صراط: آنهایی که اهل رادیو هستند، حتی اگر کارمند رادیو نباشند «حسن خجسته» را میشناسند. او که این روزها 63 سالگی را تجربه میکند، معاونت رئیس سازمان صدا و سیما در امور صدا از سال 1377 تا سال 1387 را بر عهده داشته و منشاء بسیاری از تحولات این رسانه شنیداری است.
خجسته در حال حاضر رئیس پژوهشکده ارتباطات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات است و به بهانه 75 سالگی رادیو به همراه «علیرضا خزایی» از پیشکسوتان رادیو به خبرگزاری آمدند و از سالهای دور گفتند. از سالهایی که هنوز رادیو یک شبکه بیشتر نبود، از نوآوریها، جشنواره رادیو، خط قرمزها، فشارهای بیرونی و درونی سازمان و ...
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
**مبنای توسعه رادیو را قبل از انقلاب اسلامی میدانید یا قبل از انقلاب؟
خزایی: رادیو به دو محور بعد و قبل از انقلاب تقسیم میشود در حقیقت رادیو قبل از انقلاب تنها یک شبکه بود که آن هم موسیقی محور بود و بعد از انقلاب و در دهه سوم تفکری که آقای خجسته وارد رسانه ملی کرد باعث توسعه رادیو شد.
رادیو قبل از انقلاب تنها حدود 17 الی 18 درصد گفتار داشت و مابقی آن موسیقی بود اما بعد از انقلاب 75 درصد محتوا و 25 درصد موسیقی داشتهایم. رادیو در دوران آقای خجسته با نگاه به شرایط جامعه، فرهنگ، اقتصاد،سیاست و ... کار خود را آغاز کرد و بیشتر کسانی را به خدمت گرفت که سابقه فرهنگی و اجتماعی داشتند. ما در مقطعی بیشتر به روزمرگی دچار بودیم و نیروهای سختکوش و کم ادعا بودند که منجر به توسعه رادیو شدند. در ابتدا هم شهید مطهری بانی بود و ایشان در شورای انقلاب مدیر صدا و سیما را تعیین میکرد.
**یعنی شما آقای خجسته را مبنایی برای ایجاد تغییر و گسترش رادیو میدانید؟
خزایی: آقای احمد جلالی از شاگردان شهید مطهری یکی از افرادی بود که سعی کرد افراد متفکر را به رادیو وارد کند. مدیران بسیاری به رادیو آمدند بعد از انقلاب معاونت صدا 14 مدیر به خود دیده است که طولانیترین دوره مدیریت متعلق به آقای خجسته است و بیشترین توسعه را در این مقطع داشتهایم. دلیلش هم جذب و تربیت نیروی کیفی بود و نیروها درست انتخاب شدند در گذشته نیز وقتی سازمان صدا و سیما نظرسنجی انجام میداد رادیو وضعیت بهتری به سایر جاها داشت. مهمتر از آن نیز مخاطبینی بودند که به رادیو جذب میشدند و برنامههای تحقیقاتی ما منجر شد سه دسته شبکه عمومی، تخصصی و اختصاصی راهاندازی کنیم و هر لحظه که جلو میرفتیم نیازها را به روز درک میکردیم و همین باعث شد کارکردهای خوبی به دست آوریم.
بعد از سال 87 که دکتر خجسته رادیو را ترک کردند چون تفکر فرق داشت، شیوه هم تغییر کرد. دکتر خجسته در زمینه موسیقی و در ترویج موسیقی فاخر ایرانی رادیو بسیار موفق عمل کرد بسیاری از کارشناسان اهل فن هم اعتماد کردند و در دهه سوم اعتماد را به رادیو زیاد کردیم و بیشتر مردم جذب رادیو شدند. دیگر کسی در ماشین ترانه گوش نمیکرد و همه به دنبال شنیدن برنامههای رادیو بودند. پخش دادگاه مربوط به شهرداری و یا خفاش شب نیز از جمله مواردی بود که مستقیم از رادیو پخش شد. در حقیقت رادیو در دهه سوم به کارکرد اصلی خود رسید.
