صراط: اين دختر كمسنوسال كه عاشق هيجان بود ميخواست بداند كدام يك از 2مرد شهامت و جرأت بيشتري دارد براي همين نقشه سرقت طراحي كرد.اين پرونده اواخر سال گذشته با شكايت پيرمردي به جريان افتاد. وي وقتي از سفر برگشت با بههمريختگي وسايل خانه و سرقت طلاهاي همسرش روبهرو شد.
براي همين به اداره پليس رفت و گزارش سرقت را اعلام كرد. همزمان تيمي از مأموران راهي محل سرقت كه آپارتمان بزرگي در غرب پايتخت بود، شدند. در بررسيها معلوم شد كه قفل در سالم است و اين نشان ميداد كه سرقت از سوي يك آشنا صورت گرفته است اما چيزي كه عجيب بهنظر ميرسيد اين بود كه چندين وسايل باارزش ديگر هم در خانه بود كه سرقت نشده بود. با وجود اين، مأموران تحقيقات خود را روي آشنايان صاحبخانه متمركز كردند تا راز اين سرقت عجيب را فاش كنند.
ردپاي نوه
هنوز چندروزي از ماجراي اين سرقت نگذشته بود كه پليس در تحقيقات ميداني خود متوجه شد در نزديكي خانه مالباخته يك مجتمع مسكوني مجهز به دوربين مداربسته وجود دارد براي همين مأموران به بازبيني تصاوير آن پرداختند و متوجه شدند زماني كه مالباخته در سفر بود يك خودروي پرشيا مقابل خانه مالباخته توقف كرد.
داخل ماشين مردجوان و دختري بودند كه مشغول صحبت با يكديگر بودند و پس از آن مردجوان از ماشين پياده شده و به سمت خانه مالباخته رفت. مأموران چهره اين مرد را به مالباخته نشان دادند اما او وي را نميشناخت. اين درحالي بود كه همسايهها هم او را نميشناختند اما آنچه مسلم بود سرقت از سوي وي رخ داده است.
مأموران در قدم بعدي به بررسي تصاوير دختري پرداختند كه داخل خودرو منتظر مردجوان نشسته بود. تصوير وي مبهم بود اما وقتي پيش روي مالباخته قرار گرفت، پيرمرد حسابي شوكه شد. او كسي جز نوهاش نبود و بهنظر ميرسيد در ماجراي دستبرد به خانه پدربزرگ و مادربزرگش دست دارد. با افشاي اين حقيقت، مأموران با دستور بازپرس دادسراي ناحيه5 تهران دختر 19ساله به نام آزيتا را دستگير كردند.
عشق هيجان
اين دختر جوان از همان ابتدا خود را بيگناه ميدانست اما وقتي شواهد را عليه خود ديد به ناچار لب به اعتراف گشود. وي گفت: سرقت را مرد موردعلاقهام به نام مجيد انجام داده است، آن هم نه براي پول فقط بهخاطر هيجانش. دختر جوان در توضيح ماجرا گفت: چندوقت پيش در اينستاگرام با مجيد آشنا شدم.
همزمان در فضاي مجازي تانگو هم با مردي به نام فرشيد آشنا شدم. با هر دو مرد همزمان ارتباط داشتم و با هم چت ميكرديم. بعد از مدتي يكدفعه به سرم زد كه جرأت و شهامت آنها را امتحان كنم. ميخواستم ببينم كدام يك از آنها باجرأتترند. اين دختر جوان گفت: يكي از آنها 34ساله بود و ديگري 37ساله. وقتي موضوع سرقت از خانه پدربزرگم را باآنها درميان گذاشتم هردو در ابتدا خيلي جا خوردند اما در نهايت هر دو راضي شدند.
وقتي پدربزرگ و مادربزرگم در سفر بودند ابتدا همراه فرشيد به آنجا رفتم. خيلي با او كلنجار رفتم حتي كليد خانه پدربزرگم را دراختيارش قرار دادم اما او وقتي به نزديكي خانه پدربزرگم رسيديم جا زد و گفت اينكاره نيست. با اينكه به داخل خانه پدربزرگم رفت اما سرقتي انجام نداد و خيلي زود برگشت.
هرچه اصرار هم كردم فايدهاي نداشت. مجيد اما مرد باجراتي بود و سرقت را انجام داد. با اينكه ترسيده بود اما دست به سرقت زد و پول و طلاها را تحويلم داد. به دروغ به او گفته بودم پولش را براي يكي از دوستانم كه مادرش در بيمارستان بستري است ميخواهم و اگر من وارد خانه شوم ممكن است همسايهها مرا ببينند و لوبروم. بعد از سرقت وقتي ديدم پسر باشهامتي است به او پيشنهاد ازدواج دادم با اينكه تفاوت سني زيادي داشتيم.
اين دختر كه در يك خانواده پولدار بزرگ شده در ادامه گفت: راستش اصلا فكرش را نميكردم كه ماجرا لو برود و دستگير شوم. اگر ميدانستم كار به اينجا ميكشد و آبرويم اينچنين ميرود هرگز اين نقشهها را نميكشيدم. همه اينها براي خنده و تفريح بود.بعد از اظهارات عجيب اين دختر 19ساله، 2مردجوان دستگير شدند و در بازجوييها اظهار پشيماني كردند و مدعي شدند كه فريب دختر 19ساله را خوردهاند. هر سهنفر با قرار قانوني روانه زندان شدند و تحقيقات در اين زمينه همچنان ادامه دارد.
