ارزیابی شما از روند چند روزه تیم مذاکرهکننده در نوروز چگونه است؟
به گمان من 10 روز نخست فروردین 1394 مذاکرات هستهای از سختترین دورههای
گفتوگوهای هستهای ایران و 1+5 بوده است چون در این دور دیگر مساله این نبود که
هر طرفی بخواهد متوسل به استدلالهای مستند شود برای قبولاندن ایده تازهای به طرف
مقابل، چون طرفها از مدتها پیش موارد و نکات مورد نظر خود را به تفصیل برای هم
تشریح کرده بودند. این دوره، دوره مانوردادنهای دیپلماتیک بود و دست زدن به
ابتکارات دقیق و حساب شده از سوی طرفها، بهویژه از سوی ایران و آمریکا، برای بهدست
آوردن آخرین سانتیمترهای مورد اختلاف تاکتیکی کار که در عالم دیپلماسی مذاکره
کردن اعصابی پولادین میخواهد و برای من جای خوشوقتی دارد که بگویم طرف ایرانی
موفق بود که طرف آمریکایی را وادار کند در مورد آن آخرین سانتیمترها هم کوتاه
بیاید.
نظرتان درباره بیانیهای که منتشر شد و هر دو طرف آن را قرائت کردند
چیست و اصطلاح بردـ برد چه معنایی دارد؟
به نظر من، این بیانیه که بر اساس مصلحتهای سیاسی 1+5 جای توافقنامه
میان دو طرف را گرفت، بیانیه خوبی است نه از آن جهت که حکایت از واقعیت یافتن اصطلاح
بردـ برد داشته باشد بلکه حکایت از هموارشدن راه برای رسیدن به یک تفاهم یا
توافق یا یک قرارداد شرافتمندانه (مرضیالطرفین) دارد. به عقیده من، استفاده از
بردـ برد میتواند توجه افکار عمومی در جامعه سیاسی ایران را دچار توهم نارسا از
واقعیتها نماید. این اصطلاح را آمریکاییها ساختند و آنها بهطور معمول میکوشند
تا مفاهیم علمی را در قالب اصطلاحات خلاصهکننده واقعیتها بیان کنند آنچنان که
برای مردم غیرمتخصص قابل درک آسان باشد. با توجه به ساختار ویژه فرهنگ سیاسی–
اجتماعی ایالات متحده این کار رسایی لازم را دارد و شنونده این اصطلاح در آن فرهنگ
میداند که در این توافق طرفین با دادن برخی امتیازات کماهمیتتر در تامین اهداف
پراهمیتتر برنده هستند. ولی هیچ تضمینی وجود ندارد که آن اصطلاحات در فرهنگ سیاسی
جوامع دیگر نیز همان گونه اثرگذاری داشته باشد، چنان که در جامعهشناسی سیاسی
ایران متوجه شدم که برداشت افراد غیرمتخصص از اصطلاح برد ـ برد این است که طرفها
فقط برنده هستند بیآنکه امتیازدادنی در کار باشد. یعنی به کاربردن اصطلاح
آمریکایی بردـ برد در جامعه سیاسی شرایطی را پیش آورده است که میتواند به فهم
دقیق مسائل جامعه تصمیمگیرنده سیاسی لطمه بزند و جامعه را از توجه مطالعاتی نسبت
به امتیازات داده شده به طرف مقابل غافل کند و این برای سلامت فکری جامعه سیاسی
خطرناک است. به این دلیل است که من ترجیح میدهم بهجای اصطلاح بردـ برد از اصطلاح
توافق یا تفاهم شرافتمندانه استفاده کنم و از آنجا که میدانم در هر گونه دادوستد،
در برابر هر ستاندنی دادنی هم در کار است، آن هم در چانه زدنهای دیپلماتیک در
عالیترین سطوح حساس استراتژیک بینالمللی، بهتر است که با دقت علمی مساله را اینگونه
بیان کنیم که طرفین در این چانهزنیها به توافقی شرافتمندانه رسیدهاند و بیانیه
صادرشده خطوط روشنی از بردها و باختهای هر دو طرف در انتهای روز ترسیم کرده است.
از دید ما ارزیابی بردهای هر دو طرف در قیاس باختهای هر یک از آنها به بعد از
این تاریخ محول میشود. یعنی ما و غربیها از امروز باید به کار مطالعه موارد
بردها در قیاس موارد باختها بپردازیم و امیدوارم در این مرحله نیز به تعصبات و بی
منطقیهای رنگارنگ اجازه تاثیرگذاری بر روند مذاکرات نخواهیم داد. اما درباره آنچه
تاکنون گذشته است یادآوری موکد این نکته بسیار اهمیت دارد که از دید ما بزرگترین
دستاورد این بیانیه که میتواند بسیاری از باختها را توجیه کند همانا شکستن بنبستهای
سیاسی، اقتصادی، حقوقی و بازرگانی است که غرب به تحریک اسرائیل در دو دهه گذشته برای
ما آفریده بود. منظور من، رفع تحریمها نیست که بهجای خود امیدوارم در فازهای پیش
بینی شده واقعیت بیابد! منظور من، خروج ایران از انزوایی است که زندگی سیاسی و
اقتصادی ما را در این دوره خاص در منطقه و جهان مختل کرده بود. این یک پیروزی بزرگ
است ضمن این که مشت محکمی بر دهان آنان است که در تلآویو این برنامه را طرحریزی
کردند.
