دولت نیز مجبور است سیاست های کشور غربی در قبال مهاجرت و جبران فقدان نیروی کار الگو قرار دهد که البته باید خود را برای مقابله با چالش های فراوان امنیتی، اجتماعی و فرهنگی آماده نماید.
10. کاهش جمعیت؛ بخش کشاورزی و تأثیر مستقیم آن بر رونق اقتصادی کشور
برای درک اهمیت بخش کشاورزی لازم است به این نکته توجه شود که از دیدگاه برخی پژوهشگران، کشاورزی، شناسه تاریخ و تمدن بشریت است. هدف نهایی کشاورزی از دیرباز تأمین غذا به عنوان یکی از مهمترین نیازهای حیاتی بشر تعریف شده است. بنابراین امنیت غذایی دارای آنچنان اهمیتی است که امروزه بهعنوان کالای عمومی تعریف شده و دولتها موظف به تأمین آن شدهاند. از سویی دیگر، «تأمین استقلال کشور» از اهداف محوری انقلاب اسلامی است.
مخالفان سیاست کنترل جمعیت معتقدند که کنترل جمعیت با فلسفة ازدواج در تنافی و تعارض است و اینکه تولیدمثل و داشتن فرزند زیاد در اسلام ذاتاً مطلوب است. همچنین کمبودها و مشکلات اقتصادی را ناشی از ناتوانی دولت ها در برنامه ریزی صحیح می دانند و نه ناشی از فزونی جمعیت.
دستیابی به این مهم نیز بدون توجه به تأمین مواد غذایی، امری محال است و با عنایت به اینکه بخش کشاورزی و منابع طبیعی، تأمینکننده مواد غذایی کشور است؛ لذا آسیب دیدن این بخش در حقیقت، برای استقلال و امنیت ملی کشور مخاطرهآمیز است.
از طرفی، سیاستگذاران امور گوناگون در کشور اذعان دارند کشاورزی در فرایند رشد و پیشرفت کشورمان نقش حیاتی دارد و بسیج منابع برای توسعه این بخش را ضروری میدانند. «در برخی از کشورهای برخوردار از امکانات فنی حرفهای با اتکا به فناوریهای نوین و حمایتهای هدفمند نسبت به ارتقای بهرهوری و بهبود عملکرد در حوزه کشاورزی، با این حال با اعطای یارانه هدفمند (به اندازه نیمی از ارزش محصولات) از تولیدکننده محصولات کشاورزی حمایت به عمل میآید.»
در نظام جمهوری اسلامی ایران بخش کشاورزی وظیفه تأمین امنیت غذایی متکی بر تولید داخلی با استفاده علمی و کارآمد از منابع آب و خاک و سایر منابع و حفاظت از منابع طبیعی را به عهده دارد. این بخش با برخورداری از حدود 12 درصد تولید ناخالص داخلی، 20 درصد اشتغال و سهم قابل توجهی از صادرات غیرنفتی و حدود 80 درصد مواد غذایی مورد نیاز کشور، جایگاه والایی در اقتصاد ملی دارد. اعمال تحریم های دشمن، وزن استقلال غذایی در اتخاذ راهبردهای کلان کشور را دو چندان کرده است.
با وصفی که گفته شد، جوامع روستایی و عشایری بهعنوان جامعه تولیدکننده، بستر اصلی فعالیتهای کشاورزی کشور بوده و هر تحولی در کاهش جمعیت کشورمان (در بخش کشاورزی)، تأثیر مستقیمی بر رونق اقتصادی کشور خواهد داشت که باید مورد توجه مسئولان امر باشد.
