گروه مطالبه صراط: مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران صداوسیما در سال 83 فرمودند: زندگی تجملاتی نباید بههیچوجه ترویج شود؛ بلکه باید تخریب شود و نقطهی منفی بهحساب بیاید. چرا بیخود تجملگرایی رواج پیدا کند؟ اگر یک نفر دلش میخواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج کنیم؟ توجه کنید که ما به فقیر باید عزتنفس و حس مناعت بدهیم و به غنی باید کمک به فقیر را بیاموزیم. بههرحال در کل زندگی جامعه، باید از زندگی اشرافی و تجملاتی الگوسازی نکنیم.
ایشان تاکید کردند: همهی برنامههای ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممکن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثلاً از یک طرف دربارهی عدالت اجتماعی برنامهی خیلی خوبی تولید میکنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامهی دیگر، عملاً عدالت اجتماعی را نقض میکنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلی برنامهها یکی باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقولهی عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته میشود که غالباً خانههای مورد استفادهی شخصیتهای این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعاً وضع زندگی مردم ما اینطوری است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانههایی زندگی میکنند!؟ این کار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی که از سیما پخش میشد، هرچند کیفیت آنها مثل سریالهای الان نبود - عقبتر بود - لیکن فضای زندگی در آنها، متواضعانه و در یک خانهی معمولی بود؛ آنطوری خوب است. زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی کرد. فضای تبلیغی صدا و سیما اینطوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذکر میدهند و مطالبی میگویند. تبلیغات رسانهیی و گاهی تبلیغهای خیلی پُررنگ که مردم را به طرف مصرفگرایی سوق میدهد، با برنامهیی که فرضاً شما ساختهاید تا مصرفگرایی را تقبیح کنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.
آب روشن: بخشی از وام ها صرف کالاهای لوکسی میشود که رسانه ملی ضرورت آن را ترویج میکند
مصطفی آب روشن عضو انجمن جامعه شناسی ایران در گفتگو با صراط با اشاره به اینکه رسانه ها، تار و پود نمادین زندگی اجتماعی ما را تشکیل می دهند، تاثیر رسانه ملی بر مخاطبان و درک و پذیرش الگوهای رفتاری از این رسانه، واقعیتی انکار ناپذیر عنوان کرد و افزود: امروزه نقش رسانه ها در دستکاری واقعیت و ایجاد "فرهنگ مجازی" بر کسی پوشیده نیست انچه که در فیلم و سریال های رسانه ملی به نمایش گذاشته می شود حاکی از مادی شدن روابط بین آدم هاست که نه تنها می تواند انعکاسی از تعاملات اجتماعی باشد بلکه بر ارتباطات اجتماعی نیز اثر می گذارد.
وی با تاکید بر اینکه سریال های تلویزیونی بطور ناخواسته نیازهای کاذبی را در قالب ضرورت زندگی در افکار عمومی تئوریزه می کند اضافه کرد: ایجاد نیاز کاذب یعنی، اصلی کردن كالاهاي غيرضروري و لوكس و جلوه دادن آنها به عنوان كالاهاي بسيار مهم، ضروري، زيبا و مفيد براي زندگي به عنوان دیگر و ايجاد تمايل شديد در مخاطبان به طوری که فرد تصور کند اگر به این نیاز پاسخ ندهد، زندگی یا پیشرفتش به خطر افتاده است.
وی با اشاره به فرمایشات رهبر انقلاب و با بیان اینکه برنامه های رسانه ملی بیانگر واقعیت جامعه ما نیست عنوان کرد: برنامه های رسانه ملی انعکاس سبک زندگی طبقات متوسط به بالای جامعه اند که این انعکاس موجب افزایش دامنه زندگی اقساطی در جامعه دامن می شود، زیرا بخشی از وام های طبقه ی متوسط صرف کالاهای لوکسی می شود که رسانه ها ضرورت آن را ترویج می کنند.
