صراط: چندی پیش همایش تقدیر از معلمان پرورشی دهه 60 به عنوان بخشی از تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در مشهد برگزار شد.
در این مراسم وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی سخنرانی کرد که متن کامل این سخنان در زیر میآید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی جلسۀ شیرینی است برای من وزیارت چهره های نورانی بزرگوارانی که بدون هیچ اغراقی وبدون هیچ تعارفی به یک معنا حق حیات بر گردن نسل ما دارید توفیق بزرگی است برای بنده وامثال بنده...
یکی دوهفته قبل که توفیق بود خدمت بعضی از بزرگواران بودیم به آقای صفرزاده [معلم پرورشی دوران تحصیل آقای جلیلی] عرض کردم شما قدتان بلندتر بود..[با حالت خنده] به خاطر اینکه ما خیلی کوچک که بودیم درخدمت بزرگواران بودیم ولی هر چه قدر هم ماقد بکشیم به آن ارتفاعی که شما به آن رسیدید، بعید میدانم که به این زودیها به آن برسیم. ممکن است شما بخاطر بزرگواریتان، تواضعتان، وآن اخلاصی که در نسل شما هست خیلی از کارهای بزرگی که کردید به چشم خودتان نیاید، ولی ما الآن که بعد از گذشت سالیان به آن فضا نگاه میکنیم در انواع واقسام چالشها وفتنهها وتوطئهها وجریاناتی که در آن دوره وجود داشت فکر میکنیم که اگر شماها نبودید با آن همه تلاشهای عجیب وغریبِ تبلیغاتی و سیاسی وفرهنگی که دشمنان وجریانات رقیب انقلاب اسلامی در جامعه میکردند چه بر سرِنسل انقلاب میآمد؟ این جا من فقط از این جهت حضور پیدا کردم که دو تا نکته را خدمت اساتید معظم خودم عرض کنم:
اولین نکته همان تشکر وقدردانی از زحماتی است که انشاءالله اجر واقعی را از خودِ حضرت باری تعالی خواهید گرفت وگرفتهاید، نکته دوم یک خواهش عاجزانه از سمت یک شاگرد است.
تجربۀ زیستۀ جامعه ایرانی در50 سال اخیر از بدو نهضت حضرت امام تا به امروز یک تجربۀ بینظیر در تاریخ جهان است. یکی از غنیترین تجربیات انسانی در جوامع بشری است. ما شاید حجاب مجاورت ومعاصرت، بر چشمهایمان باشد وقدر و قیمت این تجربه را ندانیم ولی مطمئناً نسلهای آینده محتاج و نیازمند ثبت این تجربۀ عظیم هستند.
[برای تقریب به ذهن عرض میکنم] مگر شما میتوانید امروز [در عرصه نظامی] در برابر قدرتهای عظیم نظامی دنیا عرض اندام کنید، برای مقابله با توطئههای احتمالی آنها طراحی کنید، برنامهریزی کنید، نیروسازی کنید، بدون اینکه به تجربهی عظیم دفاع مقدس توجه کنید؟ آیا این متصور هست که سپاه ما، ارتش ما، بسیج ما بگویند که ما میخواهیم کیلومتر کشور را صفر کنیم؟، کیلومتر نیروهای نظامی را صفر کنیم؟ هیچ کاری نداشته باشیم که آن الگوها وعبرتها، تجربیات عظیم دفاع مقدس چه بوده است؟! هیچ تلاشی برای ثبت آنها وگردآوری آنها و برای جمعبندی آنها نکنیم و بعد مدعی باشیم که امروز میخواهیم در مقابل دشمنان در عرصۀ نظامی بایستیم؟ همین قضیه دقیقاً در عرصه فرهنگی هم هست. چه بسا بشود گفت به شکل مضاعف. مایک جنگ فرهنگی عظیم را در دهۀ60 از سر گذرانده ایم و با پیروزی حزب الله آن را به نتیجه رساندهایم و آن تلاش شما رزمندگان آن میادین جدی عرصۀ فرهنگ و فرهنگ عمومی بود. ما که بچه بودیم شما بیشتر یادتان است که داخل مدارس ما، داخل دبیرستانهای ما چه خبر بود، سال59 چه خبر بود، سال 60 چه خبر بود، در همین مشهد چه قدر گروهکها ازهمین مدارس یارگیری کردند. اگر نبود تلاش شما چه اتفاقی ممکن بود بیفتد، اگر سد نمیشد مجموعۀ تلاشهای رنگارنگ دشمنان گوناگونی که از کمونیست و التقاطی و انجمنحجتیه وغیره در همین مشهد فعالیت میکردند چه برسر انقلاب میآمد، لحظه لحظه آن تلاش، آن جهاد، آن میدان ارزش به خاطرسپردن، ارزش نقل کردن، ارزش تبدیل شدن به آثار تحلیلی، آثارآکادمیک، آثار دراماتیک، وآثار رسانه ای را دارد.
