او معتقد است در برهه فعلی هر فرد و جریانی که به فکر دادن لیست مستقل باشد قطعا شکست میخورد فرقی هم ندارد احمدی نژاد باشد یا لاریجانی و ...
میرتاج الدینی معتقد است احمدی نژاد لیست انتخاباتی می دهد و کاندیدا هم نخواهد شد، امری که از نظر او به مصلحت هم است.
او در این مصاحبه باز هم ماجرای رويارويي احمدی نژاد و مادر چاوز را برایمان تعريف کرد. اما شاید جذاب ترین بخش سخنان او جایی بود که به مذاکرات هسته ای در دولت سابق اشاره و از جلسه ای ياد کرد که احمدی نژاد به صالحی می گوید « اگر بطور مستقیم از طرف رهبری اجازه داری که با آمریکا در مورد مذاکرات هسته ای صحبت کنی، ایراد ندارد بروید ولی اگر غیر از آن باشد من مسئولیتی نمی پذیرم».
مشروح گفتگو با حجت الاسلام محمدرضا میرتاج الدینی را در ادامه مطالعه بفرمایید؛
***
حاج آقا به نظر مي رسد بار ديگر قصد داريد رخت نمايندگي بپوشيد، این دوره از تبریز نماینده می شوید یا ...؟
انشاالله. دوستان و هواداران کم کم کارهای مقدماتی را شروع کردند. خودم هم از اول تبریز را برای کاندیداتوری مدنظر داشتم. چون دو دوره هم از تبریز وارد مجلس شدم و تمایلی ندارم که حوزه انتخابیه ام را تغییر دهم.
رقبای انتخاباتی تان در تبریز برای این دوره چه کسانی هستند؟
عده اي از اصولگرایان هستند که نمی شود گفت رقیب هستند چون قرار است در یک لیست قرار بگیریم. این افراد هم شامل نمایندگان فعلی و افراد جدیدی هستند که قرار است کاندید شوند. از چهرههای تقریبا اصلاح طلب هم هستند. به جز این افراد، آقای بیگی استاندار سابق هم قصد کاندیداتوری دارند.
آقای اعلمی هم هستند؟
ایشان چندان مطرح نیست چون شورای نگهبان چند دوره رد صلاحیت شان کرده است.
گفتید قرار است با یک لیست بیایند؟ منظورتان چه لیستی بود؟
لیست اصولگرایان.
ولی این دوره هنوز مشخص نیست که اصولگرایان یک لیست داشته باشند، دوره قبل هم علاوه بر لیست جبهه متحد اصولگرایان جبهه پایداری هم لیست جداگانه منتشر کرد.
در آذربایجان شرقی همگرايي بيشتر و قرار است همه گروههای اصولگرای این استان ذیل لیست جبهه متحد اصولگرایان حرکت کنند.
یعنی پایداریها لیست جداگانه نمیدهند؟
نه قرار است پایداریها، ساير اضلاع اصولگرايي از جمله جبهه پیروان و ایثارگران و ..همه در قالب یک لیست وارد انتخابات شوند. در تبریز اصولگرایان یکی شده اند. البته برخی چهرههای نزدیک به اصولگرا هم هستند که خودشان مستقل وارد انتخابات میشوند. همه دورهها هم همینطور بوده است.
پایداریها درصدد ارئه لیست واحد با جبهه متحد هستند
اصولگرایان چند سال است که در آستانه هر انتخابات عنوان می کنند مي توانند به وحدت برسند اما خروجي کار به چند ليست انتخاباتي مي رسد.
در استان ما خوشبختانه اینطور نیست، بحث مشکل داشتن یا نداشتن بیشتر در تهران است. در تهران هم در حال بحث هستند و احتمال اینکه لیست شان یکی شود بیشتر شده است. آن دوره پایداری یک لیست مجزا داد ولی این دوره درصدد هستند که یک لیست ارائه دهند.
عاملی که باعث شده اصولگرایان در این دوره نسبت به دوره قبل وحدت داشته باشند، از نظر شما چیست؟
اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ضربه خوردند. فعلا مجموعه آقای لاریجانی در میان اصولگرایان اگر مقداری توجه نشان دهد دیگر مشکلی نخواهد بود.
یعنی مجموعه ایشان ممکن است لیست مجزا بدهد؟
نشنیدم ولی طبعا فاصله آنها با پایداری بیشتر از دیگر اصولگرایان است.
منظورتان از مجموعه آقای لاریجانی، فراکسیون رهروان است؟
بله. البته آنها در تهران خیلی انگیزه و داعیه لیست مستقل دادن ندارند ولی ممکن است در برخی از استانها و شهرستانها لیست بدهند. چون در تهران مجموعه جبهه پیروان خط امام و رهبری و گرایشاتی مثل موتلفه بیشتر نقش آفرین هستند.
چه عواملی ممکن است این وحدت را تخریب کند، این نگرانی از جانب چه جریاناتی بیشتر احساس می شود؟
تندرویها از سوی هر جریانی باشد عامل انشقاق است. موضعگیریهای تند نسبت به حوادث و مسائل حساس جامعه میتواند زمینهساز انشقاق شود. از سوی دیگر عدم سعه صدر از سوی سران جریان اصولگرا هم میتواند باعث اختلاف شود. اینکه سران اصولگرا سعه صدر و صبوری نداشته باشند و بخواهند کسانی که کمی متفاوت فکر میکنند یا منتقد هستند را حذف کنند.
پافشاری و متمرکز شدن بر روی معیارهای اصولگرایی و اصول مشترک که معتقدم کم هم نیستند میتواند فضا را برای وحدت مساعد کند. جریان اصولگرایی طیفهای مختلف و گستردهای را پوشش میدهد. آن چیزی که اینها را زیر این چتر آورده اصول مشترک است. در عین حال اختلافاتی هم وجود دارد. که بیشتر به رفتارها و سلیقهها بر می گردد.
همه ما امام و رهبری نظام، ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، مردمی بودن، خدمت به مردم، مردمسالاری دینی، جمهوریت نظام، ارزشهای انقلاب، امام و... را قبول داریم. اگر امروز رهبری یک دستوری بدهند، کدامیک از طیف های اصولگرا قبول نمی کنند؟ معلوم است که همه قبول می کنند. بنابراین اینها اصولی است که همه اصولگرایان را زیر یک چتر جمع کرده است.
اما در مقام و عمل، برخی تند موضع میگیرند برخی هم کند. برخی جاذبه بیشتری دارند و برخی دافعه بیشتر. اینجاست که افتراق ایجاد میشود. اگر ما رقبای بیرون طیف اصولگرا نداشتیم این مجموعه طیفهای اصولگرا می توانستند رقابت درون گروهی داشته باشند. اما چون اصولگرایان رقبای جدی به نام اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و دولتیها را داریم، عقل حکم می کند که همه طیفها روی مشترکات تصمیم بگیرند و مفترقات و موارد اختلافی را کنار بگذاریم و کمی تسامح داشته و کوتاه بیاییم.