خیلیها بر این باور هستند در بیانیههای دو طرف تفاوتهایی وجود
داشت، نظرتان در اینباره چیست؟
من اهمیت زیادی به این نکته نمیدهم چون این درک را دارم که هر یک از
دو طرف مخاطبهای خاص خود را در اینگونه موارد دارد که باید سعی کند تفاهم را به
زبانی تشریح نماید که پذیرفتنش برای مخاطبهای مورد نظر آسان شود.
با توجه به روزهای آخر مذاکرات شاهد جنگ مطبوعاتی بودیم که بیشتر هم
از سوی کشورهای عربی بود. دلیل اصلی این اقدام را در چه میبینید؟
من امیدوارم که این نکته برای ایرانیان روشن شود که آنچه از سوی برخی کشورهای
عربی تحریک شده از سوی اسرائیل دریافت میشود حکایت از یک واقعیت وجودی در معادلات
سیاسی و ژئوپلیتیک منطقهای ندارد. به همین دلیل هم میکوشم در مقابل آن تبلیغات
سیاسی عظیم آمریکایی ـ اسرائیلی در وانمودکردن عربستانسعودی بهعنوان رقیب
قدرتمند ایران در منطقه، واقعیتهای تلخ و شیرین ژئوپلیتیکی منطقه را تشریح نمایم.
اسرائیل به هزار دلیل علمی ژئوپلیتیکی، بهخصوص برای پرهیز از مطرح شدن نام خودش
به عنوان یک قدرت یاغی اتمی در منطقه ترجیح میدهد عربستانسعودی، کویت، قطر و
امارات را رقیبان ژئوپلیتیکی ایران معرفی نماید که این کار ضمن دشمن کردن همسایگان
عرب، خاصیت سیاسی– استراتژیکی بزرگی برای فراری دادن اسرائیل از انتقادهای سخت و
سازنده بینالمللی فراوانی دارد از جمله وادارشدن به امضای انپیتی که میتواند
بازرسیهای بینالمللی تاسیسات اتمی آن کشور را نیز واقعیت دهد. آنچه ما در این
چندروزه در مطبوعات عرب دیده و شنیدیم آمیزهای بوده است از مخالفتهای تعصبآلوده
تحریک شده از سوی اسرائیل، یک سلسله هشدار دادنهای معقول در جهت حفط موازنههای
سیاسی و استراتژیکی در منطقه و یک سلسله استقبال احتیاط آمیز از بیانیه که به نظر
من جای گله خاصی را برای کسی باقی نمیگذارد.
روابط ایران و غرب بعد از توافق را چگونه میبینید؟
به نظر من این سوال را باید بعد از حصول نتیجه از باقیمانده مذاکرات
در آخر ماه ژوئن مطرح کرد، چون آن مقطع تاریخی مقطع واقعی پیروزی یا شکست مذاکرات است.
با این حال اگر ما هماکنون فرض را بر پیروزی نهایی مذاکرات بگذاریم، بدیهی است که
همان مقطع تاریخی را میتوانیم آغازی بدانیم برای بهبود یا ترمیم روابط ایران و
غرب. متاسفانه از آنجایی که طرف غربی در سالهای گذشته درنهایت عصبانیت همه پلهای
پشتسر خود را برای بازگشت بیمحابا ویران کردند، امکان اندکی باقی گذارد برای
ترمیم فوری و آسان آن روابط بهخصوص اینکه هر دو طرف برای ترمیم روابط با هم
سرسختیهای زیادی در درون جامعه خود سروکار خواهد داشت. گاه مطالبی از برخی محافل
تندرو به گوش میرسد در زمینه امکان «اتحاد» مجدد ایران و آمریکا در خاورمیانه که
باید دقت کرد این مطالب از سوی محافلی مطرح میشود که میخواهند ترس رقیبان منطقهای
ایران را علیه عادیسازی روابط دو طرف تحریک کنند. خیر! در شرایط احتمالی توافق نهایی
در روز پایانی ماه ژوئن میتوانیم درباره امکان عادیسازی روابط ایران و غرب نظر
بدهیم. ولی اگر بخواهم نظر خودم را در ارزیابی این امکان مطرح کنم، باید به عرض
برسانم که چنین تحولی میتواند هم برای ایالات متحده بسیار مفید باشد چون به آن
قدرت اجازه میدهد موازنههای بهتر و سودمندتری در وضعیت خود در خاورمیانه و جهان
بهوجود آورد. برای ایران نیز واقعیت یافتن این احتمال میتواند بسیار سودمند باشد
هم از نظر سیاست داخلی ما که داشتن چنین روابطی با همه قدرتها میتواند حرکت
جامعه به طرف دموکراسی به معنی حاکمیت قانون را آسان سازد و هم از نظر سیاست خارجی
نقشآفرینی ژئوپلیتیکی ایران در منطقه و ترمیم روابط با ایالات متحده میتواند دردسرهای
پرهزینه ناشی از کارشکنیهای حمایت شده از سوی آمریکا و اسرائیل را تخفیف دهد و هم
میتواند سبب ریشهکن شدن این جنگهای درونی بسیار مخرب جهان اسلام را به سر و
سامان مطلوبی از صلح و تفاهم برساند، و در هر دو برخورد نقش ژئوپلیتیکی طبیعی
ایران در منطقه آسانتر و درخشانتر خواهد شد.
