جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
گفت‌وگو با پدر علم کویرشناسی ایران؛

راه‌ حل مشکلات محیط‌ زیستی ایران

در ایران برای مقابله با ریزگردها، از پوشش مالچ نفتی استفاده می‌شود؛ کاری که پنجاه سال پیش، یعنی در سال ۱۳۴۲ انگلیسی‌ها در لیبی انجام می‌دادند. ما از آن‌ها یاد گرفتیم و هنوز هم این کار را انجام می‌دهیم، درحالی‌که مالچ نفتی اثرات منفی بسیاری دارد.
کد خبر : ۲۸۹۰۳۹
صراط: Khamenei.ir نوشت: حفظ و نگهداری محیط‌زیست طبیعی کشورمان از جمله مسائلی است که بارها در بیانات رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفته است. ایشان در بیاناتی به‌مناسبت روز درخت‌کاری، تخریب محیط‌زیست و تهاجم به جنگل‌ها را خلاف مصلحت برشمردند و بر مسئولیت انسان در قبال حفظ و حراست محیط‌زیست تاکید ویژه‌ای نمودند. همچنین ایشان سال گذشته نیز در دیدار مسئولان و فعالان محیط‌زیست بر شناخت ویژگی و ظرفیت‌های طبیعی ایران و تعامل همه‌ی دستگاه‌های ذی‌ربط برای حل مشکلات محیط‌‌زیست به‌ویژه مسئله‌ی ریزگردها تأکید ورزیدند. پروفسور پرویز کردوانی، استاد تمام دانشگاه تهران و پدر علم کویرشناسی ایران یکی از معدود صاحب‌نظرانی است که برای حل مشکلات محیط‌زیستی، نظریات و راه‌کارهای خاصی دارد که در عین جذاب و بدیع بودن، می‌تواند برای مردم و مسئولین نیز قابل تأمل باشد. از نظر او مشکلات زیست‌محیطی در ایران دو دلیل عمده دارد: یکی فرهنگ غلط استفاده از آن و یکی هم سیاست‌های اشتباه دولت‌ها در حوزه‌ی محیط‌زیست.
 
 با توجه به پراکندگی و تنوع محیطی-اقلیمی در کشورمان، چگونه می‌توان از این پراکندگی استفاده‌ی بهینه کرد؟
کشور ما یک کشور استثنایی در جهان است. جالب است بدانید که ایران هم باید مثل بعضی از کشورهای همسایه، سراسر بیابان می‌شد، اما خوشبختانه به‌دلیل چین‌خوردگی و وجود کوهستان در کشورمان، آب‌وهوای متنوع پدید آمده است. از نظر تنوع محیطی، ایران و آمریکا در جهان با بقیه‌ی کشور‌ها متفاوت‌اند؛ یعنی در زمانی که قله‌ی البرز پوشیده از برف و یخ است، در چابهار به‌راحتی می‌توانید در آب گرم دریا شنا کنید. هر محصولی که در دنیا کاشته می‌شود، در ایران هم به عمل می‌آید. من جایی گفتم در ایران فقط قهوه نداریم. چند وقت بعد، یکی از دانشجوهایم قهوه آورد و گفت این قهوه‌ محصول شهر میناب است. تنوع محصولات قابل کشت در کشور ما این‌‌گونه است. از سویی دیگر، شما در صنعت توریسم ببینید که ایران چه تنوع توریستی می‌تواند جذب کند.


شاید برای همه جالب باشد بدانند همین کویری که خیلی‌ها آن را بی‌فایده می‌دانند، برای کشورمان سرشار از نعمت است. کویر یک نعمت الهی و بسیار قابل استفاده است. حتی یک وجب از این کویر بدون استفاده نیست. ماده‌های شوینده، شیشه‌سازی، کاغذسازی، جداسازی آهن از سنگ‌آهن به‌وسیله‌ی سولفات سدیم و... همه از کویر به دست می‌آید. همچنین می‌توان با استفاده از پنل‌های خورشیدی، برق تمام ایران را از بیابان‌ها به دست آورد. یعنی در کشورمان چنین پتانسیلی داریم. سال گذشته، رهبری هم در دیدار با مسئولان و فعالان محیط‌زیست به همین موضوع اشاره کردند که بروید از آقای کردوانی بپرسید که همین کویر دارای چه ظرفیت‌هایی است.
 
