صراط: مرحله چهارم عملیات عظیم «الی بیت مقدس» در سوم خرداد ماه 1361 با فتح خرمشهر به پایان رسید اما سؤالی در همان برهه تاریخی مطرح بود و آن اینکه آیا هدف غایی این عملیات تا همین باز پسگیری خرمشهر بوده یا اهداف دیگری نیز در آن نبرد، مدنظر طراحان اصلی و فرماندهان ارشد این مصاف بوده است؟
با طرح ریزی و آغاز اولین عملیات برون مرزی قوای اسلام در خاک عراق شبهات و ابهامات زیادی پیش رو قرار داشت و حضرت امام خمینی نیز خیلی موافق انجام این حمله نبودند. اما فرماندهان جنگ عزم خود را برای این کار جزم کرده و در جلسه ای موافق امام خمینی را نیز گرفتند. در کتاب «ضربت متقابل» مرحوم سید احمد خمینی در قسمتی از مصاحبه چاپ نشدهای که پس از وفات وی منتشر شد در این باره میگوید:
«... در مقابل مسأله خرمشهر، امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود، اما سرانجام مسؤلین جنگ گفتند: «که ما باید به کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم.»
امام اصلاً با این کار موافق نبودند و میگفتند: «اگر بناست شما جنگ را ادامه بدهید، بدانید که اگر این جنگ با وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. ما باید این جنگ را تا نقطهای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است.»
این نظر را حضرت امام (ره) در یکی از جلسات «شورای عالی دفاع» که در حضور ایشان تشکیل شده بود، بیان کردند. در پایان این جلسه، با اینکه نظر امام بر این بود که «بهتر است اینجا بمانیم» اما در عین حال قرار میشود تا جلسه دیگری با حضور تعداد بیشتری از اعضای شورای عالی دفاع در حضور امام برگزار شود.
در جلسه دوم، مجدداً درباره ادامه جنگ بحث گردید و سرانجام چنین نتیجهگیری شد که استقرار نیروها در موقعیت کنونی، نمیتواند اهداف دفاعی و سیاسی کشور را تأمین کند و امام نیز، این موضوع را پذیرفتند.
فرماندهی کل سپاه پاسداران معتقد است فتح خرمشهر تبعاتی را به همراه داشته که از آن جمله: «پیدایش دو استراتژی در سطح کلان مدیریت کشور» بوده است. او میگوید:
با آزادی خرمشهر در جبهه مقابل، استراتژی نظامی دشمن تغییر پیدا کرد. در ایران هم دو استراتژی پیدا شد.
استراتژی امام (ره). ( نبرد تا صدام و حزب بعث)
استراتژی رسمی دولت ( نبرد برای کسب صلح)
استراتژی امام (ره) بر ادامه نبرد تا سقوط صدام و حزب بعث عراق استوار بود. حتی در صحبتهای حاج احمد آقا خمینی هم که از طرف ایشان نقل قول میشود، کاملاً این سیاست وجود دارد. امام (ره) معتقد بودند ما باید نبرد را تا سقوط صدام و حزب بعث ادامه دهیم. البته همیشه در همه مسائل، نظر خود را تحمیل کنند. بلکه در بسیاری از حوادث مهم کشور دیده شده که امام (ره) تصمیمگیری را به مسئولین واگذار میکردند. بعد از آزادی خرمشهر هم همینطور شد. لذا در کنار سیاست امام (ره) سیاست دیگری پیدا شد تحت عنوان «نبرد برای کسب صلح». به عبارتی دو سیاست مطرح شد. منتها چون سیاست دوم (نبرد برای کسب) جنبه رسمیتری داشت و از طرف سیاستمداران و برنامهریزان، برنامه ریزی میشد، رزمندگان هم به خاطر نجابت و شعور بالای سیاسیای که داشتند، در عین حال که آرمانشان «سیاست امام» بود، اما عملشان را مطابق با «سیاست رسمی دولت» هماهنگ کردند.
در واقع به طور آرمانی آرزویشان تحقق «سیاست امام» بود اما عملشان را بر اساس «سیاست نظام» هماهنگ کردند. برای اینکه اتفاق میافتاد که امام (ره) مسئولین یا نماینده خودشان را میفرستادند تا مشکلات موجود در جنگ را حل کنند. بنابراین رزمندگان ما حرکت وفادارانهای انجام میدادند. به این شکل، پس از فتح خرمشهر، جنگ بر اساس سیاست «دفاع برای کسب صلح» ادامه پیدا کرد.
