شما فرضیهای را مطرح و تحت مدل «عرفان حلقه» روی افراد مختلف اجرا کردید. اگر نظریه خود را به عنوان یک فرضیه علمی مطرح میگردید و برخی اندیشمندان را در حوزهها و کمیتههای مختلف مثلا کمیته کلام و فلسفه، عرفان، کلام جدید و... گردهم میآوردید و یافتهها و آموزههای تعقلی را به داوری آنها میگذاشتید، شاید جا داشت حتی محققین علمی از شما دفاع میکردند، اما وقتی فرضیهای که هنوز به مقام اثبات نرسیده و در مرحله آزمون و خطاست، اجرا میشود، موضوع خیلی فرق میکند.
شما در سیر نظور عرفان حلقه یک تغییراتی داشتید. من میخواهم وارد مباحثه نظری با شما بشوم، چون در بحث علمی، میتوان برای شبهات تعیین تکلیف کرد. شما گفتهاید تمام اموری که در حلقهها برای رهرو اتفاق میافتد، ناشی از رحمانیت عام الهی توسط کارگزاران الهی (یعنی همان شبکه شعور کیهانی) است. این کارگزاران چه ویژگیهای خاصی دارند که دیگران قبل از شما به آنها علم نداشتند یا در فحوای سخن انبیا و قرآن کریم نبوده است؟
عاملی است که اسمش را کارگزار گذاشتیم، ولی این اسم را ندارد. شما بفرمایید مثلا درباره روح، آیا امکان اینکه روح با هر کسی در تماس قرار بگیرد هست یا نیست؟
- اگر روح باشد، امکان عقلیاش هست.
با هر کسی؟ امکان عقلی نه! میخواهم ببینم امکان استنادی و امکان اینکه چنین چیزی جاری است. امکان این هست یا نیست؟
در بخش دیگر این مصاحبه از قول طاهری آمده است: یک نظریهپرداز باید مطالب خودش را بگوید، مطالبی که قرآن فرموده، مشخص است. روایات مشخص است. من باید حرف خودم را بزنم. از ابتدا بنای این کار را نداشتیم، اما بعد که ما آمدیم حرف زدیم، یکی گفت آقا اینها اعتقاد به فلان ندارند! یکی هم گفت اعتقاد بهمان ندارند! من گفتم آقا! شما میگویید من نماز نمیخوانم؟ این هم مقاله من راجع به نماز. گفتید که به حجاب اعتقاد نداریم؟ این مقاله من راجع به حجاب. به قدر وغدیر و رمضان و حج و فلان اعتقاد نداریم؟ من مقالههایم را دادم. 70 مقاله من در روزنامههای کثیرالانتشار چاپ شده است، از آیینه عاشورا و... از 120 مقاله من 50 مقاله منتشر نشده که خیلی چیزها را روشن میکرد. این حرفهای منتقدان مسئولیتهای جدیدی را به عهده من گذاشت. این بحثها باعث شد من به حوزه دین و قرآن پا بگذارم. من اصلا مطالعه قرآنی نکرده بودم، چون بحث تخصصی است. من همین جوری آمدم جلو و حرفهایم را گفتم. فهمیدم واقعا ما یک رحمانیت داریم. آنچه که من از رحمانیت عام گرفتم، مفهوم «رحمان» است؛ بسمالله الرحمن الرحیم، این رحمان، مفهوم حلقههای رحمانیت عام الهی است. آن چیزی که برای من مکشوف شده، اینهاست. امتحان هم میکنیم. بعد، کمکم توضیح دادم. حالا کجا، یادم نیست. من نظرم را میگویم، این شما هستید که باید بروید و ببینید که کلام من با قرآن مغایرت دارد یا ندارد؟ ما این کار را کردیم. مگر میشود یک چیزی را به زور با چیز دیگر تطبیق داد؟ من الان دارم آیه را برای شما میخوانم، هیچ کس نمیتواند بگوید که ارتباط با روح برای هر کسی ممکن نیست.
