صراط: شهید دکتر علی اخوین انصاری به سال 1323 در رودسر متولد شد. وی تنها استانداری بود که لیاقت داشت خلعت شهادت بر تن کند و عند ربهم یرزقون شود. وی پس از خدمات خالصانه ای که در راه انقلاب اسلامی انجام داد 15 تیر 60، به دست منافقین به شهادت رسید. مراسم تشییع استاندار عزیز گیلان آنقدر با شکوه و به یادماندنی بود که مخالفان و منافقین را در یک درماندگی بزرگی واگذاشته بود. آنچه خواهید خواند خاطره همسر دکتر انصاری است از روزهای حضورشان در ایالات متحده.
***
دانشجویان مسلمانی که به هر دلیل از پوشش اسلامی متداول در ایران اکراه داشتند و از طرفی خود را در دایره مسلمانی میدانستند برای رعایت حجاب اسلامی به نوعی جدید از پوشش اسلامی روی آوردند که به «حجاب کالیفرنیایی» معروف شد.
«آقای انصاری از من خواسته بود که تا جایی که ممکن است برای تبلیغ اسلام از چادر در بیرون از خانه حاضر شوم که این کار را هم میکردم، یک لباس بلند سه تیکه دوخته بودم شبیه لباسهای شمالیهای خودمان که هنوز هم توی مراسم از همین نوع حجاب استفاده میکنم (مانتو، شلوار و مقنعه بلند یکرنگ) برای رعایت عرف آنجا باید لباسهای سفید و شیری و کرم میپوشیدم چون پوشیدن لباس قهوهای تیره در تابستان در نگاه آنها مثل راه رفتن روی چهار دست و پا بود و من نسبت به بقیه خواهران کمی سنتیتر میپوشیدم. همه خانمها پوشیده و محجبه بودند ولی حجاب خانم غفوری فرد بسیار اسلامی بود.
در آمریکا یک نوع حجاب دیگر بود که ما به آن میگفتیم، کالیفرنیائی. خانمها یک نوع روسری را به سر کرده که معمولا موهای جلو بیرون بود و لچکهای آن را از پشت سر گره میدادند مثل روسریهای خانمهای شمالی در شالیزار. این تمام حجاب آنها بود.
علی با این نوع حجاب میانه خوبی نداشت و حرص زیادی میخورد تا بتواند روی آنها اثرگذاری کند تا نوع حجابشان را عوض کنند. من او را دعوت به آرامش میکردم و میگفتم هر کسی عقیدهای دارد. ما البته در مراسم آنها در کالیفرنیا شرکت میکردیم. انجمن اسلامی آنها بعضی از مراسم از جمله 15 خرداد را بسیار باشکوه برگزار میکردند و شاید در این ایام سه چهار روز مراسم میگرفتند و از قبل بلیطش را نفری 10 دلار میفروختند. آنها سه روز کامل برنامه داشتند به خاطر جمعیت زیادی که در این مراسم میآمد سالن دانشگاه و خوابگاهش را در اختیار میگرفتند. این نوع مراسم از این جهت که مذهبیها همدیگر را پیدا میکردند و زمینه ارتباطات بعدی را فراهم میآورد، بسیار مفید و مؤثر بود.
ظاهرا مسئول این مجموعه، محمد هاشمی رفسنجانی بود که به خاطر سن زیاد و اسکان زیادش در کالیفرنیا که گویا در آنجا از سالها پیش زندگی میکرد، به «ممد پدر» معروف شده بود.
یادم هست آن روز امامت نماز جماعت را علی به عهده داشت. فقط من و خانم غفوری فرد از نماز جماعت محروم شدیم. چون من منتظرش مانده بودم تا وضو بگیرد و او دیر آمده بود. سر من داد کشید تو میتوانستی بروی پشت سر آقایان در ردیف اول میایستادی تا اتصال برقرار میشد و حالا من میتوانستم در کنارت بایستم. چون از هر طرف که میخواستم به مردها متصل شوم، توسط همین خانمهایی که حجاب کالیفرنیایی داشتند، مسدود شده بود و چون حجاب آنها غلط بود، ما نتوانستیم نمازمان را با آنها به جماعت بخوانیم.»
***
دانشجویان مسلمانی که به هر دلیل از پوشش اسلامی متداول در ایران اکراه داشتند و از طرفی خود را در دایره مسلمانی میدانستند برای رعایت حجاب اسلامی به نوعی جدید از پوشش اسلامی روی آوردند که به «حجاب کالیفرنیایی» معروف شد.
«آقای انصاری از من خواسته بود که تا جایی که ممکن است برای تبلیغ اسلام از چادر در بیرون از خانه حاضر شوم که این کار را هم میکردم، یک لباس بلند سه تیکه دوخته بودم شبیه لباسهای شمالیهای خودمان که هنوز هم توی مراسم از همین نوع حجاب استفاده میکنم (مانتو، شلوار و مقنعه بلند یکرنگ) برای رعایت عرف آنجا باید لباسهای سفید و شیری و کرم میپوشیدم چون پوشیدن لباس قهوهای تیره در تابستان در نگاه آنها مثل راه رفتن روی چهار دست و پا بود و من نسبت به بقیه خواهران کمی سنتیتر میپوشیدم. همه خانمها پوشیده و محجبه بودند ولی حجاب خانم غفوری فرد بسیار اسلامی بود.
در آمریکا یک نوع حجاب دیگر بود که ما به آن میگفتیم، کالیفرنیائی. خانمها یک نوع روسری را به سر کرده که معمولا موهای جلو بیرون بود و لچکهای آن را از پشت سر گره میدادند مثل روسریهای خانمهای شمالی در شالیزار. این تمام حجاب آنها بود.
علی با این نوع حجاب میانه خوبی نداشت و حرص زیادی میخورد تا بتواند روی آنها اثرگذاری کند تا نوع حجابشان را عوض کنند. من او را دعوت به آرامش میکردم و میگفتم هر کسی عقیدهای دارد. ما البته در مراسم آنها در کالیفرنیا شرکت میکردیم. انجمن اسلامی آنها بعضی از مراسم از جمله 15 خرداد را بسیار باشکوه برگزار میکردند و شاید در این ایام سه چهار روز مراسم میگرفتند و از قبل بلیطش را نفری 10 دلار میفروختند. آنها سه روز کامل برنامه داشتند به خاطر جمعیت زیادی که در این مراسم میآمد سالن دانشگاه و خوابگاهش را در اختیار میگرفتند. این نوع مراسم از این جهت که مذهبیها همدیگر را پیدا میکردند و زمینه ارتباطات بعدی را فراهم میآورد، بسیار مفید و مؤثر بود.
ظاهرا مسئول این مجموعه، محمد هاشمی رفسنجانی بود که به خاطر سن زیاد و اسکان زیادش در کالیفرنیا که گویا در آنجا از سالها پیش زندگی میکرد، به «ممد پدر» معروف شده بود.
یادم هست آن روز امامت نماز جماعت را علی به عهده داشت. فقط من و خانم غفوری فرد از نماز جماعت محروم شدیم. چون من منتظرش مانده بودم تا وضو بگیرد و او دیر آمده بود. سر من داد کشید تو میتوانستی بروی پشت سر آقایان در ردیف اول میایستادی تا اتصال برقرار میشد و حالا من میتوانستم در کنارت بایستم. چون از هر طرف که میخواستم به مردها متصل شوم، توسط همین خانمهایی که حجاب کالیفرنیایی داشتند، مسدود شده بود و چون حجاب آنها غلط بود، ما نتوانستیم نمازمان را با آنها به جماعت بخوانیم.»