٢٠ روز بعد
٢٠روز از اسارت این مرد گذشته بود که او موفق به فرار شد و مستقیم پیش پلیس رفت. این مرد درحالی که همچنان سراسیمه و وحشتزده بود، در مورد جزییات این آدمربایی به ماموران پلیس گفت: «من یک غرفه در یک مرکز تجاری در شرق تهران دارم که هر روز صبح زود کارم را در آنجا آغاز میکنم و تا شب آنجا هستم. ٢٠روز پیش زمانی که داشتم وسایلم را جمع میکردم تا غرفه را تعطیل کنم و به خانهام بروم، درحالی که همه جا تعطیل شده بود و کسی آن اطراف نبود، ناگهان دو مرد قویهیکل به سمت من آمدند. این دو مرد ناشناس درحالی که رفتار خیلی بدی با من داشتند، گفتند که مامور هستند و میخواهند مرا برای ترک اعتیادم به یک کمپ ببرند. خیلی شوکه شده بودم و به آنها گفتم من اصلا اعتیاد ندارم و حتما مرا با شخص دیگری اشتباه گرفتهاند ولی آنها بدون توجه به حرفم با تهدید و زور به خیابان کشانده و سوار خودرویشان کردند. این دونفر درحالی که اسم مرا هم میدانستند با خودروی پرایدشان به سمت حاشيه تهران حرکت کردند. در بين راه مرتب تهديدم ميكردند كه سكوت كنم. آنها میگفتند تو اعتیاد داری و باید ترک کنی. هرچه میگفتم من اصلا مواد نمیکشم فایده نداشت و آنها بیشتر عصبانی میشدند. نميدانستم چه نقشهاي در سر دارند، حتي وقتي از آنها پرسيدم كه چرا مرا دزدیدهاند و مرا به كجا ميبرند، یکی از آنها كه در صندلي عقب كنار من نشسته بود، مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. من هم درحالی که ترسیده بودم، ناچار شدم سكوت كنم. آنها هم درحاشيه تهران وارد ساختماني شدند و مرا تحويل شخصي دادند كه بعد از لحظاتي متوجه شدم آنجا كمپ ترك اعتياد است. چند معتاد هم آنجا بودند كه صداي فريادهاي آنها را ميشنيدم. وقتي از مسئول كمپ پرسيدم كه چرا مرا به آنجا منتقل كردهاند، گفت كه بايد مواد را ترك كنم، درحالی که من اصلا اعتياد به هيچ نوع موادمخدري ندارم. به آنها گفتم كه معتاد نيستم و چه كسي خواسته كه مرا به آنجا منتقل كند. آنها اما پاسخ مرا ندادند. همینطور بلاتکلیف در آنجا ماندم و حتی کسی به من اجازه نداد که با خانوادهام تماس بگیرم. در آن مدت هم من مرتب کتک میخوردم و شکنجه میشدم. تا اینکه ٢٠روز گذشت و من درنهایت توانستم پس از کلی شکنجه از آنجا فرار کنم.»
بازداشت متهمان اجیرشده
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و به دستور سیفی بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران تلاش دراینباره آغاز شد. با آغاز تجسسها ماموران به ردیابی دو آدمربای قویهیکل پرداخته تا اینکه درنهایت آنها را شناسایی و دستگیر کردند. این دو مرد زمانی که در مقابل بازپرس قرار گرفتند، در مورد این آدمربایی گفتند: «ما از مردی به نام ناصر نفری یکمیلیون تومان پول گرفتیم تا این مرد را به کمپ ترک اعتیاد ببریم. ناصر به ما گفت که قربانی از بستگان اوست و سالهاست اعتیاد دارد و به خاطر اعتیادش خانواده خود را اذیت میکند. برای همین گفت که دلش برای او میسوزد و میخواهد کمکش کند. ناصر گفت که این مرد میخواهد ازدواج کند و باید هرطور شده اعتیادش را ترک کند. ما هم قبول کردیم که با زور و تهدید این مرد را برای ترک اعتیادش به کمپ ببریم.»
اعتراف به آدمربایی برای انتقام
با این اظهارات بازپرس دستور بازداشت ناصر را هم صادر کرد. برای همین مرد جوان خیلی زود در تله ماموران پلیس پایتخت گرفتار شد. این درحالی بود که قربانی متهم دستگیر شده را شناسایی کرد و گفت که پسر صاحب غرفهای است که او اجاره کرده بود. بنابراین متهم صبح دیروز در دادسرای جنایی تهران به بازپرس اعتراف کرد که برای تصاحب غرفه پدریاش دست به این آدمربایی زده است.
او گفت: «قربانی مستاجر پدرم بود و غرفه او را در مرکز تجاری اجاره کرده بود اما من میخواستم این غرفه را از او پس بگیرم. بارها به این مرد گفتم که غرفه را تخلیه کند اما فایدهای نداشت تا اینکه تصمیم گرفتم هرطور شده این غرفه را پس بگیرم. برای همین دو آدمربا اجیر کردم و به دروغ به آنها گفتم که قربانی را برای ترک اعتیادش به کمپ ببرند. من میخواستم با ربودن این مرد و زندانیکردن او فرصت کافی برای انجام کارهای شکایت و تخلیه غرفه را به صورت قانونی داشته باشم. در این مدت هم که مرد مستاجر در اسارت بود، کارهای شکایت و تخلیه غرفه را انجام میدادم اما نمیدانستم که او میتواند پس از چند روز فرار کند.»
با اعترافات این مرد، وی به دستور بازپرس و با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات دراینباره ادامه یافت.
منبع: شهروند