بنده اینجا فارغ از مسئولیتهای دیگر به عنوان مسئول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در خدمت عزیزان هستم که یک NGO فرهنگی است و از 7الی 8 سال پیش، دارد تلاش میکند بخصوص فعالیتهای فرهنگیِ بچه مسلمانها را در دهۀ50 و60 جمعآوری کند با همان مبنایی که عرض کردم که یکی از درخشانترین گنجینههای معنویِ ما درآن دوره است.
اخیراً یک بخشی از این تلاشها درغالب ویژهنامهای[شمارهی 59 ماهنامه راه] که خدمت عزیزان داده شده در این بسته هایی که خدمتتان است منتشر شده، من خواهشم این است که این را یک تورقی بکنید، این یک رشحهای و یک پرتوی از مجموعۀ کارهای عظیمی است که روی زمین مانده است.
در حوزۀ معلمان امورپرورشی، ما در تبریز، در کاشان، در خرمآباد و درمشهد که شعبههای دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی هستند و در تهران، دوستانمان تلاش کردند که با عزیزانمان وارد گفتگو شوند وخاطرات ایشان را ثبت کنند.
سه خروجی ما برای این خاطرات داریم، یک خروجی خروجی رسانهای است. مانند همینها [مصاحبهها] را ما چاپ میکنیم، داخل سایتها منتشر میکنیم [و میبینیم که] جذابیت دارد وکلی بازتابهای مثبت میگیریم. نسل جدید کسی که متولد مثلاً سال70 است وقتیکه اینها را میخواند هم انگیزه میگیرد، هم الهام میگیرد، هم انرژی میگیرد که چگونه در آن شرایط با کمترین امکانات، از صفر چگونه شما امکانات میساختید و با همان امکانات محدود دهۀ60چگونه آن همه نیروسازی میکردید، آن همه فضاسازی میکردید و مقابل انواع واقسام امواج توطئهها میایستادید، خروجی رسانهای.
دومی، خروجی آکادمیک و دانشگاهی است. بعضی از دوستان ما در دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی دارند روی اینها، کارهای جدی علمی میکنند و به اصطلاح از روش تحقیق کیفی و یا بطور مشخص روش دادهبنیاد وروش گرنددتئوری به نتایج بسیار درخشانی رسیدهاند، [برای نمونه یکی از دوستانی] که الآن در جمع حاضر هستند و مسئولیت بخشی از برگزاری این کار رابه عهده دارند، یک مقالهای ایشان نوشته بود، من این را دادم به یکی از فارغالتحصیلان کمبریج که تازه آمده بود ایران و استاد دانشگاه تهران شده بود. گفتم این مقاله را شما ببین، خیلی نگذشته بود ایشان با من تماس گرفت وگفت این بلافاصله باید ترجمه بشود. گفت من که تازه دارم از آن طرف میآیم - خودش هم بزرگ شده آمریکا است، ایرانی الاصل است ولی بزرگ شدۀ آمریکا است- گفت من میدانم که جهان تشنۀ این است که ایران چیست؟ آن تصویری که از ایران و انقلاب اسلامی ونیروهای انقلاب داده شده آنقدر کلیشهای شده وآن قدر تکرار شده که کمکم دارد رنگ میبازد وجهان دارد آماده میشود که تصویر واقعیتری از انقلاب و نیروهایش داشته باشد. این دست کارها مطمئن باشید مورد توجه حتی نخبگان علمی غربی قرار خواهد گرفت. یک گروه سرودی است در خرمآباد لرستان که دوستان ما یک کتاب مفصلی راجع به آن کار کردند که بزودی منتشر میشود، آن را باز یکی دیگراز دوستان ما، بررسی علمی روی آن کرده بود راجع به روشهای تربیتی در دهۀ60 مبتنی بر گروههای سرود، اینها حرفهای تازه و نویی هست که ما برای حتی برای تحول علوم انسانی در داخل کشور خودمان داریم. در حوزۀ جامعهشناسی و در حوزه علومتربیتی، درحوزۀ مدیریت فرهنگی در حوزۀ ارتباطات و مجموعۀ علوم اجتماعی وانسانی ما نیازمند این هستیم که تجربۀ زیستۀ جامعه خودمان را دو مرتبه مرور کنیم و اینها را در غالب گزارههای علمی هم برای نخبگان جامعه خودمان هم برای فضای جهانی قابل الگوبرداری بکنیم.