وی درباره نقش و وظیفه شیطان می گوید:من خودم به اعتقاد خودم ابلیس هم جزء ملائک بوده و جزء کارگزاران بوده است. اینها هم کارگزار هستند. سنخیتشان با ابلیس این است که این از جنس آتش است، آن هم از جنس آتش است. سنخیتشان با یکدیگر این است که هر دو همجنس هستند، ولی این از درون کار میکند، ابلیس از بیرون کار میکند. جفتشان کارگزارند، در این بحثی نیست. جن وقتی پایش به میان میآید که ما تخلفاتی کرده باشیم، یا منظورهایی داشته باشیم که اگر لازم شد من برایتان یک توضیح اجمالی میدهم. اما فلسفه آتش چیست؟ فلسفه آتش این است که ما خاک هستیم و خاک شکلپذیر است. در خاک امکان رشد هست، مخصوصا اگر با آب مخلوط بشود و گِل بشود، شکل میگیرد، شکل درست و حسابی پیدا میکند، اما شکل پایداری ندارد. مثل این میماند که شما کتابی خواندید، اما تا از شما امتحان گرفته نشود، معلوم نمیشود که چقدر یاد گرفتهاید. زمانی این گِلی که درست شده، شکل گرفته تا در معرض آتش قرار نگیرد، شما نمیتوانید حملش کنید یا به عنوان یک کوزه در آن بریزید و با آن کار کنید. بنابراین، باید در معرض آتش قرار بگیرد که همان ابلیس است. این خاک است، با آب شکل میگیرد. آب هم حالا تعریف کردیم. من آنچه که دریافت کردم از فلسفه آب و خاک و باد، گفتهام. حالا فلسفه وجودی آتش که ابلیس باشد، این است که این موجود را به پختگی برساند و آزمایش کند و شرایط آزمایش و... برای او فراهم کند. پس دو گروه میشود: یک گروه میشود ابلیس که از آن شیاطین بیرون میآیند، یک گروه میشود اجنه. جنس هر دو گروه از آتش است و هر دو عامل پختگی ما هستند، اجنه هم عامل پختگی هستند.
بخشهای دیگر این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
- شما شیطان را هم کارگزاری در همین شبکه میدانید؟
بله، کارگزار میدانیم. هرکس یک کار انجام میدهد، کارگزار است.
شما در صفحه 16 جزوه تشعشع گفتهاید که بالاخانه خیلی از افراد عادی در اجاره مهمانهای ناخوانده است. معنی این جملات چیست؟
ما در معرض آلودگی هستیم، آلودگیها قصوراتی است که خودمان داریم و مثلا صدمه رساندن به تجلیات الهی است، گناهانمان، مسائل مختلف من دون الهمان. یکی از مهمترین حملاتی که به ما صورت میگیرد، در قبال بحث «من دونالله» است که از نظر ما بحث خیلی مهمی است: اجتناب از من دونالله. وقتی که من دونالله در زندگی ما میآید، مورد حمله قرار میگیریم.
از طرف شبکه منفی با غیرارگانیکها؟
شبکه منفی جداست. «انا ارسلنا الشیاطین علی الکافرین» (مریم / 83) کفر، پوشاندن حقیقت است. هرکس که در هر جا و به هر شکلی، حقی را بپوشاند کافر است.
شما در صفحه 49 همان جزوه نوشتید به محض اینکه گفتن یک ذکر را شروع میکنید، حمله شروع میشود....
نه! ما دو جور حمله داریم. انگیزهاش دوتاست. یکی این است که ما میخواهیم به سوی کمال برویم و بدون حمله به کمال رفتن ما معنی نمیدهد. این یکی قصورات من است، من نمیخواهم به سمت کمال بروم، قاصر هستم. مثلا میروم به سمت مندونالله. «و من یعش عن ذکر الرحمان نقیض له شیطانا فهو له قرین» (زخرف/ 36). این یک قانون اساسی است: هرکسی که از رحمانیت من غافل بشود، من خودم شیطان را بر او میگمارم که با او نزدیک باشد. این شیطان کدام است؟ یک شیطان اولیه: اگر ابلیس باشد که آن از روز اول بوده و همیشه با ما هست. این شیطان، «شیطان ثانویه» است. همین که گروه موجودات غیرارگانیک است. حالا به من حملهور میشوند.
این تفسیر را هیچکس در منابع اسلامی نگفته است...
حالا ما میگوییم. ردش کنند، اصلا فلسفه خلقت جن را نگفتند. مشکل این است.
شما تفاسیر را مطالعه کردهاید؟
من نه، چی گفتند؟
من به شما توصیه میکنم تفسیر المیزان ذیل آیه ششم سوره جن و خود سوره مبارکه جن را که بحث روایی دارد، مطالعه کنید...
شما مختصرش را در دو خط به من بگو. چون شفاها اینها را با من بحث کردند و گفتند.
در جای دیگری گفتهاید که «هیچ کدام از آنها یعنی امامان، این ادعاهایی که الان ما برایشان داریم، نداشتهاند. شما در روایات دیدهاید که امامی گفته باشند که معصوم هستند؟»
اول و آخر مسائلش را باید بیاورید. سوءتفاهمات از همین جا شروع میشود. (فایل صوتی مربوط را میشنوند) من که اصلا یادم نیست این چه زمانی بوده و چی بوده است. ولی یک بحث هست که من راجع به مکانیزم معصومیت صحبت کردم. احتمال زیاد این به آن ارتباط دارد. البته حالا اینکه گفتند ما معصوم هستیم، نگفتند. حضرت موسی میگوید من اشتباه کردم، مرا ببخش! حضرت ابراهیم طلب استغفار میکنند. همه اینها جای خودش، ولی برای اینکه شما بدانید ما معصومیت را قبول داریم، یک مکانیسمی هست که من برای شما توضیح میدهم. در واقع اخلاق در عرفان را میخواهم توضیح بدهم. ضمانت اجرایی اخلاق، زمانی است که باطن برای ما آشکار میشود. مثلا من چه زمانی به شما ظلم نمیکنم؟ زمانی که بدانم نفس واحده است که توضیح دادم. زمانی که بدانم که همه، هرچه که هست، تجلی الهی است و این چیزی است که ائمه علیهمالسلام، چون این ادراک را دارند، نمیتوانند ظلم کنند. یعنی پشتوانهشان ادراکشان است. مکانیسم اینکه چرا معصومیت وجود دارد، به دلیل این است که به این ادراک رسیدند، درک تن واحده هستی. از این باب نمیتوانند ظلم کنند، نه اینکه قابلیت ظلم کردن نداشته باشند.