اگر در تاریخ 10 تیرماه امضای نهایی صورت نگیرد، سپهر سیاسی بین دو
این کشور چگونه رقم میخورد؟
من نسبت به بروز چنین احتمالی بسیار نگران هستم، چون مقابل آن عبارت
خواهد بود از گسترش ستیزههایی که تاکنون برای هر دو طرف و برای بقیه جهان، منهای اسرائیل،
فاجعهبار بوده است. در آن شرایط باید انتظار بروز وضعی بهمراتب بدتر از گذشته را
داشت و من مطمئن هستم که هر دو طرف، یعنی هر دو ملت ایران و ایالات متحده آمریکا
نمیخواهند به گذشتههای سرشار از ستیزههای توانفرسا برگردند. برای ایران احتمال
بالاگرفتن تهدیدهای جنگی و تحربمهای اقتصادی و سیاسی دورنمای خوشایندی را مطرح
نمیکند و برای ملت آمریکا که احتمالا دولت تندروی دستراستی جدیدی را انتخاب
خواهد کرد، بالاگرفتن تهدیدهای جنگی و تجدید تجربیات تلختر از تجربیات حاصل شده
در عراق و افغانستان و سوریه دورنمای وحشتناکی از ناامنی خواهد بود.
ارزیابیتان از فشارها و تهدیدهای کنگره چگونه است؟
بدیهی است که فشارهای کنگره ایالات متحده برای جلوگیری از موفقیت
مذاکرات دو طرف ادامه خواهد یافت ولی با توجه به افت شدیدی که انتشار بیانیه در اعتبار
وضعیت نتانیاهو ایجاد کرد، به اضافه افت شدیدی که رفتار غیرمعقول و غیرمنطقی خود
نتانیاهو در اعتبار شخصی وی و اعتبار سیاستهای اسرائیلی به وجود آورد به گمان
کنگره نخواهد توانست در روند مذاکرات تاثیر زیادی داشته باشد.
رژیم صهیونیستی تمام تلاش خود را بر این دارد تا این توافق به امضا
نرسد. آیا موفق میشود؟ دلیل اصلی این همه پافشاری نتانیاهو و دولتش چیست؟
من دلیل این همه پافشاری نتانیاهو برای جلوگیری از امضای توافق ایران
و غرب را صرفا در ملاحظات ژئوپلیتیکی آنها میبینم که برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران
به یک رقیب بالقوه استراتژیکی که میتواند انحصار اسرائیل را بهعنوان قدرت
خاورمیانه بشکند از هیچ تلاشی فروگذار نیست. این یک وضعیت بسیار حساس ژئوپلیتیکی
است که من در مقالهای که چندی پیش در همین رابطه تالیف کرده و در خبرآنلاین منتشر
نمودم مورد بحث دقیقی قرار دادم و خوانندگان محترم شما را به خواندن آن دعوت میکنم
چون ریشه و اساس همه کشمکشهایی را معرفی میکند که در چند دهه اخیر ایران و
اسرائیل و بسیاری از دیگران منطقهای و فرامنطقهای را در این مدت درگیر کرده است.
با توجه به فشارهای کنگره و اسرائیل، باراک اوباما باید چه نگرشی را
پیشرو بگیرید؟ آیا ایستادگی میکند یا کوتاه میآید؟
به نظر من، باراک اوباما تاکنون شهامت زیادی از خود نشان داده است تا بتواند
در ورای امیال ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی اسرائیل، منافع و مصالح ملی ایالات
متحده را پیگیری کند. انتشار بیانیه کمک زیادی است برای ادامه این شهامت و پایداری
و من بر این باور هستم که اوباما میخواهد دوران ریاستجمهوری خود را با سربلندی
در حل صلحآمیز مساله هستهای ایران به پایان برد آنچنانکه در ابتدای این دوره در
سال 2008 به جهانیان وعده داده بود.
ارزیابیتان از تحریمها چیست؟
من گمان میکنم که ارزیابی من از تحریمها نمیتواند غیر از ارزیابیای
باشد که دولت و ملت ایران در این چند ساله داشتهاند. ولی برای من سبب شادی و
افتخار خواهد بود اگر بتوانم با اطمینان بیشتری بگویم که کمر این ظلم بیدلیل
شکسته است.