سومین خروجی، خروجی دراماتیک است، خروجی هنری است. در دل خاطرات شما دهها بلکه صدها هزار خاطره که قابلیتهای دراماتیک بسیاربالایی دارند وجود دارد. در وهلۀ اول این کمک به شماها نیست که بگوییم شما خاطراتتان را بدهید بگوییم ما میخواهیم شما را ماندگار کنیم، فیلم از آن بسازیم، مستند بسازیم، نمایشنامه کنیم و.... بلکه این در وهلۀ اول کمک به سینمای کشور است، کمک به حوزۀ رسانۀ کشور است، کمک به حوزۀ هنر کشور است. بنده که یک بخش عمدۀ کارم در این7 الی 8 سال حوزۀ سینما بوده [معتقدم] هنرما، سینمای ما امروز از فقر مضمون رنج میبرند. بعضی از این اراجیفی که حتی صدا وسیمای خودمان دارد پخش میکند محصول چیست؟ محصولِ تخیلات انتزاعی فلان نویسنده است که گوشۀ اتاقش نشسته است وروی مخش فشار میآورد که داستان بسازد. آقا برای جامعهای که این همه ماجرای عمیق وعظیم را از سر گذرانده است اصلاً تو نیازی نداری که تخیل کنی، این جامعه از تخیل تو خیلی جلوتر است. چرا هنر ما به بنبست رسیده؟ چرا به خصوص هنر روشنفکری ما به بنبست رسیده؟ چون روشنفکر ما اصلاً با ماجرای جامعه خودش در گیر نبوده است، بعد میخواهد برای مردمی که انقلاب اسلامی را از سر گذراندهاند، دفاع مقدس را از سر گذراندهاند و فتنههای عظیم سال 57 تا60 را از سر گذراندهاند، میخواهد قصه تعریف کند. تو نمیتوانی برای این ملت قصه تعریف کنی، این ملت قصههایی را زیسته، واقعیتی را تجربه کرده که آن واقعیت از تخیل تو خیلی جلوتر است.
من مثال میزدم میگفتم آقا اگر بگویند فلان نویسنده یک کتابی نوشته است، فکر کنیم اصلاً عبدالحسین برونسی مثلاً اوستا عبدالحسین برونسی اصلاً وجود خارجی نداشته است، یک شخصیت تخیلی باشد. یک نویسندهای نشسته باشد و زندگی یک بچه بنا را نوشته باشد، بچه روستایی که بعد میآید عمله بنایی میشود و بعد میشود فرماندۀ لشکر، اگر یک چنین کتابی به دست ما میرسید میگفتیم عجب کتاب درخشانی، عجب داستانپردازی، عجب تخیلی، عجب شخصیتپردازیای، یک بچه بنا را تبدیل میکند به یک فرمانده لشکر و شما باور میکنید، من میخواهم بگویم از این شخصیتهای خلاقه در انقلاب ما کم نیستند، یکی دوتا صد تا نیستند، این ها کسانی هستند که شما باآنها زندگی کردید. بعضیهایشان را شما پروراندید. بسیاری از شهدا دستپروردههای خود شما هستند. آنها میوه هستند، شما درخت هستید. اینها را باید بازگو کرد. این همه ماجراهایی که شما داشتید.
