جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۵

سریع‌القلم از لبوفروش به میوه‌فروش رسید!

«جامعۀ علمی اهمیت تخصص را بالا برده و افراد را آموزش می‌دهد تا در حدود تخصصی خود نظر بدهند. فردی که کار او میوه فروشی است طبعا در جامعۀ علمی وتخصصی به خود اجازه نمی‌دهد در مورد اهمیت انرژی هسته‌ای اظهار نظر کند. مجری تلویزیونی هم در یک جامعۀ علمی و تخصصی به دلایل فکری و استدلالی، سراغ میوه فروش برای شناخت عمیقتری از انرژی هسته‌ای نمی‌رود.»
کد خبر : ۲۱۵۱۳۸
صراط: محمود سریع‌القلم، از استادان علوم سیاسی و از چهره‌های نزدیک به دولت اخیراً در ادامه انتشار مقالات خود در سایت حزب جدید‌التأسیس ندای ایرانیان، مقاله‌ای را با عنوان «ابعاد نامحسوس و خلقی توسعه نیافتگی در ایران» منتشر کرده است.
 
وی در بخشی از این مقاله که با فرض توسعه‌نیافتگی ایران! تقریر شده، ضمن بیان این کنایه که یکی از ضعف‌های جامعه ایران کم بودن میزان مطالعه و سطح سواد است، می‌نویسد:
 
«جامعۀ علمی اهمیت تخصص را بالا برده و افراد را آموزش می‌دهد تا در حدود تخصصی خود نظر بدهند. فردی که کار او میوه فروشی است طبعا در جامعۀ علمی وتخصصی به خود اجازه نمی‌دهد در مورد اهمیت انرژی هسته‌ای اظهار نظر کند. مجری تلویزیونی هم در یک جامعۀ علمی و تخصصی به دلایل فکری و استدلالی، سراغ میوه فروش برای شناخت عمیقتری از انرژی هسته‌ای نمی‌رود.»

آقای سریع‌القلم در بخش دیگری از مقاله خود می‌نویسد: در جامعه ایرانی که یکی از پرحسد‌ترین جوامع بشری است، توانمندی‌ها و ظرفیت‌های افراد سرکوب می‌شود!... این یکی از ضعف‌های مهم فرهنگی ایران است که با موفقیت و توانمندی افراد برخورد منفی می‌کند. به لحاظ تاریخی، این خصلت از فرآورده‌های اقتدارگرایی است که به افراد ضعیف، چاپلوس و مطیع بها می‌دهد...به واسطه رسوبات انباشته شده ناخودآگاه تاریخی درشخصیت ایرانی، افراد در جامعه ایرانی نیاز مبرمی به تأیید دیگران دارند و از این زاویه شخصیت ایرانی بسیار ضعیف است!
 
وی در بخش دیگری از مقاله پرکنایه خود می‌افزاید: اقتدارگرایی تاریخی ایرانی نیز باعث متفرق شدن مردم شده و زمینه ساز انشعابات اجتماعی بوده است.
 
آقای سریع‌القلم که از وی با عنوان مشاور رئیس جمهور نیز نام برده می‌شود در ادامه مقاله مطوّل خود همچنین می‌نویسد: به نظر می‌رسد هیچ ملتی به اندازه ایرانی در میان ملتهای مسلمان، پیرامون دین مطالعه و تحقیق نکرده و متون تولید نکرده است. اما این دین مطالعه شده ایرانی عمدتا در آداب و مناسک عامه خلاصه می‌شود تا در چارچوبهای فکری، فلسفی و عقیدتی مربوط به الگوی زندگی مردم! به نظر می‌رسد در زندگی اعراب، ترک‌ها و شاید مردم اندونزی، جهانبینی دینی بیشتر جاری است تا در زندگی ایرانی.
 
این استاد دانشگاه همچنین در نوشته خود از میان تیترهای «جایگاه تملق در مراوادت سیاسی ما ایرانیان» و «اقتدارگرایی تاریخی چه خسارت‌هایی را به بار آورده است؟» نیز استفاده کرده است.
 
