سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۰
سيد حسين علوي دلايل استعفاي خود را تشريح كرد

رفتم تا بلكه برادرانم از خواب بيدار شوند

آنهایی که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند...
کد خبر : ۲۸۱۶۳
وقتي خبر استعفاي بنده  از سمت مديرمسئولي سايت صراط بر روي خروجي اين پايگاه قرارگرفت، هرچند خود بنده احساس مي‌كردم كه بعد از 2 سال نبرد بي‌وقفه با فتنه‌گران و منحرفان، بار بزرگي از روي دوشم برداشته شده اما سيل تماسهاي حاكي از تعجب و گلايه دوستان، مرا مجاب كرد تا  دلايل اين استعفا را براي  كساني كه با سوالاتي مواجه شده بودند تشريح نمايم.

در همين ابتدا بايد اذعان نمايم كه ماجراي استعفاي بنده به اواسط سال 1389 باز مي‌گردد. حقيقت آن است كه اكنون مدتهاست كه به اين نتيجه قطعي رسيده‌ام كه حوزه فعاليت رسانه‌اي هرچند مقدس و تاثيرگذار است لكن براي نگارنده اين سطور دغدغه‌هاي ديگري وجود داشت كه برآوردن آنها، محمِلي فراختر از حوزه رسانه ها را مي‌طلبيد. سالهاست كه فريادهاي مظلومانه مولايمان در رابطه با فساد حاكم بر مباني علوم انساني غربي را همه اهالي علم و سياست شنيده‌اند و البته قاطبه نيروهاي خودي بدان بي‎توجهي نموده‌اند. آري، هدف اصولي بنده از خداحافظي با مديرمسئولي صراط، بازگشت به اصل خويش و جهاد در جبهه مبارزه با فساد حاكم بر علوم انساني مدرن  (در حدّ وسع اين بنده كوچك خداي تبارك و تعالي) بود.

در تمام اين دوسال، بيش از پنج كتاب آماده چاپ داشتم كه به جهت مشغله رسانه‌ايم فرصت بازخواني نهايي و چاپ آنها را نمي‌يافتم! پروژه‌هاي پژوهشي‌اي داشتم كه فرصت اتمام آنها را از كف داده بودم، روزي نبود كه آرزوي مطالعه ده‌ها جلد كتابي كه بايد مي‌خواندم و نتوانسته بودم بخوانم ذهنم را آشفته نسازد و... طرفه آنكه از اواسط سال گذشته، ساز رفتن را كوك كردم و هردم سخن از جدايي گفتم. اما هربار كه اين سخن به ميان آمد، دوستان و همكاران، بنده را با شدت و غلظت،  از اين تصميم بازداشتند!

اما در هفته‌اي كه گذشت اتفاقاتي رخ داد كه حجت را بر من تمام ساخت و به رغم تمام مخالفتها تصميم به استعفا گرفتم.  خوانندگان صراط مستحضرند كه اواسط هفته گذشته خبري در سايت منتشر گشت كه از فحواي آن بوي همدستي جبهه پايداري انقلاب اسلامي با جريان انحرافي به مشام مي‌رسيد. خبري كه هرچند حاوي اطلاعات دقيقي از ملاقات آقاي محصولي با رئيس جمهور محترم بود، اما منسوب ساختن تماميت اين جبهه به فردي چون آقاي محصولي، عملي نابخشودني بود. لذا قلم به دست گرفتم و صرفا از باب انجام تكليف شرعي نوشتم: «هرچند سرعت در کار رسانه‌ای و بی‌دقتی‌های اینچنینی امری طبیعی است. اما از باب تکلیف شرعی بر خود فرض می‌دانیم از خیل عظیم امت حزب الله که با مشاهده این خبر به تشکل نوپای جبهه پایداری انقلاب اسلامی بدبین گشته و یا حتی به ما بدبین شدند حلالیت طلبیده و عذرخواهی نمائیم؛ که مومن هرگز بر خطای خویش پافشاری نکرده و عذرخواهی در هنگامه خطا را بالاترین آبرو در دوجهان می‌داند.»

بعد از نگارش و انتشار آن یادداشت، دست دعا به درگاه ارباب برآوردم و از خدای خویش استدعای وکالت خود در برابر بدخواهان و  نادانان کردم ... و خدای بزرگ، دعای این بنده کمترینش را آنچنان سریع مستجاب کرد که گویی  هزار هزار شکر ناقابل همچو منی سزاوار لطف بی‌انتهای خداوندیَش نبود ... و ماجرا تازه شروع شد!

