جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۱

ارزیابی عملیات زمینی آل سعود در یمن

یکی از مشکلات سعودی‌ها در حمله به یمن، «مشروعیت» اقدام آنان است؛ علاوه بر آنکه ارتش یمن و انصارالله هیچ تعرضی به خاک عربستان نداشته‌اند، شرایط داخلی یمن نیز، شرایط یک انقلاب مردمی است که در عرف سیاسی از مشروعیت بالایی برخوردار است.
کد خبر : ۲۳۷۵۶۰
صراط: پایگاه تحلیلی- خبری "الوقت" در مطلبی نوشت: عربستان و متحدانش انجام حملات زمینی از چند جبهه را برنامه ریزی می کنند. شاید از دید آنها مقابله با انصارالله، حمله زمینی را اجتناب ناپذیر کند اما چنین اقدامی خطراتی بزرگ، از گرفتار شدن در سرزمین های کوهستانی تا احتمال جنگ چریکی با تروریست‌های القاعده را به دنبال خواهد داشت.
 
اولین مشکل سعودی‌ها در حمله به یمن، «مشروعیت» اقدام آنان است. علاوه بر آنکه ارتش یمن و انصارالله هیچ تعرضی به خاک عربستان نداشته‌اند، شرایط داخلی یمن نیز، شرایط یک انقلاب مردمی است که در عرف سیاسی از مشروعیت بالایی برخوردار است. به فرض اینکه گروه‌های داخلی یمن درباره نحوه اداره کشورشان با یکدیگر اختلاف دارند، این یک موضوع داخلی است و هیچ کشور خارجی نمی‌تواند آن را دستمایه تهاجم هوایی یا زمینی به همسایه خود نماید.
 
دومین مشکل سعودی‌ها، سخت‌کوشی و استقامت مردم یمن است. این مردم تجربه فروان بعید و قریبی در مقاومت علیه نیروی مهاجم خارجی دارند. مصری‌ها تحت رهبری جمال عبدالناصر با اعزام حدود ٦٠ هزار نیروی نظامی دولت زیدیه را در سال ١٣٤١ ساقط کرده و دولت تحت حمایت خویش را در این کشور بر سر کار آوردند اما زمانی که در اوایل دهه ١٣٥٠ یمن را ترک کردند حدود ٥٥ هزار نفر از نیروی خود را از دست داده بودند و اینک گورستان بزرگی در یمن به آنان تعلق دارد. عثمانی و یونان نیز تجربه مشابهی در یمن دارند. در تجربه قریب نیز سعودی‌ها ضرب شست یمنی‌ها را فراموش نکرده‌اند.
 
عملیات نظامی علیه زیرساخت‌های یمن نیز اگرچه برای مردم محروم یمن خسارت‌بار است اما این زیرساخت‌ها آنقدر محدود و سنتی‌ هستند که نمی‌توانند زندگی مردم یمن را مختل نمایند و این سومین مشکل عربستان در حمله هوایی و زمینی است.
 
مشکل چهارم عربستان در یمن جو ضد آمریکایی این کشور است و وابستگی مفرط آل سعود به امریکا دامنه این نفرت را به عربستان سرایت داده است. در واقع مشکل آمریکا و عربستان در یمن حداقل از سال ١٣٨٢ شروع شده است که حوثی‌ها سیاست ضدغربی را جایگزین عقاید افراطی تندروهای سنی وابسته به عربستان کرده‌اند. انقلاب واقعی یمن از این سال با موضع‌گیری زیدی‌ها بر ضد آمریکا و اسرائیل آغاز شد در این میان عربستان، القاعده، امریکا و حکومت سابق یمن، بر ضد زیدیه که بعدها دامنه آن به شافعی‌های یمن شمالی نیز رسید، وارد عمل شدند و ناتوانی حکومت صالح و منصور در مدیریت روند تحولات سیاسی، اجتماعی و امنیتی یمن و نیز نابسامانی سیاسی و اقتصادی استان‌های جنوبی سبب همدردی و همبستگی زیدی‌ها و شافعی‌های یمن با جنبش حوثی‌ها شد. بر این اساس حمله نظامی عربستان به یمن ـ موسوم به طوفان قاطع ـ نه تنها کمکی به حل مسئله نمی‌کند بلکه مخالفت عمومی در یمن علیه امریکا و وابستگان منطقه‌ای و یمنی آن را افزایش می‌دهد.
 