اب روشن در ادامه افزود: امروزه نه تنها الگوها و ذائقه های مصرف از طريق تبليغات رسانه اي تکوین مي یابد، بلکه عرصه رسانه و بطور خاص رسانه ملی، با قرار دادن افراد در فضای «آکواریومی» و «گلخانهای» سبک نوینی از زندگی را کانالیزه می کنند. سریال های رسانه ملی نه تنها باورهای قالبی جامعه را به تایید مجدد رسانیده و دائما" بازتولید می کنند.بلکه در این گفتمانِ پنهان، به ارزش گذاری شیوه ای از زندگی می پردازد که ویژگیهایش بسیار فراتر از متوسط سبک زندگی افراد جامعه است.
وی با انتقاد به اینکه سریال های تلویزیونی بجای ساده زیستی، مصرف گرایی را ترویج می کند ادامه داد: تصاویر سریال ها سرشار از اجناس و کالاهایی است که نه تنها ارزش مصرفی ندارند بلکه بیشتر ارزش نمادین دارند که به قصد ایجاد هویت سازی طبقاتی نمایش داده می شوند که به علت بازنمایی های مکرر، داشتن آن کالا برای بییننده ضروری تلقی می گردد. وجود خانه های بزرگ، اشرافی و مجهز با مبلمان های گران قیمت و دیگر کالاهای لوکس تزئینی در فضای پذیرایی خانه و همچنین استفاده از اتومبیل های وارداتی وسوسه انگیز و نمایش آن در نمای نزدیک، چیزی جز عادی سازی الگوهای زندگی مصرفی و نمایش هویت برتر نیست.
وی در ادامه افزود: آنچه در سریال های تلویزیونی بخوبی قابل درک است، پارادوکسی است که میان ژانرهای ارزشی و تصاویر بازنمایی شده وجود دارد که این تناقض بنحو بارزی به چشم می آید. به عبارتی قالب های نمادین و نمایشی در سریال ها نه تنها باگفتمان ارزشی سریال ها هماهنگ نیستند بلکه اشکارا آن را نقض می کند بطور مثال با تحلیل محتوا در سریال های تلویزیونی پی می برید که سازندگان فیلم قصد دارند یک امر مقدس و معنوی را برای مخاطب به نمایش بگذارند در حالیکه بیننده به جای اینکه به ماهیت فیلم توجه کند، بطور ناخواسته ای شیفته دکوراسیون و مبلمان مجموعه می شود، در واقع در می یابیم که حواس مخاطب بجای تمرکز بر متن فیلم، به پیام های ضمنی آن متمرکز می شود.
ایشان تاکید کردند: همهی برنامههای ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممکن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثلاً از یک طرف دربارهی عدالت اجتماعی برنامهی خیلی خوبی تولید میکنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامهی دیگر، عملاً عدالت اجتماعی را نقض میکنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلی برنامهها یکی باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقولهی عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته میشود که غالباً خانههای مورد استفادهی شخصیتهای این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعاً وضع زندگی مردم ما اینطوری است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانههایی زندگی میکنند!؟ این کار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی که از سیما پخش میشد، هرچند کیفیت آنها مثل سریالهای الان نبود - عقبتر بود - لیکن فضای زندگی در آنها، متواضعانه و در یک خانهی معمولی بود؛ آنطوری خوب است. زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی کرد. فضای تبلیغی صدا و سیما اینطوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذکر میدهند و مطالبی میگویند. تبلیغات رسانهیی و گاهی تبلیغهای خیلی پُررنگ که مردم را به طرف مصرفگرایی سوق میدهد، با برنامهیی که فرضاً شما ساختهاید تا مصرفگرایی را تقبیح کنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.
آب روشن: بخشی از وام ها صرف کالاهای لوکسی میشود که رسانه ملی ضرورت آن را ترویج میکند
مصطفی آب روشن عضو انجمن جامعه شناسی ایران در گفتگو با صراط با اشاره به اینکه رسانه ها، تار و پود نمادین زندگی اجتماعی ما را تشکیل می دهند، تاثیر رسانه ملی بر مخاطبان و درک و پذیرش الگوهای رفتاری از این رسانه، واقعیتی انکار ناپذیر عنوان کرد و افزود: امروزه نقش رسانه ها در دستکاری واقعیت و ایجاد "فرهنگ مجازی" بر کسی پوشیده نیست انچه که در فیلم و سریال های رسانه ملی به نمایش گذاشته می شود حاکی از مادی شدن روابط بین آدم هاست که نه تنها می تواند انعکاسی از تعاملات اجتماعی باشد بلکه بر ارتباطات اجتماعی نیز اثر می گذارد.