همان طور که گفتم هم خروجی رسانهای دارد، هم خروجی دانشگاهی وآکادمیک دارد، وهم خروجی دراماتیک دارد. یعنی از دل اینها ما کلی میتوانیم سوژه بدست بیاوریم، سوژههای دراماتیک بیرون بیاوریم برای اینکه سینماهایمان را نجات دهیم. برای اینکه تلویزیونمان را نجات دهیم، سریالهای جذاب بسازیم، خاطرات هر کدام از شما یک سریال است، الآن هم که بسیاری از بزرگواران در سنین بازنشستگی هستند،- یک جایی در جمع برخی از معلمان پرورشی، من این کلمه بازنشسته را به کار بردم، یکی از عزیزان فرمودند که بازنشستگی چیست «بازایستادگی»، گفتم که شماها نسلی هستید که واقعاً این حرف در موردتان صدق میکند.- الآن که در سن بازایستادگی هستید یک عده از جوانهای نسلهای بعدی آمدهاند، دارند پیش شما خواهش میکنند میگویند ما در خدمت شما هستیم به هر طریقی که مناسب میدانید. حال دارید، وقت دارید بنششینید بنویسید، حالش را ندارید مصاحبه کنید، رادیویی- تلویزیونی بچهها میآیند مصاحبه میکنند. ولی دریغ نکنید و محروم نکنید. گاهی اوقات من بعضی از بچهها را میبینم که پدرهایشان معلم پرورشی بوده، حتی خاطراتِ...، یعنی پدرهایشان آن قدر تواضع داشته واخلاص داشته که حتی این خاطرات را به بچهاش هم منتقل نکرده است، این دیگر خیلی دریغ است. ما نمیگوییم اغراق کنید، مبالغه کنید، عرضم به حضورشما، چیزهایی را که نبوده بگویید ولی همان چیزی را که بوده بیان کنید. به اندازهی «بود» باید «نمود». عذرخواهی میکنم زیاد صحبت کردم و وقتتان را گرفتم. من فقط من باب عرض تشکر و تقدیرخدمت بزرگواران رسیدم و عرض همین خواهش، امیدوارم حالا به هر صورتیکه مناسب دانستید، با هر ساز وکاری که خودتان تدبیر کردید، ما هم در دفتر جبهۀ مطالعات فرهنگی انشاءالله در خدمت شما بزرگواران خواهیم بود با همان اهدافی که عرض کردم و خروجیهایی که عرض کردم. امیدوارهستم که فرزندان خودتان را کمک بکنید و یاری کنید که انشاءالله این حرکت مبارکی که برای ایجاد یک موج جدیدی در فضای فرهنگی کشور به نظرم بسیار مؤثر خواهد بود، به طور مناسب شکل بگیرد وما را ازدعای خیرتان محروم نکنید.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
در این مراسم وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی سخنرانی کرد که متن کامل این سخنان در زیر میآید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی جلسۀ شیرینی است برای من وزیارت چهره های نورانی بزرگوارانی که بدون هیچ اغراقی وبدون هیچ تعارفی به یک معنا حق حیات بر گردن نسل ما دارید توفیق بزرگی است برای بنده وامثال بنده...
یکی دوهفته قبل که توفیق بود خدمت بعضی از بزرگواران بودیم به آقای صفرزاده [معلم پرورشی دوران تحصیل آقای جلیلی] عرض کردم شما قدتان بلندتر بود..[با حالت خنده] به خاطر اینکه ما خیلی کوچک که بودیم درخدمت بزرگواران بودیم ولی هر چه قدر هم ماقد بکشیم به آن ارتفاعی که شما به آن رسیدید، بعید میدانم که به این زودیها به آن برسیم. ممکن است شما بخاطر بزرگواریتان، تواضعتان، وآن اخلاصی که در نسل شما هست خیلی از کارهای بزرگی که کردید به چشم خودتان نیاید، ولی ما الآن که بعد از گذشت سالیان به آن فضا نگاه میکنیم در انواع واقسام چالشها وفتنهها وتوطئهها وجریاناتی که در آن دوره وجود داشت فکر میکنیم که اگر شماها نبودید با آن همه تلاشهای عجیب وغریبِ تبلیغاتی و سیاسی وفرهنگی که دشمنان وجریانات رقیب انقلاب اسلامی در جامعه میکردند چه بر سرِنسل انقلاب میآمد؟ این جا من فقط از این جهت حضور پیدا کردم که دو تا نکته را خدمت اساتید معظم خودم عرض کنم:
اولین نکته همان تشکر وقدردانی از زحماتی است که انشاءالله اجر واقعی را از خودِ حضرت باری تعالی خواهید گرفت وگرفتهاید، نکته دوم یک خواهش عاجزانه از سمت یک شاگرد است.