مشکل پنجم عربستان مواجهه ارتش با نیروی نامنظم است. آنچه تاکنون در تاریخ جنگ‌های نامنظم مشاهده شده، پیروزی نیروهای پارتیزان بر ارتش‌های منظم بوده است. این مشکل برای ارتش‌هایی که در زمین نیروی پارتیزان می‌جنگند، مضاعف می‌شود. گریگوری جانسون، تحلیلگر اطلاعاتی امریکا با اشاره به دشواری‌های جنگ در یمن برای ارتش عربستان در تاریخ ١١ فروردین ماه (٣١ مارس ٢٠١٥) به شبکه خبریCNN گفت: «حوثی‌ها گروهی آموزش‌دیده هستند که زمین خود را به خوبی می‌شناسند و در آن مبارزه می‌کنند.» او با اشاره به درگیری ارتش عربستان با حوثی‌ها در سال ٢٠٠٩ گفت: «عربستان در سال ٢٠٠٩ با حوثی‌ها جنگید. عملکرد ارتش عربستان در این سال بسیار ضعیف بود. ما باید به یاد داشته باشیم که حوثی‌ها الان بیش از یک دهه است که مشغول جنگیدن هستند و برای آن کاملاً آموزش دیده‌اند. چالش‌ها و دشواری‌هایی که امریکا در افغانستان دید خیلی شبیه خواهد بود به آنچه در یمن است البته اگر دشوارتر نخواهد باشد.» در همین روز ایندپندنت هم نوشت: «شانس کمی وجود دارد که حملات هوایی ائتلاف عربستان و کشورهای سنی موفق به عقب راندن حوثی‌ها در یمن شود .»
 
مشکل ششم عربستان به ساختار ارتش این کشور برمی‌گردد. ارتش عربستان ارتش کوچکی است و فاقد توانایی‌های افندی است و توانایی پدافندی آن را هم نیروهای خارجی اداره می‌کنند. این در حالی است که موفقیت ارتش‌ها به توأم کردن توانایی‌های پدافندی و آفندی منوط است. ارتش عربستان «یک ارتش اجاره‌ای» است که تکنولوژی و دانش فنی آن عاریتی و وارداتی است و نیروی انسانی آن را نیروهای خارجی از پاکستان، بنگلادش، سومالی و حتی یمن تشکیل می‌دهند. چنین ارتشی نمی‌تواند تهاجم مؤثری را علیه یک کشور سامان بدهد. این در حالی است که دوران استفاده از قدرت سخت برای تغییر شرایط حتی از سوی ابرقدرت‌ها نیز به پایان رسیده است و شکست لشکرکشی امریکا به افغانستان و عراق گواه این مطلب می‌باشد.
 
مشکل هفتم عربستان، گران جنگیدن ارتش آن است. عربستان برای آنکه ائتلاف حول محور خود را حفظ کند، ناچار است هزینه مالی زیادی بپردازد؛ مصر، ترکیه و پاکستان برای همراهی با ریاض مبالغ زیادی را از عربستان مطالبه کرده‌اند و این در حالی است که هیچ کدام از این کشورها تاکنون در عملیات نظامی علیه یمن وارد نشده‌اند و پاکستان با صراحت تنها به دفاع از عربستان در صورتی که مورد تهاجم واقع شود، خود را متعهد خوانده و اعلام کرده است که قولی به عربستان برای مشارکت در حمله هوایی یا زمینی علیه یمن نداده است.
 
از سوی دیگر، عربستان در حمله هوایی علیه یمن از پایگاه هوایی ملک خالد در فاصله ١٢١ کیلومتری از شمال غرب یمن استفاده می‌کند و شش هشتم از هواپیماهایی که برای بمباران مناطقی در یمن به پرواز درمی‌آورد، هواپیماهای سوخت‌رسان و پشتیبانی هستند و این هزینه جنگیدن را برای عربستان بسیار بالا می‌برد. براین اساس دکتر صادق خرازی، دیپلمات نام‌آشنای ایرانی معتقد است: «عربستان در جریان حمله هوایی علیه یمن تاکنون فقط هزینه داده است، بدون آنکه دستاوردی داشته باشد.»
 
