صراط: روزنامه جوان در سرمقاله خود نوشت: اگر آیتالله هاشمی را جزء لاینفک نظام جمهوری اسلامی بدانیم – که باید بدانیم –حکم فرزند وی بازی برد – برد برای هاشمی و نظام است.
وقتی دلایل آن را با عینک تودههای مردم نگاه کنیم قابلیت فهم و درک بیشتری خواهد داشت، اگر محکومیت مهدی هاشمی قطعی و اجرا شود افکار عمومی آن را دلیل عدالت نظام میدانند یعنی وقتی مردم مشاهده میکنند که یکی از استوانههای نظام با سینه فراخ و روی گشاده به استقبال عدالت میرود، خوشحال میشوند و افتخار میکنند که چنین شخصیتهایی در نظام وجود دارند که در اجرای عدالت «ذرهای حق و مصونیت» برای خود قائل نیستند و این عدم تبعیض هم جایگاه اجتماعی حضرت آیتالله را ارتقا میدهد و هم به عمقبخشی به جایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد. اگر احیاناً مهدی هاشمی تبرئه شود یا تخفیف مجازات دریافت کند، باز به نفع هاشمی است، یعنی مردم میپذیرند که فرزند یکی از استوانههای انقلاب و ایضاً خانواده وی از سلامت برخوردارند و هاشمی اجازه داد تا این سلامت به اثبات برسد. بنابراین هر دو روی سکه این پرونده نوعی پیروزی برای آیتالله هاشمی است.
اگر هاشمی را از دریچه نظام ببینند این باور به وجود میآید که بین ارکان نظام و مردم عادی در اجرای عدالت تفاوتی نیست؛ لذا نتیجه آن هم برد برای نظام است و هم برای هاشمی است. و اگر از زاویه شخصی و خانوادگی نگاه شود باز هم مردم انتساب به نظام و قدرت را دلیل بر تبرئه و تبعیض نمیدانند و باز هم برد آن با هاشمی است. نمونههای تاریخی نیز وجود دارد که مسئله آن تلختر از پرونده مهدی هاشمی است اما نه تنها آن پروندهها موجب تقلیل جایگاه اجتماعی – سیاسی پدران نشد، بلکه ارتقای محبوبیت پدران را نیز به همراه داشت. سرنوشت فرزندان آیتالله جنتی و محمدی گیلانی و... نه تنها موجب کوچک شدن پدران نشد که حقانیت آنان را در اعتقاد حقیقی به انقلاب اسلامی ارتقا داد.
این الگو و این سرمایه اجتماعی اکنون به عنوان یک آزمایش سرمایه سوز یا سرمایهساز در مقابل چشمان آیتالله هاشمی است.
وقتی دلایل آن را با عینک تودههای مردم نگاه کنیم قابلیت فهم و درک بیشتری خواهد داشت، اگر محکومیت مهدی هاشمی قطعی و اجرا شود افکار عمومی آن را دلیل عدالت نظام میدانند یعنی وقتی مردم مشاهده میکنند که یکی از استوانههای نظام با سینه فراخ و روی گشاده به استقبال عدالت میرود، خوشحال میشوند و افتخار میکنند که چنین شخصیتهایی در نظام وجود دارند که در اجرای عدالت «ذرهای حق و مصونیت» برای خود قائل نیستند و این عدم تبعیض هم جایگاه اجتماعی حضرت آیتالله را ارتقا میدهد و هم به عمقبخشی به جایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی منجر خواهد شد. اگر احیاناً مهدی هاشمی تبرئه شود یا تخفیف مجازات دریافت کند، باز به نفع هاشمی است، یعنی مردم میپذیرند که فرزند یکی از استوانههای انقلاب و ایضاً خانواده وی از سلامت برخوردارند و هاشمی اجازه داد تا این سلامت به اثبات برسد. بنابراین هر دو روی سکه این پرونده نوعی پیروزی برای آیتالله هاشمی است.
اگر هاشمی را از دریچه نظام ببینند این باور به وجود میآید که بین ارکان نظام و مردم عادی در اجرای عدالت تفاوتی نیست؛ لذا نتیجه آن هم برد برای نظام است و هم برای هاشمی است. و اگر از زاویه شخصی و خانوادگی نگاه شود باز هم مردم انتساب به نظام و قدرت را دلیل بر تبرئه و تبعیض نمیدانند و باز هم برد آن با هاشمی است. نمونههای تاریخی نیز وجود دارد که مسئله آن تلختر از پرونده مهدی هاشمی است اما نه تنها آن پروندهها موجب تقلیل جایگاه اجتماعی – سیاسی پدران نشد، بلکه ارتقای محبوبیت پدران را نیز به همراه داشت. سرنوشت فرزندان آیتالله جنتی و محمدی گیلانی و... نه تنها موجب کوچک شدن پدران نشد که حقانیت آنان را در اعتقاد حقیقی به انقلاب اسلامی ارتقا داد.
این الگو و این سرمایه اجتماعی اکنون به عنوان یک آزمایش سرمایه سوز یا سرمایهساز در مقابل چشمان آیتالله هاشمی است.