**آقای خجسته شما خودتان این گفتهها را میپذیرید؟ اینکه پایهگذار توسعه در رادیو هستید را قبول دارید؟
خجسته: من 21 یا 22 مهر ماه سال 70 به رادیو آمدم و در اسفند 70 سردبیر برنامه سلام صبح بخیر شدم برنامه مهم صبحگاهی که در رادیو سراسری به روی آنتن میرفت. آن زمان تصمیم گرفتیم روی یک فرستنده نامشخص خالی برنامه بفرستیم آن هم با مخاطب صفر. من تازه آمدم بودم و برخی دوستان حرفهایتر از من بودند اما من تجربه رادیو را روی آنتن پیش میبردم. خوشبختانه این برنامه بعد از یک سال خود را نشان داد و سال 72 که سازمان میخواست رادیو جدید تهران را راه بیندازد گروه استان تهران را راهاندازی کردند آن زمان من میخواستم سلام صبح بخیر را عوض کنم و سلام تهران را با مدت زمان یک ساعت و نیم جایگزین آن کنم.
گروه رادیو تهران با آن برنامه راه افتاد 8 نفر بودیم و حدود 7 الی 8 ساعت برنامه داشتیم آن زمان صبح تهران و تهران در شب را راهاندازی کردیم و فکر میکنم 12 آذر سال 73 رادیو تهران راهاندازی شد. پیش از آن هم رادیو پیام تأسیس شده بود این دو به نام شبکه استان تهران جمع شد و مسئولیت آن به من سپرده شد.
رادیو قبل از انقلاب مخاطبان زیادی داشت اما به نظر من عصر طلایی این رسانه متعلق به بعد از انقلاب است و شنوندگان بسیار زیاد شدند رادیو سریع خود را انقلاب تطبیق داد اما تلویزیون کار سختتری در پیش داشت. بچههای رادیو هم نجابت بیشتری داشتند تا اینکه از سال 65 الی 66 رادیو افت پیدا کرد و درگیری داخل سیستم هم زیاد بود بچهها از خودشان راضی نبودند و مدام نق میزدند مشکلات هم کمبود دستمزد و ضعف برنامهسازی بود تلویزیون هم یکی از عوامل بود.
**یعنی فکر میکنید حضور تلویزیون در کنار رادیو منجر به افت میزان مخاطبان رادیو شد؟
خجسته: نظرسنجیها نشان میداد که دقت مخاطب زیاد است اما من هیچ وقت تلویزیون را رقیب رادیو نمیدانستم آن زمان ما به یک تحلیل رسیدیم که علت این که اگر بچهها در داخل فکر میکنند که سیستم ضعیف است و از شرایط ناراضی هستند باید تفکر آنها را تغییر داد. در واقع آن سالها فکر کردیم که سرعت مزیت رادیوست و از آن استفاده کردیم به ویژه در ورزش اگر تیمهای ورزشی در جایی مسابقه داشتند ما آنجا مستقر میشدیم. یادم است مسابقه تیم پرسپولیس با قزاقستان و ما کسی را برای گزارش نداشتیم تا اینکه یکی از بچههای تیم حاضر شد برای ما گزارش کند. آن طرف مدام از تیم تعریف میکرد اما برای ما مهم نبود رویداد برایمان مهم بود. گل زدنها و خوردنها اهمیت داشت. ما از این قابلیت استفاده کردیم و به مخاطب بسیاری رسیدیم مثلاً یک بار با پسرم کمیل در حال رفتن به مشهد بودم توی اتوبوس نشسته بودم و نزدیک ساعت 3 که شد به راننده گفتم رادیو را روشن کن و وقتی روشن کرد به او گفتم کدام شبکه است و گفت رادیو تهران خودمان. من این کلمه را چندین بار دیگر از افراد داخل اتوبوس شنیدم و فهمیدم میشود که جای خود را باز کرده است در حقیقت رسانه میتواند عنصر هویتی بشود یک بار هم در تاکسی بودم به راننده گفتم رادیو تهران گوش نمیکنی گفت نه، چون میترسم پلاکم را اعلام کنم. آن زمان ما روی آنتن زنده با اعلام پلاک میگفتیم که مثلاً فلان ماشین در حال انجام خلاف رانندگی است.