مقارن عصر آن روز جبهه پایداری بیانیه ای صادر کرد که  همچون آبی بر آتش نشست و حقانیت و مظلومیت صراط را به چشم اهل نظر نمایاند. بیانیه مهمی که توجه به چند نکته کلیدی، پیرامون آن ضروری است .

1- پس از عذرخواهی خاضعانه صراط که فقط و فقط برای رضای خدای متعال منتشر شد، توقع هر انسان منصف و آزاده‌ای این بود که مدعیان اخلاق و دیانت و اصولگرایی و ولایتمداری و... ضمن تقدیر از این مجاهده صراط با نفس امّاره و عدم دفاع از یک خطای غیرقابل انکار، صداقت خویش در آنهمه شعارهای خوش‌رنگ و لعاب سیاسی را عیان سازند. اما ماجرا دقیقا به عکس، رقم خورد. کسانی که به اتفاق می‌دانستند «صراط چیست» و چه نقش موثری در نبرد رسانه‌ای با فتنه گران و منحرفان داشته، پرده‌ها را كنار زدند و چون منافع جناح خویش را در خطر می‌دیدند، صراط نیوز را در حالی که خبرش حذف و عذرخواهیش منتشر شده بود، به دروغ متهم به «اتخاذ رویکرد تخریبی علیه جبهه پایداری و خبر سازی و جعل خبر» و ... نمودند!

الحمدلله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان هداناالله! شکر و سپاس، خدای را که آبروی ما را خرید و در کوتَه زمانی ما را «طلبکار» این عزيزان ساخت!  دوستان ناسپاسی که خود می‌دانند، وقتی هفته‌نامه 9 دی توقیف شد، صراط بود که نبض مخالفتها را با آن تصمیم غلط در دست داشت، دوستان ناسپاسی که بهتر از هر کسی می‌دانند صراط، چه بلایی به جان جریان انحرافی انداخته است. دوستان ناسپاسی که خود بهتر از هر کسی می‌دانند صراط چه گارد مستحکمی در مقابله با فتنه 88 داشت. در چشم ایشان، خدمت به اسلام و انقلاب و  هزینه کردن برای آرمانهای متعالی نظام و دو سال، گرداندن یک سایت بدون یک قران کمک مالی و 30 شکایت از ناحیه جریان انحرافی و فتنه گران و حتی حمایت از منافع مشروع همين جماعت هیچگاه شایسته تقدیر نیست، اما خدا نکند که کسی پرش به گوشه قبای اینان بر خورَد! و خدا نکند که منافع باندی همین اشخاص به خطر افتد تا چهره حقیقی خویش را عیان سازند!  اما آقایان! امروز روزی دیگر است. چون بنا دارم به حول و قوه الهی سخن از حقايقي گويم تا ثابت شود که هنوز بر سر اين پيمانم كه تا لحظه مرگ (كه انشاءالله لحظه شهادت باشد) با احدی عقد اخوت نخواهم بست!

2-    اما یک سوال از برادران عزيز جبهه پایداری؛  نقش آقای محصولی در ساختار سیاسی جبهه شما چیست؟ ایشان را برای چه به مجموعه خود وارد کرده‌اید؟ چون «خیلی» پول دارد؟! می‌دانید چه بلایی دارید بر سر آرمان اصولگرایی می‌آورید؟ آیا محصولی یک كلان‌سرمايه‌دار نشان‌دار نیست؟ اگر هست – که بی تردید چنین است – پس در میان شما چه می‌کند؟ برادران جبهه پایداری که به حق، مدعی مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین هستند لطفا یکبار دیگر نهیبهای الهی امام خمینی (رض) را بخوانند که می‌فرمود:
«آنهایی که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند.» (صحیفه نور، جلد 20، ص 235)