 متأسفانه بعضی مواقع شاهد تخریب محیط‌زیست و از دست دادن چنین ظرفیت‌هایی هستیم. این در حالی است که رهبر انقلاب با استناد به آیه‌ی شریفه‌ی «خلق لکم ما فی الارض جمیعا» همه‌ی پدیده‌های محیط‌زیست را از نعمات الهی و تخریب آن‌ها را حرام می‌دانند.
مشکلات زیست‌محیطی در ایران دو دلیل عمده دارد. یکی فرهنگ غلط استفاده از آن و یکی هم سیاست‌های اشتباه در سطح کشور که شاید این موضوع پررنگ‌تر باشد. در دهه‌های گذشته، تصمیمات کلانی به‌اشتباه گرفته‌ایم که می‌توانست آسیب‌هایی به‌مراتب بیشتر به محیط‌زیست کشورمان وارد کند. جالب اینکه این موضوع در همه‌ی دولت‌ها، علی‌رغم تفاوت‌هایی که به‌لحاظ رویکردی باهم داشته‌اند، اتفاق افتاده است. بگذارید چند نمونه از آن‌ها را برایتان بگویم. در ابتدای دهه‌ی شصت، طرحی داده شد مبنی بر اینکه قسمتی از کوه دماوند به‌شکل ذوزنقه (در سمت مازندران، به طول هفت کیلومتر و در سمت تهران به طول پنج کیلومتر) تراشیده شود. با این توجیه که رطوبت حاصل از دریای خزر به نواحی مرکزی ایران وارد شود و بتوانیم آب‌وهوای ایران را عوض کنیم. با توجه به این نکته که ایران در منطقه‌ی پرفشار قرار دارد، این تصمیم بسیار غیرکارشناسانه و مبتدی بود، درحالی‌که پنج سال روی آن مطالعه شده و بودجه‌ی زیادی برای آن هزینه شده بود. در نهایت با اعتراض اینجانب، طرح متوقف شد.


یا در نمونه‌ای دیگر، در سال‌های پایانی دهه‌ی شصت و در زمان روی کار آمدن اولین دولت بعد از جنگ، طرحی آماده شد تا بزرگ‌ترین کانال آبراه جهان از دریای خزر تا خلیج‌فارس ساخته شود که امکان کشتیرانی از دریای خزر تا آب‌های آزاد فراهم شود. این طرح از بندر ترکمن آغاز می‌شد و در بندر تیاب به اتمام می‌رسید؛ یعنی فاصله‌ای در حدود دو هزار کیلومتر. کشتی‌ای که از دریای خزر وارد این کانال می‌شد، می‌توانست دوازده کیلومتر را در هر ساعت طی کنید؛ یعنی ۱۶۶ ساعت (تقریباً یک هفته) طول می‌کشد تا به خلیج‌فارس برسد، آن‌هم با این فرض که در همه‌ی نقاط این کانال، پنج‌ونیم متر آب وجود داشته باشد. بنابراین عملاً این طرح مقرون‌به‌صرفه نیست؛ چراکه مدت‌زمان انتقال یک بار، یک هفته طول می‌کشید، درحالی‌که از طریق راه‌های دیگر می‌توان به‌مراتب زمان کمتری صرف کرد. به همین دلیل، این طرح پس از مدت‌ها و صرف حدود سی‌صد میلیون تومان در آن زمان، به‌اصرار و اعتراض بنده متوقف شد.

اما در سال ۱۳۷۹، یعنی در دولت بعدی، همین طرح که رد شده بود دوباره به جریان افتاد با نام «ایران رود» که از بندر ترکمن به بندر جاسک می‌رسید. این طرح از طرح قبلی هم ضعیف‌تر بود و آن‌هم سرانجام متوقف شد. در همین سال‌ها بود که احداث بی‌رویه‌ی سدها در کشور رونق گرفت و موجب خشکی باتلاق‌ها و دریاچه‌ها شد. توجه کنید که فقدان افراد متخصص چقدر هزینه‌بر و چه‌اندازه برای محیط‌زیست و کشور مضر است. متأسفانه به تعریف محیط‌زیست که شامل خاک، آب‌وهوا و زیستگاه موجودات زنده، از جمله انسان‌ها، گیاهان و جانوران است، توجه نمی‌شود و تنها به توسعه‌ی شهرها و کلان‌شهرها اهمیت داده می‌شود. همین امر باعث به وجود آمدن وضعیت فعلی شده است. جالب‌تر آنکه در دولت بعدی هم این طرح را مطرح کردند، اما آنجا هم رد شد.
 