محسن رضایی میرقائد در تشریح نظر حضرت امام (ره) مبنی بر ورود به خاک عراق میگوید:
... با آزادسازی خرمشهر، این سؤال به صورت جدی مطرح شد که آیا با تأمین مرزهای بین المللی، جنگ بایست متوقف شود یا ادامه یابد؟ در جلسه «شورای عالی دفاع » که خدمت حضرت امام (ره) تشکیل شد، این بحث به گونهای مطرح شد اما حضرت امام (ره) هیچگاه نفرمودند که شما نبایست وارد خاک عراق بشوید بلکه مرتباً سوال می کردند که علت ورودتان به خاک دشمن چیست؟ البته بعداً از برادر عزیزمان مرحوم حاج احمد آقا نقل شده که نظر حضرت امام (ره) بر ورود به خاک عراق نبوده است. اما قضیه چنین است که ایشان از حضرت امام (ره) نقل کردهاند که معظم له میفرمایند: «یا بایست جنگ را در همین نقطه متوقف کنید و یا اگر وارد خاک عراق میشوید، تا نقطه اساسی پیشروی کنید که بتوانید کار جنگ را تمام کنید.»
اما آن چیزی که مسئولین سیاسی و نظامی خدمت حضرت امام (ره) (در آن جلسه «شورای عالی دفاع») میگفتند این بود که شما اجازه بدهید ما، تا «اروند رود» برویم زیرا این (رودخانه) یک مانع طبیعی است و اگر جنگ بعداً هم ادامه پیدا میکرد و عراق نمیخواست شرایط ما را قبول کند، ما نیروی کمی را پشت اروند میگذاشتیم و بقیه نیروها را برای سازندگی آزاد میکردیم. چون اگر در مرز متوقف شویم، معلوم نیست پنج یا ده سال دیگر باید نیروی عظیمی را در کنار مرز که قابل عبور هم هست نگه داریم.
اما (در آن جلسه ) «برادران سیاسی» نظرشان این بود که، حالا که ما این توانایی را داریم، باید جایی از خاک عراق را بگیریم تا بتوانیم به کمک آن فشاری را بر دشمن وارد کنیم تا عراق هم شرایط ما را قبول کند. حرف حاج احمد آقا هم حکایت از این میکرد که امام (ره) میفرمود: «اگر میخواهید (به داخل خاک عراق) بروید، باید تا آخر بروید و مصمم باشید.
شاید سؤالاتی هم که (در آن جلسه) امام (ره) از ما میپرسیدند، از قبیل این که؛ «چرا میخواهید بروید؟» در واقع میخواستند ما را امتحان کنند که این مسئولان سیاسی – نظامی تا چه مقدار میخواهند جلو بروند و توان و آمادگی آنان چقدر است؟
فرماندهی کل وقت سپاه، همچنین انجام عملیات نظامی در شرایط پس از فتح خرمشهر توسط ایران را «یک استراتژی برای کسب پشتوانه مذاکرات سیاسی» میداند و میگوید:
... استراتژی رسمی ایران، پس از آزادی خرمشهر،انجام یک عملیات برای کسب پشتوانه مذاکرات سیاسی، تعیین شد. البته در ذهن فرماندهان و رزمندگان مطرح بود که اگر فرصت پیش آمده، تا بصره و بغداد پیسش بروند. اما این استراتژی مبنای برنامهریزی ساختارهای کشور نبود. هدف و شرط مذاکرات سیاسی نیز از طرف رهبری، تنبیه صدام (متجاوز) و گرفتن غرامت، تعیین شد.
امام مواظبت میکردند که این «استراتژی حداقل» حتماً رعایت شود، اما خود را محدود نمیکردند و از نظر تبلیغی و سیاسی و رابطه با رزمندگان، هدفهای بالاتری را عنوان میکردند؛ زیرا تصمیمگیرندگان سیاسی، از لحاظ اقتصادی بیش از «حداقل» را قابل تحمل نمیدانستند. بنابراین، عملیاتها برای «کسب پیروزی سیاسی» طراحی شد. اما ما هر چه جلوتر رفتیم. ملاحظه کردیم که باید طرح کاملی برای کشور داشته باشیم و با این جهتگیری، آن «حداقل» هم به دست نمیآید، ولی هر چه برای گرفتن این امکانات و برای این هدف تلاش شد و مسئولین (سیاسی کشور) موافق نبودند... امام به نتیجه بخش بودن گزینه «استراتژی حداقل»، اعتماد نداشتند؛ از این رو در صحبت خود با رزمندگان، سقوط صدام حسین را عنوان میکردند.