بنابراین قبل از اینکه این موضوع در کشور ما نیز به بحران تبدیل شود خوب است پیامدهای پیری جمعیت به دقت برای مردم ، مسئولان و کارشناسان مورد گوشزد قرار گیرد . ( علی محمدی، بصیرت)
11- ضعیف شدن نیروی دفاعی کشور
بدون تردید جمعیت جوان و همچنین زیاد بودن جمعیت، یکی از مؤلفههای اصلی قدرت میباشد. با پیشرفتهایی که در عرصهی جنگهای مدرن شکل گرفته، برخی به اشتباه افتاده و گمان کردهاند امروزه برای حفظ اقتدار دفاعی نیازی به جمعیت نیست؛ اما این یک گمان اشتباه است. همین قدر بدانید که کشورهای مدعی جنگ مدرن، برای افزایش جمعیت خود به تکاپو افتادهاند؛ مثلاً اسرائیل با این که مدرنترین تسلیحات نظامی را در اختیار دارد؛ اما به شدت با کنترل جمعیت مخالف بوده و در این رژیم هر عائلهی یهودی، حداقل باید چهار فرزند داشته باشد. جالب است بدانید که در میان بیست و شش کشور منطقهی چشم انداز، از نظر نرخ باروری کل، رژیم اشغالگر قدس با نرخ 2.91 رتبهی هفتم و ایران با نرخ 1.59 رتبهی بیست و پنجم را دارد!!
12- کاهش جمعیت جوان و نخبهی کشور
بدون تردید نیروی جوان در پیشرفت علمی کشور نقشی اساسی ایفا میکند. بسیاری از جمعیت نخبهی کشورها را جوانان تشکیل میدهند. هر اندازه جمعیت به سمت سالمندی پیش میرود، به صورت طبیعی از طبقهی جوان نخبه کاسته میشود. درست است که دانشمندان سالمند از سرمایههای بیبدیل هر جامعهای محسوب میشوند؛ اما باید پذیرفت که نخبگان جوان از بازوان اصلی این دانشمندان هستند. بدون وجود نخبگان جوان، سلسلهی علمی جامعه دچار آسیب جدی شده و ممکن است حتی در جایی قطع شده و دیگر تداوم نیابد. برخی از کشورهای پیشرفته که با کاهش جمعیت مواجه شدهاند، با جذب جوانان نخبه از کشورهای دیگر این خلأ بزرگ را پر میکنند.
برای درک جایگاه ویژهی نخبگان جوان در پیشرفت کشور، کافی است بدانید متوسط سنی دانشمندان هستهای ما در مراکز مهم هستهای بیست و پنج سال است.
(عباسی ولدی ، چرا باید از سالمندی جمعیت نگران باشیم )
مهمترین چالش های جمعیتی ایران در آینده:
نتایج پیش بینی های سال 2010 سازمان ملل متحد درباره تحولات باروری نشان می دهد که در صورت ادامه روند کنونی کاهش باروری و تحقق پیش بینی های یادشده، کشور ما با مسائل و چالش های گوناگونی روبه رو خواهد شد که مهمترین آنها عبارت اند از:
ـ چالش های جمعیتی:
بحران میزان باروری و تجدید نسل (منظور از تجدید نسل این است که نسل جدیدی باید جای نسل قدیم را بگیرد. این فرایند را تجدید نسل گویند)، کاهش حجم کل جمعیت ملی (تداوم «کاهش میزان باروری کل به زیر سطح جانشینی» موجب خواهد شد که کشور با رشد منفی یا سقوط جمعیتی مواجه شود که به آن کاهش حجم کل جمعیت ملی گویند)، بحران کاهش نیروی در سن کار، بحران سالمندی جمعیت و افزایش مهاجرت های بین المللی و تغییرات هویتی و فرهنگی، از مهم ترین مصادیق چالش های جمعیتی به شمار می آیند.
ـ چالش های فرهنگی ـ اجتماعی
مهم ترین چالش های فرهنگی ـ اجتماعی ناشی از کاهش ناگهانی رشد جمعیت عبارتاند از: بحران ساختاری خانواده، شکاف های نسلی بر اثر به هم خوردن توازن جمعیت نسل ها، جمع شدن چترهای حمایتی خانواده از سالمندان و کاهش تدریجی سرمایه اجتماعی.