برادران ما در جبهه پايداري لطفا صراحت به خرج داده و نسبت عضویت یک سرمایه دار در راس هرم سیاسی خود را با آرمانهای انقلاب توضیح دهند. لطفا نسبت عملي خود را با خط نوراني كسي كه چنين جملاتي را فرموده است روشن كنند كه؛
«وقتي در پاريس بودم عده اي از سرمايه دارها كه حس كرده بودند رژيم سابق رفتني است و لذا براي اينكه در حكومت بعدي هم آنها به همان گونه باشند و زندگي كنند پيش من آمدند كه مي خواهيم وجوه شرعي خود را پرداخت كنيم. من مقصود آنها را فهميدم و گفتم شما برويد اساس كارتان را درست كنيد، من از شما پولي نمي گيرم. شما بياييد احكام الهي را اجرا كنيد، بايد قوانين وضع بشود كه حقوق محرومين و فقرا به آنها بازگردانده بشود.» (صحيفه امام، جلد 14، ص 358)

و آيا برادران جبهه پايداري تاكنون حتي يكبار از آقاي محصولي پرسيده‌اند كه در سالهاي جنگ، از مال دنيا چه در كف داشته؟ و چگونه به محض پايان جنگ به اين ثروت هنگفت دست يافته است؟ آيا اين بود خط امام خميني(ره)؟ آيا نخوانده‌ايد اين نهيب آن مراد سفر كرده را كه فرمود:
«آن روزي كه هر يك از شماها را ملت ديد كه از مرتبه متوسط مي‌غلطيد به طرف مرفه و دنبال اين هستيد كه يا قدرت پيدا بكنيد يا تمكّن،مردم بايد توجه داشته باشند و اينطور افرادي كه به تدريج ممكن است يك وقتي خداي نخواسته پيدا بشوند، آنها را سرجاي خودشان بنشانند.» (صحيفه امام جلد 15 ص 32)

به هرحال همپيماني با يك كلان سرمايه‌دار، از اساس مخالف با منويات صريح امام خميني (ره) بوده و مخل به مباني انقلاب اسلامي است.

در ثانی مگر همین جناب آقای محصولی نبودند که در گرماگرم وزارت و  همپیمانی با  حضرات کذا (!) می‌فرمودند:
«رهبر انقلاب در مورد انتصاب رحيم مشايي به‌عنوان معاون اول رئيس جمهوري اظهار نظر فرمودند كه نقطه نظر ايشان به‌طور كامل توسط رئيس جمهور اجرا شد اما در مورد شخصيت وي سخني به ميان نيامده است.» (خبرگزاري فارس – 28 بهمن 1389)

برادران جبهه پایداری! آیا تا به حال حداقل  یک بار از ایشان در رابطه با  این دروغ آشکار که «رئیس جمهور دستور حضرت آقا را - آنهم به طور كامل! - اجرا کرد!» سوال فرموده‌اید؟! آیا به همین سادگی می‌شود تاریخ را تحریف کرد؟ آیا کسی فراموش خواهد کرد که یک هفته تمام، مرقومه معظم له، کنج کشوی رئیس جمهور خاک می‌خورد و مدعیان ولایتمداری، بر سر معاون اولی «دوست ملت اسرائیل»  با  نایب امام عصر (عج) چانه می زدند؟! آيا واقعا آقاي احمدي‌ نژاد، مشايي را مطابق دستور موكد رهبري عزل كرد، يا اينكه مشايي بعد از يك هفته خودش استعفا داد و رئيس جمهور هم در پاسخ به استعفاي وي نوشت: «شما را انساني خود ساخته ، مومن و دلباخته حضرت ولي عصر(عج) و با تعهدي عميق و آگاهانه به خط نوراني ولايت (!) و مباني جدي اسلامي و خدمتگزاري توانمند و صديق به ملت الهي و عزيز ايران مي شناسم.»!!! آيا تاريخ فراموش خواهد كرد كه بعد از آن استعفاي از سر ناچاري و عجز، رئيس‌جمهور اركان قوه مجريه و ده‌ها پست كليدي دولت را به‌طور همزمان به مشايي سپرد؟ آيا اين بود آن «اجراي كامل دستور رهبري توسط رئيس جمهور»؟!

آیا دروغی از این بزرگتر هم می‌شد گفت که حضرت آقا در مورد شخصیت آن فرد منحرف، سخنی به میان نیاوردند؟! پس چه کسی در آن نامه تاريخي انتصاب مشایی را  موجب اختلاف و سرخوردگی در میان هواداران رئیس جمهور خواند؟! آيا اين جملات به معناي نفي شخصيت حقوقي مشاراليه نيست؟ آیا رهبری معظم انقلاب در این مرقومه شریفه، آن شخصیت منحرف را تایید فرموده‌اند؟! و آیا حضرت آقا در سفر سال 89 به قم (در آبان 89 ، يعني دو ماه قبل از اظهارات محصولی) و در جمع اعضای جامعه مدرسین نفرمودند «با حرفهای او (مشایی) مخالفم»؟!