مشکل هشتم عربستان در جنگ علیه یمن، «مسلمان بودن» مردم و گروه‌های انقلابی یمن است و علاوه بر آن ماهیت افراط‌گرای گروه‌هایی است که از آنان برای تسلط بر یمن حمایت می‌کند. جنگ علیه مسلمانان یمن، بقیه مسلمانان اعم از اینکه شیعه یا سنی باشند، ناراحت می‌کند و در کنار مردم مظلوم یمن قرار می‌دهد این در حالی است که مردم منطقه به یاد ندارند که عربستان در هیچ جنگ دیگری که یک طرف آن غرب و یا رژیم صهیونیستی باشد به نفع مسلمانان وارد عمل شده باشد. موضع عربستان در جنگ رژیم اسرائیل علیه مردم لبنان و ساکنان غزه در سال های ٢٠٠٦، ٢٠٠٩، ٢٠١٢ و ٢٠١٤ به طور آشکار و یا ضمنی به نفع رژیم صهیونیستی بود. در آن جنگ‌ها مفتیان وهابی سعودی مشروعیت کمک به مظلومان لبنان و غزه را رد و از آن نهی می‌کردند. تا جایی که مفتی اعظم سعودی در جریان جنگ ٣٣ روزه دعا برای پیروزی حزب‌الله را رد کرد! بر این اساس بعضی از کشورهای عربی و اسلامی که از آنان به عنوان عضو ائتلاف ضد یمنی نام برده می‌شود تاکنون در اقدامات نظامی علیه مردم یمن مشارکت نکرده‌اند.
 
در این میان هم‌پیمان اصلی یمنی عربستان در این کشور، جریان انصارالشریعه شاخه القاعده می‌باشد که در میان ملت‌ها و دولت‌های منطقه مطرود است. پس از آن، میلیشیای وابسته به منصور هادی است که اساساً به عنوان یکی از عوامل درگیری‌های یمن به حساب آمده و غیرموجه خوانده می‌شوند. جدای از بدنام بودن، این دو گروه از توانایی قابل توجهی در مقایسه با انصارالله، نیروهای لجان شعبی و ارتش یمن برخوردار نیستند کما اینکه تاکنون در همه درگیری‌ها شکست خورده‌اند در حال حاضر انصارالشریعه و میلیشیای هادی تنها شهر «مارب» در مرکز یمن را در اختیار دارند که از شمال، غرب و جنوب کاملاً در محاصره ارتش، انصارالله و لجان شعبی قرار دارند بر این اساس عربستان ضمن آنکه به دلیل شروع جنگ علیه یک کشور مسلمان از سوی مجامع مختلف اسلامی منطقه و خارج از آن تحت فشار قرار دارد، اتکاء آن به گروه‌های مطرود در داخل یمن نیز روایی جنگ علیه ارتش و انصارالله را نامقبول کرده است.
 
عملیات هوایی عربستان طی ١٠ روز اول این جنگ نوعاً متوجه مناطق درگیری ارتش و انصارالله با نیروهای القاعده در استان‌های عدن، لحج، شبوه و مارب بوده است و این نشان می‌دهد که عربستان در معارضه داخلی یمن در طرف بدنام و موصوف به تروریزم قرار گرفته است.
 