من اکنون فیلمی درباره زیارت مشهد به شما نشان میدهم. میگویید: «شما آنقدر در تکاثر غرق شدید که به مقابر میروید. برای چی میروید؟ یکی بحث برج و بارو است، دیگر اینکه میرویم آنجا تا از ردهها کمک بخواهیم! این مصداق شرک نیست؟»
من خدمت شما عرض کردم که ما رابطهای که داریم این است که طلب آمرزش کنیم. اینجا هم بحث در سوالی است که از من میشود. کسی میپرسد مادر من مرده، نرفتم قبرش را درست کنم. گرفتار بودم من در رابطه با سوال ایشان جواب دادم که خودت را سرزنش نکن. درست کردن قبر ایشان عمده نیست. عمده این است که ما برایشان طلب بخشش و آمرزش داشته باشیم. دعا کنیم درگذشتگان بروند به زندگی خودشان برسند. این مساله که حالا توبروی به قبرشان برسی، اصل ماجرا نیست و فرع ماجراست.
البته در کلام شما به گونهای دیگر آمده است. مثلا شما گفتهاید که اکنون شما هم خدای مجسم هستید. الان همه پسرش هستیم. همه فرزندش هستیم...
نه، نه، اینها اینجوری نیست.
عین کلمات شما را من خواندم...
منظور این است که ما به عنوان یک تجلی الهی در جایگاه خودمان، خلق هم میکنیم. اکنون من این را خلق کردم. ما در جایگاه خودمان با چیزی که در اختیار ما قرار داده شده، کار خدایی میکنیم. با تجلی الهی سروکار داریم و خودمان حاصل یک امر مقدس هستیم. به «نفخت فیه من زوجی» (حجر/ 29) اشاره کردم. حتی در یک جایی صحبت از بیتالله میکنیم. منظور این است که ما تقدس وجودیمان را درک کنیم. خودمان را دست کم نگیریم و ارزان هدر نکنیم، و گرنه موضوع این نیست که ما خداییم. من در دادگاه هم گفتم، هیچ انسانی در طول تاریخ نگفته من خدا هستم.
در قسمتهای دیگر مصاحبه نیز مطالبی از قول وی آمده که به اختصار عنوان می شود:
- عزرائیل مجموعهای است از قوانین، نه موجودی مستقل
- من عرفان نخوانده ام، اما فکر میکنم معنی «شاهد» همان «انسان- خدا» است
- اگر کسی میتواند روی تخت میخدار بخوابد، نشانه اشتیاق عرفانی اوست
- من سیر کردهام و طی طریق نمودهام، اما نه سیر و سلوک کلاسیک
- به نظر من حضرت سلیمان اشتباه کرد، مثل اشتباهاتی که دیگر انبیاء در سیر کمالی دارند
- میخواستم دنیای روانشناسی را دگرگون کنم
- فایده زیارت قبور ائمه این است که به آنها بگوییم جذب روزمرگی ما نشوند!
- هرچه اعضا حلقه بیشتر رشد میکنند، حملات موجودات غیرارگانیک به من بیشتر میشود
- کسانی که با عرفان حلقه درمان نمیشوند، تخلف دارند
- 99 درصد مردم آلودهاند و همه باید به جهنم برویم
- شیاطین جن و انس به ما حمله کردهاند
- ادیان چند هزارساله، نتیجه عملی نداشتهاند
- موجودات غیرارگانیک «شیطان ثانویه» هستند که به ما حمله میکنند
- عرفان حلقه موجودات غیرارگانیک را دفع میکند
- تعریف من از کافر فرق میکند. هرکس حقی را بپوشاند،کافر است
- من در ژاپن از آموزههای «ریکی» و طب «آیورودا» استفاده کردم
- ما ارواح را دور میکنیم و من اسرار حق را میگویم
- هرکس فکر کند من منجی هستم، تصورش باطل است
- اکثر حاجیها بعد از حج خسیس میشوند!
- در بسیاری از آیات و روایات باید تجدیدنظر کنیم
- من براساس رحمت عام الهی شفا میدهم
- شیطان درخت آگاهی را به انسان معرفی کرد. او تضاد را آموزش داد