صراط: زوج جوان که با شکست در ازدواجهای نخست خود به یکدیگر پناه آورده بودند، به خاطر حسادتهای کودکانه بچههایشان راهی دادگاه خانواده شدند.
این زوج که به هم علاقه زیادی دارند، پس از چهار سال زندگی زیر یک سقف و گذراندن بهترین لحظات زندگیشان به خاطر حسادت کودکانه دختر و پسرهایشان به ایستگاه پایانی رسیدند و در دادگاه خانواده به صورت توافقی جدا شدند.
مهر ماه سال جاری این زن و مرد پیش روی قاضی عموزادی از شعبه 268 ایستادند و با صدای گرفته و بغضی در گلو اصرار به طلاق کردند.
«الهام» 35 ساله گفت: 9 سال پیش به خاطر اعتیاد همسر سابقم از وی جدا شدم و به تنهایی دختر و پسر کوچکم را بزرگ کردم تا اینکه به خاطر یکی از دوستانم با «حامد» آشنا شدم. او هم از همسرش طلاق گرفته بود و یک دختر و پسر 10 و 7 ساله داشت. وقتی به خواستگاریام آمد متوجه شدیم همه خصوصیات رفتاری و اخلاقیمان شبیه هم است و میتوانیم زندگیمان را کنار هم شروع کنیم. قرار شد هر دویمان به دختر و پسرهایمان محبت کنیم و بین آنها فرقی نگذاریم و همانطور هم شد.
همه چیز به خوبی پیش میرفت «حامد» مرد مهربان و خوشقلبی بود و بشدت به هم علاقهمند بودیم تا اینکه با بزرگ شدن بچهها اختلافات و حسادتهای کودکانهشان بیشتر مشخص شد.
وی ادامه داد: ما هر کاری میکردیم تا آنها مثل خواهر و برادرهای واقعی باشند ولی بیفایده بود و راه به جایی نبردیم تا اینکه تصمیم گرفتیم با وجود علاقه زیاد به خاطر دختر و پسرهایمان از هم جدا شویم تا آرامش به آنها برگردد.
مرد 40 ساله در ادامه سخنان همسرش گفت: راضی به این جدایی نیستیم ولی بهانهگیریها و حسادتهای جگرگوشههایمان مارا مجبور کرد تا به صورت توافقی از هم جدا شویم، تحمل دعوا و بحثهای بچهها را نداریم چرا که این برخورد و رفتارها هم در تحصیلات و هم در آیندهشان تأثیرات منفی میگذارد.
قاضی عموزادی با شنیدن ادعاهای زن و شوهر، حکم طلاق را صادر کرد و این زوج با چشمان گریان از هم جدا شدند.
این زوج که به هم علاقه زیادی دارند، پس از چهار سال زندگی زیر یک سقف و گذراندن بهترین لحظات زندگیشان به خاطر حسادت کودکانه دختر و پسرهایشان به ایستگاه پایانی رسیدند و در دادگاه خانواده به صورت توافقی جدا شدند.
مهر ماه سال جاری این زن و مرد پیش روی قاضی عموزادی از شعبه 268 ایستادند و با صدای گرفته و بغضی در گلو اصرار به طلاق کردند.
«الهام» 35 ساله گفت: 9 سال پیش به خاطر اعتیاد همسر سابقم از وی جدا شدم و به تنهایی دختر و پسر کوچکم را بزرگ کردم تا اینکه به خاطر یکی از دوستانم با «حامد» آشنا شدم. او هم از همسرش طلاق گرفته بود و یک دختر و پسر 10 و 7 ساله داشت. وقتی به خواستگاریام آمد متوجه شدیم همه خصوصیات رفتاری و اخلاقیمان شبیه هم است و میتوانیم زندگیمان را کنار هم شروع کنیم. قرار شد هر دویمان به دختر و پسرهایمان محبت کنیم و بین آنها فرقی نگذاریم و همانطور هم شد.
همه چیز به خوبی پیش میرفت «حامد» مرد مهربان و خوشقلبی بود و بشدت به هم علاقهمند بودیم تا اینکه با بزرگ شدن بچهها اختلافات و حسادتهای کودکانهشان بیشتر مشخص شد.
وی ادامه داد: ما هر کاری میکردیم تا آنها مثل خواهر و برادرهای واقعی باشند ولی بیفایده بود و راه به جایی نبردیم تا اینکه تصمیم گرفتیم با وجود علاقه زیاد به خاطر دختر و پسرهایمان از هم جدا شویم تا آرامش به آنها برگردد.
مرد 40 ساله در ادامه سخنان همسرش گفت: راضی به این جدایی نیستیم ولی بهانهگیریها و حسادتهای جگرگوشههایمان مارا مجبور کرد تا به صورت توافقی از هم جدا شویم، تحمل دعوا و بحثهای بچهها را نداریم چرا که این برخورد و رفتارها هم در تحصیلات و هم در آیندهشان تأثیرات منفی میگذارد.
قاضی عموزادی با شنیدن ادعاهای زن و شوهر، حکم طلاق را صادر کرد و این زوج با چشمان گریان از هم جدا شدند.