 درحالی‌که بسیاری از کشورهای پرجمعیت‌تر و کم‌مساحت‌تر از ایران، مشکل آلودگی هوا را حل کرده‌اند، این مسئله سال‌هاست در شهرهای صنعتی ایران ادامه دارد. دلیل این امر چیست و دیگر کشورها برای حل آن چه کرده‌اند؟
باید مدیریت و سیاست‌گذاری در چگونگی مواجهه با محیط‌زیست را تغییر بدهیم، وگرنه با این روند فعلی، به‌هیچ‌عنوان وضعیت آلودگی هوا بهبود پیدا نمی‌کند. کشورهایی هستند که جمعیت‌شان بسیار بیشتر از ماست و بالطبع چند برابر ما وسایل نقلیه‌ی موتوری دارند، اما از هوای سالمی برخوردارند. دلیل این امر، رعایت چند نکته است. اول اینکه وسایل نقلیه‌ی ما به‌روز نیستند؛ یعنی هم بیش از حد سوخت مصرف می‌کنند و هم احتراق کامل ندارند که همین باعث تولید گاز مضر منواکسیدکربن می‌شود.

نکته‌ی دوم عمر زیاد وسایل نقلیه در ایران است؛ یعنی خودرویی که به‌طور استاندارد احتراق ندارد، وقتی قدیمی بشود، بدتر عمل می‌کند. باید چاره‌ای بیابیم تا ماشین‌ها و موتورهای فرسوده را جمع‌آوری کنیم و نگذاریم عمر این وسایل طولانی شود، چون به ضرر خودمان و محیط‌زیستمان است. نکته‌ی سوم کیفیت پایین سوخت عرضه‌شده در کشور است که نقش مستقیمی در آلودگی هوا دارد. هم بنزینمان بی‌کیفیت است و هم در گازوئیلمان گوگرد وجود دارد. نکته‌ی چهارم فرهنگ غلط استفاده از خودروی شخصی و موتور است که اکثراً تک‌سرنشین هستند.


یک نکته‌ی خیلی مهم، به‌ویژه درباره‌ی تهران و اصفهان، جانمایی اشتباه صنایع است؛ یعنی اکثر کارخانه‌ها و صنایع و حتی فرودگاه مهرآباد، در بخش غربی تهران واقع شده است و اتفاقاً جریان وزش باد هم از سمت غرب به شرق است؛ یعنی باد تمام آلودگی این صنایع را به داخل شهر تهران می‌آورد. همین مشکل در اصفهان هم وجود دارد. تمام صنایع در سمت نائین است و باد هم از همان جهت می‌وزد.

نکته‌ی ششم اینکه باید کارخانه‌ها و صنایع خودمان را به دستگاه تصفیه مجهز کنیم. این یک امر لازم، ضروری و واجب است. ما در کشورمان نیاز به توسعه‌ی پایدار داریم. سند صیانت از محیط‌زیست وجود دارد، اما همه‌ی دستگاه‌ها و قوا باید ملزم به رعایت تمام‌وکمال آن بشوند. توسعه‌ی پایدار یعنی اینکه هم جنگل حفظ شود، هم دریاچه و رود و تالاب و درعین‌حال کشاورزی و صنعت هم زنده و پررونق باشد، نه اینکه فقط به توسعه‌ی شهر فکر کنیم ولاغیر.
 

 کشور ما سال‌هاست با پدیده‌ی حرکت ماسه‌ها، یعنی پدیده‌ای که موجب جابه‌جایی ماسه‌ها و به‌مرور از بین رفتن پوشش گیاهی می‌شود، مواجه است. چگونه می‌توان با این پدیده مقابله کرد؟
متأسفانه سال‌های طولانی در ایران برای تثبیت ماسه، از پخش مالچ نفتی استفاده می‌شود. امروز هم در ایران برای مقابله با ریزگردها، از پوشش مالچ نفتی استفاده می‌شود؛ کاری که پنجاه سال پیش، یعنی در سال ۱۳۴۲ انگلیسی‌ها در لیبی انجام می‌دادند. ما از آن‌ها یاد گرفتیم و هنوز هم این کار را انجام می‌دهیم، درحالی‌که مالچ نفتی اثرات منفی بسیاری دارد. متأسفانه ما همچنان بدون نوآوری، همان کار پنجاه سال پیش را تکرار می‌کنیم. باید با خلاقیت و استفاده از ظرفیت‌های بومی و محلی کشورمان، برای این معضل پاسخی ابداع کنیم که کمترین هزینه و بیشترین بازدهی را داشته باشد.