**پس علاقه شما به رادیو منجر شد که به افزایش مخاطب فکر کنید و در این مسیر هم به موفقیت برسید.
خجسته: همانطور که گفتم مشکل راهبردی ما بحران مخاطب بود سازمان اعتبار کمی برای ما قائل بود و مردم هم همینطور ما مبنا را بر این گذاشتیم که معضل را حل کنیم و در همین راستا چند کار راهبردی انجام گرفت. در حقیقت آن زمان دغدغه و مزیت سرعت بود و امروز باید ببینیم زیست بوم ما چیست و بر اساس همان برنامههای رادیو را طراحی کنیم آن مقطع چند کار را در همین راستا طراحی کردیم من اردیبهشت سال 77 و یک سال بعد از ریاست جمهوری آقای خاتمی معاون صدا شدم اصلاً جزو گروههایی هم بودم که رادیو گوش نمیکردم و فکر میکنم مجازات شدم که به رادیو آمدم.
**آقای خجسته اشاره به رکود برنامههای رادیو کردید، برای رفع این بحران چه برنامهریزیهایی صورت گرفت؟خجسته: ما در دورهای که تصمیم گرفتیم بحران مخاطب را برطرف کنیم 12 راهبرد طراحی کردیم و منجر شد در سالهای دهه 80 رادیو مخاطبان خود را بازیابی کند. آن زمان اولین مقالهای که میخواستم بنویسم به عنوان «رادیو چیست» متوجه شدم که اصلاً مأخذ فارسی وجود ندارد و به همین دلیل تصمیم گرفتیم آن را به دانشگاه ببریم و طوری شد که هر کس درباره رادیو مقاله میخواست بنویسد باید به آنجا رجوع میکرد مثلاً یادم است که در یک سال 5 پایاننامه درباره رادیو از یک واحد دانشگاهی به دست ما رسید که نشان میداد رادیو مهم شده است.
همچنین جشنواره رادیو را هم طراحی کردیم که در راستای این بود که عظمت رادیوییها را به خودشان نشان بدهیم اولین جشنواره را که برگزار کردیم با استقبال خوبی مواجه شد و فهمیدم رادیو به هدف خود رسیده است. سعی کردیم که با نهایت عزت و کرامت با بچههای رادیو رفتار شود حتی شارژ اتاقهای زیباکنار هم را خودمان بر عهده گرفتیم. وقتی بچهها برگشتند به قدری روحیه یأس از میان آنها رفته بود که برای خود ما نیز جای تعجب داشت و خوشحالمان کرد.
**برای برگزاری هر دوره از جشنواره چقدر کار مطالعاتی و علمی انجام میدادید؟
خجسته: جشنواره رادیو یک کار علمی بود و برای هر جشنواره 8 الی 9 ماه کار دائم داشتیم از تابستان شروع میکردیم تا اردیبهشت سال بعد در ادامه هم که جشنواره بینالمللی شد و 30 جایزه 3 هزار دلاری به برگزیدگان هدیه میدادیم. خوشبختانه رادیو را در اتحادیه رادیو و تلویزیونهای آسیا و اقیانوسیه خیلی خوب میشناختند و وقتی آقای هنردوست نماینده ایران در اتحادیه فوت کردند آقای دیوید اصلی رئیس اتحادیه پیغام داد که اعتبار خجسته برای ما بیشتر است و من را به عنوان قائممقام انتخاب کردند.
وقتی من از رادیو آمدم 270 مقاله علمی آمده بود که 70 تای آنها پذیرفته شده بود و نکته قوت آن این بود که از سوی بچههای رادیو ارسال شده بود.
