جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۹

یونسی سخنان عبدالله دوم را تأیید کرد!

سخنان یونسی در حالت خوشبینانه ناشی از اشتباهی سهوی است که البته هزینه‌های سنگین برای گفتمان انقلاب اسلامی در دنیای اسلام دارد و در حالت بدبینانه زمینه‌سازی برای آن چیزی است که سال‌ها دیکتاتورهای عربی و البته جریان‌های متنفذ اطلاعاتی و امنیتی غرب با ایجاد جریان‌هایی همانند داعش به دنبال آنند.
کد خبر : ۲۳۲۸۲۳
صراط: سال‌ها پیش و زمانی که ایالات متحده آمریکا سرمست از قدرت نظامی خود برای حمله به عراق به عنوان دومین مقصد فتح‌الفتوح در خاورمیانه پس از افغانستان آماده می‌شد، کمتر کسی فکر می‌کرد که شخم زدن منطقه خاورمیانه توسط نظامیان آمریکایی به چیزی منجر شود که امروز از آن به نام خاورمیانه جدید یاد می‌کنند.
 
خاورمیانه‌ای که نظم سنتی در آن بر هم خورده است و قدرت‌های قدیمی پس از بیداری اسلامی در منطقه شمال آفریقا بیش از پیش خود را در معرض فروپاشی می‌بینند که در نهایت کار به سرکشی گروهی مانند داعش‌کشیده است که به صغیر و کبیر مسلمان و مسیحی و ایزدی رحم نمی‌کند.
 
میان این همه آشوب تنها یک نکته است که بیش از همه خود را نشان می‌دهد و آن هم نقش ایران در ایجاد نظمی جدید بر پایه قدرت درونی کشورهای مسلمان در عراق، سوریه، لبنان و یمن است.
 
نقشی نه متکی به مسلح‌کردن تروریست‌های کودک‌کش بلکه متکی به اخلاص بسیج‌وار جوانانی است که با تمام قدرت در مقابل داعش به عنوان پروژه‌ای بر ساخته از کانون‌های متنفذ جنگ‌طلب از غرب ایستاده‌اند.
 
اما بدون شک این خیزش تاریخی ملت‌های خاورمیانه دشمنانی دارد که به دنبال تبدیل‌کردن آن به ثک جنگ فرقه‌ای و حتی قومیتی هستند. قدرت‌هایی که دستان آن‌ها تا مرفق در خون مسلمین آلوده است.
 
*وقتی دیکتاتوری‌ها به لرزه در می‌آیند
 
در روزهایی که ارتش آمریکا فرودگاه بغداد را محاصره کرده بودند، خیزشی در میان مردم عراق در حال آغاز شدن بود که به خوبی آینده این کشور را نشان می‌داد.
 
مردم عراق که سال‌ها از عزاداری و برگزاری مراسم سالانه خود محروم شده بودند، با چنان عظمتی در عزاداری اربعین حضور یافتند که همه دانستند که داستان حزب بعث و دیکتاتوری آن پایان یافته است، حتی اگر قدرت غالب با زور تفنگ هم در لباس شیعه‌ای همچون ایاد علاوی قصد برگرداندن آن را داشته باشد.
 
در این میان مدتی نگذاشته بود که صداهایی بلند شد که بوی فرقه‌گرایی از آن به خوبی استشمام شد. سخن از تشکیل بلوک موهومی بود که بیش‌تر از آن که ریشه در واقعیت داشته باشد به تضعیف دیکتاتوری‌های پادشاهی و شبه جمهوری‌گرایانه در منطقه باز می‌گشت و جالب است که هنوز هم همان‌ها مدافع وحشیان داعشی هستند.
 
سخنانی که شیعیان و نه هیچ کدام از مردم منطقه به دنبال آن نبوده و نیستند.
 
*ملک عبدالله دوم از چه سخن گفت
 
در طول چند سال گذشته با رشد و گسترش جنبش‌های مردمی حق‌طلبانه در منطقه واژگانی از سوی سران برخی کشورها ابداع شده است تا مسیر این جنبش‌ها را از مقابله با ظلم و ستم استعمار غرب به رهبر آمریکا به سمت منازعات فرقه‌ای و قومی تقلیل دهد که شاید آشکارترین آن استفاده از واژه هلال شیعی برای توصیف حرکت‌های مردمی در منطقه بود.
 