آقایان جبهه پایداری! تاریخ فراموش نخواهد کرد که نخستین بیانیه رسمی شما در حمایت از همان کلان‌سرمایه داری صادر شد که روزی روزگاری مشغول ماله‌کشی بر روی چهره پليد جریان انحرافی بوده است!

اين نكته را نيز بايد افزود كه مطالبه خروج آقاي محصولي از جبهه پايداري هم به نفع خود ايشان است و هم به نفع جبهه ، كمااينكه نگارنده اين سطور در زمان روي كار بودن دولت قبلي نيز رسما طي سخنراني‌ها و مقالاتم حضور ايشان در كنار آقاي احمدي‌نژاد را نيز بر خلاف اصولگرايي و در راستاي طرح كلان فروپاشي آرمان اصولگرايي مي‌دانستم. و البته انتقادات امروز ما به هيچوجه به معناي انكار خدمات آقاي محصولي در سالهاي دفاع مقدس نبوده و قطعا از سر خيرخواهي براي شخص ايشان و جبهه پايداري است.

3- در مورد خبر ملاقات آقاي محصولي با رئيس جمهور محترم نيز هرچند بي‌صبرانه منتظر صدور تكذيبيه «شخص» ايشان بوديم اما اكنون نزديك به يك هفته است كه آقاي محصولي هيچ تكذيبيه‌اي صادر نكرده و اين يعني «تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل»! لكن تاسف حقيقي آنجايي متجلي مي‌شود كه همين فرد با استفاده از حمايت صددرصد غلط برادران متدين جبهه پايداري، موفق مي‌شود به جاي صدور تكذيبيه «شخصي»، به اسم عناصر حزب‌اللهي بيانيه صادر نموده و در توليد احساس نادرست بي‌اعتمادي عمومي به برادران خدوم و متدين جبهه پايداري، به واسطه حمايت از يك كلان سرمايه‌دار، موفق شود. و اين خود نشان مي‌داد، دوستاني كه رفتن خاري به پايشان قلب ما را جريحه‌دار مي‌كند، ناخواسته در پروژه آقاي محصولي بازي كرده‌اند. هرچند  اكنون اخبار موثق ما حاكي از آن است كه بحمدالله برادران جبهه پايداري بعد از آن بيانيه از ريز ملاقات آقاي محصولي باخبر شده‌اند كه همين مي‌تواند آنها را در اتخاذ موضعي شفاف در قبال ايشان راهنما بوده وانشاءالله ضمن ايجاد يك مرزبندي صحيح ميان جبهه و آقاي محصولي، برادران جبهه كه تاكنون بارها التزام نظري وقلبي خود را به آرمان ولايت فقيه ثابت كرده‌اند، بار ديگر بر پيگيري بي‌چون و چراي خط نوراني امام خميني(رض) تاكيد نمايند. به هرحال ما آرزويي جز توفيق روزافزون اين برادران مومن و متدين و خوش‌سابقه را نداشته و نداريم و انشاءالله نخواهيم داشت. اما علاج واقعه بايد قبل از وقوع كرد. با اين وصف تكليف شرعي خود مي‌دانم كه به حضرات دوستان و برادران و سروران حاضر در جبهه پايداري، از موضعي خاضعانه و به عنوان  برادري كوچكتر عرض كنم؛ همپيماني شما با يك كلان‌سرمايه‌دار، (كه اتفاقا سرمايه خود را نيز مديون دوران موسوم به سازندگي و حاكميت تكنوكراتهاست) بدان سبب كه صراحتا با گفتار و كردار و اوامر ونواهي امام خميني (رض) در تعارض آشكار است، بي‌شك سرآغاز يك شكست بزرگ خواهد بود كه هرچند ممكن است اين روزها به جهت گرماي كار سياسي، سهواً از آن غفلت نموده باشيد اما به زودي خواهيد ديد كه اگر به اين همپيماني نامشروع ادامه دهيد، خداي ناكرده دامانتان را به آتش خواهد كشيد.