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در رابطه با ضرورت انجام عملیات رمضان گفته است:
... تحلیل کوتاهی در مورد عملیاتت «رمضان» بیان میکنیم که این تحلیل در جواب به دو سؤال است: یک سؤال اینکه چرا عملیات «رمضان»، از دیدگاه بعضی رزمندگان و مسئولیت میدان نبرد در آن زمان، تعیین کننده سرنوشت بود و میتوانست به پیروزی نهایی منجر شود؟
در دیدگاههایمان میدانستیم که ادامه نبرد، به صورت لشکرکشی گسترده و عمیق، به عمق کشور همسایه نیست. ما باید عملیات را در حدی تداوم میدادیم که علاوه بر اینکه دشمن را دفع کرده باشیم، برای آینده و پیشگیری تهدید دشمن،او را مجازات و تنبیه کنیم به طوری که با یادآوری خاطره نبرد، متوجه شود که دیگر نمیتواند به مملکت اسلامی تجاوز کند.
البته این راهبرد، میتوانست بازتابهایی هم داشته باشد. اگر به این هدف میرسیدیم، مهمترین بازتاب آن صدور انقلاب اسلامی به کشورهای مسلمان به ویژه کشور عراق بود. مجاهدین انقلاب اسلامی عراق مطمئناً منتظر یک فرصت بودند.
ولی آنچه که تکلیف و مأموریت ما در مقام نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بود، دفع و تنبیه دشمن بود و این دفع قادر بود محدود به مرزهای جغرافیایی ما باشد. چون دشمن اگر میتوانست توان عمدهای را از منطقه خارج کند، بدان معنی بود که میتواند دوباره برای ما تهدید باشد؛ این تعریف پیروزی بود. در ان مقطع،شعارهایی هم داده میشد که بازتاب پیروزی نبرد ما بود، که راه کربلا باز شود. به دنبال تکلیفهایی که درست انجام میگرفت، این شعارها نیز زمینهشان فراهم میشد.
با طرح ریزی و آغاز اولین عملیات برون مرزی قوای اسلام در خاک عراق شبهات و ابهامات زیادی پیش رو قرار داشت و حضرت امام خمینی نیز خیلی موافق انجام این حمله نبودند. اما فرماندهان جنگ عزم خود را برای این کار جزم کرده و در جلسه ای موافق امام خمینی را نیز گرفتند. در کتاب «ضربت متقابل» مرحوم سید احمد خمینی در قسمتی از مصاحبه چاپ نشدهای که پس از وفات وی منتشر شد در این باره میگوید:
«... در مقابل مسأله خرمشهر، امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود، اما سرانجام مسؤلین جنگ گفتند: «که ما باید به کنار شط العرب برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم.»
امام اصلاً با این کار موافق نبودند و میگفتند: «اگر بناست شما جنگ را ادامه بدهید، بدانید که اگر این جنگ با وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. ما باید این جنگ را تا نقطهای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است.»
این نظر را حضرت امام (ره) در یکی از جلسات «شورای عالی دفاع» که در حضور ایشان تشکیل شده بود، بیان کردند. در پایان این جلسه، با اینکه نظر امام بر این بود که «بهتر است اینجا بمانیم» اما در عین حال قرار میشود تا جلسه دیگری با حضور تعداد بیشتری از اعضای شورای عالی دفاع در حضور امام برگزار شود.
در جلسه دوم، مجدداً درباره ادامه جنگ بحث گردید و سرانجام چنین نتیجهگیری شد که استقرار نیروها در موقعیت کنونی، نمیتواند اهداف دفاعی و سیاسی کشور را تأمین کند و امام نیز، این موضوع را پذیرفتند.
فرماندهی کل سپاه پاسداران معتقد است فتح خرمشهر تبعاتی را به همراه داشته که از آن جمله: «پیدایش دو استراتژی در سطح کلان مدیریت کشور» بوده است. او میگوید:
با آزادی خرمشهر در جبهه مقابل، استراتژی نظامی دشمن تغییر پیدا کرد. در ایران هم دو استراتژی پیدا شد.