اصولگرایان در انتخابات اصولگرایی، اصلاحطلبان را عددی به حساب نیاوردند
نکته دیگر اینکه ما از انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم هم باید عبرت بگیریم. در آن انتخابات اصولگرایان احساس کردند که رقابت در درون اصولگرایی است. و رقیب را که همان اصلاحطلبان باشند را عددی به حساب نیاوردند لذا با 5-6 کاندیدا وارد میدان رقابت شدند. از آقای قالیباف و ولایتی که در یک سر طیف اصولگرایی قرار دارند تا آقایان جلیلی و حدادعادل که در سوی دیگر این طیف بودند. آقای رضایی هم که در میانه طیف اصولگرایی است. در طرف مقابل آقای عارف و روحانی بودند که آن دو نفر به وحدت رسیدند ولی اصولگرایان یک صدا نشدند. خب طبیعی بود که در این شرایط رقیب پیروز انتخابات شود. این یک اصل و عرف اجتماعی است که هرجا وحدت باشد پیروزی هم با همان ها است و ربطی به اصولگرایی و اصلاح طلبی ندارد.
این یک هشدار جدی به جریان اصولگرا بود که همیشه خود را پیروز میدان ندانند و رقیب را کم به حساب نیاورند. در میدان رقابت باید به همه متغیرها توجه کرد. معتقدم که با توجه به آن انتخابات اینبار همت اصولگرایان همگرایی و رسیدن به وحدت است.
از نظر پایداری هرکس به هاشمی نزدیک شود رد شده است
در صحبتهایتان درباره عوامل افتراق در جريان اصولگرا اشاره کردید که تندروی و عدم سعه صدر بزرگان می تواند تاثیرگذار باشد. برای این موارد می توانید مصداقهایی را در انتخابات گذشته نام ببرید؟ مصداق تندروی چه جریاناتی بودند و مصداق عدم سعه صدر چه کسانی بودند؟
موضعگیریهایی که جریان پایداری درباره مسائل مختلف دارد با موضع گیریهایی که جبهه پیروان دارد، متفاوت است. جبهه پایداری تندتر و قاطعتر موضع گیری میکند، جبهه پیروان ملایمتر موضعگیری میکند. موتلفه هم در کنار این دو است. مثلا در مورد آقای هاشمی رفسنجانی، پایداریها هاشمی را خط قرمز میدانند که هرکسی به او نزدیک شود رد شده است، اما موتلفه و جبهه پیروان اینگونه نیستند. یعنی در عین اینکه به آقای هاشمی ممکن است انتقاد داشته باشند ولی او را خط قرمز نمیدانند.
در مورد سعه صدر، هم بحث سران و رهبران اصولگرا است. البته بحث من درباره جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز نیست. چون سعه صدر در لیستهای این دو تشکل وجود دارد ولی زمانیکه بحث شخصیتها است موضوع تفاوت میکند. مثلا آقای لاریجانی. من شنیدم که ایشان درصدد تاسیس حزبی بودند و گفته بودند که ما با همه همکاری می کنیم به جز پایداریها. این عدم سعه صدر است. مگر پایداری با بقیه چه فرقی دارند؟
پایداری در اصول با طیف لاریجانی مشکلی ندارند
به قول شما همین تندرویها وجه تفاوت شان با بقیه است.
بله. اما در اصول که افتراقی نیست، یعنی پایداری که به نحوی وصل به آیت الله مصباح یزدی است در اصول اصلی انقلاب با طیف آقای لاریجانی که مشکلی ندارد، هر دو رهبری، انقلاب و قانون اساسی را قبول دارند. اینها اصول محکمی هستند که می شود با تکیه بر آنها اختلافات را رفع کنند.
این اصول انتخاباتی در دورههای گذشته هم وجود داشت. ولی این پایداریها بودند که وحدتشکن بودند و لیست مجزا دادند. الان از کجا میتوان به حسن نیت آنها برای وحدت اطمینان کرد که امسال هم مثل دوره قبل لیست مجزا ندهند؟
ببینید پایداریها اصول را قبول دارند، در مجلس هم بارها اين را ثابت کردند. البته این را هم بگویم که در جریان پایداری، افراد مستقلی وجود دارند که عضو اين جبهه نیستند. ولی همفکر با این جریان هستند، این افراد ممکن است حرف کسی را گوش نکنند. کما اینکه در فراکسیون رهروان هم افرادی هستند که تک روی می کنند و به حرف آقای لاریجانی توجهی نمیکنند.
این رفتارها را نباید به حساب کل یک جریان گذاشت. من در جریان پایداری و ایثارگران این رویکرد را میبینم که به دنبال وحدت هستند و به دنبال وحدت شکنی نیستند و منافع جریان کلی اصولگرا را بر منافع شخصی و گروهی ترجیح می دهند. البته من جز هیچکدام از این جریانات مربوط به آقای لاریجانی، پایداری، پیروان، احمدی نژاد و ...نیستم. من اصول این جریانات را قبول دارم ولی اگر اشکالی داشته باشند را هم مطرح می کنند. تصور نشود که من مدافع جبهه پایداری هستم.
آقای میرتاج الدینی، همین جبهه پایداری که شما می گویید الان به دنبال وحدت است فارغ از مباحث مربوط به انتخابات گذشته، هفته پیش توافق بین دو فراکسیون مجلس درباره طرح دو فوریتی مربوط به برجام را زير پا گذاشت و باز هم وحدت شکنی کرد. چطور می توان اعتماد کرد که در ماه های نزدیک به انتخابات باز هم این اتفاقات تکرار نشود؟
بحث برجام و کمیسیون ویژه برجام مخصوص مجلس است، پارلمان هم ویژگی های خاص خودش را دارد، نماینده ها در عین وابستگی به یک فراکسیون از استقلال هم برخوردار هستند و فردی هم عمل می کنند، یعنی تحزب کامل را در مجلس نداریم. تصمیمات فراکسیونهای مجلس شکننده است و نمی توان به بیرون از مجلس سرایت داد.
سران اصولگرا نباید پایداری ها را حذف کنند
اما در مورد انتخابات چون سران و رهبران معنوی طیفهای اصولگرا از جمله طیف پایداری وحدت را یک ضرورت تشخیص دادند، هیچ وقت به طرف اختلاف و وحدت شکنی نمیروند. اگر آن بزرگان سعه صدر داشته باشند و نخواهند اینها را از جرگه و میدان رقابت حذف کنند، معتقدم پایداری ها هم وحدت شکنی نمی کنند.