**خط قرمزهای شما در رادیو چه بود؟
خجسته: خط قرمز ما هم همیشه هنجارها بود. طرح مسائل سیاسی برایم مهم نبود من از کار سیاسی نمیترسم ولی از کار اخلاقی میترسم. در نهایت کار سیاسی این است که یک نفر میگوید مثلاً من انقلاب را قبول ندارم این کلام هزار پاسخ مستدل دارد ولی کار در حوزه اخلاق فرق میکند. مثلاً اردیبهشت سال 77 و نزدیک به سالگرد 2 خرداد جلسهای برگزار شد که و در آن گفتند که قرار است سخنان رئیس جمهور وقت مستقیم پخش شود تقریباً آن زمان همه مخالف بودند اما من گفتم که این صحبتها باید پخش شود اتفاقاً نتیجه خوبی هم داشت چون وقتی سخنان از رادیو و تلویزیون پخش شد مردم فردای آن روز رجوع کمتری به روزنامهها داشتند و نیاز خبری خود را از طریق صدا و سیما مرتفع کرده بودند یا خاطرم هست در مقطعی ما هر روز نرخ بازار سیاه را اعلام میکردیم در بازار رادیو همه روشن بود و وقتی ما قیمتها را اعلام میکردیم تازه بازار راه میافتاد یا در سال 78 مناظرههای تاریخی را از رادیو شروع کردیم و برای موسیقی هم کارهایی انجام دادیم.
* *شما اشاره کردید که از طرح مباحث سیاسی ترس نداشتید اما میدانیم که انگ زدنهای سیاسی و رقابتهای سیاسی یکی از نقاط آسیبپذیر است.
خجسته: از نظر من که همچنان کار سیاسی بیمعناست من خودم را همواره انقلابی مطرح میکردم در سطوح بعدی شاید کسی را قبول نداشته باشم من مقالهای تحت عنوان «بختک دوم خرداد» نوشتم که آن را جدا از اصلاحطلبی میدانم. از نظر من هیچ دورهای را نمیتوان با دوره دیگری مقایسه کرد مثلاً دوره آقای لاریجانی ویژه بود، دوره آقای هاشمی تطبیق سازمان و انقلاب بود ایشان چندین سال زحمت کشید که این قطار کند را سرعت بدهد. فیلم و سریالهای بزرگی در دوره دوم ایشان تولید شد یا اینکه آقای لاریجانی درگیر جنگ بود و همه چیز متفاوت بود. دوره آقای ضرغامی را که من شهادت میدهم بسیار خوب بود، دوره آقای لاریجانی تازه در حال آلوده شدن به شبکههای ماهوارهای سیاسی بود که بیشتر گفتوگو محور بودند اما در دوره آقای ضرغامی این شبکهها از سیاسی به فرهنگی و اجتماعی حرکت کردند و دوره بسط فضای مجازی بود. آقای ضرغامی با این مدل آمد و توانست مدیریت کند سازمان واقعاً منابع کمی دارد.
سازمانهای دولتی مثل زندگیهای شخصی ما است که هر از چند گاهی باید بازنگری شود. دوره آقای سرافراز دوره بازمهندسی کردن بود امروز باید دو برابر بودجه فعلی رادیو را بدهند و امور جاری را بگذرانند. در دوره آقای احمدینژاد طبق فرمول رسمی سازمان آن زمان هزینه سازمان 120 میلیارد بود ما فقط 25 هزار فرستنده در کشور داریم در حالی که کل پولی که دو سال پیش به فنی دادیم 4 میلیارد برای تعمیر، نگهداری و توسعه بود. امروز حداقل بخش فنی صدا و سیما 300 میلیارد از امور جاری عقب است. اگر امروز به آقای سرافراز حدود 3200 الی 300 میلیارد ندهند امور جاریاش نمی گذرد و تولید سازمان خوابیده است در حالی که اگر بخواهیم رقابت ادامه پیدا کند باید تولید ادامه پیدا کند.
سرافراز امروز در دوره اصلاح سیستم است. رقبای متفاوتی دارد برخی معاند هستند و برخی تاجر محور. اولی دشمن است و دومی دشمن نیست اما نتیجه کاری که میکند به ضرر ما است.
* * چرا شما با رفتن گویندگان رادیو به تلویزیون مخالفت میکردید؟ همچنین در دوران شما یکسری از گویندگان هم از رادیو رفتند؟
خجسته: یکی از گویندگان مرد دستمزد کمی در رادیو داشت و نمیتوانست هزینههایش را پرداخت کند من مخالف رفتن او به تلویزیون بودم و اعتقاد داشتم بین رادیو و تلویزیون باید دیوار بکشیم دلیل حرفهای آن نیز این بود که رادیو زیست بوم ویژهاش تخیل است. در دنیا حداقل افراد 3 شبکه رادیو را میشناسند ولی هر فرد تا 15 کانال میتوانند با تلویزیون ارتباط برقرار کند.
