صراط: صدای ممتمد بوق اتومبیلها پشت چراغ قرمز گواه این بود که سواران
آنها هر کدام یرای رد شدن هرچه سریعتر از چراغ سبز به دنبال سبقت از
یکدیگرند و هیچ کس پسر گل فروش آن طرف خیابان را نمیبیند یا اگر میبیند
به روی خویش نمیآورد.
ایرج دو سال است مدرسه را رها کرده و هر روز ساعت 5 صبح ، سه راه افسریه است تا گلها را بخرد و به دست مادرش برساند برای دسته گل شدن و در دستان ما قرار گرفتن.
مهمترین علتی که ایرج را مجاب کرده که در این سن کم کار کند عدم توانایی پدرش برای کار کردن و داشتن سه برادر کوچکتر از خود اوست.او خود را مرد خانواده میداند و غرورش اجازه نمیدهد مادرش برای نانآوری خانه را ترک کند.
دکتر امان ا... قرائی مقدم، جامعه شناس، کودکان کار را به دو دسته تقسیم می کند ، او معتقد است: بیشتر این بچهها از شهرستان به تهران مهاجرت کردهاند و اغلب، یا در خیابانها مشغول کارند و یا در کوره پز خانه و کارخانههایی که شرایط آنها مناسب سن و جثه آنها نیست.
*بزهکاران در کمین بچههای کار
کودکانی برای تامین هزینه یک خانواده رهسپار کوچهها و خیابانها میشوند تا شاید بتوانند باری از دوش پدر و مادرشان برداند.
آنها به راحتی میتوانند بازیچه دست افرادی شوند که همچون گرگی در لباس میش، پیش رویشان ظاهر میشوند و قول برآورده کردن آرزوهایشان را میدهند!
ایرج میگوید : از بس شاهد این بوده که بعضی از افراد رفتار نامناسبی دارند و درگیریهایی در خیابان ایجاد میکنند یا افرادی را دیده که دست به سرقت یا توزیع مواد مخدر میزنند دلش می خواهد پلیس شود و با این افراد مقابله کند و از مردم و سرزمینش دفاع کند.
دکتر قرائی مقدم در اینباره می گوید: این کودکان، آیندهسازان
جامعه هستند و اگر تحت نظارت و کنترل قرار نگیرند ممکن است در آیندهای نه
چندان دور تحت تاثیر افراد نامناسب ، تبدیل به بدهکار شوند.
*نیازمندان راحت طلب
برخی افراد هستند که با داشتن توانایی حاضر نیستند زحمت انجام کارهای سخت را به جان بخرند و میخواهند بیدردسر به هر چیزی دست پیدا کنند.
این افراد راحتترین و بیدردسرترین مسیر را انتخاب می کنند ؛ تکدیگری!
خانواده و اقوام ایرج در گذشته جزو تکدیگران بودند، اما او ترجیح داده تا نان بازویش را بخورد.
خودش میگوید: غرورم اجازه نمیدهد دست نیاز در مقابل دیگران دراز کنم و از این راه خرج زندگی خود و خانوادهام را دربیاورم.
*مهاجرت به تهران با امید واهی
سالها پیش پدر ایرج با این جمله که در خیابانهای تهران پول ریخته است آنان را از شهر زادگاهشان، اردبیل، راهی تهران کرد ولی زهی خیال باطل!
وضعیت زندگی آنان در این چند سال به مراتب بدتر از چیزی که بود، شده است.
*بنیآدم اعضای یکدیگرند
هیچکدام از ما انتخاب نکردیم که کجا و در چه خانوادهای به دنیا بیاییم ولی آینده ما ، در دستان خودمان است.
بسیارند کودکانی که در اسم کودکند ولی در واقع نقش سرپرست خانواده را ایفا میکنند و نان آور خانوادهاند و ما چه راحت از آنها عبور می کنیم و ندیدهشان میگیریم.
دستهای پینه بسته این کودکان گواه رنجها و سختی های بسیاری است که دیدهاند.
شببیداریها، گرسنگیها، نداری و ... بسیار از دردها و مشکلات آنها جز با کمک و همیاری مردم و مسئولان حل نخواهد شد.
کم نیستند ایرج هایی که بیهیچ حامی، خود دست بر زانو نهاده و بلند شدهاند و فعل خواستن را صرف کردهاند.