وی با تاکید بر اینکه سریال های تلویزیونی بطور ناخواسته نیازهای کاذبی را در قالب ضرورت زندگی در افکار عمومی تئوریزه می کند اضافه کرد: ایجاد نیاز کاذب یعنی، اصلی کردن كالاهاي غيرضروري و لوكس و جلوه دادن آنها به عنوان كالاهاي بسيار مهم، ضروري، زيبا و مفيد براي زندگي به عنوان دیگر و ايجاد تمايل شديد در مخاطبان به طوری که فرد تصور کند اگر به این نیاز پاسخ ندهد، زندگی یا پیشرفتش به خطر افتاده است.
وی با اشاره به فرمایشات رهبر انقلاب و با بیان اینکه برنامه های رسانه ملی بیانگر واقعیت جامعه ما نیست عنوان کرد: برنامه های رسانه ملی انعکاس سبک زندگی طبقات متوسط به بالای جامعه اند که این انعکاس موجب افزایش دامنه زندگی اقساطی در جامعه دامن می شود، زیرا بخشی از وام های طبقه ی متوسط صرف کالاهای لوکسی می شود که رسانه ها ضرورت آن را ترویج می کنند.
اب روشن در ادامه افزود: امروزه نه تنها الگوها و ذائقه های مصرف از طريق تبليغات رسانه اي تکوین مي یابد، بلکه عرصه رسانه و بطور خاص رسانه ملی، با قرار دادن افراد در فضای «آکواریومی» و «گلخانهای» سبک نوینی از زندگی را کانالیزه می کنند. سریال های رسانه ملی نه تنها باورهای قالبی جامعه را به تایید مجدد رسانیده و دائما" بازتولید می کنند.بلکه در این گفتمانِ پنهان، به ارزش گذاری شیوه ای از زندگی می پردازد که ویژگیهایش بسیار فراتر از متوسط سبک زندگی افراد جامعه است.
وی با انتقاد به اینکه سریال های تلویزیونی بجای ساده زیستی، مصرف گرایی را ترویج می کند ادامه داد: تصاویر سریال ها سرشار از اجناس و کالاهایی است که نه تنها ارزش مصرفی ندارند بلکه بیشتر ارزش نمادین دارند که به قصد ایجاد هویت سازی طبقاتی نمایش داده می شوند که به علت بازنمایی های مکرر، داشتن آن کالا برای بییننده ضروری تلقی می گردد. وجود خانه های بزرگ، اشرافی و مجهز با مبلمان های گران قیمت و دیگر کالاهای لوکس تزئینی در فضای پذیرایی خانه و همچنین استفاده از اتومبیل های وارداتی وسوسه انگیز و نمایش آن در نمای نزدیک، چیزی جز عادی سازی الگوهای زندگی مصرفی و نمایش هویت برتر نیست.
وی در ادامه افزود: آنچه در سریال های تلویزیونی بخوبی قابل درک است، پارادوکسی است که میان ژانرهای ارزشی و تصاویر بازنمایی شده وجود دارد که این تناقض بنحو بارزی به چشم می آید. به عبارتی قالب های نمادین و نمایشی در سریال ها نه تنها باگفتمان ارزشی سریال ها هماهنگ نیستند بلکه اشکارا آن را نقض می کند بطور مثال با تحلیل محتوا در سریال های تلویزیونی پی می برید که سازندگان فیلم قصد دارند یک امر مقدس و معنوی را برای مخاطب به نمایش بگذارند در حالیکه بیننده به جای اینکه به ماهیت فیلم توجه کند، بطور ناخواسته ای شیفته دکوراسیون و مبلمان مجموعه می شود، در واقع در می یابیم که حواس مخاطب بجای تمرکز بر متن فیلم، به پیام های ضمنی آن متمرکز می شود.