چندبار به بحث اختلاف پایداری با آقای لاریجانی اشاره کردید. شما تا سال 84 از افراد نزدیک به آقای لاریجانی بودید، اما در سالهای اخیر با طیف پایداری رابطه نزدیکتری داشتید. فکر می کنید در نهایت این تنزل خواستهها در دو طرف صورت خواهد گرفت و این دو طیف زیر یک سقف میروند؟
من در مجلس با افراد زیادی کار کردم، هم با آقای حدادعادل بودم هم با آقای لاریجانی. با آقای احمدی نژاد هم بوده ام. اگر بخواهم این افراد را به عنوان بزرگان اصولگرا با هم مقایسه کنم سعه صدر آقای حداد از بقیه بیشتراست. آقای لاریجانی در مواضع داخلی مجلس گاهی سعه صدر کمتری دارند. وقتی آقای حداد رییس مجلس بودند تلاش داشتند نظرات همه را در نظر بگیرند اگرچه از یک مجموعه بیشتر متاثر بود. آقای لاریجانی هم از یک مجموعه بیشتر متاثر است اما در سعه صدر و جذب افراد، قشر خاصی را جذب کرد. به همین علت در مجلس نهم، اصولگرایان دو فراکسیون مجزا را تشکیل دادند. درحالیکه در مجلس هفتم و هشتم یک فراکسیون اصولگرایان بیشتر نبود. معتقدم آقای لاریجانی با سعه صدر بیشتر می توانست این دو فراکسیون را یکی کند.
ولی در مجلس هفتم فراکسیون پیشرفت و توسعه آقای باهنر، فراکسیون انقلاب اسلامی آقای حسینیان و .. را داشتیم، آن زمان هم اصولگرایان یک فراکسیون نبودند؟
آنها فراکسیون به حساب نمی آمدند. اینها بیشتر فراکسیونهای صنفی بودند. یک فراکسیون سیاسی به نام فراکسیون اصولگرایان داشتیم بقیه فراکسیونهایی که می گویید در دل آن حرکت می کردند. در مجلس هشتم هم همینطور بود. البته ایرادی ندارد که دوتا فراکسیون داشته باشیم و گاهی هم با هم کنار می آیند.
نه بحث ایراد نیست ولی تصمیمات فراکسیون انقلاب اسلامی که طیف آقای حسینیان بودند گاهی با تصمیمات فراکسیون اصولگرایان تناقض داشت. شما چطور مي گوييد فراکسيون انقلاب، صنفي بود؟
چون در درون فراکسیون اصولگرایان بودند. اگر تاثیرگذاری داشتند در درون فراکسیون اثر میگذاشتند، نه بر کلیت مجلس. آنها هیئت رییسه و شورای مرکزی نداشتند.
ولی آقای آقاتهرانی و حسینیان در هیات رییسه فراکسیون انقلاب اسلامی بودند.
بله ولي در شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان هم بودند، ولی الان از فراکسیون رهروان کسی در شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان هست؟ نه.
حرکات احمدینژاد برند اصولگرایی را مخدوش نکرد
به آقای احمدی نژاد اشاره کردید به عنوان یکی از سران اصولگرا، فکر نمی کنید برند اصولگرایی را آقای احمدی نژاد متزلزل کردند و تا حدی از سکه انداختند؟
برند اصولگرایی مخدوش نشده است و همچنان به عنوان یک جریان اصیل داخل انقلاب با سابقه طولانی مطرح است. آنهایی که خالص تر به انقلاب نگاه می کردند در مجموعه جبهه اصولگرایان متمرکز شدند. خیلی وارد بحث مربوط به آقای احمدینژاد نمیشوم ولی می خواهم بگویم حرکات آقای احمدینژاد خیلی نمیتواند برای برند اصولگرایی تاثیرگذار باشد. برخی افراد رفتارها و تصمیمات انفرادی می گیرند و از جریان خارج می شوند و انفرادی بروز پیدا می کنند.
احمدینژاد به عنوان یک شخصیت مستقل اصولگرا فعالیت میکند
یعنی جز جریان اصولگرایی محسوب می شوند؟
ایشان از کلیت جریان اصولگرایی خارج شدند و به صورت یک شخصیت مستقل و منفرد اصولگرا فعالیت میکنند.
یک اصل مهم و قدیمی در جریان اصولگرا بحث شیخوخیت بود. آقای احمدی نژاد سال 84 کلید بی توجهی به این اصل را زد و به قول شما با همان تصمیمات انفرادی بذر تصمیمات انفرادی را هم کاشت. بعد از آن دیدیم که در انتخابات های بعدی افراد دیگری هم آمدند که به تصمیمات شیخوخیت اصولگرا در عمل بی توجهی کردند.
فقط ایشان نبودند افراد دیگری هم در جریان اصولگرا بودند که در بزنگاه ها، مستقل حرکت میکردند و از نظرات و دستورات رهبری جریان اصولگرا اطاعت نمی کردند. یک مورد آقای احمدی نژاد بود، در انتخابات ریاست جمهوری اخیر که هیچکدام از آقايان به دستورات رهبری اصولگرايان عمل نکردند. حتی آقای ولایتی که خود را منتسب به جریان جامعه مدرسین می دانست از این تصمیمات تبعیت نکرد. گلایههای مرحوم آیت الله مهدوی کنی هم که در این مورد شنیده ام که گفته بودند اینها براساس مصلحت کلی جریان اصولگرا عمل نمی کنند و براساس مصلحت شخصی پیش می روند و این باعث دلسردی ایشان از شخصیت های اصولگرایان شده بود.
تا پیش از این حضور آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی تاحدی باعث ایجاد همگرایی می شد الان در فقدان آیت الله کنی، فکر می کنید کسان دیگری که حضور دارند می توانند این همگرایی را سبب شوند؟
سه نفر از شخصیتها در حال حاضر این مسئولیت را عهدهدار شدند و این خلا را پرکرده اند. آیت الله موحدی کرمانی و آیت الله یزدی و از سوی دیگر آیتالله مصباح يزدي به عنوان رهبری معنوی جبهه پایداری توانستهاند این خلا را پر کنند. می دانید که علما فراتر از تشکلهای حزبی هستند و مصالح کلان نظام و رهبری و انقلاب را می بینند نه آن محدوده تنگ تحزب را.
وحدت در دسترس اصولگرایان است
این افراد با هم جلساتی داشتند و برآیند و خروجی این جلسات توانسته آن خلا همگرایی را پر کند. اگر دیگر جریانات اصولگرا هم سعه صدر داشته باشند معتقدم وحدت در دسترس اصولگرایان قرار خواهد گرفت. در انتخابات مجلس آن دردسرهای انتخابات ریاست جمهوری مطرح نیست که همه کنار بروند و یک نفر در میدان باشد. مثلا در تهران 30 نماینده بايد معرفي شود و هر ضلعی می تواند نمایندههای خاص خودش را داشته باشد.