امید است که ما کمکی باشیم برای تحق رویای کودکانه آنها...
بر اساس آمار سازمان جهانی کار سالانه 250 میلیون کودک بین 5 تا 14 سال در جهان محروم از کودکی کردن میشوند و مجبورند آستین بالا بزنند و کمر همت راست تا کار کنند و حامی و سرپرست خانواده خود باشند.
*خانوادههای فقیر علت اصلی کار کودکان
فقر علت اصلی کار کودکان در سن کم است. بیشتر کودکان کار ، یا بی
بیسرپرست هستند و یا بد سرپرست به همین دلیل مجبورند خودشان گلیم خود را
از آب بیرون بکشند.
ایرج دو سال است مدرسه را رها کرده و هر روز ساعت 5 صبح ، سه راه افسریه است تا گلها را بخرد و به دست مادرش برساند برای دسته گل شدن و در دستان ما قرار گرفتن.
مهمترین علتی که ایرج را مجاب کرده که در این سن کم کار کند عدم توانایی پدرش برای کار کردن و داشتن سه برادر کوچکتر از خود اوست.او خود را مرد خانواده میداند و غرورش اجازه نمیدهد مادرش برای نانآوری خانه را ترک کند.
دکتر امان ا... قرائی مقدم، جامعه شناس، کودکان کار را به دو دسته تقسیم می کند ، او معتقد است: بیشتر این بچهها از شهرستان به تهران مهاجرت کردهاند و اغلب، یا در خیابانها مشغول کارند و یا در کوره پز خانه و کارخانههایی که شرایط آنها مناسب سن و جثه آنها نیست.
*بزهکاران در کمین بچههای کار
کودکانی برای تامین هزینه یک خانواده رهسپار کوچهها و خیابانها میشوند تا شاید بتوانند باری از دوش پدر و مادرشان برداند.
آنها به راحتی میتوانند بازیچه دست افرادی شوند که همچون گرگی در لباس میش، پیش رویشان ظاهر میشوند و قول برآورده کردن آرزوهایشان را میدهند!
ایرج میگوید : از بس شاهد این بوده که بعضی از افراد رفتار نامناسبی دارند و درگیریهایی در خیابان ایجاد میکنند یا افرادی را دیده که دست به سرقت یا توزیع مواد مخدر میزنند دلش می خواهد پلیس شود و با این افراد مقابله کند و از مردم و سرزمینش دفاع کند.
*نیازمندان راحت طلب
برخی افراد هستند که با داشتن توانایی حاضر نیستند زحمت انجام کارهای سخت را به جان بخرند و میخواهند بیدردسر به هر چیزی دست پیدا کنند.
این افراد راحتترین و بیدردسرترین مسیر را انتخاب می کنند ؛ تکدیگری!
خانواده و اقوام ایرج در گذشته جزو تکدیگران بودند، اما او ترجیح داده تا نان بازویش را بخورد.
خودش میگوید: غرورم اجازه نمیدهد دست نیاز در مقابل دیگران دراز کنم و از این راه خرج زندگی خود و خانوادهام را دربیاورم.
*مهاجرت به تهران با امید واهی
سالها پیش پدر ایرج با این جمله که در خیابانهای تهران پول ریخته است آنان را از شهر زادگاهشان، اردبیل، راهی تهران کرد ولی زهی خیال باطل!
وضعیت زندگی آنان در این چند سال به مراتب بدتر از چیزی که بود، شده است.
*بنیآدم اعضای یکدیگرند
هیچکدام از ما انتخاب نکردیم که کجا و در چه خانوادهای به دنیا بیاییم ولی آینده ما ، در دستان خودمان است.
بسیارند کودکانی که در اسم کودکند ولی در واقع نقش سرپرست خانواده را ایفا میکنند و نان آور خانوادهاند و ما چه راحت از آنها عبور می کنیم و ندیدهشان میگیریم.
دستهای پینه بسته این کودکان گواه رنجها و سختی های بسیاری است که دیدهاند.
شببیداریها، گرسنگیها، نداری و ... بسیار از دردها و مشکلات آنها جز با کمک و همیاری مردم و مسئولان حل نخواهد شد.
کم نیستند ایرج هایی که بیهیچ حامی، خود دست بر زانو نهاده و بلند شدهاند و فعل خواستن را صرف کردهاند.
امید است که ما کمکی باشیم برای تحق رویای کودکانه آنها...