استراتژی امام (ره). ( نبرد تا صدام و حزب بعث)
استراتژی رسمی دولت ( نبرد برای کسب صلح)
استراتژی امام (ره) بر ادامه نبرد تا سقوط صدام و حزب بعث عراق استوار بود. حتی در صحبتهای حاج احمد آقا خمینی هم که از طرف ایشان نقل قول میشود، کاملاً این سیاست وجود دارد. امام (ره) معتقد بودند ما باید نبرد را تا سقوط صدام و حزب بعث ادامه دهیم. البته همیشه در همه مسائل، نظر خود را تحمیل کنند. بلکه در بسیاری از حوادث مهم کشور دیده شده که امام (ره) تصمیمگیری را به مسئولین واگذار میکردند. بعد از آزادی خرمشهر هم همینطور شد. لذا در کنار سیاست امام (ره) سیاست دیگری پیدا شد تحت عنوان «نبرد برای کسب صلح». به عبارتی دو سیاست مطرح شد. منتها چون سیاست دوم (نبرد برای کسب) جنبه رسمیتری داشت و از طرف سیاستمداران و برنامهریزان، برنامه ریزی میشد، رزمندگان هم به خاطر نجابت و شعور بالای سیاسیای که داشتند، در عین حال که آرمانشان «سیاست امام» بود، اما عملشان را مطابق با «سیاست رسمی دولت» هماهنگ کردند.
در واقع به طور آرمانی آرزویشان تحقق «سیاست امام» بود اما عملشان را بر اساس «سیاست نظام» هماهنگ کردند. برای اینکه اتفاق میافتاد که امام (ره) مسئولین یا نماینده خودشان را میفرستادند تا مشکلات موجود در جنگ را حل کنند. بنابراین رزمندگان ما حرکت وفادارانهای انجام میدادند. به این شکل، پس از فتح خرمشهر، جنگ بر اساس سیاست «دفاع برای کسب صلح» ادامه پیدا کرد.
محسن رضایی میرقائد در تشریح نظر حضرت امام (ره) مبنی بر ورود به خاک عراق میگوید:
... با آزادسازی خرمشهر، این سؤال به صورت جدی مطرح شد که آیا با تأمین مرزهای بین المللی، جنگ بایست متوقف شود یا ادامه یابد؟ در جلسه «شورای عالی دفاع » که خدمت حضرت امام (ره) تشکیل شد، این بحث به گونهای مطرح شد اما حضرت امام (ره) هیچگاه نفرمودند که شما نبایست وارد خاک عراق بشوید بلکه مرتباً سوال می کردند که علت ورودتان به خاک دشمن چیست؟ البته بعداً از برادر عزیزمان مرحوم حاج احمد آقا نقل شده که نظر حضرت امام (ره) بر ورود به خاک عراق نبوده است. اما قضیه چنین است که ایشان از حضرت امام (ره) نقل کردهاند که معظم له میفرمایند: «یا بایست جنگ را در همین نقطه متوقف کنید و یا اگر وارد خاک عراق میشوید، تا نقطه اساسی پیشروی کنید که بتوانید کار جنگ را تمام کنید.»
اما آن چیزی که مسئولین سیاسی و نظامی خدمت حضرت امام (ره) (در آن جلسه «شورای عالی دفاع») میگفتند این بود که شما اجازه بدهید ما، تا «اروند رود» برویم زیرا این (رودخانه) یک مانع طبیعی است و اگر جنگ بعداً هم ادامه پیدا میکرد و عراق نمیخواست شرایط ما را قبول کند، ما نیروی کمی را پشت اروند میگذاشتیم و بقیه نیروها را برای سازندگی آزاد میکردیم. چون اگر در مرز متوقف شویم، معلوم نیست پنج یا ده سال دیگر باید نیروی عظیمی را در کنار مرز که قابل عبور هم هست نگه داریم.
اما (در آن جلسه ) «برادران سیاسی» نظرشان این بود که، حالا که ما این توانایی را داریم، باید جایی از خاک عراق را بگیریم تا بتوانیم به کمک آن فشاری را بر دشمن وارد کنیم تا عراق هم شرایط ما را قبول کند. حرف حاج احمد آقا هم حکایت از این میکرد که امام (ره) میفرمود: «اگر میخواهید (به داخل خاک عراق) بروید، باید تا آخر بروید و مصمم باشید.