 
*درباره نظریات آقای سریع‌القلم مبنی بر نگاه تحقیرآمیز ایشان به جامعه ایرانی و تأکیدات مؤکد وی در این زمینه، اگرچه پیش از این نیز در بسته‌های گزارشی تحلیلی فارس مطالب جامعی به مخاطبان ارائه شده است اما فی‌الواقع خوانش صحبت‌های بالا نیز برای هرکسی به روشنی گویای افکار و عقائد این چهره که از وی با عنوان مشاور رئیس‌جمهور نیز یاد می‌شود، هست.
 
در پاسخ به فرازهای اشاره شده از نوشته آقای سریع‌القلم ارائه این پاسخ‌ها ضروریست:
 
اول:
برخی جامعه‌شناسان و استادان دانشگاهی وابسته به یک جریان سیاسی خاص در ایران، هیچگاه درباره معنای پیش‌فرض اصلی خود یعنی عقب‌ماندگی ایران! و البته پیشرفتگی ممالک غربی توضیح مشخصی را ارائه نکرده‌اند.
 
در اینجا از باب اشاره باید گفت که پیشرفتگی منطقاً به‌معنای ساختمان‌های بلندطبقه، کراوات و برهنگی نیست!
 
بلکه پیشرفته را باید به مملکتی اطلاق کرد که ناامنی در آن کم است، حکومت بر اموال شخصی مردم دست‌درازی نمی‌کند، رئیس دولت حق صدور حکم شکنجه و اعدام را بصورت دلخواه ندارد، مردمسالاری حاکم باشد و ... (مقولاتی که مشخصاً در آمریکا هست و در ایران نیست)
 
متأسفانه اگرچه از باب ضرورت ایجاز کلام، امکان توضیحات بیشتر نیست اما پر واضح آنکه منظور استادان و محققان اشاره شده از مبانی پیشرفت و مدرنیته؛ نه معنای دوم که همان معنای فرضی چند ساختمان بلند و ... است. مقولاتی مثل کمتر دروغگو بودن مردمان ممالک غربی و بیشتر دروغگو بودن ایرانیان که از جمله در صحبت‌های آقای سریع‌القلم دائماً بعنوان یک معنای پیشرفتگی مورد اشاره قرار می‌گیرد؛ نیز همگی مقولات نامکشوف و غیر قابل اثبات هستند.
 
به سخن دیگر آنکه دروغگویی در هرجامعه‌ای ولو اتوپیا نیز وجود دارد اما اینکه زیاد است یا کم؛ مسئله‌ای است که هیچگاه قابل اثبات نیست.
 
 
دوم: آقای سریع‌القلم در حالی معتقد است که در جامعه با سطح بالای علم و تخصص، جایی برای اظهار نظر میوه فروش‌ها و همینطور لبوفروش‌ها، رانندگان تاکسی و ... نیست که باید گفت ایشان احتمالاً جایگاهی برای شعور، فهم و عقل که مقدم بر علم هستند و ربطی هم به میوه فروش یا استاد دانشگاه بودن یک انسان ندارند، قائل نیست.
 
در واقع، فهم و شعور اگرچه با اطلاعات و تخصص بیشتر امکان احتجاج بسیط می‌یابد اما وجود آن ربطی به تحصیل و مدرک دانشگاهی و کراوات ندارد و با مفاهیم دیگری رشد می‌یابد.
 
چه اینکه در حدیثی به نقل از ائمه شیعه آمده است که «عقل جز با پیروی از حق به کمال نمی‌رسد»
 
مثال این معنا آنست که نه تنها میوه‌فروش‌ها و رانندگان تاکسی و همه‌ی‌ قشرهای مردم که حتی کودکان هم می‌دانند و می‌فهمند که بی‌اعتنایی به قانون، وادادگی و کُرنش، ذلیل بودن در مقابل زورگویان و ... مقولاتی دارای قبح ذاتی و ایضاً آزادی، استقلال، دین‌مداری و ... از مصادیق حُسن هستند و این فهم مشترک نیز ربطی به میزان دقائق مطالعه در روز و پیشرفته بودن یا نبودن جامعه ندارد.
 