تجربۀ زیستۀ جامعه ایرانی در50 سال اخیر از بدو نهضت حضرت امام تا به امروز یک تجربۀ بینظیر در تاریخ جهان است. یکی از غنیترین تجربیات انسانی در جوامع بشری است. ما شاید حجاب مجاورت ومعاصرت، بر چشمهایمان باشد وقدر و قیمت این تجربه را ندانیم ولی مطمئناً نسلهای آینده محتاج و نیازمند ثبت این تجربۀ عظیم هستند.
[برای تقریب به ذهن عرض میکنم] مگر شما میتوانید امروز [در عرصه نظامی] در برابر قدرتهای عظیم نظامی دنیا عرض اندام کنید، برای مقابله با توطئههای احتمالی آنها طراحی کنید، برنامهریزی کنید، نیروسازی کنید، بدون اینکه به تجربهی عظیم دفاع مقدس توجه کنید؟ آیا این متصور هست که سپاه ما، ارتش ما، بسیج ما بگویند که ما میخواهیم کیلومتر کشور را صفر کنیم؟، کیلومتر نیروهای نظامی را صفر کنیم؟ هیچ کاری نداشته باشیم که آن الگوها وعبرتها، تجربیات عظیم دفاع مقدس چه بوده است؟! هیچ تلاشی برای ثبت آنها وگردآوری آنها و برای جمعبندی آنها نکنیم و بعد مدعی باشیم که امروز میخواهیم در مقابل دشمنان در عرصۀ نظامی بایستیم؟ همین قضیه دقیقاً در عرصه فرهنگی هم هست. چه بسا بشود گفت به شکل مضاعف. مایک جنگ فرهنگی عظیم را در دهۀ60 از سر گذرانده ایم و با پیروزی حزب الله آن را به نتیجه رساندهایم و آن تلاش شما رزمندگان آن میادین جدی عرصۀ فرهنگ و فرهنگ عمومی بود. ما که بچه بودیم شما بیشتر یادتان است که داخل مدارس ما، داخل دبیرستانهای ما چه خبر بود، سال59 چه خبر بود، سال 60 چه خبر بود، در همین مشهد چه قدر گروهکها ازهمین مدارس یارگیری کردند. اگر نبود تلاش شما چه اتفاقی ممکن بود بیفتد، اگر سد نمیشد مجموعۀ تلاشهای رنگارنگ دشمنان گوناگونی که از کمونیست و التقاطی و انجمنحجتیه وغیره در همین مشهد فعالیت میکردند چه برسر انقلاب میآمد، لحظه لحظه آن تلاش، آن جهاد، آن میدان ارزش به خاطرسپردن، ارزش نقل کردن، ارزش تبدیل شدن به آثار تحلیلی، آثارآکادمیک، آثار دراماتیک، وآثار رسانه ای را دارد.
بنده اینجا فارغ از مسئولیتهای دیگر به عنوان مسئول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در خدمت عزیزان هستم که یک NGO فرهنگی است و از 7الی 8 سال پیش، دارد تلاش میکند بخصوص فعالیتهای فرهنگیِ بچه مسلمانها را در دهۀ50 و60 جمعآوری کند با همان مبنایی که عرض کردم که یکی از درخشانترین گنجینههای معنویِ ما درآن دوره است.
اخیراً یک بخشی از این تلاشها درغالب ویژهنامهای[شمارهی 59 ماهنامه راه] که خدمت عزیزان داده شده در این بسته هایی که خدمتتان است منتشر شده، من خواهشم این است که این را یک تورقی بکنید، این یک رشحهای و یک پرتوی از مجموعۀ کارهای عظیمی است که روی زمین مانده است.
در حوزۀ معلمان امورپرورشی، ما در تبریز، در کاشان، در خرمآباد و درمشهد که شعبههای دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی هستند و در تهران، دوستانمان تلاش کردند که با عزیزانمان وارد گفتگو شوند وخاطرات ایشان را ثبت کنند.
سه خروجی ما برای این خاطرات داریم، یک خروجی خروجی رسانهای است. مانند همینها [مصاحبهها] را ما چاپ میکنیم، داخل سایتها منتشر میکنیم [و میبینیم که] جذابیت دارد وکلی بازتابهای مثبت میگیریم. نسل جدید کسی که متولد مثلاً سال70 است وقتیکه اینها را میخواند هم انگیزه میگیرد، هم الهام میگیرد، هم انرژی میگیرد که چگونه در آن شرایط با کمترین امکانات، از صفر چگونه شما امکانات میساختید و با همان امکانات محدود دهۀ60چگونه آن همه نیروسازی میکردید، آن همه فضاسازی میکردید و مقابل انواع واقسام امواج توطئهها میایستادید، خروجی رسانهای.