تولید مالچ نفتی به‌لحاظ مالی هم به ضرر ماست. تولید آن چند مرحله دارد که بسیار پرهزینه است. در مرحله‌ی نخست، نفتی که می‌تواند خود به کالاهای مصرفی و سودآور تبدیل شود و از آن چندین برابر استفاده ببریم و ثروت‌آفرینی کنیم، تبدیل به قیر می‌کنیم. در مرحله‌ی دوم، به این دلیل که قیر سنگین است و قابلیت پاشیده شدن ندارد، ۴۸ درصد قیر را با ۵۰ درصد آب و ۲ درصد آنیوم یا کاتیوم مخلوط می‌کنیم تا رقیق شود. در زمانی که این مخلوط آماده می‌شود نیز نیاز به ماشین‌هایی است که بتوانند آن را بر روی زمین پخش کنند. به همین دلیل، این یک فرایند بسیار پرهزینه است. پس از اینکه این پوشش نفتی روی سطوح طبیعی پاشیده شد نیز منظره‌ی سیاه و ناخوشایندی در تمام محیط به وجود می‌آورد. به‌دلیل سیاه‌رنگ شدن زمین، ضریب حرارتی دمای آن منطقه نیز افزایش پیدا می‌کند. از سوی دیگر، این ماده وقتی روی زمین می‌نشیند، موجب از بین رفتن تمام گیاهان و حتی موجودات درون زمین، مثل کرم، هزارپا و... می‌شود. نکته‌ی منفی دیگر مالچ نفتی، بوی تعفنی است که در محیط پخش می‌شود و زندگی را برای مردم آن منطقه سخت و دشوار می‌کند. همچنین مانع از نفوذ آب باران در زمین می‌شود. تازه با این همه مضرات، این مالچ نفتی نهایتاً پس از چهار سال از بین می‌رود و خودش تبدیل می‌شود به ریزگرد که استشمام ذرات آن باعث سرطان می‌شود.
 
 پس چاره‌ی کار چیست؟
برای حل مشکل حرکت ماسه‌ها، دو راه‌حل جدید داریم که بسته به محیط جغرافیایی، روش‌های مختلفی را شامل می‌شوند. پاسخ نخست در منطقه‌ی خوزستان است که به‌دلیل جنس خاک ماسه‌ای و میزان بارندگی، تنها لازم است در آنجا پوشش گیاهی مناسب ایجاد شود؛ یک بار و برای همیشه. یعنی فقط لازم است بذر گیاهانی مانند علف سودانی در این مناطق کاشته شود. در مدت‌زمان کوتاهی، این مناطق سبز می‌شوند و دیگر مشکل حرکت ماسه‌ها در این منطقه وجود نخواهد داشت.



پاسخ دوم برای مناطقی غیر از خوزستان است که باید برای آن مناطق از مالچ رسی-ماسه‌ای استفاده کنیم. با مخلوط کردن ۴۰ درصد رس، ۱۰ درصد ماسه و ۵۰ درصد آب، یک ترکیب جدید به وجود می‌آید که هیچ‌کدام از مضرات مالچ نفتی را ندارد و همان خاصیت نگه‌دارندگی را در خاک ایجاد می‌کند. علاوه بر آن، چون رنگ این پوشش روشن است، دمای محیط را کاهش می‌دهد. این ماده بسیار ارزان‌تر و سریع‌تر از مالچ نفتی تهیه می‌شود و در نهایت منظره‌ی زیباتری نیز ایجاد می‌کند.
 
 یکی دیگر از مشکلات محیط‌زیستی کشور در سال‌ها اخیر، که هموطنان ساکن جنوب و غرب کشورمان با آن درگیر هستند، پدیده‌ی ریزگردهاست. علت به وجود آمدن این پدیده چیست؟
ریزگردها ذراتی هستند که قطر آن‌ها از ۰/۰۰۲ میلی‌متر کمتر است. این ریزگرد‌ها دو دسته‌اند. یک دسته از آن‌ها منشأ آلی دارند، مثل نفت که خیلی خطرناک‌اند. نوع دیگر آن‌ها منبع کانی دارند؛ یعنی از سنگ و خاک هستند. این نوع هم باز دو قسمت می‌شود. یک‌سری از خاک رس هستند و نوع دیگر از سنگ‌های سیلیکاتی که خیلی خطرناک است و اگر وارد شش انسان شود، ریه را سوراخ می‌کند. تصور کنید ماده‌ای از جنس شیشه، به‌عنوان ریزگرد وارد ریه‌ی آدم شود. در این صورت چه اتفاقی می‌افتد؟ این ذرات قادرند هزارها متر بالا بروند و هزارها کیلومتر هم افقی پرواز کنند. در سال ۱۳۴۹ که سوئد بودم، این ریزگردها از صحرای آفریقا تا آنجا آمده بودند.