احمدی نژاد لیست جداگانه بدهد شکست میخورد
از تکروی در جریان اصولگرا گفتید. الان که آقای احمدی نژاد به قول شما تکروی میکنند اگر بخواهند لیست مجزا بدهند، شانس توفیق آنها را چقدر جدی میدانید؟
در جریان اصولگرا هرکس تک روی کرده، شکست خورده است. فرقی ندارد چه کسی باشد من با هرکسی که پرچم جداگانهای در جریان اصولگرا بلند کند، مخالفم و معتقدم شکست خواهد خورد. آقای محسن رضایی از اول این پرچم مستقل را بلند می کرد و هیچگاه هم به نتیجه نرسید. هم در ریاست جمهوری هم مجلس. آقای قالیباف هم به نوعی این کار را کرده است و به نتیجه نرسیده است. الان هم در انتخابات مجلس افراد اگر دلسوز نظام و انقلاب هستند، باید همگرایی داشته باشند. هرکدام از این افراد ظرفیت ها و طرفدارانی دارند و نباید این ظرفیت ها را انکار کرد. افرادی مثل آقای رضایی، قالیباف، لاریجانی و حتی جلیلی و ضرغامی هرکدام طرفدارانی دارند و مستقل هستند.
عقل حکم میکند و انتظار بدنه جریان اصولگرا این است که بروز و تجلی وحدت را در این انتخابات از این افراد ببینید و هرکدام ساز جداگانهای نزنند. همین انتظار از آقای احمدینژاد هم میرود. ایشان هم ظرفیتهایی دارد. اینکه این افراد لیست مستقلی بدهند هم خودشان خراب می شوند و رای نمی آورند هم به کلیت جریان اصولگرا ضربه می زنند. خیلی صریح می گویم چه آقای احمدی نژاد چه آقاي لاریجانی و چه دیگران فرقی ندارد، اگر مستقل وارد شوند، شکست می خورند اما اگر اختلافات را کنار بگذارند و اجازه دهند شاکله جریان اصولگرا مثل جامعتین و احزاب همسو تصمیم گیر اصلی باشد قطعا پیروز انتخابات خواهند بودند.
جبهه متحد چقدر حاضر است از ظرفیت این افراد استفاده کند؟ در انتخابات مجلس هشتم ترکیب 5+6 بود، در انتخابات مجلس نهم ترکیب 7+8 شد تا نمایندگان آقایان قالیباف و لاریجانی هم در این ترکیب حضور داشته باشند. ولی همان موقع اعضاي پایداری این افراد را به عنوان ساکتین فتنه قلمداد می کردند و حاضر به پذیرش نامزدهای ایشان در جبهه متحد نبودند. کار تا جایی پیش رفت که نامزدهای مورد حمایت این آقایان مثل مطهری، غفوری فرد یا کاتوزیان در لیست جبهه متحد قرار نگرفته و لیست جداگانه دادند. الان در حال حاضر جبهه متحد چقدر ظرفیت پذیرش این آقایان به قول شما مستقل را دارد؟
الان ظرفیت نسبت به انتخابات قبلی بیشتر شده است. هم مجموعه و احزاب اصولگرا به هم نزدیک شده اند و تلاش شان برای وحدت جدی است هم تیمی که برای این موضوع کار می کند، با شخصیت های مختلف دیدار کردند تا از ظرفیت های آنها در راستای همگرایی بهره بگیرند. من اینبار برای همگرایی خوشبینتر هستم. البته این همگرایی مطلق و صددرصد نخواهد بود.
مثالهایی که زدید را نمی شود ملاک قرار داد. وقتی افرادی هستند که به اصول پشت می کنند را نمی شود در لیست قرار داد، برخی افراد هستند که در ادامه مسیر حرکتشان اشتباهات سیاسی داشتند یا دیدگاهها و نظراتشان تغییر کرده است. این افراد را نمیشود در جرگه اصولگرایان قرار داد. من نمیخواهم درباره افراد صحبت کنم ولی کلا معتقدم افرادی که از مواضع اصلی جریان اصولگرایی عدول کردند و مواضعی خلاف مواضع جریان اصولگرا را می گیرند، دیگر نمیتوان آنها را اصولگرا دانست. این افراد مواضعشان را یکبار شفاف کنند و به جریان اصلاحات یا جریان آقای هاشمی و کارگزاران یا دولت بپیوندند. نمیشود که تفکرات رقیب را داشت ولی خود را در جریان اصولگرا دانست. یکی از مشکلات ما شفاف نشدن مواضع افراد است.
ببینید فراکسیون اصولگرایان مجلس هشتم متفاوت از مجلس هفتم بود. در مجلس هفتم شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان را بدنه اصولگرایان مجلس انتخاب می کرد و این شورا هم هیات رییسه را انتخاب می کرد. در مجلس هشتم روال عوض شد و بصورت استانی در آمد. یعنی هر استان یک نماینده در شورای مرکزی اصولگرایان داشت. می دانید که در استانها بحث رقابت بین کاندیداها زیاد است و خیلی بحث اصولگرایی و اصلحطلبی نیست. لذا افرادی بودند که با نام اصولگرایی نیامده بودند و حتی اصولگرایی را قبول نداشتند. ولی در فراکسیون اصولگرایان نفوذ کرده بودند. برخی بودند که از جریان فتنه 88 مستقیم یا غیرمستقیم حمایت کرده بودند ولی در فراکسیون اصولگرایان ورود کرده بودند. آن عدم شفافیت مواضع باعث می شود این نفوذیها وارد جریانات سیاسی شوند. بنابراین معتقدم که در عین حال که باید همگرایی و وحدت را حفظ کنیم باید از افرادی که اسم شان اصولگراست اما رفتار و تفکراتشان اصولگرا نیست اعلام برائت کنیم.
با این حساب می توان اینطور پیش بینی کرد که اگر از ظرفیت افرادی مثل آقای احمدی نژاد استفاده نشود، ایشان لیست مجزا بدهند؟
نه صحبتهای من کلی بود. این برداشت شما را قبول ندارم. چون ایشان صریح اعلام کردند که نمیخواهم لیست بدهم. حتی وارد این عرصه هم نشدند. البته صحبت بود که از ظرفیت همه استفاده شود. کما اینکه من شنیدم این تیمی که برای همگرایی اصولگرایان تلاش می کند بنا دارند که با همه شخصیتها دیدار کنند
مصلحت است که احمدی نژاد نه وارد انتخابات شود نه لیست بدهد
در جریان هستید که تا الان با چه کسانی دیدار کردند؟
خودشان باید اطلاع رسانی کنند. اما از خود آقای احمدی نژاد شنیدم که گفتند نه خودشان وارد انتخابات می شوند و نه لیست می دهند. معتقدم که مصحلت است که همین کار را بکنند یعنی نه لیست بدهند نه کاندید شوند.