ـ چالش های اقتصادی
از نگاه جمعیت شناختی، جمعیت در حال رشد و جوان، احتیاج بیشتری به کالا و خدمات دارد و به همین دلیل در جامعه در حال رشد، تقاضا برای امکانات مسکن، املاک و مستغلات افزایش می یابد، ولی با کاهش سطح باروری و کم شدن جمعیت، جمعیت متقاضی کالاهای اساسی از جمله مسکن و امکانات رفاهی کاهش خواهد یافت و این موضوع زمینه ساز ایجاد بحران اقتصادی در جامعه خواهد بود.
ـ چالشهای سیاسی ـ امنیتی
کاهش جمعیت جوان، به معنای کم شدن تعداد نیروهای توانمند برای دفاع از اقتدار، امنیت و تمامیت ارضی کشور است و این موضوع برای کشوری با ویژگی های نظام جمهوری اسلامی ایران که همواره در معرض تهدیدهای فزاینده نظام سلطه و جهان استکبار است، بسیار خطرساز است. (ابراهیم شفیعی سروستانی، همایش ملی « تغییرات جمعیتی و نقش آنها در تحولات مختلف جامعه»)
کودکان در خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی، همواره با سلسله خواست ها و انتظارات بی پایانی رشد می کنند که همه یا اکثر آنها برآورده می شود. از این رو، فرزندان در چنین خانواده هایی با مفاهیم ارزشی و اخلاقی ای نظیر قناعت، ایثار، گذشت، کمک به هم نوعان، صبر، شکیبایی، تحمل، مدارا و... بیگانه خواهند بود.
نگاهی بر سیاست های کشورهای غربی در خصوص کاهش جمعیت ایران، ادعای وجود چالش های سیاسی امنیتی در صورت ادامه روند کنونی کاهش جمعیت را به اثبات می رساند که در ادامه به آن می پردازیم.
نگاهی بر سیاست های کشورهای غربی در خصوص کاهش جمعیت ایران:
در قبل از انقلاب، ستاره فرمانفرمایان، دختر یکی از به اصطلاح شاهزادگان و افراد با نفوذ قاجار که به مادر مددکاری اجتماعی ایران ملقب بوده در سالهای دهه 50 و 60 میلادی، به دعوت سازمان ملل متحد، برای اجرای طرحهای مددکاری اجتماعی در خاورمیانه به عراق و پس از آن به مصر، سوریه و لبنان سفر کرد.
ایشان اولین فردی بود که در دوران پهلوی شعار فرزند کمتر زندگی بهتر را در ایران سر داد. باتوجه به مستندات موجود بحث کنترل جمعیت در ایران توسط فرمانفرمایان مطرح و برنامهریزی شده بود. این در حالی بود که در آن موقع به خانوادههایی که فرزند زیاد مثلا تا 17 تا بچه داشتند جایزه میدادند.
پس از این بود که وزارت بهداشت وارد موضوع کنترل جمعیت گردید، تا جایی که در اجلاس قاهره بهداشت باروری در مورد تنظیم خانواده مطرح شد و وزارت بهداشت وقت کمک 150میلیون دلاری برای این مسئله دریافت کرد.
براساس مستندات و آمارهای موجود، در سال 1373 نرخ رشد جمعیت متعادل بود و نیاز به ادامه روند کاهش جمعیت نبود و ارسال این کمکها و بودجه از سوی خارجیها هیچ توجیهی نداشت، اما این بودجه کاملا هدفمند وارد ایران شد و از سوی دیگر با هجمههای فرهنگی، بهداشت باروری و کنترل جمعیت از سوی غرب مواجه شدیم و متأسفانه در یک مقطع زمانی طولانی وزارت بهداشت تبلیغات گستردهای را برای کنترل جمعیت انجام داد.