هلال شیعی هیچ‌گاه مقصد و معبود شیعیان در عرصه ژئوپلوتیک منطقه‌ای نبوده و نیست. این لغت اولین بار در پائیز 1383 توسط ملک عبدالله دوم پادشاه اردن ادعا شد که نتیجه اصلی جنگ در عراق شکل‌گیری یک «هلال شیعی» تحت سلطه ایران بوده است.
 
 چند ماه بعد، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در سفر به آمریکا از نگرانی دولت متبوعش در مورد آن چیزی که وی آن را تحویل عراق به ایران در نتیجه حمله آمریکا به این کشور نامید سخن‌ گفت. منظور او همان «هلال شیعی» بود. بعد از این اظهارات حسنی مبارک رئیس جمهور وقت مصر در مصاحبه با شبکه العربیه ضمن این ادعا که بیشتر شیعیان ساکن کشورهای عربی به ایران وفادارترند تا کشور خود، مدعی شد شیعیان عراق تحت نفوذ ایران قرار دارند.
 
نکته جالب اینجا بود که نقطه مشترک تمام این اظهار نظرها ماهیت دیکتاتوری و فرقه‌گرایانه دولت‌های مربوطه بوده است.
 
ترویج‌‌دهندگان واژه  هلال شیعی هیچ نسبتی با تشیع نداشته و تنها هدف‌شان از تکرار این اصطلاح، شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی بود.
 
 تکرار این محور روانی که عراق در دامان ایران افتاده، بیش از هر چیزی  هیزمی بود بر آتش اختلافات مذهبی در منطقه و چنانچه بعدها ابومصعب زرقاوی رهبر پیشین القاعده در عراق هدف خود از نبرد با دولت قانونی عراق مبارزه با تسلط شیعیان و به خصوص ایرانیان در منطقه عنوان می‌کرد.
 
 این مساله خیلی زود مورد توجه تحلیل‌گران و اندیشمندان برجسته جهان قرار گرفت که سال‌ها خاورمیانه و جهان اسلام را مورد بررسی قرار داده بودند.
 
*«ژئوپلوتیک گفتمان مقاومت» در مقابل هلال شیعی
 
اساسا «هلال شیعی» و حتی «ژئوپلوتیک شیعه»، بیشتر از این‌که مفهومی متناسب با جهت‌گیری سیاست خارجی ایران داشته باشد، جهت گیری تنش‌زا و هراس‌آفرین داشته‌ است و همین هم باعث شده تا بارها در سخنرانی‌های ایران‌هراسانه و شیعه‌هراسانه به کار رود.
 
اگر غیر از این است، باید پرسید چرا مقامات و تحلیل‌گران جبهه متخاصم با مردم منطقه، علاقه دارند تا با بهره از این اصطلاحات، به قدرت شیعیان اعتراف کنند؟
 
واقعیت اینجا است، «ژئوپلوتیک گفتمان مقاومت» که ایدئولوژی نظام جمهوری اسلامی  گستره جغرافیایی بیشتری نسبت به «هلال شیعی» دارد و صرفا به جای این که یک گروه قومیتی و یا حتی مذهبی را مد نظر قرار بگیرد، مردمی را مخاطب خود قرار می‌دهد که به دنبال رهایی از ظلم و ستم و مقابله با فشار استکبار جهانی هستند.
 
اما به نظر می‌رسد این راهبردی تهاجی در مقابل گفتمان انقلاب اسلامی بازتابی نیز در جبهه داخلی یافته است که گاه به گاه خود را نشان می‌دهد.
 
*از میرزا ملکم تا صادق هدایت
 
استفاده از انگاره‌های قومیتی افراطی در ایران به منظور مقصر نشان دادن عوامل خارجی در عقب‌ماندگی داخلی عمری به اندازه تقابل ایران با مدرنیسم غربی دارد و در نوشته‌های منورالفکرهای ایرانی از میرزا ملکم و فتحعلی آخوندزاده تا صادق هدایت و کسروی می‌توان خط آن را پی گرفت.
 
در این دیگاه اسلام به عنوان یک عامل عقب‌افتادگی در نظر گرفته می‌شود که حضور آن باعث دور شدن ایرانیان از عظمت و شکوه ایران باستان شده است و باید به هر ترتیب ممکن آن را محو کرد.
 
