صراط: پزشکیقانونی پسری نوجوان را که متهم است جوانی را که عاشق خواهرش بود، به قتل رسانده، دارای بلوغ عقلی تشخیص نداد و او از چوبهدار نجات پیدا کرد.
این نوجوان که مرتضی نام دارد، سهسال قبل زمانی که ١٥ساله بود با جوانی به نام اکبر درگیر شد و او را به قتل رساند. ماموران پلیس ورامین وقتی در جریان قتل اکبر قرار گرفتند، تحقیقات خود را آغاز کردند.
شاهدانی که نظارهگر این دعوا بودند به پلیس گفتند ضارب را میشناسند، او نوجوانی به نام مرتضی است که با اکبر درگیر شده و سپس وقتی او داشته از محل دور میشده با پرتاب آجری به سمتش او را به قتل رسانده است.
وقتی مرتضی بازداشت شد، ماجرای قتل را برای ماموران تعریف کرد. او گفت: «مدتی بود اکبر مزاحم خواهرم میشد البته نگار در اینباره به من چیزی نگفته بود اما از مزاحمتهای تلفنی که در خانه داشتیم متوجه میشدم ماجرا چیست تا اینکه یکروز اکبر با من تماس گرفت و گفت باید با هم صحبت کنیم. چندباری با هم قرار گذاشتیم، او سر قرار نیامد. روز حادثه وقتی دوباره با من قرار گذاشت، با پسرخالهام علی به محل رفتم. اکبر ماجرای علاقهاش به خواهرم را گفت. ادعا میکرد نگار را دوست دارد و میخواهد با او ازدواج کند اما گفت قبل از اینکه به خواستگاری خواهرم بیاید، میخواهد مدتی با او دوست باشد. من قبول نکردم و گفتم اگر خواهرم را میخواهی باید به خواستگاری بیایی در غیر این صورت حق نداری با او رابطه داشته باشی. من و اکبر با هم درگیر شدیم. او حرفم را قبول نکرد و دعوا بالا گرفت.»
متهم ادامه داد: «وقتی که اکبر میخواست برود، آجری را به سمتش پرت کردم که به او برخورد نکرد اما آجر دوم دقیقا به پشتسرش خورد و او به زمین افتاد. فکر نمیکردم این ضربه باعث مرگش شود اما همین که به زمین افتاد به اتفاق پسرخالهام از محل فرار کردیم و چندروز بعد بازداشت شدیم.» پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه٧١ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. با توجه به اینکه مرتضی ١٥ساله و نوجوان بود، قضات تصمیم گرفتند او را قبل از تشکیل جلسه محاکمه به پزشکیقانونی معرفی کنند تا درباره بلوغ عقلی متهم براساس ماده٩١ قانون مجازات اسلامی اعلام نظر کند. کمیسیون پزشکیقانونی اعلام کرد هرچند سهسال از وقوع جرم گذشته اما بررسیها نشان میدهد متهم با توجه به رشد فعلیاش، در زمان قتل دارای بلوغ عقلی کامل نبوده و حرمت قتل را درک نمیکرده است.
هیات قضات روز گذشته برای محاکمه مرتضی و پسرخالهاش تشکیلجلسه دادند. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهمان را خواند و جزییات قتل را توضیح داد، پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست قصاص کردند.
آنها در توضیح خواستهشان گفتند: «ما میدانیم مرتضی نوجوان است اما پسر ما هم گناهی نداشت و فقط عاشق شده بود. او قصد بدی نداشت هر آدمی عاشق میشود. البته قصد ما این نیست که از قانون سرپیچی کنیم اگر قانون تشخیص دهد او باید به پرداخت دیه محکوم شود قبول میکنیم اما اگر میخواهید خواسته ما را بدانید درخواست قصاص داریم.»
سپس مرتضی در جایگاه حاضر شد. او اتهام را قبول کرد و گفت: «وقتی اکبر به من گفت عاشق نگار شده و من هم نمیتوانم کاری بکنم، درخواست کردم برود و دست از سر من و خواهرم بردارد، او قبول نکرد و کار به درگیری کشید من هم که عصبانی شده بودم برای اینکه عصبانیتم را خالی کنم، آجر پرت کردم و آجر دوم از پشت به سر مقتول برخورد کرد. اگر میخواستم او را بکشم با چاقو یا وسیله دیگری میزدم و آجر پرت نمیکردم. حالا هم از کاری که کردهام پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.»
در ادامه علی - متهم ردیفدوم- که به معاونت در قتل متهم شده بود، گفت: «قرار این بود که با اکبر صحبت کنیم. هیچوسیلهای هم که برای دعوا باشد با خود نبرده بودیم. وقتی درگیری شروع شد مرتضی از سر عصبانیت به سمت او آجر پرت کرد من هیچ دخالتی نداشتم حتی آجر را به دست مرتضی ندادم.»