مشکل نهم عربستان این است که موقعیت‌های حساس خود را در معرض اقدامات تلافی‌جویانه متقابل قرار داده است اگر یمن فاقد موقعیت‌های راهبردی در حوزه اقتصادی و امنیتی است، اما عربستان حتی در مرزهای نزدیک خود به یمن دارای موقعیت‌های حساس است. اولین موضوع این است که درگیری‌های کنونی امنیت صدور حدود ٥/٨ میلیون بشکه نفت عربستان از دریای سرخ و سواحل آن را با خطر مواجه کرده است. موقعیت استقراری انصارالله در استان‌‌های زیدی‌نشین صعده و حجه به گونه‌ای است که با شلیک موشک‌هایی با برد ٥٠٠ کیلومتر و کمتر، می‌تواند کل سواحل غربی عربستان در دریای سرخ را ناامن کند. این موضوع فشار غرب و به خصوص اتحادیه اروپا که خریداران عمده نفت سعودی هستند را بر ریاض سبب می‌شود. در این میان روزنامه «تلگراف» چاپ انگلیس در پنجمین روز حمله هوایی عربستان به یمن نوشت: «حمله به یمن زیربنای نفتی عربستان را به مخاطره می‌اندازد. از جمله نتایج معکوس مداخلات عربستان در یمن، تهدید علیه ساختار نفتی عربستان و امنیت ذخایر انرژی جهانی است» روزنامه ایندپندنت نیز در همین روز طی مقاله‌ای یادآور شد: «الغوار، میدان غول نفتی عربستان در استان شرقی و محل زندگی شیعیان قرار دارد و اگرچه از سوی ٣٠ هزار گارد امنیتی عربستان محافظت می‌شود، اما در عین حال خطر نفوذ شیعیان در آن وجود دارد.» در این میان «مایکل ویتنر» تحلیلگر امنیتی و عضو سابق CIA ، ١١ فروردین ماه جاری به روزنامه تلگراف گفت: «خطر جدی علیه بازار جهانی نفت، تنها تنگه باب‌المندب است که روزانه ٨/٣ میلیون بشکه نفت از آن عبور می‌کند. با حملات سعودی‌ها به یمن، بازار نفت جهانی باید انتظار تهدیدات سیاسی بیشتری داشته باشد.»
 
علاوه بر تهدیدات نفتی عربستان در فاصله حدود ٢٠٠ کیلومتری از مرزهای شمالی یمن دست‌کم یکصد پایگاه هوایی، زمینی و دریایی دارد که به راحتی می‌تواند هدف آماج حملات موشکی یا پارتیزانی یمنی‌ها قرار گیرد این در حالی است که بر بخش اعظم این مناطق ساکنان عسیر، نجران و جیزان قرار دارند که جدا از دلبستگی تاریخی به سرزمین مادری‌شان یمن، خود را بخشی از شیعیان زیدی به حساب می‌آورند.
 
مشکل دهم عربستان این است که آشکارا از بازگرداندن رئیس‌جمهور و دولتی مخلوع سخن می‌گوید که جایگاهی در میان مردم یمن ندارند. منصور هادی از یک طرف در دوران ٣٣ ساله حکومت علی عبدالله صالح که با انقلاب اول یمن ساقط شد، یکی از ارکان مهم حکومت صالح بوده و از این رو در چشم‌ مردم انقلابی یمن، شریک جرم او به حساب می‌آید. از سوی دیگر به قدرت رسیدن منصور هادی در سال ٢٠١٢ در چارچوب یک طرح خارجی و در جریان یک انتخابات تک‌نفره و با حداقل آراء بوده است. منصور هادی براساس توافقات به عمل آمده در جریان گفتگوهای ملی میان احزاب و دولت موظف بوده است تا توافقات به عمل آمده را به اجرا بگذارد و از جمله زمینه را برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید و برگزاری آزاد انتخابات مجلس فراهم کند ولی او به هیچ کدام از این تعهدات عمل نکرده و بحران سیاسی یمن را عمق بخشیده است. انتقال هادی از صنعا به عدن و اعلام تشکیل دولت مستقل هم از نظر مردم یمن، تلاش برای تجزیه این کشور و گسترش درگیری داخلی تلقی شده است. جرم بزرگ دیگر هادی از نظر مردم یمن، درخواست از نیروهای خارجی برای مداخله در امور داخلی یمن و از جمله حمله به مراکز و زیرساخت‌های یمن است.
 
اصرار عربستان در بازگرداندن منصور هادی و دولت او عملاً به جایی نمی‌رسد چرا که امروز هیچ گروه مؤثر یمنی ـ به جز القاعده و میلیشیای عبدربه ـ از این اقدام حمایت نمی‌کنند. مخالفت حزب با نفوذ مؤتمر که متعلق به خاندان الاحمر است و سکوت حزب اخوانی اصلاح و مخالفت احزاب چهارگانه «لقاء مشترک» نشان‌دهنده آن است که دوره حکومت هادی و عوامل آن در یمن به سر رسیده و قمار آل سعود برای آنان با باخت بزرگ توأم خواهد شد.

منبع: تسنیم