بعد از پایان دولت آقای احمدی نژاد خبرهایی بود که جلساتی بین اعضای دولتشان تشکیل می شود، شما هم که جز دولت ایشان بودید در این جلسات حضور داشتید؟
آن اوایل یکسری جلسات برگزار شد و اعضای کابینه و دولت حضور داشتند. این جلسات مرسوم است و همه دولتها بعد از پایان کار، جلسات شان ادامه پیدا می کند. دولت اصلاحات هم این برنامه را داشته است. بعد از دولت دهم هم این جلسات برگزار مي شد ولی خیلی زود تعطیل شد. در این جلسات هم بحث های سیاسی اقتصادی جاری کشور را مورد بحث قرار می دادیم. ولی در نهایت ادامه پیدا نکرد. چون یکسری از آقايان وقت نداشتند، یک عده هم خودشان نیامدند و جلسات تمام شد.
حزب یکتا مستقل از احمدی نژاد است
حزب یکتا جایگزین آن جلسات نیست؟
حزب یکتا یک جریان مستقل از آقای احمدینژاد است، البته من عضو آن نیستم. این حزب جایگزین آن جلسات نیست، برخی مدیران و وزرای دولت سابق دور هم جمع شده اند و جلسات این چنینی تشکیل می دهند.
احمدی نژاد خدمت زیادی کرده است اما ...
برخی از وزرا و معاونان آقای احمدی نژاد هستند که کلا ایشان را انکار میکنند و دیگر ايشان را قبول ندارند. برخی هم ایشان را در قامت همان رییس دولت نهم و دهم میپذیرند نه بیشتر. برخی هم که کلا شیفته ایشان هستند. شما چقدر محمود احمدی نژاد را قبول دارید؟
من آقای احمدی نژاد را به عنوان رییس دولت نهم و دهم یک شخصیت اجرایی - سیاسی که کار کرده و خدمت کرده قبول دارم. اما او را خالی از اشکال و ایراد هم نمی دانم. هرکسی هم که یک دوره 8 ساله کار کند، عملکرد او قابل نقد خواهد بود و مصون از خطا و اشتباه نیست. املای نانوشته غلط ندارد. آقای احمدی نژاد مثل خیلی از رجال سیاسی کشور دوره ای توانست رای مردم را کسب کند، کار و فعالیت کرد خدمت زیادی کرد و در عین حال برخی از کارهایش هم مورد نقد است و من هم انتقاد دارم. به هرحال برخی تصمیم گیریها و اقداماتش قابل نقد بود و هست.
آن زمان هم به خود ایشان می گفتم. نگاه مطلق به ایشان ندارم که بگویم تمام رفتارشان را تایید می کنم. بیشتر از این وارد این بحث نمی شوم.
احمدی نژاد منهای حاشیههایش را قبول دارم
احمدی نژاد کنار مشایی را هم قبول دارید؟
من آقای احمدی نژاد منهای حاشیههایش را قبول دارم. آن زمان هم که در دولت بودم جایی ندیديد که من از این حاشیه ها دفاع کنم. من از متن اصلی دولت آقای احمدی نژاد که انقلابی بود و رهبری هم بارها آن را تایید کرده بودند، دفاع می کردم و دفاع می کنم.
من آن حاشیه ها را قبول ندارم و معتقدم همین حاشیه ها برای دولت آقای احمدی نژاد مشکل اساسی را ایجاد کرد. مشکل بین اصولگرایان و آقای احمدی نژاد هم همین حاشیه ها بود که موجب جدایی آنها شد.
ناطق نوري وارد انتخابات نمی شود /لاریجانی فراتر از جریان اصولگراست
در بحث همگرایی اصولگرایان به نظر می رسد شما بیشتر همان سه ضلع پایداری، ایثارگران و موتلفه را مدنظر دارید، ولی طیف هایی مثل جبهه پیروان و شخص آقای باهنر هنوز با شک و تردید به این حرکات نگاه میکنند و هنوز در تلاش هستند که بزرگان اصولگرا مثل آقای لاریجانی، ولایتی، و حتی ناطق نوري را وارد میدان کنند.
آقای باهنر نماینده طیف سنتی جریان اصولگراست و تلاش می کند این طیف را همچنان محور تحرکات اصولگرایی قرار دهد. آقای ناطق نوري هم که ظهور و بروز ندارد و خودش اعلام کرده وارد ميدان نمی شود. آقای لاریجانی هم شخصیتی اصولگراست اما مستقل حرکت می کند و فراتر از این جریان حرکت می کند.
بنابراین معتقدم وقتی آقای باهنر حرکتی را در جبهه پیروان رهبری و هدایت می کند، در نهایت این افراد جانبی مثل آقای لاریجانی هم او را می پذیرند. آقای باهنر چنین توانایی اي دارد که بتواند اضلاع جریان اصولگرا را بهم نزدیک کند.
در بحث سعه صدر هم به نظر می رسد که شما انتظارتان بیشتر این است که سران اصولگرا سعه صدر داشته باشند. ولی اتفاقا طیف نواصولگرای پایداری یا رهپویان و ایثارگران در مقابل این سعه صدر نه تنها تاکنون تنزل خواسته ندادهاند که خط و نشان کشیدن هایشان پررنگ تر و بیشتر هم شده است. فکر نمیکنید الان که اصلاح طلبان قدرتمند در میدان هستند، این خط و نشانهای درون اصولگرایی آسیب زا باشد؟
در جریان اصولگرایی مشترکات باید مدنظر باشد نه اختلافات. بیشتر زمینه های اختلاف آنجایی بروز می کند که بحث بر روی اشخاص و افراد است. وقتی پای اشخاص به میان می آید ایرادات و اشکالات پررنگ می شود، اینکه کجا تند موضع گیری کرد، کجا کند موضع گیری کرد و... این ها زمینه انشقاق است.
شاخ و شانه کشیدن قطعا روش رسیدن به وحدت نیست
یک زمانی است که باید اشخاص را کنار گذاشت و روی اصول صحبت کرد. شاخ و شانه کشیدن قطعا روش رسیدن به وحدت نیست.
