صراط: شهید
سید على اندرزگو در رمضان سال ۱۳۱۸ شمسى در بازارچه گمرک خیابان شوش تهران
در یک خانواده متوسط دیده به جهان گشود.؛ وی در نوجوانى و سالهاى شکل گیرى
شخصیتش با نواب صفوى آشنا شد. منش و شخصیت این روحانى مبارز در ذهن و ضمیر
او اثرى ژرف گذاشت و فرایند این تاثیر روحى ، آشنایى با تشکیلات فدائیان
اسلام و راه مبارزاتى آنها بود که در تعیین مشى مبارزاتى شهید اندرزگو نقش
آفرین بود.
شهید اندرزگو در جریان قیام ۱۵ خرداد خود یکى از عاملین تظاهرات پرشور مردم بود که همان شب با اهداء کتابى از امام مورد تقدیر قرار گرفت پس از واقعه ۱۵ خرداد دستگیر و تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت.
اعدام انقلابى حسنعلى منصور با همکارى شهیدان محمد بخارائى ، رضا صفار هرندى ، مرتضى نیک نژاد و حاج صادق امانى جامه عمل پوشید. شهید اندرزگو که ۱۹ سال بیشتر نداشت در این عملیات مسئولیت کند کردن اتومبیل منصور را در محدوده بهارستان بر عهده داشت ، تا شهید بخارائى بتواند با دقت عمل او را از پاى در آورد.
پس از این حرکت ، شهید اندرزگو براى اطمینان از مرگ منصور، خود را به او رساند و گلوله دیگرى در مغزش خالى کرد و به سرعت متوارى شد. و از آن بعد زندگى مخفى اختیار ولى هرگز خود را از مبارزه پس نکشید و مخفیانه مدتی در چیذر تهران و سپس قم زندگى و تحصیل علوم حوزوى را ادامه داد؛ ووقتی رژیم که از یافتن وى مایوس شده بود او را غیابا محاکمه و به اعدام محکوم کرد.
در سال ۱۳۵۱ شمسى ، یکى از دوستان وى دستگیر، و در زیر شکنجههاى طاقت فرسا به مواردى در رابطه با شهید اندرزگو اعتراف کرد و ساواک از سر نخى که به دست آورده بود، در صدد دستگیرى وى برآمد، اما او توانست مثل همیشه از دست ساواک بگریزد و به قم برود. در قم مجددا با نام مستعار و با ظاهرى دیگر، اتاقى اجاره کرد و مشغول فعالیت شد و با گروههاى مبارز مسلمان به برگزارى ارتباط پرداخت و براى آنها پول و اسلحه و مهمات و امکانات فراهم ساخت . بعد از اینکه دوباره ساواک موفق به شناسایى و محل زندگى او شد وى از معرکه گریخت و با نامى دیگر و در لباسى مبدل ، خود را به مشهد رساند و به همراه همسرش و به طور پنهانى از طریق زابل و زاهدان به افغانستان فرار کند.
ابوالحسن سپهرنیا، دکتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سیدابوالقاسم واسعی، محمدحسین جوهرچی و... تعدادی از نامهای مستعاری بود که اندرزگو از آنها بهره برد. او در طول سالهای مبارزه از ۲۴ شناسنامه و همچنین گذرنامههای گوناگون استفاده کرد.
سید پس از بازگشت از لبنان به ایران همزمان با اوجگیرى انقلاب اسلامى تصمیم به نابودى شاه گرفت . لذا با یک برنامه ۶ ماهه ، رفت و آمدهاى شاه را تحت نظر گرفت تا بتواند با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین ، هدف خود را پیاده کند، لیکن در این امر توفیق نیافت ، لذا دست به کار شد، تا به کمک شخصى در داخل کاخ سلطنتى به این مهم دست یابد که با رویداد شهادتش توفیق اجراى آن را از دست داد.
بر اساس اسناد باقیمانده از ساواک و دیگر شواهد قطعی سیدعلی اندرزگو، در ۱۹ ماه مبارک رمضان مصادف با دوم شهریور ۱۳۵۷ در درگیری مسلحانه با نیروهای ساواک به شهادت رسید .
شهید اندرزگو در جریان قیام ۱۵ خرداد خود یکى از عاملین تظاهرات پرشور مردم بود که همان شب با اهداء کتابى از امام مورد تقدیر قرار گرفت پس از واقعه ۱۵ خرداد دستگیر و تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت.
اعدام انقلابى حسنعلى منصور با همکارى شهیدان محمد بخارائى ، رضا صفار هرندى ، مرتضى نیک نژاد و حاج صادق امانى جامه عمل پوشید. شهید اندرزگو که ۱۹ سال بیشتر نداشت در این عملیات مسئولیت کند کردن اتومبیل منصور را در محدوده بهارستان بر عهده داشت ، تا شهید بخارائى بتواند با دقت عمل او را از پاى در آورد.
پس از این حرکت ، شهید اندرزگو براى اطمینان از مرگ منصور، خود را به او رساند و گلوله دیگرى در مغزش خالى کرد و به سرعت متوارى شد. و از آن بعد زندگى مخفى اختیار ولى هرگز خود را از مبارزه پس نکشید و مخفیانه مدتی در چیذر تهران و سپس قم زندگى و تحصیل علوم حوزوى را ادامه داد؛ ووقتی رژیم که از یافتن وى مایوس شده بود او را غیابا محاکمه و به اعدام محکوم کرد.
در سال ۱۳۵۱ شمسى ، یکى از دوستان وى دستگیر، و در زیر شکنجههاى طاقت فرسا به مواردى در رابطه با شهید اندرزگو اعتراف کرد و ساواک از سر نخى که به دست آورده بود، در صدد دستگیرى وى برآمد، اما او توانست مثل همیشه از دست ساواک بگریزد و به قم برود. در قم مجددا با نام مستعار و با ظاهرى دیگر، اتاقى اجاره کرد و مشغول فعالیت شد و با گروههاى مبارز مسلمان به برگزارى ارتباط پرداخت و براى آنها پول و اسلحه و مهمات و امکانات فراهم ساخت . بعد از اینکه دوباره ساواک موفق به شناسایى و محل زندگى او شد وى از معرکه گریخت و با نامى دیگر و در لباسى مبدل ، خود را به مشهد رساند و به همراه همسرش و به طور پنهانى از طریق زابل و زاهدان به افغانستان فرار کند.
ابوالحسن سپهرنیا، دکتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سیدابوالقاسم واسعی، محمدحسین جوهرچی و... تعدادی از نامهای مستعاری بود که اندرزگو از آنها بهره برد. او در طول سالهای مبارزه از ۲۴ شناسنامه و همچنین گذرنامههای گوناگون استفاده کرد.
سید پس از بازگشت از لبنان به ایران همزمان با اوجگیرى انقلاب اسلامى تصمیم به نابودى شاه گرفت . لذا با یک برنامه ۶ ماهه ، رفت و آمدهاى شاه را تحت نظر گرفت تا بتواند با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین ، هدف خود را پیاده کند، لیکن در این امر توفیق نیافت ، لذا دست به کار شد، تا به کمک شخصى در داخل کاخ سلطنتى به این مهم دست یابد که با رویداد شهادتش توفیق اجراى آن را از دست داد.
بر اساس اسناد باقیمانده از ساواک و دیگر شواهد قطعی سیدعلی اندرزگو، در ۱۹ ماه مبارک رمضان مصادف با دوم شهریور ۱۳۵۷ در درگیری مسلحانه با نیروهای ساواک به شهادت رسید .