مخاطبان رادیو با برنامههایش انس میگیرند و اگر خوششان نیاید صدا را میبندند ولی تلویزیون میچرخد و ممکن است یک مخاطب 24 کانال مدام رد کند. رادیو توانست کادرسازی خوبی انجام دهد. سطح تحصیلات بچههای رادیو از بقیه سازمان بالاتر است و همین باعث شد که خیلی قدرت پیدا کند مدیران رادیو باید از برنامهسازی شروع کنند تا کسی نتواند آنها را دور بزند مثلاً دکتر نوری تحولات ساختار بسیاری در رادیو جوان به راه انداخت و آقای گیلآبادی نیز بسیار مبدع و خوشفکر بود.
**مدیران شبکهها را چطور انتخاب میکردید؟
خجسته: من در رادیو میچرخیدم برای کشف مدیر و افراد را از جاهای مختلف پیدا میکردم مثلاً یک روز به کرج میرفتیم در ماشین رادیو گوش میکردیم و برنامهای از رادیو قرآن پخش میشد که پرسیدم که تهیهکننده آن چیست گفتند شهرام گیلآبادی. من آن زمان گفتم آدم مبدعی است اما تیم ندارد و در نهایت هم یک بار دیگر دوباره برنامه دیگری شنیدم که فهمیدم تهیهکننده آن گیلآبادی است آن زمان با دکتر نوری صحبت کردم و گیلآبادی را به طرح و برنامه رادیو جوان آوردیم آن زمان شبهای نقرهای را میساختیم که احساس میکردم ساختارها را میشکند اما از افراد خوبی استفاده نمیکند.
در نهایت نیز ما به نقطهای رسیدیم که اگر قبل از این برای عوض کردن برنامهای به سه ماه زمان احتیاج داشتیم در عرض 3 روز برنامهای پرآیتم جای آن را میگرفت و ایده سریع به محتوا تبدیل میشد.
**شما یک جمله معروف دارید، «تلویزیون دنیاست و رادیو آخرت».
خجسته: این هم ماجرایی دارد. یک روز یکی از کارگردانهای معروف به رادیو آمد و من میدانستم که به خاطر سقف پایین دستمزدهای پایین رادیو نباید درباره پول با او حرف بزنم و در نهایت در گفتوگو به نقطهای رسیدیم که باید رقم دستمزدش را اعلام میکرد من هم در پاسخ به او گفتم به بچههای سینما و تلویزیون میگویم این کار شما دنیوی است ولی کار رادیو اخروی است چون دستمزد کمی دارد وقتی هم از اینجا رفتی بگو دفتر مدیر شیر قهوه خوردم نگو چای خوردم که کلاسمان حفظ شود.
یکی از دلایلی که با رفتن مجریها به تلویزیون مخالف بودم این بود که وقتی این موضوعها برمیگردم ناز میکنند و باعث تشکیل نظام طبقاتی در رادیو میشوند. فقط یادم است به یک خانم و یک آقا گفتم ببرید. به نظرم خیلی از دوستان گوینده توقعشان در کلام بود و این تبحر در تلویزیون به کار نمیآمد مثلاً یادم است یک بار نصف صورت و دست یکی از گویندگان خانم در تلویزیون دیده شد و همین باعث شد من آن گوینده را یک سال محروم کردم.
** شما در این موضوع استثناء هم داشتهاید.
خجسته: استثناء مثل افشین علاء بود آقای رضوی هم وقتی رفت گفتم هر جا رفتی بگو که از رادیو آمدی.