برخی اظهارات نزديکان آقاي احمدی نژاد حاکي از آن است که اگر اصولگرایان از ظرفیت وی استفاده کنند، پیروز رقابت با اصلاح طلبان خواهند بود والا شکست می خورند. واقعا ظرفیت احمدی نژاد و احمدی نژادیها به این اندازه رسیده است؟
نشنیدم چنین چیزی بگویند ولی اینکه بدنه اجتماعی جامعه چقدر آقای احمدی نژاد را قبول دارد، جای بحث دارد. آقای احمدی نژاد خودش یک ظرفیتی دارد. در واقع شخصیتهای سیاسی اینگونه هستند، ممکن است خودشان یک ظرفیتی داشته باشند و محبوب باشند ولی اینطور نیست که لیستی که آنها می دهند هم محبوبیت پیدا کند. این دو مقوله را باید جدا از هم بررسی کرد. نباید تصور کرد چون فردی رای دارد این محبوبیت و ظرفیت به نزدیکان و طرفدارانش هم منتقل می شود.
شما هم معاون پارلمانی دولت بودید هم معاون پارلمانی صداوسیما. رابطه رسانه ملی با دولت از دوره آقای احمدی نژاد تا دوره فعلی آقای روحانی چه تغییری کرده است؟ انتقادی وارد می شود مبني بر اينکه بخاطر نزديکي سياسي آقای احمدی نژاد و آقاي ضرغامی، صداوسیما در دولت قبل بیشتر به انعکاس عملکرد دولت می پرداخت. چقدر این انتقاد را وارد می دانید؟
آن زمان هم اختلاف بین دولت و صداوسیما وجود داشت الان هم هست. خاطرم هست در جلسات دولت من از جمله کسانی بودم که از صداوسیما و آقای ضرغامی دفاع می کردم، چون ایشان گاهي دیر می آمدند یا نبودند. پیش می آمد که وزرا از عملکرد رسانه ملی انتقاد کنند که چرا فلان خبر یا گزارش پخش شده، چرا این گزارش مطرح شده و ....مثلا یکبار مستندی درباره جانبازان پخش شده بود و در آن تکههایی از فيلم آژانس شیشهای هم وجود داشت، که باعث شد رییس بنیاد شهید و جانبازان انتقاد تندی در جلسه هیئت دولت از صداوسیما کند. می خواهم بگویم از این موارد در دولت سابق هم مطرح بود.
الان هم این رویه وجود دارد و دولت از صداوسیما انتقاد میکند. کسانی که از صداوسیما انتقاد میکنند رسانه را نمی شناسند. اینکه یک رسانه یک طرفه حمایت یا نقد کند، مشی درستی نیست و از رسالت رسانهای عقب می افتد. رسانه باید حرف مردم را بزند، جاهایی که ایراد و ضعف است رسانه باید آنها را بازگو کند والا مخاطب خود را از دست میدهد. متاسفانه دولت ها به ماهیت کار رسانهای صداوسیما را توجه نمیکنند و میگویند فقط باید دولت را تایید کند. چه دولت قبلی چه دولت فعلی. هرچقدر رسانه ملی از دولتها حمایت کند به چشم نمی آید ولی وقتی یک انتقاد می شود سریعا واکنش نشان میدهند و آن را بزرگ میکنند.
ضرغامی می گفت باید از مذاکرات حمایت کرد
برای مثال در بحث برجام و مذاکرات هستهای که یک سال و نیم آن در دولت آقای ضرغامی سپری شد، صداوسیما رویکرد حمایتی داشت. من آن زمان معاون پارلمانی صداوسیما بودم، بسیاری از نمایندگان به آقای ضرغامی نامه مینوشتند و می گفتند چرا نمیگذارید ما حرف بزنیم، چرا منتقدین هستهای اجازه ورود به رسانه ملی را ندارند.
اتفاقا از این طرف هم دولت می گوید چرا تریبون صداوسیما دست منتقدین است؟
ببینید یک سال اول مذاکرات، در صداوسیما به روی منتقدین هستهای بسته بود، رویکرد آقای ضرغامی این بود که باید از مذاکرات حمایت کرد چون بحث نظام است نه بحث دولت. تا کم کم به جایی رسید که در اواخر دوره ریاست شان اجازه حضور برخی منتقدین را دادند تا در نهایت وقتی رهبری صریح موضع گرفتند و گفتند مخالفین هم صحبتهایشان را بکنند، کم کم فضا باز شد. والا قبل از آن صداوسيما یک طرفه از مذاکرات حمایت می کرد.
با وجود این همه حمایت، تا 20:30 یک انتقاد می کند داد و هوار همه بلند میشود، این مخصوص دولت هم نیست. در مورد مجلس هم صدق می کند. وقتی در مجلس بودم یکی از بحثهای ما با نمایندگان همین انتقادات رسانه ملی از نمایندگان بود. مثلا اگر می گفتند مجلس باز هم تعطیل شد سریعا نمایندگان اعتراض می کردند. نمی شود که همه اش از دولت و مجلس تعریف کرد.
معتقدم این انتقادات از عدم شناخت ماهیت رسانه ای است. صداوسیما برای مجلس و دولت و قوه قضاییه نیست. الان طوری شده که صداوسیما از قوه قضاییه هم نمی تواند انتقاد کند، یکبار انتقاد کرده بود...بگذریم.(خنده)
از قوه قضاییه انتقاد کرد چه اتفاقی افتاد؟
آنها هم خیلی محکم موضع گرفتند و گفتند اینها خیال می کنند صداوسیما ملک شخصی خودشان است!
سر موضوع دست دادن اتفاقی آقايان ظريف و اوباما، کاربران ما این موضوع را با تسلیت اتفاقی آقای احمدی نژاد به مادر هوگو چاوز مقایسه کرده بودند. شما از شاهدان عینی این ماجرا بودید، میخواستیم یک قرائت مجدد از این اتفاق داشته باشید و اینکه در این مواقع مسئولان واقعا چه واکنشی باید از خود نشان دهند؟
نمیدانم چرا این دو موضوع را با هم مقایسه می کنند، تا موضوع آقای ظریف پیش آمد عده ای به یاد جریان آقای احمدینژاد و مادر چاوز افتادند و در سایتها دیدم که این موضوع را دوباره بازخوانی کردند.
من از نزدیک شاهد قضیه آقای احمدی نژاد و مادر چاوز بودم و آنچه را که دیدم گفتم، خلاف هم نگفتم. ولی گاهی برخی آنقدر یک دروغ را تکرار می کنند که همه باور می کنند این دروغ، راست است. در آن ماجرا من با 30 ثانیه فاصله به محل رسیدم. برای آن مراسم گفته بودند که آقای احمدی نژاد با دو نفر از اعضای دولتش می تواند حضور داشته باشند. به همین علت من و آقای صالحی وزیرخارجه وقت همراه ایشان بودیم. وقتی با آقای صالحی رسیدیم آن صحنه را دیدیم.
