سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۸
در پساتوافق

می‌توانیم برای غرب «ترکیه دوم» شویم!

اگر ایران خطری برای غرب ندارد پس این‌همه تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران و یا اظهار تمنّای مکرر رئیس‌جمهور این کشور برای تغییر حکومت ایران به چه دلیل است؟!
کد خبر : ۲۶۱۷۵۶
صراط: محسن رنانی، استاد دانشگاه و از چهره‌های نزدیک به جریان سیاسی خاص، اخیراً در بخشی از گفت‌وگوی مطوّل خود با روزنامه اعتماد و در اشاره به دوران پساتوافق اظهار کرده است: ‌ایران تا به امروز یک هدف عمده غرب برای رفتن به سمت فروپاشی نبوده، حتی به نظر می‌رسد در آینده ایران می‌تواند متحدی برای غرب باشد. یعنی ایران می‌تواند به نوعی ترکیه دوم برای غرب باشد.

او همچنین افزوده است:‌ ایران در آینده خطری فرهنگی، نظامی و اقتصادی برای غرب نخواهد بود، حداقل با اجرای توافق هسته‌ای، ایران تا ٢٥ سال آینده خطر نظامی خاصی برای غرب نخواهد داشت.

رنانی در ادامه با بیان اینکه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز شواهدی از تعارض فرهنگی حل ناشدنی میان ما و غرب وجود ندارد، اظهار می‌کند: ممکن است میان نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و ایدئولوژی سرمایه‌داری تعارضی باشد که هست اما بنیادین نیست، اما میان فرهنگ ما و فرهنگ غرب تعارض حل ناشدنی وجود ندارد. این هم ناشی از عقلانیتی است که در فرهنگ تشیع وجود دارد و به گمان من به علت همین عقلانیت، تشیع می‌تواند خود را با دنیای جدید سازگار کند.

از طرف دیگر ما خطری اقتصادی هم برای غرب نیستیم زیرا با توجه به مشکلاتی که امروز در کشور داریم و با توجه به روندی که در ١٠ سال گذشته در تحقق اهداف سند چشم‌انداز ٢٠ ساله طی کرده‌ایم بعید می‌دانم تا ٣٠ سال آینده بتوانیم حتی به یک غول اقتصادی منطقه‌ای تبدیل شویم. بنابراین ما در طول یک نسل آینده نه خطری اقتصادی برای غرب هستیم، نه خطری فرهنگی و نه خطری نظامی!

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود مجدداً تأکید می‌کند: «فکر نمی‌کنم فروپاشی ایران در دستور کار غرب باشد».

 

*محسن رنانی، علی‌الظاهر سومین نفر پس از «عباس عبدی» و «محمود سریع‌القلم» است که طی ماه‌های گذشته تِز «خارج شدن ایران از دستور کار فروپاشی و براندازی» را در اشاره به آمریکا بیان می‌کند.

این در حالی است که این تئوری اولاً به لحاظ عقلایی محال است و همانطور که ایران اسلامی درصدد براندازی نظام کاخ سفید است و آنرا مستکبر و شیطان بزرگ می‌داند؛ بدیهی است که دولت آمریکا نیز قصد همین عمل متقابل را در قبال ایران اسلامی دارد و مسئولان کاخ سفید تنها زمانی از این کار دست خواهند کشید که یا سفیه شده و یا اینکه توبه نصوح کرده باشند.

در اشاره به ماجرای «ترکیه‌ی دوم» شدن ایران نیز سوگمندانه باید به یک بیماری مزمن اشاره کرد که زمانی از ضرورت «ژاپن اسلامی شدن ایران» صحبت می‌کند و زمان دیگری هم مثل امروز از ترکیه‌ی دوم شدن ما سخن می‌راند.

نظریاتی که اگرچه اولی با نگاه قائم به ذاتی ایران طرح شده و دومی حکماً با نگاه کدخدامحوری آمریکا؛ اما هر دو حاوی اشکالات فراوانی مبنی بر نادیده گرفتن ظرفیت‌های بومی ایران، کدخدامحوری آمریکا و غرب، دسته‌دوم پنداری ایران، تقدیس پیشرفت‌های درجه‌دو و وابسته (نظیر آنچه در ژاپن و کره جنوبی و ... رخ داده است) و مقولاتی از این دست هستند.

صحبت‌های بعدی رنانی درباره اینکه ایران تا 25 سال آینده خطری برای غرب ندارد، بعید است طی 10 سال و 30 آینده به قدرت اقتصادی بدل شویم و ما خطر فرهنگی و نظامی و اقتصادی برای غرب نیستیم نیز در حالت خوشبینانه نظریاتی مبتنی بر واقعیت و ناظر به رخدادهای صورت گرفته در منطقه غرب آسیا و جهان نیستند.

اگر ایران خطری برای غرب ندارد پس این‌همه تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران و یا اظهار تمنّای مکرر رئیس‌جمهور این کشور برای تغییر حکومت ایران به چه دلیل است؟!

از بابت خطر اقتصادی و مشکلات درونی ایران نیز رنانی درست نمی‌گوید. زیرا اولاً بحران مورد اشاره جریان خاص در اقتصاد ایران هرگز وجود خارجی ندارد و بنا بوده که از آن استفاده سیاسی شود. و ثانیاً جمهوری اسلامی ایران به گواه واقعیت‌ها و اذعان مقامات کشور، در زمینه‌هایی حتی توان تحریم غرب و کشورهای معاند خود را نیز دارد که البته هنوز نسبت به آنها اقدام نکرده است.

این در حالی است که توان ایران نسبت به ایجاد چالش عند‌اللزوم در جنگ نظامی و اقتصادی با غرب نیز مسئله‌ای است که تنها با نگاهی گذرا به مسئله نفت، گاز و آبراهه‌های بین‌المللی می‌توان به آن رسید.

این مسئله بارها مورد اشاره تحلیلگران غربی نیز قرار گرفته اما گویا به سمع و نظر رنانی نرسیده است.
منبع: فارس