** فکر میکنید چرا به شما لقب پدر رادیو را دادند؟
خجسته: نمیدانم لطف رادیو است، دورهای بود که در طول جلسات کسی نمیگفت من رادیوییام ولی در طی سالهای بعد این خود کمبینی برطرف شده بود و به نقطهای رسیده بود که بچههای رادیو افتخار میکردند حتی بیرون از سازمان هم احترام زیادی به رادیوییها میگذاشتند. رادیو اعتبار پیدا کرده بود و بچههای آن از نظر جایگاه اجتماعی دارای منزلت جدیدی شده بودند همه اینها ظرفیت خود بچهها بود. خدا کمک کرد و در دوره آقای لاریجانی اتفاقات خوبی افتاد و در دوره آقای مهاجرانی نیز پایههای عمیقی گذاشته شد مثلاً کاری کرد که مدیران در تولید برآورد نداشته باشند چون مدیریت در ذات خود رانت میآورد و باید از آن جلوگیری کرد. خوشبختانه پایههای اصلی بین کارکنان رادیو اخلاق است و اگر کارمندی به تو به عنوان معاون صدا سلام کند نهایت صد هزار تومان جابهجا میشود اما در جاهای دیگر امکان دارد میلیونها تومان جابهجا شود، خوشبختانه در دوره مدیریت من در رادیو همه چیز شفاف بود.
** بسیاری شما را از لحاظ سیاسی اصلاحطلب میدانند، شما این تعریف را برای خود قبول دارید؟
خجسته: من خودم را اصولگرای مطلق تعریف می کنم که فهمی از رسانه مدرن دارد و تحولات رسانه را میشناسد و مدیریت رسانه را میشناساند اینکه ما باید چطور ارزشهای دینی و انقلابی را پیش ببریم. ایده روایت مدلی بود که من ارائه دادم و به نظرم باید یاد بگیریم ایده انقلاب را کامل بفهمیم و بعد روایتی که ارائه میدهیم در این چارچوب باشد. الان جنگ، جنگ روایتهاست من هر جا بودهام در اصلاح سیستم کار کردم.
** ماجرای رفتنتان از رادیو چه بود؟ خیلیها آن را به فشارهای بیرونی ارتباط میدادند؟
خجسته: حس کردم که دیگر نباید در رادیو باشم همان سال هم 4 بار با آقای ضرغامی جلسه داشتم که ایشان قبول نمیکرد احساس میکردم مخالفتهایی که با رادیو میشود به خاطر حضور من است و به همین دلیل رفتم. هر بار هم به آقای ضرغامی گفتم ایشان قبول نمیکرد و خیلی قوی حمایت میکرد اما وقت رفتن بود. رادیو گفتوگو را خیلیها نمیفهمیدند یعنی چه در حالی که مبنای نظریه قوی داشت.
آن زمان گزارشهای بسیاری برای رادیو میآمد ولی آقای ضرغامی هیچ کدام را به من نمیگفت به نظرم رسانهای کارش مثل بلبل است، بلبل باید بخواند و اگر پِخ کردی دیگر نمیخواند.
**رابطهتان با کارکنان و برنامهسازان رادیو چطور بود؟
خجسته: در رادیو هم نظارت و هم ضریب امنیت باید حفظ شود در مقطعی نامه را با خودکار دستی مینوشتم و لاک و مُهر میکردم و سکهای هم با آن میفرستادم و میگفتم کسی متوجه نشود تا آن برنامهساز تشویق شود حتی یک بار مجری سؤال بدی از من پرسید این را مکتوب کردم و برایش فرستادم. مقالهای هم برای اصلاح موسیقی نوشتم که 8 فاکتور دارد. به نظرم یک مدیر نباید دستوری عمل کند یک بار یک مدیر دستوری عمل کرد و نتیجه آنچنان بد بود که خودش متوجه شد و همه ضعیف عمل کردند مثلاً آقای کلهر در جلسهای گفت که من شهادت میدهم موسیقی حرام در رادیو پخش نمیشود و این برایم خیلی مهم بود.