عرب و نژاد سامی در این دیدگاه مورد لعن و نفرین است و به هر صورتی هر شخص و جریان که ارتباطی با منشا ورود آن به مرزهای ایران یعنی اسلام داشته باشد، باید مقابله کرد. در این میان به طور شاخص روحانیت و نهاد مذهبی مرتبط با آن مورد هدف قرار داشتند که اوج آن را می‌توان در برچیدن حجاب در زمان رضا شاه و تلاش برای محو کامل روحانیت دید.
 
*جریانی که از دل آن نه غزه و نه لبنان بیرون آمد
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی این جریان علی‌رغم بی‌اعتنایی مردم بار دیگر با حربه وطن‌پرستی و ملی‌گرایی در فضای اجتماعی در حال رشد بوده و حتی در سپهر سیاسی کشور اغلب به عنوان نیرویی معارض در مقابل جریان اسلام سیاسی امت‌محور به عنوان جریان اصیل داخلی نظام جمهوری اسلامی ایران خود را نشان می‌دهد.
 
اوج قدرت‌نمایی این جریان را می‌توان در فتنه سال 88  به وضوح مشاهده کرد که فریاد « نه غزه، نه لبنان ، جانم فدای ایران» در خیابان‌های تهران شنیده شد.
 
در چنین تفسیری مبارزان لبنانی و فلسطینی در وهم آشوبگران سبز عناصر مرتد و کثیفی بودند که باید آن را از ساحت سیاسی فضای ایران رها کرد و مگر ما چه نیازی به غزه و لبنان داریم. گرچه بماند که در همان ایام غرب با تمام توان فریاد می زد که سرکوب معترضان کار مزدوران فرا ملیتی ایران است.
 
بماند که با راهپیمایی عظیم مردم در 9 دی ماه سال 1388 جریان این فتنه نیز به سر آمد، اما همه می‌دانند که این پایان داستان نیست.
 
*همزاد دینی ایرانی‌پرستی افراطی
 
نکته جالب در اینجا است که همین ایرانی‌گرایی افراطی که ذکرآن پیش از این نیز ذکر شد، همزادی دینی نیز برای خود پیدا کرد و آن هم بحث اسلام ایرانی بوده است.
 
اسلام ایرانی برای اولین بار از سوی هانری کربن شیعه‌شناس شهیر فرانسوی مطرح شد که بیشتر نگاهی فلسفی به جریانات موجود در عرفان و فلسفه جهان داشت، اما در طی سالیان اخیر اسلام ایرانی به عنوان برداشتی تازه از اسلام مطرح می‌شود.
 
عمق فاجعه در اینجا است که برخی صاحب منصبان دولتی اسلام ایرانی را به عنوان جایگزینی در مقابل اسلام داعشی معرفی می‌کنند. گو اینکه ایرانیان خود امامی تازه در دین برای خود ساخته‌اند که قرار است رقیب بقیه در جهان اسلام باشد و البته سایر مسلمین و مسلمات را به کفر خویش بکشانند.
 
دریغ از آن که شیعه پیش از آن که ماهیتی ایرانی داشته باشد، بر درخت تناور جانشینی به علی ابن ابی طالب به جای پیامبر گرامی اسلام سوار است و تمام مسلمانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی در آن نقش داشته‌اند.
 
*هم‌نوایی ملک عبدالله و مقامات دولتی
 
تکرار اسلام ایرانی از سوی برخی دولتیون همچون اسفندیار رحیم مشایی و اخیرا حجت‌الاسلام علی یونسی دستیار ویژه رییس جمهور در امور اقوام و مذاهب اعتبار بخشیدن به سخنان کسانی همچون زرقاوی است که شیعه را رافضی و ایرانی و سزاوار برای کشتار می‌دانست.
 
بماند از این که این سخن همانندی عجیبی با سخنان ملک عبدالله پادشاه اردن در ده سال پیش دارد. چنین سخنانی در حالت خوشبینانه ناشی از اشتباهی سهوی است که البته هزینه‌های سنگین برای گفتمان انقلاب اسلامی در دنیای اسلام دارد و در حالت بدبیانه زمینه‌سازی برای آن چیزی است که سال‌ها دیکتاتورهای عربی و البته جریان‌های متنفذ اطلاعاتی و امنیتی غرب با ایجاد جریان‌هایی همانند داعش به دنبال آنند.
منبع: فارس