واقعیتهای تاریخی نشان میدهند که اساس و بنیاد شکلگیری برنامههای تنظیم خانواده که همواره مورد توجه و حمایت سازمان ملل و قدرت های بزرگ جهان از جمله آمریکا بوده است، از نوعی سلطهطلبی و برتریطلبی قدرتهای بزرگ جهانی آغاز و با گذشت زمان رنگ و لعاب کمکهای بشردوستانه و رفاهی و توسعهای به خود گرفته است. به طوری که محققان آمریکایی میگویند «افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه نه تنها موقعیت سیاسی برتر آمریکا را به خطر میاندازد، بلکه مانع اصلی در راه توسعه جهانی است».
تجربه مقاطع گوناگون روابط خارجی ایران با جهان غرب، این مدعا را به اثبات رسانده است که راهبرد نظام سلطه غرب در مواجهه با منافع ملت ایران، «تبدیل فرصتها به تهدید» بوده است.
در یک نمونه ملموس تاریخی که یک «فرصت» تاریخی برای ملت ایران بوده است، با اعتماد نابجای دکتر محمد مصدق به آمریکاییها، این فرصت مهم به «تهدید» تبدیل شد و با وجود سکولار بودن دکتر مصدق، با کودتای دولت ایالات متحده، نفت سرشار ایران به مدت 25 سال به غارت و چپاول رفت.
غرض از ارائه این مصداقهای عینی و ملموس، اشاره به این موضوع مهم است که در قضیه مهار رشد جمعیت کشور در سالهای پس از جنگ تحمیلی که در متن برنامه اول توسعه کشور گنجانده شد، بسیاری از برنامهریزان و ناظران برنامههای کلان از این موضوع غفلت کردند که دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران همواره مترصد تبدیل فرصتهای ملت ایران به تهدید هستند.
برای مثال، در جهتدهی نامرئی تحولات جمعیتی جوامع گوناگون بهسوی تأمین منافع قدرتهای فرامنطقهای، همین بس که برژینسکی، سیاستمدار کهنهکار و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا، اظهار داشته است که «از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتوگوها با تهران را حفظ کنید. بالاتر از همه، بازی طولانیمدتی را انجام دهید، چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست.»بنابراین، تصحیح روند خطای گذشته ضرورتی انکارناپذیر است.
«سالهاست سران «مجامع مخفی» جهانی، مانند مؤسسه سلطنتی امور بین الملل، شورای روابط خارجی، جامعه بیلدربرگرها، کمیسیون سهجانبه، فراماسونری، باشگاه رم و کمیته 300، با طرح ها و برنامه های گوناگون زمینه نفوذ و اقتدار نظام سلطه بر مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملل جهان را فراهم آورده اند و سرنوشت ملتها و کشورهای مستقل جهان را به میل و اراده خود تغییر می دهند.
یکی از مصادیق آشکار مداخله مجامع مخفی در سرنوشت ملتهای دیگر موضوع کاهش و کنترل جمعیت جهان است. این مجامع با هدف گسترش سلطه خود بر جهان، از سال ها پیش موضوع کاهش جمعیت جهان را در دستور کار قرار دادهاند و این موضوع را از راه های گوناگون پی میگیرند.
دکتر جان کولمن، نویسنده و پژوهشگر مجامع که پیش تر از جاسوسان حرفه ای سرویس های مخفی بریتانیا بوده است، هنگام برشمردن هدف های گروه های پنهان مینویسد آنها بر این باورند که برای تحقق «مسئولیت آسمانی» که بر عهده آنان گذارده شده است، باید «از راه ایجاد جنگهای محدود و موضعی در کشورهای پیشرفته و به وجود آوردن گرسنگی و بیماری در کشورهای جهان سوم، موجبات مرگ حدود سه میلیارد انسانی را که اصطلاحاً «مصرفکنندگان بی مصرف» نامیده اند، فراهم شود و تا سال 2050جمعیت ایالات متحده باید در حد یکصد میلیون نفر کاهش یابد.»