ارتباط شخصی با افراد برایم مهم بود من خودم به برنامهسازها سر میزدم و خودم کارهایم را به آنها میگفتم وقتی برنامه صبحگاهی داشتم همیشه دستم پر بود و وقتی برنامه تمام میشد دستهایم از استرس و فشار کار درد میکرد. یادم است یک روز در سالهای 72 خانمی به رادیو زنگ زد و گفت شما همه چیز میگویید این را هم بگویید که منافقین بچههای ما را میدزدند و سرشان را میبرند من پرسیدم چرا گفت نمیدانم فکر میکنم به خاطر انتخابات مجلس است ما این گفتوگو را پخش کردیم و با واکنشهای زیادی مواجه شد آن زمان مثل الان نبود که صحبت از منافقان اینقدر راحت باشد. همان روز آقای پورمحمدی که مدیر گروه بود را دیدم، دیدمش و گفت بچههای وزارت اطلاعات دنبالت بودند میخواستند از تو تشکر کنند همان موقع مرحوم حبیبی هم به تلویزیون آمدند و درباره این موضوع صحبت کردند و باعث شد فضا باز شود. برنامهساز باید قدرت ریسک داشته باشد مثل کسی که شطرنج بلد است نه اینکه ریسک بدون برنامه بکند.
**ماجرای رفتن آقای گیل آبادی از رادیو را بفرمایید. علیالخصوص فشارهایی که به خاطر حضور ایشان در سمت مدیریت رادیو جوان به شما وارد میشد؟
خجسته: آن زمان به من به خاطر رادیو گفتوگو ایراد میگرفتند و محال است که چنین چیزی باشد و رفتنم ربطی به آقای گیل آبادی داشته باشد. ایرادهای مخالفان به دست ما که میرسید میدیدم مثلاً از 24 یا 25 فقط دو مورد درست است و بقیه غلط است. همه این فشارها هم به خاطر من بود یکی از بچههای رادیو دو سال بعد گفت من را حلال کنید. خیلی علیه شما صحبت کردم گفتم من گلهای ندارم، یا یک نفر دیگر که علیه من زبان تند و تیزی داشت گفت حلالم کن. جمعی بودند که فهم نادرستی از رسانه داشتند و جوسازی میکردند مخالف بودند و جدی هم پیگیری میکردند. رفتن من یک سال و نیم طول کشید و هیچ کس نیز از ماجرا خبر نداشت.
* *جدایی شما از سازمان صدا و سیما در دوره آقای سرافراز نیز با شایعاتی همراه بود مانند اینکه میگفتند سمت مدنظرتان را به شما ندادند و همین باعث شده شما رسانه ملی را ترک کنید.
خجسته: رفتن من از رسانه ملی منطقی بود در حال حاضر بازنشسته تعویقی هستم و جوانان باید به میدان بیایند، آقای سرافراز از گل کمتر به من نگفت و نهایت احترام را گذاشت. کسانی باید در صدا و سیما حضور داشته باشند که بتوانند در زمان کمتری ساختارهای جدید را اجرایی کنند.آقای سرافراز یک رئیس خوب و فعال است و ساختار نیز روال عادی اجرایی شدن را سپری کرد. به نظر من این حرف توهین به ایشان است او با سازمان آشناست و از دهه 60 در رادیو فعالیت میکرد او فضا را میشناسد و فشار بیرونی برای رفتن من وجود نداشت.
* *به نظر شما رادیو امروز در 75 سالگی به مرز پیری رسیده است.
خجسته: یادتان باشد هر رسانه در محیط رسانه یک سهمی دارد گاهی رسانهها به سمت دیگر تخطی میکند رادیو نیز در سهم خود باید حرکت کند و با شرایط محیط خود را تطبیق بدهد امروز زیست بوم رادیو سرعت نیست و اولویت اول باید کشف شود مثلاً ممکن است ترکیبی از سرعت تخیلزایی باشد اگر این را پذیرفتی نظام و ریشه تولید عوض میشود.
**بهترین برنامه و گوینده از نظر شما چه کسانی هستند؟
خجسته: هیچ وقت به این سؤال پاسخ نمیدهم فقط یادم است یکبار گفتم فاطمه صداقتی مبدع یک سبک است و آن زمان یکی از گویندگان مرد نیز گفت من چه، گفتم تو هم مبدع مرد آن سبک هستی. سبک فاطمه صداقتی خود یک شیوه است و در کنار آن ارتباط با مخاطب نیز اهمیت بالایی دارد افرادی نظیر خانم محسنیکیا سبک جدیدی در ارتباط با مخاطب داشت و همین موضوع منجر به ارتباط بیش از پیش مخاطب با رادیو شد.