شاید سؤالاتی هم که (در آن جلسه) امام (ره) از ما میپرسیدند، از قبیل این که؛ «چرا میخواهید بروید؟» در واقع میخواستند ما را امتحان کنند که این مسئولان سیاسی – نظامی تا چه مقدار میخواهند جلو بروند و توان و آمادگی آنان چقدر است؟
فرماندهی کل وقت سپاه، همچنین انجام عملیات نظامی در شرایط پس از فتح خرمشهر توسط ایران را «یک استراتژی برای کسب پشتوانه مذاکرات سیاسی» میداند و میگوید:
... استراتژی رسمی ایران، پس از آزادی خرمشهر،انجام یک عملیات برای کسب پشتوانه مذاکرات سیاسی، تعیین شد. البته در ذهن فرماندهان و رزمندگان مطرح بود که اگر فرصت پیش آمده، تا بصره و بغداد پیسش بروند. اما این استراتژی مبنای برنامهریزی ساختارهای کشور نبود. هدف و شرط مذاکرات سیاسی نیز از طرف رهبری، تنبیه صدام (متجاوز) و گرفتن غرامت، تعیین شد.
امام مواظبت میکردند که این «استراتژی حداقل» حتماً رعایت شود، اما خود را محدود نمیکردند و از نظر تبلیغی و سیاسی و رابطه با رزمندگان، هدفهای بالاتری را عنوان میکردند؛ زیرا تصمیمگیرندگان سیاسی، از لحاظ اقتصادی بیش از «حداقل» را قابل تحمل نمیدانستند. بنابراین، عملیاتها برای «کسب پیروزی سیاسی» طراحی شد. اما ما هر چه جلوتر رفتیم. ملاحظه کردیم که باید طرح کاملی برای کشور داشته باشیم و با این جهتگیری، آن «حداقل» هم به دست نمیآید، ولی هر چه برای گرفتن این امکانات و برای این هدف تلاش شد و مسئولین (سیاسی کشور) موافق نبودند... امام به نتیجه بخش بودن گزینه «استراتژی حداقل»، اعتماد نداشتند؛ از این رو در صحبت خود با رزمندگان، سقوط صدام حسین را عنوان میکردند.
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در رابطه با ضرورت انجام عملیات رمضان گفته است:
... تحلیل کوتاهی در مورد عملیاتت «رمضان» بیان میکنیم که این تحلیل در جواب به دو سؤال است: یک سؤال اینکه چرا عملیات «رمضان»، از دیدگاه بعضی رزمندگان و مسئولیت میدان نبرد در آن زمان، تعیین کننده سرنوشت بود و میتوانست به پیروزی نهایی منجر شود؟
در دیدگاههایمان میدانستیم که ادامه نبرد، به صورت لشکرکشی گسترده و عمیق، به عمق کشور همسایه نیست. ما باید عملیات را در حدی تداوم میدادیم که علاوه بر اینکه دشمن را دفع کرده باشیم، برای آینده و پیشگیری تهدید دشمن،او را مجازات و تنبیه کنیم به طوری که با یادآوری خاطره نبرد، متوجه شود که دیگر نمیتواند به مملکت اسلامی تجاوز کند.
البته این راهبرد، میتوانست بازتابهایی هم داشته باشد. اگر به این هدف میرسیدیم، مهمترین بازتاب آن صدور انقلاب اسلامی به کشورهای مسلمان به ویژه کشور عراق بود. مجاهدین انقلاب اسلامی عراق مطمئناً منتظر یک فرصت بودند.
ولی آنچه که تکلیف و مأموریت ما در مقام نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بود، دفع و تنبیه دشمن بود و این دفع قادر بود محدود به مرزهای جغرافیایی ما باشد. چون دشمن اگر میتوانست توان عمدهای را از منطقه خارج کند، بدان معنی بود که میتواند دوباره برای ما تهدید باشد؛ این تعریف پیروزی بود. در ان مقطع،شعارهایی هم داده میشد که بازتاب پیروزی نبرد ما بود، که راه کربلا باز شود. به دنبال تکلیفهایی که درست انجام میگرفت، این شعارها نیز زمینهشان فراهم میشد.