***

... در چنين احوالي بود كه عزم خود را جزم نمودم تا تصميمي كه يكسال بود در پي عملي نمودنش بودم را به موقع اجرا گذارم. با خود انديشيدم كه هرچند در آستانه فصل انتخابات، عده‌اي از سياسيون در عطشِ تصاحب يك رسانه شناخته شده و تاثيرگذار ، همچون شمع مي‌سوزند و آب مي‌شوند، اما از آنجايي كه كار كردن در چنين فضاي مسمومي را به زيان قبر و قيامتم مي‌ديدم، ترجيح دادم به جاي سوختن در آتش جهنم اختلافات سياسي، راهي را در پيش گيرم كه سالهاست، مولايم براي حركت كردن در مسيرش فرياد «هل من ناصرٍ ينصرني» برآورده و همه ما بدان بي‌توجهي نموده‌ايم. به خود نهيب زدم كه مگر حوزه فرهنگ و فلسفه و نقادي علوم انساني فاسد وارداتي (در حدّ وسع اين بنده كوچك خداي متعال) كار كمي است كه خود را سرگرم جريانات سياسي‌اي نمايم كه نه در پي وحدت، بلكه در پي افتراقند؟ بنده نه دل در گرو دستگاه آقاي لاريجاني داشتم و نه با آقاي قاليباف عقد اخوتي داشتم و نه نوكر جناب رئيس جمهور محترم بودم و خلاصه اينكه نوشته‌هايم شهادت مي‌دهند كه هيچگاه با احدي عقد اخوت نبسته بودم. با اين وصف راه خود را كج كردم و عطاي اين دار فنا را به لقاي آرزومندانش بخشيدم تا دوستان با خيال راحت بتوانند همه خودي‌هاي منتقد و پايبند به اصول اسلام و انقلاب را متهم به اتخاذ رویکرد تخریبی و خبرسازی و جعل خبر و ... نمايند و عاقبت، پس از تكرار ماجراي تلخ انتخابات شوراي شهر سوم تازه از خواب غفلت بيدار شوند و فرياد برآورند كه «ياليتيني لم اتخذ فلاناً خليلا»! ...

همينجا لازم مي‌دانم يك نكته را نيز بيافزايم و آن اينكه در طول اين دو سال، جبهه واحد دشمنان اسلام و انقلاب؛ از كودتاچيان مخملي و جريان انحرافي گرفته تا ضدانقلاب كثيف فراري، يكصدا تلاش كردند تا به اسم بنده كوچك و ناقابلي چون سيد حسين علوي، سهميه فحشهاي روزانه‌شان به فخر جريان حزب الله، جناب حاج حسين شريعتمداري را بيافزايند! اين جماعت نااهل و لاابالي كه روزي از روزهايشان شب نشده الّا به دروغگويي و شيادي، همواره تلاش كردند تا صراط را داراي رابطه ارگانيك با روزنامه كيهان نشان دهند! و از قِبل اين دروغ مضحك در هر فحشي كه به ما مي‌دهند سهمي هم براي كيهان باقي گذارند! اما همانگونه كه پيش از اين نيز بارها اعلام نموده‌ام، هرچند كيهان مراد و قطب‌نماي جبهه حزب الله بوده و به اعتقاد نگارنده اين سطور، نزديكترين فرياد آرمان‌خواهانه به منويات رهبري معظم انقلاب است و ما نيز همچون آحاد نيروهاي اصولگرا، كيهان و حاج حسين شريعتمداري را به مرشديِ خويش مي‌شناسيم، لكن همواره صراط، صراط بوده و كيهان، كيهان، صراط يك رسانه خصوصي بوده و كيهان تحت اشراف مقام معظم رهبري، فلذا به جز محبت برادران ديني، هيچ رابطه رسمي و سازماني‌اي ميان اين دو رسانه نبوده و نيست و نخواهد بود.

در پايان رسما اعلام مي‌دارم كه با استعفاي بنده از عنوان مديرمسئولي، كه به اطلاع سامانه اينترنتي وزارت ارشاد نيز رسيده، مسئوليت حقوقي بنده در قبال مطالب منتشره در صراط نيز پايان يافته و از خداي رحمن و رحيم عاجزانه مي‌خواهم، دوستاني كه زين پس كار اداره صراط را بر عهده خواهند داشت همواره و در همه احوال، خدا را در نظر داشته، راه صلاح را از وساوس شيطان رجيم تشخيص دهند و در صراط مستقيم الهي حركت نمايند كه الله نگهدار مستضعفان و مظلومان جهان است.
والسلام علي عبادالله الصالحين
سيد حسين علوي