دومی، خروجی آکادمیک و دانشگاهی است. بعضی از دوستان ما در دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی دارند روی اینها، کارهای جدی علمی میکنند و به اصطلاح از روش تحقیق کیفی و یا بطور مشخص روش دادهبنیاد وروش گرنددتئوری به نتایج بسیار درخشانی رسیدهاند، [برای نمونه یکی از دوستانی] که الآن در جمع حاضر هستند و مسئولیت بخشی از برگزاری این کار رابه عهده دارند، یک مقالهای ایشان نوشته بود، من این را دادم به یکی از فارغالتحصیلان کمبریج که تازه آمده بود ایران و استاد دانشگاه تهران شده بود. گفتم این مقاله را شما ببین، خیلی نگذشته بود ایشان با من تماس گرفت وگفت این بلافاصله باید ترجمه بشود. گفت من که تازه دارم از آن طرف میآیم - خودش هم بزرگ شده آمریکا است، ایرانی الاصل است ولی بزرگ شدۀ آمریکا است- گفت من میدانم که جهان تشنۀ این است که ایران چیست؟ آن تصویری که از ایران و انقلاب اسلامی ونیروهای انقلاب داده شده آنقدر کلیشهای شده وآن قدر تکرار شده که کمکم دارد رنگ میبازد وجهان دارد آماده میشود که تصویر واقعیتری از انقلاب و نیروهایش داشته باشد. این دست کارها مطمئن باشید مورد توجه حتی نخبگان علمی غربی قرار خواهد گرفت. یک گروه سرودی است در خرمآباد لرستان که دوستان ما یک کتاب مفصلی راجع به آن کار کردند که بزودی منتشر میشود، آن را باز یکی دیگراز دوستان ما، بررسی علمی روی آن کرده بود راجع به روشهای تربیتی در دهۀ60 مبتنی بر گروههای سرود، اینها حرفهای تازه و نویی هست که ما برای حتی برای تحول علوم انسانی در داخل کشور خودمان داریم. در حوزۀ جامعهشناسی و در حوزه علومتربیتی، درحوزۀ مدیریت فرهنگی در حوزۀ ارتباطات و مجموعۀ علوم اجتماعی وانسانی ما نیازمند این هستیم که تجربۀ زیستۀ جامعه خودمان را دو مرتبه مرور کنیم و اینها را در غالب گزارههای علمی هم برای نخبگان جامعه خودمان هم برای فضای جهانی قابل الگوبرداری بکنیم.
سومین خروجی، خروجی دراماتیک است، خروجی هنری است. در دل خاطرات شما دهها بلکه صدها هزار خاطره که قابلیتهای دراماتیک بسیاربالایی دارند وجود دارد. در وهلۀ اول این کمک به شماها نیست که بگوییم شما خاطراتتان را بدهید بگوییم ما میخواهیم شما را ماندگار کنیم، فیلم از آن بسازیم، مستند بسازیم، نمایشنامه کنیم و.... بلکه این در وهلۀ اول کمک به سینمای کشور است، کمک به حوزۀ رسانۀ کشور است، کمک به حوزۀ هنر کشور است. بنده که یک بخش عمدۀ کارم در این7 الی 8 سال حوزۀ سینما بوده [معتقدم] هنرما، سینمای ما امروز از فقر مضمون رنج میبرند. بعضی از این اراجیفی که حتی صدا وسیمای خودمان دارد پخش میکند محصول چیست؟ محصولِ تخیلات انتزاعی فلان نویسنده است که گوشۀ اتاقش نشسته است وروی مخش فشار میآورد که داستان بسازد. آقا برای جامعهای که این همه ماجرای عمیق وعظیم را از سر گذرانده است اصلاً تو نیازی نداری که تخیل کنی، این جامعه از تخیل تو خیلی جلوتر است. چرا هنر ما به بنبست رسیده؟ چرا به خصوص هنر روشنفکری ما به بنبست رسیده؟ چون روشنفکر ما اصلاً با ماجرای جامعه خودش در گیر نبوده است، بعد میخواهد برای مردمی که انقلاب اسلامی را از سر گذراندهاند، دفاع مقدس را از سر گذراندهاند و فتنههای عظیم سال 57 تا60 را از سر گذراندهاند، میخواهد قصه تعریف کند. تو نمیتوانی برای این ملت قصه تعریف کنی، این ملت قصههایی را زیسته، واقعیتی را تجربه کرده که آن واقعیت از تخیل تو خیلی جلوتر است.