براي همين به اداره پليس رفت و گزارش سرقت را اعلام كرد. همزمان تيمي از مأموران راهي محل سرقت كه آپارتمان بزرگي در غرب پايتخت بود، شدند. در بررسيها معلوم شد كه قفل در سالم است و اين نشان ميداد كه سرقت از سوي يك آشنا صورت گرفته است اما چيزي كه عجيب بهنظر ميرسيد اين بود كه چندين وسايل باارزش ديگر هم در خانه بود كه سرقت نشده بود. با وجود اين، مأموران تحقيقات خود را روي آشنايان صاحبخانه متمركز كردند تا راز اين سرقت عجيب را فاش كنند.
ردپاي نوه
هنوز چندروزي از ماجراي اين سرقت نگذشته بود كه پليس در تحقيقات ميداني خود متوجه شد در نزديكي خانه مالباخته يك مجتمع مسكوني مجهز به دوربين مداربسته وجود دارد براي همين مأموران به بازبيني تصاوير آن پرداختند و متوجه شدند زماني كه مالباخته در سفر بود يك خودروي پرشيا مقابل خانه مالباخته توقف كرد.
داخل ماشين مردجوان و دختري بودند كه مشغول صحبت با يكديگر بودند و پس از آن مردجوان از ماشين پياده شده و به سمت خانه مالباخته رفت. مأموران چهره اين مرد را به مالباخته نشان دادند اما او وي را نميشناخت. اين درحالي بود كه همسايهها هم او را نميشناختند اما آنچه مسلم بود سرقت از سوي وي رخ داده است.
مأموران در قدم بعدي به بررسي تصاوير دختري پرداختند كه داخل خودرو منتظر مردجوان نشسته بود. تصوير وي مبهم بود اما وقتي پيش روي مالباخته قرار گرفت، پيرمرد حسابي شوكه شد. او كسي جز نوهاش نبود و بهنظر ميرسيد در ماجراي دستبرد به خانه پدربزرگ و مادربزرگش دست دارد. با افشاي اين حقيقت، مأموران با دستور بازپرس دادسراي ناحيه5 تهران دختر 19ساله به نام آزيتا را دستگير كردند.
عشق هيجان
اين دختر جوان از همان ابتدا خود را بيگناه ميدانست اما وقتي شواهد را عليه خود ديد به ناچار لب به اعتراف گشود. وي گفت: سرقت را مرد موردعلاقهام به نام مجيد انجام داده است، آن هم نه براي پول فقط بهخاطر هيجانش. دختر جوان در توضيح ماجرا گفت: چندوقت پيش در اينستاگرام با مجيد آشنا شدم.
همزمان در فضاي مجازي تانگو هم با مردي به نام فرشيد آشنا شدم. با هر دو مرد همزمان ارتباط داشتم و با هم چت ميكرديم. بعد از مدتي يكدفعه به سرم زد كه جرأت و شهامت آنها را امتحان كنم. ميخواستم ببينم كدام يك از آنها باجرأتترند. اين دختر جوان گفت: يكي از آنها 34ساله بود و ديگري 37ساله. وقتي موضوع سرقت از خانه پدربزرگم را باآنها درميان گذاشتم هردو در ابتدا خيلي جا خوردند اما در نهايت هر دو راضي شدند.
وقتي پدربزرگ و مادربزرگم در سفر بودند ابتدا همراه فرشيد به آنجا رفتم. خيلي با او كلنجار رفتم حتي كليد خانه پدربزرگم را دراختيارش قرار دادم اما او وقتي به نزديكي خانه پدربزرگم رسيديم جا زد و گفت اينكاره نيست. با اينكه به داخل خانه پدربزرگم رفت اما سرقتي انجام نداد و خيلي زود برگشت.
هرچه اصرار هم كردم فايدهاي نداشت. مجيد اما مرد باجراتي بود و سرقت را انجام داد. با اينكه ترسيده بود اما دست به سرقت زد و پول و طلاها را تحويلم داد. به دروغ به او گفته بودم پولش را براي يكي از دوستانم كه مادرش در بيمارستان بستري است ميخواهم و اگر من وارد خانه شوم ممكن است همسايهها مرا ببينند و لوبروم. بعد از سرقت وقتي ديدم پسر باشهامتي است به او پيشنهاد ازدواج دادم با اينكه تفاوت سني زيادي داشتيم.
اين دختر كه در يك خانواده پولدار بزرگ شده در ادامه گفت: راستش اصلا فكرش را نميكردم كه ماجرا لو برود و دستگير شوم. اگر ميدانستم كار به اينجا ميكشد و آبرويم اينچنين ميرود هرگز اين نقشهها را نميكشيدم. همه اينها براي خنده و تفريح بود.بعد از اظهارات عجيب اين دختر 19ساله، 2مردجوان دستگير شدند و در بازجوييها اظهار پشيماني كردند و مدعي شدند كه فريب دختر 19ساله را خوردهاند. هر سهنفر با قرار قانوني روانه زندان شدند و تحقيقات در اين زمينه همچنان ادامه دارد.