سرواندو گونزالز، نویسنده کوبایی ـ آمریکایی، نشانه شناس و تحلیل گر اطلاعاتی، در مقالهای به بررسی تلاش « باشگاه میلیونرها»ی آمریکایی برای کاهش جمعیت جهان می پردازد و می نویسد:
در پنجم می 2009، تعدادی از بدنامترین اعضای «باشگاه میلیونرها» ـ دیوید راکفلر، تد ترنر، اپرا وینفری، وارن بافت، جرج سوروس، الی براود، پیتر جی. پترسون، پتی استونس فایر، جان مورگریده، مایکل بلومبرگ و تعدادی از میلیونرهای دیگر ـ مخفیانه در اقامتگاه سر پل نرس، رئیس دانشگاه راکفلر، در منهتن ملاقات کردند.
همان طور که انتظار میرفت، رسانههای جریان اصلی آمریکا بسیار مراقب بودند تا مردم آمریکا را از این جلسه میلیونرها در منهتن آگاه نکنند، ولی برخی از جزئیات این جلسه، به بیرون درز کرد.
یک روزنامه بزرگ انگلیسی، به نقل از یک فرد ناشناس که در این جلسه شرکت داشته است، گزارش کرد که در این جلسه « بر سر این نکته اجماع شد که آنها باید به راهبردی روی آورند که در آن، از رشد جمعیت به عنوان یک تهدید زیست محیطی، اجتماعی و صنعتی بالقوه فاجعه بار جلوگیری شود».
یکی دیگر از افراد شرکتکننده در جلسه منهتن، سزار رسانهای، تد ترنر، میلیونر مؤسس سی. ان. ان بود که در سال 1996 در مصاحبهای با مجله طبیعتشناسی آدوبون گفته بود کاهش 95 درصدی جمعیت جهان به 225 تا 300 میلیون نفر «ایدئال» خواهد بود.
مایکل اسنایدر، پژوهشگر و تحلیل گر مسائل سیاسی، نیز درباره تصمیم نخبگان جهانی برای کنترل جمعیت جهان می نویسد:
از نظر من و شما، شاید خلاص شدن از 90 درصد جمعیت جهان کاری جنونآمیز باشد، اما هرچه میگذرد، این اجماع در بین نخبگان جهانی بیشتر میشود که رسیدن به چنین هدفی به نفع سیاره زمین است.
در نشست سال 2011 بیلدر برگ که از 9تا 12 ژوئن (19 تا 22 خرداد 1390) با حضور آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل ناتو، خواکین آلمونیا، معاون رئیس کمیسیون اروپا، خاویر سولانا، مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، ژان کلود تریشه، رئیس بانک مرکزی اروپا، رابرت زولیک، رئیس گروه بانک جهانی، هنری کیسینجر، تئوریسین و رئیس شرکتهای مختلف و مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، «بیل گیتس»، رئیس سابق مایکروسافت و رئیس فعلی بنیاد گیتس، رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا ( گیتس در زمان برگزاری نشست، وزیر دفاع بود که اکنون از این سمت کنار رفته است)، دیوید راکفلر، سرمایهدار معروف و رئیس سابق بانک منهتن، میچلت وایت، مدیر مسئول هفته نامه اکونومیست، آنجلا مرکل، صدر اعظم آلمان، جورما اولیلا، رئیس شرکت نفتی رویال داچ شل، جرج دیوید، رئیس شرکت کوکاکولا، ملکه هلند، هاکان، ولیعهد نروژ، پیتر برابک لتما، رئیس شرکت نستله، سوفیا، ملکه اسپانیا، خوزه لوییز زاپاترو نخست وزیر اسپانیا و... در « سنت موریس» سوئیس برگزار شد، بر موضوع افزایش جنگ و کشتار بهویژه در منطقه خاورمیانه به منظور کاهش جمعیت رو به افزایش جهان تأکید شد.»