احمدی نژاد با مادر چاوز دست نداد
در آن صحنه آقای احمدی نژاد با مادر چاوز دست نداد، ایشان به روال همیشگی مسئولان که وقتی در سفرهای خارجی یا داخلی با خانم ها روبرو می شوند دو دست خود را به نشانه احترام روی هم فشار می دهند، به همین حال جلو مادر چاوز ایستاده بودند. منتهی مادر پیر چاوز براساس همان عرف خودشان که همه می آمدند و با او دست می دادند، فکر کرد ایرانی ها هم همینطور هستند! لذا می خواست با احمدی نژاد دست بدهد که آقای احمدی نژاد دستش را عقب کشید ولی او باز هم دست هایش را روی دست های آقای احمدی نژاد گذاشت. آنچه که ما دیدیدم همین ماجرا بود.
برخی می گویند ما می بینم که آقای میرتاج الدینی دارد آقای احمدی نژاد را از مادر چاوز جدا میکند! خب فیلم این ماجرا موجود است، من چه کسی را جدا می کردم؟ من فقط وقتی دیدم مادر چاوز قصد دست دادن با آقای احمدی نژاد را دارد به ایشان اشاره کردم که برویم.
من حتی برای اینکه در حرف من خلافی نباشد و اینکه چون دیرتر رسیدم شاید کامل ندیده باشم از آقای صالحی و حتی مترجمی که از همه ما نزدیکتر به این ماجرا بود هم موضوع را پرسیدم که ببینم آنها چه چیزی دیدند. مترجم به من گفت که چون صدای مادر چاوز خیلی ضعیف بود، من نزدیک تر رفتم که صدایش را بشنوم. ولی ندیدم که آقای احمدی نژاد با او دست داده باشد.
صالحی گفت احمدی نژاد که نمی توانست که مادر چاوز را هل بدهد
آقای صالحی هم گفتند من ندیدم که ایشان دست بدهد، حتی آقای صالحی گفت آقای احمدی نژاد چکار باید می کرد؟ آن مادر پیر، عزادار بود و آمده بود دست بدهد. از آقای احمدی نژاد همین برمی آمد که دستش را بکشد، نمی توانست که او را هل بدهد. منتهی برخی خیلی این موضوع را بزرگ کردند و حاشیه سازی کردند که صحیح نیست. حتی نسبت به من هم تهمت زدند و گفتند خلاف گفتم. من می گویم همان فیلم را ببینید تا مشخص شود من خلاف نگفتم.
همین موضوعی که اشاره کردید که آقای احمدی نژاد که نمی توانست مادر چاوز را هل بدهد را کاربران ما هم در کامنت هايي که براي خبر آقاي ظريف نوشته اند، اشاره کرده بودند. اگر مثلا وزیرخارجه وقت جای ظریف بود یا خود شما جاي او بوديد، چه کار می کردید؟
ببینید موضوع آقای ظریف بحث سیاسی است، نه بحث محرم-نامحرم. فردی مثل آقای ظریف که سالها در سازمان ملل بوده است، درهاي ورود و خروج آنجا را به خوبی می داند. خود من یک سفر به آنجا رفتم. دوتا در دارد که رفت و آمدها از آنجا صورت می گیرد و مشخص است شخصیت ها از کجا می آیند و می روند. باید خودشان یک مقداری توجه بیشتری می کردند. خصوصا که این فضا در داخل از سوی برخی جریانات سیاسی کلید زده شده بود و بحث دیدار آقای روحانی و اوباما را مطرح کرده بودند. لذا آقای ظریف باید هوشیارتر می بود. ایشان فرد عادی نیست که بگوییم که غیرمترقبه با چنین چیزی روبرو شده است.
ظریف باید برنامه ریزی میکرد که تصادفی هم با اوباما دیدار نکند
من حرف آقای ظریف را قبول دارم که می گویند تصادفی این دیدار صورت گرفت. من هیچگاه به شخصیت آقای ظریف که چنین چیزی را می گویند، نمیگویم دروغ است. اما باید برنامهریزی میکردند که حتی تصادفی هم صورت نگیرد. مثلا یکی دو نفر را جلوتر میفرستادند که ببینید کسی هست یا نه. اگر به این موضوع حساس بودند باید تمهیداتی را می اندیشیدند. یا حتی وقتی روبرو شدند هم میتوانست از کنارشان رد شود.
جای ظریف بودم از کنار اوباما رد می شدم
حاج آقای اتفاق است دیگر، مادر هوگوچاوز هم اتفاقی آن کار را کرد. فکر کنید شما جای آقای احمدی نژاد یا ظریف بودید واقعا به عنوان یک چهره دولتی چه کار می کردید؟
چون رابطهای با آنها نداریم من نمیایستادم که سلام علیک کنم از کنارشان رد میشدم. این توهین هم نیست.
اقای ظریف هم می توانست اینکار را بکند؟
بله میتوانست فقط اشارهای کند و رد شود.
ولی این اشاره هم دلواپسان را در نهایت به زحمت می انداخت؟
(خنده). البته این دو موضوع ماهیتا متفاوت است این بحث سیاسی است و آن بحث اخلاقی. ولی خب مردم به یاد آن ماجرا افتادند.
در موضوع رابطه ایران و آمریکا، مباحث مختلفی مطرح است. آیا در دوره آقای احمدی نژاد بحثی در اين باره وجود داشت که رسانهای نشده باشد؟ مثل رایزنی آقای جلیلی با نماینده آمریکایی که بعدها رسانهای شد، یا اینکه کانالهای غیرمستقیمی در عمان روابط دو کشور وجود داشت. نظر شما درباره تلاش هایی که بصورت مستقیم یا غیرمستقیم در دولت گذشته در این زمینه صورت گرفت چیست؟
بحث مذاکره یا رابطه با آمریکا از موضوعات راهبردی نظام است و در حد صلاحیت هیچ دولتی نیست که به تنهایی در اینباره تصمیم بگیرد. راهبرد نظام در اینباره یک راهبرد مشخص و براساس نگاه امام و رهبری است که براساس آن آمریکا تا زمانیکه خصلت های استکباری را کنار نگذارد، نمی توان با آنها وارد مذاکره یا رابطه شد. این راهبرد در مقاطعی با توجه به برخی موضوعات تبصره خورد و اجازه مذاکره داده شد. یکی در بحث عراق بود یکی هم در بحث مذاکرات هسته ای. در دیگر موضوعات همان راهبرد اصلی نظام همچنان حکمفرماست و تغییری نکرده است.
بنابراین هر رویکردی به جز این رویکرد، خروج از مسیر اصلی انقلاب است. اینکه کسی به سوی آمریکا گرایش پیدا کند و رویکرد سازش را در پیش بگیرد، قابل قبول نیست. در حالیکه آمریکا رفتار خود را تغییر نداده و خوی استکباری دارد، رفتن به سوی آنها نوعی سازش است.
