صراط: سعید معیدفر (جامعهشناس) اخیراً در نشستی با عنوان «تحلیل تطبیقی جامعه شناختی پدیده مرتضی پاشایی ایران و جهان» که با حضور هادی خانیکی و چند چهره دیگر برگزار شده، طی سخنانی با اشاره به حاضران در مراسم سوگواری مرحوم پاشایی گفته است:
«این جمعیت، جمعیتی است که هر چیزی را برای بروز دادن خود بهانه میکند و فوت پاشایی، جوان بودن و بیماری او و اطمینان از اینکه برخوردی با تجمع صورت نخواهد گرفت این فرصتها را برای افراد فراهم کرد»
به گزارش اعتماد، او گفته است: «حتی انتخابات سال ٨٨ هم آنقدر که همه فکر میکردند سیاسی نبود. طرفداری از کاندیداها فرصتی برای ابراز وجود افراد فراهم کرده و آنچه بیشتر دیده میشد یک سبک زندگی جدید بود و نسلی که میخواست دیده شود اما رسانهای نداشت»
*درگذشت مرحوم مرتضی پاشایی به دلیل اینکه طی آن تجمعات سوگوارانه برگزار شد؛ به شدت مورد علاقه یک جریان سیاسی خاص قرار گرفت که گویا علاقه وافری به «تجمع» نشان میدهند.
کار تا آنجا بالا گرفته است که حتی یکی دیگر از سخنرانان دعوت شده در کنار معیدفر از این گفته است که سوگواران درگذشت پاشایی به دلیل «نبود جامعه مدنی»! تجمع کرده بودند و حمیدرضا جلاییپور نیز در مصاحبهای با اشاره به همین سوگواری تصریح کرده است: «متأسفانه تندروها نه از انتخابات ٩٢ درس گرفتند نه حتی از دهها هزار تشییع کننده جوان مرحوم پاشایی»!
چندی قبل هم روزنامه شرق به نقل از یک نفر که او را جامعهشناس معرفی کرد، از این نوشت که اساساً نمایش، نمایش پاشایی نبود!
در اینجا باید اشاره کرد که صحبتهای اشاره شده از معیدفر مبنی بر اینکه حاضران در سوگواریهای مربوط به درگذشت پاشایی با اطمینان از عدم برخورد و به دلیل به وجود آمدن فرصت! تجمع کردند صحبتهای درستی نیستند.
زیرا اولاً از این فرصتها بصورت روزانه در دسترس جوانان ایرانی هست. فرصتهایی اعم از دیدارهای فوتبال و حضور در استادیومها، اعیاد و مراسم مذهبی و ملی، درگذشت کسانی با وجهه هنری و فرهنگی و سینمایی و غیره.
اما مغالطه آنجاست که متأسفانه از صحبتهای آقای معیدفر این احساس به ذهن خطور میکند که منظور ایشان «معترض بودن جمعیت حاضر در تشییع مرحوم پاشایی» است.
کلیدواژه نادرستی که شوربختانه پیش از این نیز به کرّات در متوجهین اصلاحطلب درگذشت مرحوم پاشایی مورد اشاره قرار گرفته است.
شخص مذکور همچنین در حالی در صحبتهای خود مدعی سیاسی نبودن اغتشاشات خیابانی سال 88 و «یک سبک جدید زندگی»! بودن آنهاست که اولاً سیاسی بودن آن اغتشاشات (با شاهد مثال شعارهای سر داده شده در آن) بر هیچ عقل سالم و حتی سطحینگری پوشیده نیست و ثانیاً هر رفتار سبکسرانه و قانونشکنانهای را نمیتوان یک سبک جدید زندگی نامید.
همچنین باید تأکید کرد مقوله «احساس تخلیه کامل» نیز که متأسفانه توسط برخی چهرههای دانشگاهی ترویج میشود؛ خواسته، احساس و رفتاری مربوط به حیوانات است نه انسانها زیرا انسان موجودی است که منطقاً باید رفتارهای خود را در چارچوب اعتقادات، اخلاق و قانون کنترل کند.
گفتنیست، معیدفر چندی قبل و در اوان روزهای درگذشت مرحوم پاشایی نیز طی یادداشتی در روزنامه آرمان نوشته بود:
«پاشایی در سن 30 سالگی فوت کرد و جوانان دهه شصتی خودشان را در پاشایی میبینند کسی که به آرزوها و خواستههایش نرسید. هرجا آمدند خود را تخلیه کند و ناراحتیهایش را بیان کنند به نوعی با او آنها مدارا نشد...مرتضی پاشایی با مرگ خود صدای درونی جوانان دهه شصتی را برانگیخته است»!
