جناب ایوبی ما در هفته دولت به سر میبریم و شما دو سال است بر کرسی ریاست سازمان سینمایی نشستهاید، با توجه به وعدههای انتخاباتی آقای روحانی در حوزه فرهنگ شما درباره اجابت این وعدهها چه نمرهای به خودتان در حوزه مسوولیتتان میدهید؟
در ابتدا باید بگویم که اگر در عرصه سینما امروز آرامش نسبی وجود دارد و رو به بهبود است، بخشی از آن را مدیون شما اهالی رسانهها هستیم که با هوشمندی، صبر، حوصله و علاقه کارها را پیگیری کردید و صبر و حوصله کردید و سعی کردید این فضای آرام را حفظ کنید. من خودم شغلم معلمی است و دانشجویانم معتقدند که همیشه نمره خوب میدهم. درواقع در دادن نمره به دانشجویانم سختگیری نمیکنم اما به خودم نمیتوانم نمره خوبی بدهم فقط میتوانم یک فضای کلی را ترسیم کنم که کجا بودیم، کجا هستیم، کجا میخواهیم برویم. البته در عرف ما مدیران عادت داشتیم همیشه فکر کنیم انسانهای موفقی هستیم و من هیچوقت هیچ مدیری را ندیدم که بعد از پایان کار بگوید ای کاش من این کار را انجام میدادم و کارهای انجام نداده من چهها بوده است. همه فکر میکنند که تحولات گوناگونی ایجاد کردهاند؛ هیچ مدیری سابقه ندارد که بگوید من این کار را انجام ندادهام. با این حال من با توجه به اینکه عمر مدیریتم به سرعت میگذرد همیشه نگران کارهای نکرده هستم و کارهای خوب و بهتری که میتوانستم انجام بدهم و انجام ندادهام. چون به هرحال ما در دنیایی هستیم که به سرعت در حال تغییر و تحول است و روی میز ما ممکن است دهها طرح وجود داشته باشد که باید از بین آنها بهترینها را انتخاب کنیم. درست است دو سال از خدمت دولت آقای روحانی گذشت و آقای روحانی از بین پروژههایش یک پروژه کلان را انتخاب کرد و گاه بود که جلسههای مختلف نقد و بررسی این موضوع مطرح شده است که چرا آقای روحانی به بخشهای دیگر از جمله فرهنگ توجهی نکرده است اما خب آقای روحانی و تیمش متوجه شدند که بزرگترین پروژه و ملیترین پروژه مساله هستهای است و امروز بعد از دوسال ما متوجه شدیم که همه مسائل بهگونهای با تحریمها گره خورده است. بنابراین اولویتبندی پروژهها خیلی مهم بوده است.
در زیر ساختها نمره مان قابل قبول است
در این دو سالی که گذشت در عرصه سینما یک عده معتقد بودند که ما باید تمام تلاشمان را روی پروژههای تولیدی بگذاریم که البته این ایده هم نادرست نبود و به هر حال باید کار و فیلم تولید میشد. اما الان پروژهای که برایم در اولویت است این است که ما به هرحال باید کاری کنیم که سینما بهبود یابد. سینماگر باید برای مردم فیلم بسازد و باید فیلمهای سفارشی را کاهش دهیم. از سوی دیگر حمایتهایمان را روشن و شفاف کنیم و معلوم کنیم از چی و از چه کسی میخواهیم حمایت کنیم. به عبارتی دیگر من معتقدم هنر یک دولت در این است که دخالت خود را در عرصه هنر هوشمندانه ترسیم کند. دخالت دولت در عرصه فرهنگی و هنری میتواند باعث ارتقا و شکوفایی هنر شود یا باعث نابودی هنر آن شود. مهم این است که چگونه دخالت کنیم. مثلا شما شاهد بودید که همین دخالتهای نابجایی که در تولید فیلم در سالهای گذشته شد بازار تولید را کامل از بین برد بهگونهای که هنور بازار تولید به رواق سابق خود برنگشته است. چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید بخشخصوصی در ایران به معنای واقعی وجود ندارد وگرنه تجربه همین سال گذشته نشان داد در آنجایی که بخش خصوصی بتواند کار کند کارها بهتر پیش میرود ولی وقتی دولت ورود میکند روی همهچیز تاثیر میگذارد، یکدفعه قیمت بلیتها بالا میرود، قیمت بازیگر بالا میرود تا به آخر. بنابراین ما تلاشمان بر این است که دخالت دولت در عرصه هنر و سینما هوشمندانه و عاقلانه باشد. دخالت بهگونهای باشد که ما بتوانیم آرام آرام خود را کنار بکشیم و رابطه بین فیلمساز و مردم را بهتر کنیم. الان حلقههای واسط یعنی بخشخصوصی و اصناف باید رابطه بین سینما و مردم باشند. اما فعلا بخشخصوصی چندان فعال نیست و نیت ما این است که این رابطه را تقویت کنیم و خود را به مرور کنار بکشیم.
یکی از کارهایی که ما انجام دادیم این بود که ما سال اول اصلا بودجه تولید ندادیم و بودجه فارابی برای تولید تقریبا صفر شد و خریدهایی هم داشتیم برای نگاتیو کلا حذف کردیم و طی شش ماه کل سینمای کشور را به دیجیتال بودن تجهیز کردیم و شروع کردیم به بهسازی و بازسازی سازمان سینمایی و از آن سمت هم به سراغ بخشخصوصی رفتیم و شروع کردیم به ترغیب آنها برای اینکه بیایند و در زیرساختهای سینما سرمایهگذاری کنند که خب من هر استانی که میروم سعی میکنم سراغ افراد متحول و سازندهها بروم و با آنها صحبت کنم و بعد آقایان فرماندار و شهردار و استاندار و... را میآورم و برای آنها توضیح میدهیم که مساله صدقه و خمس نیست بلکه چنانچه آنان - که فعالیت اقتصادی بخشها را دارند- سینما را نیز در عرصه فعالیتهای اقتصادی خود قرار دهند، از لحاظ اقتصادی هم برای آنها سودآور است. درست همانند مجتمعهای بزرگ تجاری که در تهران وجود دارد و در این مجتمعها سینما هم هست. پس بنابراین یک بخش که میتوان گفت بهنوعی کارنامه دولت است توجه به زیرساختها است و افزایش مخاطبان که البته ما افزایش مخاطبان را سال گذشته داشتهایم و امسال هم باز ٣٠ تا ٤٠ درصد افزایش مخاطب داشتهایم که این افزایش مخاطب به سینمای ایران خیلی انرژی داده است و علاوه بر افزایش انرژی مثبت، رابطه فیلم ساز و مردم هم بهبود یافته. در گذشته فیلمساز برای من و برای دولت فیلم میساخت ولی الان برای مردم فیلم میسازد و این به نظر من خیلی اتفاق بزرگی است. بنابراین در این عرصه نمره ما نمره قابل قبولی شاید باشد. منظورم نمره به دولت در عرصه توجه به زیرساختها و بهسازی، افزایش مخاطب است. در خصوص افزایش تعداد سالن های سینمایی و تجهیز سالن های سینمایی که ما پارسال در دنیا از لحاظ افزایش مخاطب مقام اول را کسب کردیم و امسال هم فکر میکنم بتوانیم در این خصوص موفق باشیم.
بخش دوم به تقویت اصناف بازمیگردد. اصناف سینمایی باید هم باشند و هم تقویت شوند و هم رابطهشان با دولت و ما بازتر شود. به هر حال زمانی که این دولت روی کار آمد اصناف سینمایی در بدترین حالت بودند و از این بدتر امکانپذیر و قابل تصور نبود. در دولت گذشته رابطه ها خراب بود، سینماگرها کار نمیکردند و از سویی دولت چون فکر میکرد سینماگر نیاز دارد به سراغ تولید اصناف رفته بود و تصور غلط این بود که میتوانند هنرمند تولید کنند. هنرمند قابل تولید کردن نیست و در عرصه هنر هم هیچکس نمیتواند جای دیگری را بگیرد. ما نمیتوانیم بگوییم این آقای فلانی که این ضعف را دارد به کناری بگذاریم و یکی دیگر جای آن تولید کنیم. نه، چون به هرحال اینها انسان هستند و هر کسی یک ذوق و سلیقهای دارد. ولی متاسفانه دولت قبلی به دنبال تولید هنرمندان و تهیهکنندگان و تولیدکنندگان جدید میرفت. بازگشایی خانه سینما یک گام بود، اما بالاتر از آن رابطه درست بین سازمان سینمایی و خانه سینما بود. فکر میکنم این دوران یکی از دوران معقول و درخشان خانه سینما و سازمان سینما بوده است. چون اگر با اصناف سینما و مدیرعامل پیشین و فعلی سینما صحبت کنید همین حرف را به شما خواهند زد. ما حمایت میکنیم، کمک میکنیم و به هیچوجه در کارهایشان دخالت نمیکنیم. در عین حال هم سعی کردیم که ارتباط را هم حفظ کنیم حتی با آنهایی هم که بیرون از خانه سیما هستند آنها را نیز محروم نکردهایم.
خب در خصوص زیرساخت ها و ارتباط با اصناف به خودتان نمره قبولی دادید؛ مباحث دیگر چی؟
یکسری کارها هست که برای ما عادت شده و شکستن این عادت ها یک شجاعت و یک زمانی لازم دارد و فکر میکنم امروز با توجه به ارتباط معقولی که بین ما و سینماگر به وجود آمده است میتوانیم با کمک یکدیگر و گفتوگو با هم بخشی از این عادتها را تغییر دهیم و تفکیک کنیم. مثلا بخش گروه کودک و نوجوان باید از جشنواره فجر جدا میشد که چند سال است، جدا شده است بخش بینالملل هم باید جدا شود که دیگر جدا شده است. البته این جزو مواردی بود که همه میخواستند انجام دهند و میتوانستند ولی کسی حاضر نبود که خطر و ریسک آن را بپذیرد و وارد عرصه گفتوگوها و نشستها شود.
در واقع امروز ما میخواهیم رفتارمان را با کمک اهالی سینما اصلاح کنیم.
نمره «هنر و تجربه» مان هم خوب است
اگر باز بخواهیم به کارنامه هنری این دولت برگردیم و نگاهی بکنیم، گمان میکنم سینمای هنر و تجربه بازمانده این دولت تلقی شود. شما بالاخره خودتان رصد میکنید و میبینید که مشکل فیلمهایی نظیر هنر و تجربه به چه چیزی در سینمای ما برمیگشت. هنر و تجربه جزو سینمای فرهیخته ما است و دنیا سینمای ما را به واسطه همین فیلمهای هنر و تجربه میشناسد ولی این تیپ فیلمها تقریبا فرزند ناخواسته و ناخوانده در سینمای ایران تلقی میشدند. از سوی دیگر این فیلم ها هم باید اکران میشدند چون جزو فیلم های فرهیختهاند اما نمیتوانستند اکران شوند چون سینماگران مخالف آن بودند، چون معتقد بودند این فیلمها سینمای بدنه را معطل میکردند و غالبا هم بدون احترام اکران میشدند و بعد فروش آنها با فیلم های بدنه مقایسه میشد. همه اینها دلایلی بود که سبب شد این این فیلمها را جدا کنیم و اکنون این فیلمها با احترام در حال اکران است. اینجا همان جایی است که اگر بخواهیم ورود درست دولت را معنا بکنیم یکی از درستترین ورودی های ما اینجا بوده است. هزینههای سینما را ما پرداخت میکنیم، و عایدی و درآمد کل سینما هم از آن صاحب فیلم است.
این هزینهای که دولت پرداخت میکند، ماهانه تعریف میشود یا به ازای هر فیلم؟
اجازه بدهید بیشتر توضیح دهم. ما سالن سینما را اجاره کردیم که در این اجاره نصف شریک هستیم و پول سالن یعنی آن ٥٠ درصدی را که از صاحب فیلم میگیرند دیگر نمیگیریم. از سوی دیگر هزینه تبلیغات هم متمرکز است که خودمان بر عهده داریم. توزیع و پخش را هم که خودمان داریم. بنابراین دیگر نه پول پخش میدهند، نه سالن و نه تبلیغات که این یکی از حرکتهای دولت بوده است.
باز هم موردی هست که به آن نمره قبولی داده باشید؟
به توجهی که این دوره به جوانها کردهایم، چون به هرحال موج ورود جوانها به سینما یک واقعیت است و ما نهتنها این را تهدید نمیبینیم بلکه یک فرصت است، به همین دلیل در جشنواده فیلم دانشجویی فجر، برای فیلم اولیها جایگاه خاص تعریف کردیم نه فقط در جشنواره فجر، حتی بیرون از جشنواره فجر باشند. ما این موج جوانها را به رسمیت شناختیم و این را تهدید نمیدانیم و فرصت هم میدانیم و جوانها هم نشان دادند که آینده سینما را میتوانند تضمین کنند؛ کارهای سینمایی که قبلا داشتند و الان هم داشتند و خواهند داشت. فکر میکنم در امور رسیدگی به فرهنگ جوانها نمره خیلی خوبی نگیریم اما نمره چندان بدی هم نگیریم، باید بهتر ادامه دهیم. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم تمرکززدایی در مدیریت فرهنگی و توجه به استانهای مختلف است. ما باید تفکیک قایل میشدیم بین تمرکززدایی و تراکمزدایی. البته این نکته را بگویم که ما اختیاراتمان را بین خودمان تقسیم میکنیم. یعنی بین دولتیها تقسیم میکنیم. یعنی ما اختیارات خودمان را میگیریم این میشود تراکمزدایی. یعنی تراکمزدایی بین قدرت. تراکمزدایی واقعی اگر بخواهیم انجام دهیم یعنی دادن اختیاراتمان به گروههای مختلف که خیلی فاصله داریم با آن. ما در حد همین تراکمزدایی سعی کردیم بخشی از اختیارات را به اصناف واگذار کنیم مثلا برای تهیه فیلم ویدیویی ٩٠ دقیقه لازم نیست به تهران بیایند. داریم این اختیارات را استان به استان تفویض میکنیم. به خصوص انجمن سینمای جوان را که دو سال خیلی خوبی را گذراند. به هر حال چون من ارتباط مستقیم با جوانان دارم و در فضای مجازی فعال هستم و هنرمندان جوان برایم اساماس میزنند و پیام میگذارند، من هم کامنتهایشان را میخوانم و پاسخ میدهم. از پیام های آنها یک رضایت نسبی قابل قبول را میتوانم درک کنم. از مستندسازها شکواییه یا شکایت نشنیدم. اما در بخش شبکه سینمای خانگی در این دوره نتوانستیم کار مهمی انجام دهیم. یعنی میتوانم بگویم از وضعیتی که در شبکه خانگی حاکم است راضی نیستم. که این به مدیریت برنمیگردد کما اینکه به دلایل مختلف برمیگردد، ضمن اینکه شبکه خانگی خیلی کمک خوبی میتواند باشد و بهنوعی میتواند اقتصاد سینما را نجات دهد و میتوانیم بگوییم امسال میخواهیم در خصوص آن کار کنیم که سال شبکه خانگی باشد.
اما یکی از برنامههایی که دولت تدبیر و امید قول داده بود و شما به آن اشارهای نکردید این است که آقای روحانی وعده کرده بود تمام ظرفیتهای هنری فرهیختگان جامعه را جذب کند. خب اگرچه ما شاهد بازشدن فضا تا یک حدی بودیم اما به نظر میرسد این حداقلی است و نه حداکثری. مثلا شوراهای مدیریتی را مثل شوراهای فیلمنامه، کودک و پروانه نمایش نگاه کنید، یکسری اسمهای تکراری را میبینید انگار از تعداد انگشتان دست بیشتر نمیشوند، نمیتوان گفت اسمهای تکراری تصادفی هستند و به همین دلیل گاهی برای بدنه سینمای مستقل این شایبه را به وجود میآورد که آقای ایوبی هم دوستان خودش را انتخاب کرد.
من نمیخواهم نقض کنم صددرصد فرمایش شما را. اما پیشنهاد میکنم لیست همکارها را یک بار مرور کنید یا سرچ هم بکنید میآید، ما در بخش گروه کودک و نوجوان، بینالملل، هنر و تجربه از همه ظرفیتها استفاده کرده ایم...
بله خودتان به فعالیتهایتان در هنر و تجربه نمره خوب دادید!
بله اما گفتم که هنوز جایگاهش خوب نیست. ما در خانه سینما و شورای نمایش یکسری از اعضا را داریم که به ما معرفی میشوند؛ مثلا از سینماداران دو نفر هستند که انجمن سینماداران آنها را معرفی میکنند و به خانه سینما هم طبق روند عرفی اعضا معرفی میشوند. بعضی شوراها هم هستند که بعضی از افراد آنها شخصیتهای حقوقی هستند که ما اینها را جمع میکنیم. مثلا شورای صنفی نمایش. بنابراین ما از همه ظرفیتها استفاده میکنیم.
خب اما در مسندهای مهم چی؟
میخواهم بگویم که من نفی نمیکنم که ممکن است بعضی از اسامی بیشتر تکرار شود اما فکر میکنم چیزی حدود صد نفر در شوراهای ما هستند که به ما مشاوره میدهند. مانند آقایان بهشتی، ریوندی، حیدریان، خجسته، طیفها خیلی متنوع و مختلف هستند. حال باید خودتان مرور کنید. البته بخشی از سینمای کشور که به خودشان عنوان سینماگران مستقل دادهاند از همان اوایل جای نگرانی داشتند و چند جلسه هم باهم داشتیم که حتی این بحث مطرح بود که گروهی درست کنند، ما سعی کردیم در تمام تصمیمگیریها از مشورت آنان استفاده کنیم اکنون نیز هم در کار و به صورت گروهی و هم به صورت شخصی با هم ارتباط داریم و همه دیدند که ما به چشم برابر به آنها نگاه میکنیم و این نگرانی را در آنها الان حس نمیکنیم.
راجع به بودجه سینمایی کشور، که به آن اشاره کردید، آیا در نظر ندارید که در مورد آن شفافتر صحبت کنید، میدانید مساله این است که فارابی به چه شکل این بودجه را به بدنه سینما تزریق میکند و خواهد کرد. در این تخس کردن عدالت یا اولویت کدام یک مطرح است؟ اگر اولویت مطرح است این اولویتها چه است.
بودجه سینمایی ما یک شوخی با سینمای کشور است. بودجه ١٠٠ میلیارد تومانی که درصد بالایی از آن برای حقوق کارکنان، کارمندان و برگزاری چندین جشنواره که در سال برگزار میکنیم صرف میشود دیگر سهمی برای فارابی که باید از سینمای کشورحمایت کند نمیماند. مبلغی بین ٢٤ تا٢٥ میلیارد نیاز دارد اگر بتوانیم ٢٥ میلیارد هم صرف کنیم شامل هزینههای جانبی هم میشود. در کجای دنیا با این مبالغ میتوان فیلم ساخت، یکی از اولویتهای ما تولید مشترک با کشورهای مختلف است. در حال حاضر با چندین کشور قرارداد داریم. از دیدگاه سینما بودجه ٥ میلیارد تومنی برای فیلم اصلا وجود خارجی ندارد. ما همان سال اول که آمدیم، در دفترچه بودجه خیلی شفاف و روشن توضیح دادیم که بودجه شامل چند تا فیلم را در بخش مستند و فیلم کوتاه و بقیه بوده است و شیوه حمایتمان را مشخص کردیم. فیلمهای دفاع مقدس و فیلمهای اجتماعی برایمان در اولویت بوده است. سعی کردیم شفاف باشد. واقعا سعی کردم این ملاکها را رعایت کنم.
ما در نهاد سینمایی روایت فتح و دفاع مقدس نیز اولویت قرار دادن دفاع مقدس را در حمایتها داریم و شما نیز میگویید سازمان سینمایی هم همین اولویتها بوده است، جالب است که با این همه حمایت ما هنوز نتوانستهایم، فیلمهایی در ژانر مقاومت تولید کنیم که با فیلمهایی مشابه جهانی که اتفاقا در دنیا نیز اکثرا فیلمهای ضد جشنوارهای هستند وارد رقابت بشویم و در سینمای مقاومت حرفی برای گفتن در جهان داشته باشیم، آن هم با این همه حمایتی که داریم! این اشکال از کجاست؟
اشکال اینجاست که ما به همدیگر اعتماد نکردیم، چند موسسه و نهاد مختلف که همه مدعی هستیم عاشق دفاع مقدس هستیم. روز اول همه را جمع کردیم که خط و خطوط، را برای همکاری پیدا کنیم. اصلا اگر دفاع مقدس نبود ماها وجود نداشتیم. همه امکانات را باید یکی میکردیم. باید به هم میگفتیم در سال این مقدار هزینه و امکانات را من میگذارم، این مقدار را شما بگذارید. بیایید همه با هم برای دفاع مقدس هزینه کنیم. البته یکی، دوبار هم به پروژههای مشترک رسیدیم که در نهایت در اجرا دچار بیپولی شدیم. گاهی در شوراها به هم توصیه میکنیم. خودمان این کار را انجام میدهیم یا با کمک دیگران این کار را بکنیم. اگرواقعا همه تلاشها درباره سینمای دفاع مقدس در نظام جمهوری اسلامی ایران یک متولی قدرتمندداشت ما به اینجا نمیرسیدیم. به نظر من متولی اصلی آن باید وزارت ارشاد باشد. وزارت ارشادی که دفاع مقدس را در اولویت کارهایش قرار ندهد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست. کدام معاون وزیر ارشاد مدافع دفاع مقدس نیست؟ شما آدمهایی را که آمدهاند مرور کنید، کدام یک دوست نداشتند که برای دفاع مقدس کاری بکند. ما برخی از این حوزهها را بردیم تو کوچه پس کوچههای دیگر و آنها را از مسیر واقعی خارج کردیم. چون به همدیگر اعتماد نمیکنیم، سازمانهای مختلف ایجاد میکنیم، فیلم دفاع مقدس میسازیم و آخرش میبینیم که هیچ خبری نشد. نمیگویم سینمای ایران در این عرصه بدهکار است. ما در حال حاضر چندتا پروژه دفاع مقدس داریم. با توجه به وضعیت و امکانات ما ساخت پروژه دفاع مقدس جنگی که درآن، جنگ، انفجار، تانک و هواپیما باشد، پروژه زیر ١٠ میلیون تومانی نخواهد بود. کف پروژه ٢٠ تا ٣٠ میلیارد است. برآورد بالایی نیست این همه بازیگر، سیاهی لشکر، انفجار و... لازم است.
این تقسیم شدن مراکز تصمیمگیری که شما مطرح کردید، حوزه هنری را به یادم آورد. شما ارتباط خودتان را به عنوان سازمان سینمایی و معاونت سینمایی وزارت ارشاد با حوزه هنری چگونه تعریف میکنید؟ از لحاظ نظارتی شما ناظر هستید و آنها زیرمجموعه شما هستند یا آنها یک سازمان موازی شما هستند؟ مثال این موازیکاریها را میتوان در سیاست اکران سینماهای سطح کشور یا حتی تهران جستوجو کرد، چون خیلی از فیلمهایی که ارشاد مجوز میدهد و سازمان سینمایی از آن حمایت میکند، حوزه هنری در مرحله اول و در مرحله دوم شهرداری از آنها حمایت نمیکنند، نمیتوان کاری کرد که این مناسبات شکل دیگری به خود بگیرد؟
از روز اول ما تصمیم گرفتیم که به مصلحت سینما فکر کرده و همه را همراه خودمان کنیم و به همراهی دیگران پروژه سینمایی کشور را پیش ببریم. این مساله را همه اهالی سینما شهادت میدهند که به نفع سینمای کشور است. سعی کردیم اختلافها و تنشهایی که وجود دارد، به خصوص اختلاف و تنشی را که بین حوزه هنری و سازمان سینمایی اوج گرفته است از بین ببریم. الان هم در فضای متفاوتی از گذشته داریم کار میکنیم. به هر حال حوزه هنری پذیرفتند و طبیعتا باید بپذیرندکه مرجع نهایی برای تصمیمگیری درباره فیلمها، سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. در مورد فیلمهایی که ما در اینجا مجوز نمایش میدهیم، حوزه هنری هم گاهی اوقات همکاریهایی داشته است. در جریان یکی، دو فیلم اختلافاتی اتفاق افتاد که آنها فیلم را نپذیرفتند و پخش نکردند و منطقشان این بود که شما برای هر کدام از این فیلمها (که پنج، شش فیلم میشد) همه سالنهای سینما را که در اختیار قرار نمیدهید. این یکی، دو فیلمی هم که اکران نشد از نظر آنها میخواستند که در فضاهای به ظاهر طبیعی اکران نشود، نه اینکه لزوما بخواهند به خاطراختلافی که با سازمان سینمایی داشتهاند فیلم اکران نشود و ماهم نمیخواستیم. اما مساله بسیاری از این فیلمها با گفتوگوهایی که انجام دادیم حل شد. واقعیتش درهای حوزه هنری با همکاری سازمان سینمایی باز خواهد شد.
شما پشت فیلم قصهها ایستادهاید ولی پشت فیلمهای دیگر از این ایستادگی آن طوری که ما درقصهها شاهد بودیم فعلا خبری نیست، مثل «آشغالهای دوست داشتنی»، «رستاخیز» یا «عصبانی نیستم». نگاه کنید به مثالهای من! همه را کنار هم میگذارم، کاری به محتوا با نگاه خاصی ندارم. آیا این برای ایستادن پشت فیلمهایی که مجوز دادهاید در حد رایزنیهای مختلف خودتان را موظف میدانید؟ مثلا رایزنی با نهادهایی مرتبط و حتی علما درخصوص اشکالاتی که بر فیلمها وارد میدانند؟
فیلمهایی که میتوانستیم ببینیم و منتقدان میبینند از آنها انتقاد میکنند و به پایش ایستادیم کم نیستند. مثل فیلم پاداش، قصهها، نهنگ عنبر که مشکلاتی داشتند و مشکلاتشان هم حل شد. به هر حال مطمئن باشید که همه اینها براساس رایزنیها پیش میرود. برای همهشان وقت و انرژی میگذاریم. بعضی از این فیلمها مثل «من عصبانی نیستم»، از دو قوه مهم کشور مجوز لغو اکران صادر شد. بنابراین مساله آن فیلمها از حوزه اقتدار ارشاد خارج است.
دلیلشان برای لغو اکران مثلاً برای یک چنین فیلمی چه بوده است؟
بحث ما راجع یک فیلم نیست. بحث ما در مورد حساسیت بالایی است که در اکران فیلمها وجود دارد. البته فیلم رستاخیز یک فیلم متفاوتی است نسبت به بقیه پروژهها. سال گذشته زمانی که فیلم رستاخیز اکران شد، اتفاقات عجیب و غریبی برای آن افتاد و داشتند آقای درویش را به مواردی متهم میکردند در حالی که ایشان یک هنرمند برجسته هستند. همه کارهایی که باید انجام میشد، انجام شدند رایزنیها کامل بود وخیلی هم موثر بود و تاثیرگذار و کاملا فضا برگشت و به مرحله اکران فیلم رسید در لحظه اکران اتفاقات جدیدی افتاد. برخی مخالف نشان دادن چهره بودند که از ما خواستند به هیچوجه چهره حضرت ابوالفضل را نشان ندهند و به طور قطع میگویم این دولت حاضر نیست در مقابل علما در این خصوص بایستد.
من چند تا اسم نام میبرم تقوایی، نادری، کیارستمی، بیضایی. آیا شما میدانید که آنها کجا هستند و چهکار میکنند؟ برای جذب این افراد چهکار کردید؟
آقای کیارستمی و آقای تقوایی جزو هیات امنای مدرسه علمی ما هستند و از اشخاص فعال و علاقهمند هستند. یکی از معدودین برجستگان ما بودند و هستند. آقای بیضایی خارج از ایران هستند، قرار بود سال گذشته به ایران بیایند، چند بار تماس تلفنی باهم داشتیم. حتی موافقت اصولی برای کار برای ایشان گرفتهایم.
ما در طول این سالها که راجع به ممیزی صحبت میکنیم انگار از یک موضوع فرضی داریم صحبت میکنیم، آیا سازمان سینمایی قصد ندارد به طور مدون و مشخص یکسری ممیزیها و خط قرمزها را مشخص کند و به مجلس اعلام کند و تمام کسانی که بعد از ساخت یک فیلم ممکن است برای آن فیلم مشکل ایجاد کنند از روی نوعی نظامنامه بحثشان را مطرح کنند و یک همگرایی شکل بگیرد در بین مدیرانی که سیاستگذاری میکنندکه دیگر شاهد اتفاقاتی نظیر توقیف فیلم بعد از اکران بنا به سلیقهها نباشیم. درست است که بحث مخالفت اصولی با سانسور مطرح است ولی وقتی سانسور وجود دارد باید بپذیریم نظامنامهای هم باید تدوین شود. آیا چنین مسالهای مدنظر سازمان هست؟
اگر بخواهیم واقعیتر به این مسائل نگاه کنیم باید بگوییم ما در طول سال نزدیک به پنجاه تا شصت فیلم اکران میکنیم که با هنر و تجربه حدود ٧٠ تا ٨٠ فیلم میشود با توجه به این تعداد ممکن است دو یا سه فیلم مشکل پیدا کند، میشود حدود پنج درصد. توجه کنید پنج درصد فیلمها با اکران مشکل پیدا میکنند. رقم آنچنان بالایی نیست ولی از نظر روانی سنگین است. توقیف یک فیلم مانند هواپیما ربایی است! هواپیماربایی یک اتفاق عجیب و غریبی نیست. بسیار کم اتفاق میافتد و معمولا به خیر ختم میشود ولی بعد روانی و ناامنی که ایجاد میکند بسیار زیاد است. در مورد سینما هم همین واکنش صدق میکند که بعد از توقیف یک فیلم معمولا همه از ساخت فیلم ترس دارند از اینکه ما هم سقوط کنیم و سرنگون بشویم. یک راهش این است که ما واقعا همین کار را بکنیم، یعنی نظامنامه درست کنیم. البته در گذشته این کار را کردهاند مواردی هستند که تعداد آن زیاد است ولی به نظر من باید جزییتر بشود.
یک نظامنامه لازمالاجرا مثل قانون اساسی که بحث سلیقه را مرتفع کند!
ببینید حتی سینماگران اروپایی میدانند که ایرانیها مردم باهوشی هستند! من نمیخواهم نژاد پرست باشم ولی باید بگویم فیلمسازان ما بعد از این همه کار در سینما و فیلمسازی و کارنامه فیلمهای تولید شده تقریبا میدانند چه چیز را میشود ساخت و چه خط قرمزهایی وجود دارد ولی به قول شما کار شفاف باید باشد.
ولی ما شاهد بودیم که بعضی از فیلمسازان ما در طول این سالها روی خط قرمزها حرکت کردند که به دلیل گرایشهای بیشتر به حاکمیت این خط قرمز رد کردن آنها نادیده گرفته شده است اما اگر یک غیرخودی بخواهد به خط قرمز نزدیک شود معمولا بیشتر باعث بروز مشکلاتی میشود. اگر نظامنامه سانسور به وجود بیاید مساله خودی و غیرخودی از بین میرود و یک فضای کلی ایجاد میشود که فکر میکنم برای خود سازمان ارشاد بهتر باشد.
با صحبت شما موافقم و به نکته درستی اشاره میکنید.
نکته بعدی ماجرایی است که بین فارابی و سازمان سینمایی در مورد جداسازی جشنواره فجرصورت گرفت. مصاحبهای که آقای اسفندیاری در مورد جداسازی انجام داده بودند که دیگر اظهارنظری نکردند. نکته دوم بحث بازار فیلم کن است که امثال روز اول ما غرفه نداشتیم. نکته سوم جشنواره بینالملل است که آن جوابی که باید طبق سنت خودتان نگرفتهاید و آن پویایی لازم را جشنواره بینالمللی پیدا نکرد.
جدا شدن بخش بینالملل از مسابقه ملی با همه مشورتهایی که صورت گرفت، انجام شد و واقعا حرف نشنیده در سینما کم وجود دارد. شما هرکس را بیاورید و عقیدهاش را در مورد بینالملل، داخل و ما دیگر همه حرفها را از حفظ شدهایم. همان طور که اشاره کردم درباره جدایی بخش بینالملل از بخش ملی هیچ تردیدی وجود ندارد. در اینکه برخی این ضرورت را نمیفهمند به دو دلیل است یکی آنکه کار سخت و نشدنی است برای اینکه یک تلقی وجود دارد و آن این است در جمهوری اسلامی ایران نمیتوانیم جشنواره بینالملل داشته باشیم. چون مجبوریم فیلمها را سانسور کنیم و صاحبان فیلم راضی نیستند و نتیجه همان میشود که ما همیشه در نمایشهای فجرداشتیم. یواشکی فیلمها را بیاوریم و یواشکی ببریم. صاحب فیلم میآمد میبردنش بازار و جاهای دیگر که نبیند سینما خالی است. من معتقدم که در دنیا آنقدر فیلمهای مختلف داریم. ما فیلمهای شریف و قابل ارایه برای مخاطبان داریم. هنگامی هم که قرار است صحنههایی که در ایران قابل نمایش نیست حذف شود میتوان با گفتوگو با صاحب فیلم آن را سانسور کرد. یعنی یک رفتار مدنی، درست و حرفهای انجام بدهیم. حق با شماست. سال گذشته نقایص فراوان داشتیم؛ دبیر جشنواره بینالملل با جشنواره فجر یکی بود و اطلاعرسانی ضعیف بود. در جشنواره فجر همه خسته شده بودند. ما در بخش جذب مخاطبان موفق نبودهایم. ولی یک اتفاق بزرگ افتاد و اینکه ما همه آداب جشنواره بینالمللی را یاد گرفتیم و انجام دادیم و درخصوص همه فیلمهای ایرانی و اسلامی که همسو هستند جرات پیدا کردیم که بگوییم فیلمها قابل نمایش است. یک دستاورد بزرگی بود و یک گام به جلو برداشتیم. بازار حرفهای بود. ما نخستینبار بود در ایران سرور آوردیم و همهچیز قابل جستوجو کردن بود. با خیلی کسانی که آمدهاند بهویژه مدیران خودم صحبت و گفتوگو کردم به عنوان کارشناس نه معاون وزیر. همه نظرات را دارم. همه از بازار خیلی راضی بودند. حرفهایترین بازار را برگزار کردیم. بازار فقط فیلمهای ایرانی بود. آن تجربه باعث شد که ما امسال دبیرخانه را جدا کردیم. از همه افراد کمک گرفتیم چه در بخشخصوصی چه در بخش دولتی و اکنون این مژده را به شما میدهم که یک جشنواره بینالمللی بسیار خوبی هم خواهیم داشت.