سوم: آقای سریع‌القلم در حالی جامعه ایرانی را پرحسد و ضعیف و متملق و کم‌سواد خطاب کرده که با توجه به نوشته‌های قبلی ایشان ای‌بسا باید از ایشان بخاطر خودداری از چیزهای دیگری که در نوشته‌های قبلی خود به مردم ایران نسبت داده‌اند، تشکر کرد!
 
در کتاب‌ها و نوشته‌های ایشان صفات دیگری همچون دروغگویی، خشونت و اختلاف‌ورزی نیز به مردم ایران نسبت داده شده است.
 
چهارم: برخی چهره‌های وابسته به یک جریان سیاسی خاص دل پردردی از مفهوم «اقتدارگرایی» دارند.
 
این افراد که بر اساس نتیجه‌گیری کلی از آرای آنها، حکومت فردی ولو ولایت فقیه را نیز در کنار اقتدارگرایی قرار می‌دهند؛ علی‌الدوام بر این معنا تأکید دارند که در هر جامعه‌ای ولو جامعه دینی، اگر یک شخص از اختیارات فراقانونی برخوردار باشد؛ آن جامعه لزوماً درگیر اقتدارگرایی است!
 
مثلاً شخص آقای سریع‌القلم در کتابی تحت عنوان «اقتدارگرایی در عهد قاجار» اگرچه به بررسی مضارّ حکومت فردی به بهانه ذکر تاریخ حکومت سلاطین قاجاریه پرداخته است اما معنای واضح کتاب ایشان دو جمله بیشتر نیست. «اصرار بر اینکه حکومت فردی هرگز موفق نیست» و اشاره به اینکه «اقتدارگرایی همچنان در ایران جاری است»!
 
(البته لازم به توضیح است که صحبت‌های آقای سریع‌القلم را باید در منظر آزاداندیشی ارزیابی کرد و به آنها پاسخ داد نه اینکه آنها را کفرگویی! تلقی کرد)
 
گفتنیست در همسانی با همین معناست که برخی از وابستگان یک جریان سیاسی خاص از جمله شخص آقای محمد خاتمی بر وجود مفهومی به نام «استبداد داخلی»! در ایران تأکید دارند و در گفته‌های خود بیان کرده‌اند که حتی پس از انقلاب سال 57 نیز این استبداد داخلی در ایران از بین نرفت!
 
و پنجم: بیان اینکه جهانبینی و مطالعات دینی در ترکستان و عربستان و ... بیشتر از ایران جاری است حرف صحیحی نیست.
 
زیرا اولاً جهانبینی و مطالعات دینی در مفهوم بسیط به معنای فهم فلسفی و تعقّل است. مسئله‌ای که مشخصاً ام‌القرای خود را در جهان امروز در ایران اسلامی و حکومت متکی به فهم و تحلیل صحیح مردم، یعنی انقلاب اسلامی یافته است.
 
ثانیاً عربستان و ترکستان و غیره اساساً به جای برخورداری از جهانبینی مورد اشاره آقای سریع‌القلم، فقط درگیر فهم عثمانی و وهابی از دین هستند (و صحبت از فلسفه در ترکیه و عربستان و اساساً در دهکده جهانی نیز حرفی کفر‌آمیز! است) و برای همین است که بعنوان مادر و پدر گروه‌های تکفیری و سلفیسم در جهان شناخته می‌شوند.  
 
البته منظور آقای سریع‌القلم از بیان این معنا (بر طبق آنچه که در آرای ایشان قابل مشاهده است) همچون همیشه این است که در آن ممالک مردم بیشتر ادکلن می‌زنند، کمتر با هم دعوا می‌کنند و مسواک می‌زنند، دروغ‌گویی کم است و ...
 
که البته تماماً مقولاتی غیر قابل اثبات و صرفاً برداشت‌های شخصی آقای سریع‌القلم هستند.
منبع: فارس