در دولت گذشته هم روی موضوع مذاکرات هسته ای مشخصا اقداماتی شروع شده بود. اکیپ شورای عالی امنیت ملی در مذاکرات با 5+1 فعالیت می کردند، آقای صالحی وزیرخارجه دولت دهم هم حرکاتی را شروع کرده بودند. در سفرهایی که با هم می رفتیم نکاتی را برای ما تعریف می کردند. مثل اینکه می گفتند ما در فلان جا بصورت غیرمستقیم برای حل موضوع هستهای مذاکراتی را داشتیم.
احمدی نژاد به صالحی گفت اگر به طور مستقیم از رهبری اجازه داری با آمریکا رایزنی کن
این موضوع را تا به حال جایی نگفتم. یکبار در جلسه دولت، آقای احمدی نژاد به آقای صالحی گفت اگر بطور مستقیم از طرف رهبری اجازه داری که با آمریکا در مورد مذاکرات هسته ای صحبت کنی ایراد ندارد، بروید. ولی غیر از آن باشد من مسئولیتی را نمی پذیرم.
یعنی آقای صالحی بدون اطلاع اقای احمدی نژاد چنین مجوزی را از رهبری گرفته بودند؟
البته معلوم بود که مستقيما با آقاي صالحي صحبت شده بود. ایشان با این تعبیر گفتند «اگر مستقیما آقا به شما گفتند درباره مذاکرات رایزنی کنی، ایراد ندارد ولی اگر دیگران چیزی به شما گفته باشند، من قبول ندارم». یعنی می خواست بگوید آقای صالحی با خود رهبری موضوع را نهایی کند نه کسی دیگر. دیدید که همین موضوع در دولت آقای روحانی غنی تر شد. یعنی اگر آن زمان به آقای صالحی مجوزی داده بودند در همین راستا بوده است.
دیگران یعنی آقای جلیلی؟
بالاخره از طرف دفتر یا کسان دیگری...
احمدی نژاد در سالهای آخر در بحثهای هستهای حضوری نداشت
چون آقای احمدی نژاد در اواخر دوره ریاست جمهوری شان عنوان کردند، من در یک سال آخر هیچ مسئولیتی در پرونده هسته ای نداشتم.
بله در سالهای آخر آقای احمدی نژاد در بحث های هسته ای دخالتي نداشتند.
گفته می شود یکی از دلایل اختلاف آقايان جلیلی و احمدی نژاد هم همین بحث مذاکره با آمریکا بوده. اینکه آقاي جلیلی رویکرد منع مذاکراه با آمریکا را داشته ولی دولت احمدی نژاد اتفاقا تمایل به برقراری رابطه و مذاکره مستقیم داشته. این اختلافات واقعا وجود داشت؟
از جزئیات اختلافات این دو نفر اطلاعی ندارم. ولی بصورت کلی و از مجموعه صحبت هایی که در دولت می شد این مشخص بود که آقای احمدی نژاد به مذاکرات هسته ای ورود نمی کرد.
ورود نمی کردند یا کنار گذاشته شده بودند؟
به هرصورت در جریان مذاکرات نبودند.
به نامههای احمدی نژاد به روسای جمهوری آمریکا پاسخی داده نشد
به آن نامه های آقای احمدی نژاد به روسای جمهوری آمریکا پاسخی داده شد؟
پاسخ داده نشده بود. ولی به نامه آقای احمدی نژآد به پاپ، پاسخ داده شد. آن نامه را خود من برده بودم. علت نوشتن این نامه هم این بود که آن زمان فضایی علیه ادیان در اروپا شکل گرفته بود و به قرآن و پیامبر اکرم (س) توهین می کردند. این نامه نوشته شد و این موضوعات در آن مطرح شد و خواستار آن شده بود که پاپ رسالت خودش را در این خصوص به جا آورد. اتفاقا استقبال خوبی هم از این نامه کردند و بعد از مدتی هم به آن پاسخ دادند.
برخی وزرای آقای احمدی نژاد از میانه وظیفه نمایندگی این پست را رها کردند و به کابینه اضافه شدند، شما هم از جمله این افراد بودید؟ شاید این ابهام مخصوصا برای مردم حوزه انتخابیه تان پیش بیاید که جایگاه دولت به رسالت نمایندگی ارجحیت داده شده است. ورود شما به دولت از چه منظری و با چه تحلیلی انجام گرفت؟
در دورههای مختلف مجلس، مرسوم بوده است که برخی از مجلس به دولت بروند چه در قالب وزیر چه سفیر یا معاون. وقتی بحث معاونت پارلمانی مطرح شد، این سوال برای خود من مطرح شد که من نماینده مردم هستم، نظر مردم در اینباره چیست؟ این را به خود آقای احمدی نژاد هم گفتم. ایشان پاسخ دادند که مردم دوست دارند یک نفر را هم در دولت داشته باشند.
من هم دو هفته فکر کردم، در تبریز با خیلی ها مشورت کردم، با برخی علما و مسئولان هم رایزنی کردم. برآیند این بود که حضور من ممکن است رابطه دولت و مجلس را تقویت کند. با همین رویکرد هم وارد دولت شدم.
من دولت را جدا از مجلس و مردم نمی دانم. رییس جمهور هم برخواسته از رای مردم است. البته من رابطه ام را با تبریز و مردم قطع نکردم و دفترم دایر بود. حتی معین دولت در استان آذربایجان شرقی شدم و کارهای استان را پیگیری می کردم. مدیران استانی هم از طریق من راحت تر کارهای استان را پیش می بردند. در واقع من دو تا وظیفه داشتم هم کارهای دولت را انجام می دادم هم کارهای استان را پیگیری می کردم. در واقع فرصت خدمت به مردم در دولت برایم بیشتر شد.
چه آقای احمدی نژاد چه آقاي لاریجانی و چه دیگران فرقی ندارد، اگر مستقل وارد شوند، شکست می خورند اما اگر اختلافات را کنار بگذارند و اجازه دهند شاکله جریان اصولگرا مثل جامعتین و احزاب همسو تصمیم گیر اصلی باشد قطعا پیروز انتخابات خواهند بودند.
می خواهید یکی دو مورد را بگویید مخصوصا که نزدیک به انتخابات هم هست.
پروژههای کلان استان را در دولت پیگیری می کردم. خط آب رسانی زرینه رود به تبریز از پروژه های مهمی بود که توانستیم تا حد زیاد حل و فصل کنیم. پيگيري قطار سریع السیر تبریز-زنجان یا تبریز -تهران از دیگر اقدامات بود. معمولا ادارات کل استانی مشکلاتی دارند که به دست وزرا حل میشود، این مشکلات از طریق من به دولت منتقل می شد. دو سفر استانی هم به این استان صورت گرفت.
پس خیلی پارتی بازی کردید؟
نه در هر دوره دو سفر پیش بینی می شد، بسیاری از مصوبات در این سفرهای استانی پیگیری می شد.