من مثال میزدم میگفتم آقا اگر بگویند فلان نویسنده یک کتابی نوشته است، فکر کنیم اصلاً عبدالحسین برونسی مثلاً اوستا عبدالحسین برونسی اصلاً وجود خارجی نداشته است، یک شخصیت تخیلی باشد. یک نویسندهای نشسته باشد و زندگی یک بچه بنا را نوشته باشد، بچه روستایی که بعد میآید عمله بنایی میشود و بعد میشود فرماندۀ لشکر، اگر یک چنین کتابی به دست ما میرسید میگفتیم عجب کتاب درخشانی، عجب داستانپردازی، عجب تخیلی، عجب شخصیتپردازیای، یک بچه بنا را تبدیل میکند به یک فرمانده لشکر و شما باور میکنید، من میخواهم بگویم از این شخصیتهای خلاقه در انقلاب ما کم نیستند، یکی دوتا صد تا نیستند، این ها کسانی هستند که شما باآنها زندگی کردید. بعضیهایشان را شما پروراندید. بسیاری از شهدا دستپروردههای خود شما هستند. آنها میوه هستند، شما درخت هستید. اینها را باید بازگو کرد. این همه ماجراهایی که شما داشتید.
همان طور که گفتم هم خروجی رسانهای دارد، هم خروجی دانشگاهی وآکادمیک دارد، وهم خروجی دراماتیک دارد. یعنی از دل اینها ما کلی میتوانیم سوژه بدست بیاوریم، سوژههای دراماتیک بیرون بیاوریم برای اینکه سینماهایمان را نجات دهیم. برای اینکه تلویزیونمان را نجات دهیم، سریالهای جذاب بسازیم، خاطرات هر کدام از شما یک سریال است، الآن هم که بسیاری از بزرگواران در سنین بازنشستگی هستند،- یک جایی در جمع برخی از معلمان پرورشی، من این کلمه بازنشسته را به کار بردم، یکی از عزیزان فرمودند که بازنشستگی چیست «بازایستادگی»، گفتم که شماها نسلی هستید که واقعاً این حرف در موردتان صدق میکند.- الآن که در سن بازایستادگی هستید یک عده از جوانهای نسلهای بعدی آمدهاند، دارند پیش شما خواهش میکنند میگویند ما در خدمت شما هستیم به هر طریقی که مناسب میدانید. حال دارید، وقت دارید بنششینید بنویسید، حالش را ندارید مصاحبه کنید، رادیویی- تلویزیونی بچهها میآیند مصاحبه میکنند. ولی دریغ نکنید و محروم نکنید. گاهی اوقات من بعضی از بچهها را میبینم که پدرهایشان معلم پرورشی بوده، حتی خاطراتِ...، یعنی پدرهایشان آن قدر تواضع داشته واخلاص داشته که حتی این خاطرات را به بچهاش هم منتقل نکرده است، این دیگر خیلی دریغ است. ما نمیگوییم اغراق کنید، مبالغه کنید، عرضم به حضورشما، چیزهایی را که نبوده بگویید ولی همان چیزی را که بوده بیان کنید. به اندازهی «بود» باید «نمود». عذرخواهی میکنم زیاد صحبت کردم و وقتتان را گرفتم. من فقط من باب عرض تشکر و تقدیرخدمت بزرگواران رسیدم و عرض همین خواهش، امیدوارم حالا به هر صورتیکه مناسب دانستید، با هر ساز وکاری که خودتان تدبیر کردید، ما هم در دفتر جبهۀ مطالعات فرهنگی انشاءالله در خدمت شما بزرگواران خواهیم بود با همان اهدافی که عرض کردم و خروجیهایی که عرض کردم. امیدوارهستم که فرزندان خودتان را کمک بکنید و یاری کنید که انشاءالله این حرکت مبارکی که برای ایجاد یک موج جدیدی در فضای فرهنگی کشور به نظرم بسیار مؤثر خواهد بود، به طور مناسب شکل بگیرد وما را ازدعای خیرتان محروم نکنید.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته