«محمدرضا رویایی در سال1339 در بهشهر به دنیا آمد. سالهای 58-57 با اواخر دوره دبیرستان او مصادف شده بود. در آن ایام در تظاهرات و مجالس مذهبی شرکت میکرد و با مطالعه نشریه مکتب اسلام به روشنگری درباره مسائل سیاسی و نظامی میپرداخت. با شروع التهابات کردستان داوطلبانه عازم آن دیار شد و پس از گذراندن دوره آموزشی به مبارزه علیه کفر و عوامل ضد انقلاب پرداخت.
در شرایطی که کردستان بسیار ناامن بود و حملههای شدیدی توسط گروههای ضد انقلاب به آنجا انجام میشد، محمدرضا داوطلبانه راه مبارزه را در پیش گرفت. در ابتدا به سرپل ذهاب و سپس به «پادگان ابوذر» اعزام شد. اما او فعالیت اصلی خود را اوایل سال62 در فضای ناامنی شهر «بانه» آغاز کرد و به عنوان «مسئول اطلاعات» در سپاه بانه مشغول به فعالیت شد.
آن زمان در غرب کشور گروههایی همچون کومله، دمکرات، منافقین، چریکهای
فدایی و عوامل استخبارات ارتش عراق تماما پایگاه داشتند و مشغول فعالیتهای
نظامی و سیاسی بودند. گروههای ضدانقلاب برای رسیدن به اهداف شوم خود و
انجام عملیات نظامی علیه دولت جمهوری اسلامی ایران هر کدام دارای تشکیلات
نظامی قوی مانند جاسوس، پایگاه نظامی، گردان و گروهان بودند که با انجام
عملیاتهای چریکی، کمین ، بستن راهها، بمب گذاری و انفجار و فریب مردم،
منطقه را به آشوب کشیده بودند.
گروههای نامبرده برای جلوگیری از حمله نظامی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به مقرهای خود از مردم و افراد غیرنظامی به عنوان سنگر استفاده میکردند. از این رو درگیری نظامی به صورت مستقیم برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی دشوار بود و مجبور به انجام عملیات چریکی وضد چریکی بودند. در همان برهه از زمان فعالیت اصلی شهید رویایی کار روی گروههای چپ بود.
محمدرضا با کار اطلاعاتی جدی توانست گروهکها، عوامل و شگردهای عملیاتی آنها را شناسایی کند و اقدامات لازم را جهت جلوگیری از انجام عملیات توسط گروهکها یا نابودی آنها انجام بدهد. این سرباز گمنام به این مسئله پی برده بود که تمام کارها در غرب کشور تنها با برخورد نظامی پیش نمیرود از این رو با استفاده از شگردهای اخلاقی و فرهنگی و کار مطالعاتی و اطلاعاتی سعی در جذب افراد میکرد. وی یکی از نیروهای شاخص منطقه بود که عموم مردم شهر ایشان را میشناختند و مردم منطقه بانه به شدت مجذوب شخصیت و کمالات او شده بودند.
اما عوامل حزب دمکرات ضرباتی که از این رزمنده خورده بودند و بخاطر کینهای که از او در دل داشتند و با شناختی که از رویایی پیدا کرده بودند، برای سر وی جایزه تعیین کردند که در نهایت دو گروه سه نفره از عوامل حزب دموکرات که از مدتها پیش او را تحت نظر داشتند و دربارهاش تحقیق می کردند، در نیمه شب بیست و چهارم شهریور ماه 1364 و در شب بعد از عقد شهید با کمک عوامل نفوذی محلی، محمدرضا را در کوچهای فرعی در شهر بانه ترور و به شهادت رساندند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.»