قضات بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیلمدافع متهم ردیف اول برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند. آنها مرتضی را به پرداخت دیه محکوم و پسرخالهاش را از اتهام معاونت در قتل تبرئه کردند.
این نوجوان که مرتضی نام دارد، سهسال قبل زمانی که ١٥ساله بود با جوانی به نام اکبر درگیر شد و او را به قتل رساند. ماموران پلیس ورامین وقتی در جریان قتل اکبر قرار گرفتند، تحقیقات خود را آغاز کردند.
شاهدانی که نظارهگر این دعوا بودند به پلیس گفتند ضارب را میشناسند، او نوجوانی به نام مرتضی است که با اکبر درگیر شده و سپس وقتی او داشته از محل دور میشده با پرتاب آجری به سمتش او را به قتل رسانده است.
وقتی مرتضی بازداشت شد، ماجرای قتل را برای ماموران تعریف کرد. او گفت: «مدتی بود اکبر مزاحم خواهرم میشد البته نگار در اینباره به من چیزی نگفته بود اما از مزاحمتهای تلفنی که در خانه داشتیم متوجه میشدم ماجرا چیست تا اینکه یکروز اکبر با من تماس گرفت و گفت باید با هم صحبت کنیم. چندباری با هم قرار گذاشتیم، او سر قرار نیامد. روز حادثه وقتی دوباره با من قرار گذاشت، با پسرخالهام علی به محل رفتم. اکبر ماجرای علاقهاش به خواهرم را گفت. ادعا میکرد نگار را دوست دارد و میخواهد با او ازدواج کند اما گفت قبل از اینکه به خواستگاری خواهرم بیاید، میخواهد مدتی با او دوست باشد. من قبول نکردم و گفتم اگر خواهرم را میخواهی باید به خواستگاری بیایی در غیر این صورت حق نداری با او رابطه داشته باشی. من و اکبر با هم درگیر شدیم. او حرفم را قبول نکرد و دعوا بالا گرفت.»
متهم ادامه داد: «وقتی که اکبر میخواست برود، آجری را به سمتش پرت کردم که به او برخورد نکرد اما آجر دوم دقیقا به پشتسرش خورد و او به زمین افتاد. فکر نمیکردم این ضربه باعث مرگش شود اما همین که به زمین افتاد به اتفاق پسرخالهام از محل فرار کردیم و چندروز بعد بازداشت شدیم.» پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه٧١ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. با توجه به اینکه مرتضی ١٥ساله و نوجوان بود، قضات تصمیم گرفتند او را قبل از تشکیل جلسه محاکمه به پزشکیقانونی معرفی کنند تا درباره بلوغ عقلی متهم براساس ماده٩١ قانون مجازات اسلامی اعلام نظر کند. کمیسیون پزشکیقانونی اعلام کرد هرچند سهسال از وقوع جرم گذشته اما بررسیها نشان میدهد متهم با توجه به رشد فعلیاش، در زمان قتل دارای بلوغ عقلی کامل نبوده و حرمت قتل را درک نمیکرده است.
هیات قضات روز گذشته برای محاکمه مرتضی و پسرخالهاش تشکیلجلسه دادند. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهمان را خواند و جزییات قتل را توضیح داد، پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست قصاص کردند.
آنها در توضیح خواستهشان گفتند: «ما میدانیم مرتضی نوجوان است اما پسر ما هم گناهی نداشت و فقط عاشق شده بود. او قصد بدی نداشت هر آدمی عاشق میشود. البته قصد ما این نیست که از قانون سرپیچی کنیم اگر قانون تشخیص دهد او باید به پرداخت دیه محکوم شود قبول میکنیم اما اگر میخواهید خواسته ما را بدانید درخواست قصاص داریم.»
سپس مرتضی در جایگاه حاضر شد. او اتهام را قبول کرد و گفت: «وقتی اکبر به من گفت عاشق نگار شده و من هم نمیتوانم کاری بکنم، درخواست کردم برود و دست از سر من و خواهرم بردارد، او قبول نکرد و کار به درگیری کشید من هم که عصبانی شده بودم برای اینکه عصبانیتم را خالی کنم، آجر پرت کردم و آجر دوم از پشت به سر مقتول برخورد کرد. اگر میخواستم او را بکشم با چاقو یا وسیله دیگری میزدم و آجر پرت نمیکردم. حالا هم از کاری که کردهام پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.»
در ادامه علی - متهم ردیفدوم- که به معاونت در قتل متهم شده بود، گفت: «قرار این بود که با اکبر صحبت کنیم. هیچوسیلهای هم که برای دعوا باشد با خود نبرده بودیم. وقتی درگیری شروع شد مرتضی از سر عصبانیت به سمت او آجر پرت کرد من هیچ دخالتی نداشتم حتی آجر را به دست مرتضی ندادم.»
قضات بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیلمدافع متهم ردیف اول برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند. آنها مرتضی را به پرداخت دیه محکوم و پسرخالهاش را از اتهام معاونت در قتل تبرئه کردند.