«این جمعیت، جمعیتی است که هر چیزی را برای بروز دادن خود بهانه میکند و فوت پاشایی، جوان بودن و بیماری او و اطمینان از اینکه برخوردی با تجمع صورت نخواهد گرفت این فرصتها را برای افراد فراهم کرد»
به گزارش اعتماد، او گفته است: «حتی انتخابات سال ٨٨ هم آنقدر که همه فکر میکردند سیاسی نبود. طرفداری از کاندیداها فرصتی برای ابراز وجود افراد فراهم کرده و آنچه بیشتر دیده میشد یک سبک زندگی جدید بود و نسلی که میخواست دیده شود اما رسانهای نداشت»
*درگذشت مرحوم مرتضی پاشایی به دلیل اینکه طی آن تجمعات سوگوارانه برگزار شد؛ به شدت مورد علاقه یک جریان سیاسی خاص قرار گرفت که گویا علاقه وافری به «تجمع» نشان میدهند.
کار تا آنجا بالا گرفته است که حتی یکی دیگر از سخنرانان دعوت شده در کنار معیدفر از این گفته است که سوگواران درگذشت پاشایی به دلیل «نبود جامعه مدنی»! تجمع کرده بودند و حمیدرضا جلاییپور نیز در مصاحبهای با اشاره به همین سوگواری تصریح کرده است: «متأسفانه تندروها نه از انتخابات ٩٢ درس گرفتند نه حتی از دهها هزار تشییع کننده جوان مرحوم پاشایی»!
چندی قبل هم روزنامه شرق به نقل از یک نفر که او را جامعهشناس معرفی کرد، از این نوشت که اساساً نمایش، نمایش پاشایی نبود!
در اینجا باید اشاره کرد که صحبتهای اشاره شده از معیدفر مبنی بر اینکه حاضران در سوگواریهای مربوط به درگذشت پاشایی با اطمینان از عدم برخورد و به دلیل به وجود آمدن فرصت! تجمع کردند صحبتهای درستی نیستند.
زیرا اولاً از این فرصتها بصورت روزانه در دسترس جوانان ایرانی هست. فرصتهایی اعم از دیدارهای فوتبال و حضور در استادیومها، اعیاد و مراسم مذهبی و ملی، درگذشت کسانی با وجهه هنری و فرهنگی و سینمایی و غیره.
اما مغالطه آنجاست که متأسفانه از صحبتهای آقای معیدفر این احساس به ذهن خطور میکند که منظور ایشان «معترض بودن جمعیت حاضر در تشییع مرحوم پاشایی» است.
کلیدواژه نادرستی که شوربختانه پیش از این نیز به کرّات در متوجهین اصلاحطلب درگذشت مرحوم پاشایی مورد اشاره قرار گرفته است.
شخص مذکور همچنین در حالی در صحبتهای خود مدعی سیاسی نبودن اغتشاشات خیابانی سال 88 و «یک سبک جدید زندگی»! بودن آنهاست که اولاً سیاسی بودن آن اغتشاشات (با شاهد مثال شعارهای سر داده شده در آن) بر هیچ عقل سالم و حتی سطحینگری پوشیده نیست و ثانیاً هر رفتار سبکسرانه و قانونشکنانهای را نمیتوان یک سبک جدید زندگی نامید.
همچنین باید تأکید کرد مقوله «احساس تخلیه کامل» نیز که متأسفانه توسط برخی چهرههای دانشگاهی ترویج میشود؛ خواسته، احساس و رفتاری مربوط به حیوانات است نه انسانها زیرا انسان موجودی است که منطقاً باید رفتارهای خود را در چارچوب اعتقادات، اخلاق و قانون کنترل کند.
گفتنیست، معیدفر چندی قبل و در اوان روزهای درگذشت مرحوم پاشایی نیز طی یادداشتی در روزنامه آرمان نوشته بود:
«پاشایی در سن 30 سالگی فوت کرد و جوانان دهه شصتی خودشان را در پاشایی میبینند کسی که به آرزوها و خواستههایش نرسید. هرجا آمدند خود را تخلیه کند و ناراحتیهایش را بیان کنند به نوعی با او آنها مدارا نشد...مرتضی پاشایی با مرگ خود صدای درونی جوانان دهه شصتی را برانگیخته است»!