ما در ایران ریزگرد را نمی‌شناختیم و تازه ده سال است که با آن مواجه شده‌ایم. علت به وجود آمدن آن هم از بین رفتن پوشش گیاهی در کشورهای همسایه، خشک شدن باتلاق‌های منشعب از دجله و فرات به‌دلیل ساخت سدهایی روی این دو رود است. در ابتدا ما با ریزگردهایی مواجه شدیم که برون‌مرزی بودند و منشأ آن‌ها غرب شهر بغداد بود. بعد از آن، شرق اردن، عربستان، صحرای آفریقا و در سال‌های اخیر هم تدمر در صحرای شام جزء مناطقی هستند که منشأ ریزگردهای برون‌مرزی ما به‌شمار می‌روند. با ادامه‌ی این ریزگردها و تغییراتی که در نتیجه‌ی حفر بی‌رویه‌ی چاه‌ها و خشک شدن تالاب‌ها و باتلاق‌ها در محیط جغرافیایی ایران به وجود آمده است، در حال حاضر شاهد ریزگردهایی با منشأ داخلی هستیم که در استان خوزستان و سمنان، اصفهان و قم به وجود می‌آیند.
 
 رهبر معظم انقلاب بر حل این مشکل تأکید کرده‌اند، از جمله در دیدار فعالان محیط زیست فرمودند: «مسئله و مشکل پدیده‌ی غبار باید علاج بشود. مشکل پدیده‌ی غبار فقط تنفّس مردم نیست؛ به بنده گزارش دادند که جنگل‌های غرب کشور – جنگل‌های بلوط - به‌خاطر این پدیده‌ی غبار در خطر نابودی است.» راه‌حل شما برای مقابله با ریزگرد‌ها چیست؟
برای حل بحران ریزگردها، نیاز به یک پاسخ دائمی و عقلانی داریم. پاسخی که در طبیعت نیز وجود دارد. پاسخ این مسئله استفاده از ریگ است. ریگ به‌اندازه‌ی یک بند انگشت است. باید از desert pavement یا همان پوشش سنگی بیابانی استفاده کنیم. شما به مسیر اردکان-جندق نگاه کنید. هر دو سمت جاده، ریگزار است. همچنین در مسیر یزد به‌سمت بافق، دشت‌های منطقه پوشیده از ریگ است. به همین دلیل، شدیدترین بادها در این دو ناحیه تأثیری ندارند و تولید ریزگرد نمی‌کنند. برای کنترل ریزگرد، تنها کافی است روی بیابان‌ها، پوشش ریگ درست کنیم. قطر این پوشش نیز چند سانتی‌متر باشد کافی است. همین که یک غلتک از روی ریگ‌ها عبور دهیم تا آن‌ها را محکم کند، دیگر هیچ ریزگردی از این منطقه تولید نمی‌شود.

علاوه بر این، برخلاف مالچ نفتی که امکان عبور و مرور از روی مناطق را از بین می‌برد، پوشش ریگزار قابلیت عبور و مرور دارد و دائمی است. تصور کنید صد‌ها هکتار از بیابان‌های کشور تحت این پوشش قرار بگیرند. علاوه بر مقابله با ریزگرد، این مناطق را می‌توان به پارک‌های تفریحی و علمی تبدیل کرد که برای عموم مردم قابل استفاده باشد. این طرح علاوه بر اینکه بومی است، دقیقاً برمبنای استانداردهای سازمان ملل است. یک بار برای همیشه باید این طرح را اجرا کنیم و ثمرات آن را ببینیم.

متأسفانه شنیده‌ام که مجلس مصوب کرده است ده هزار تن مالچ نفتی رایگان پاشیده شود. این کار واقعاً به ضرر مردم و محیط‌زیست کشور است. تنها راه نجات محیط‌زیست ما این است که چشممان به دست غربی‌ها نباشد تا هرکاری که آن‌ها گفتند، انجام دهیم. باید با دانش و ابتکار عمل، پاسخ‌هایی مبتکرانه و بومی و متناسب با شرایط اقلیمی خودمان برای رفع مشکلات محیط‌زیست بیابیم و آن‌ها را اجرایی کنیم.
 
 
 به‌عنوان سؤال آخر بفرمایید آیا تا به حال دیداری با رهبر انقلاب هم داشته‌اید؟
چند بار توفیق داشتم که در دیدارهای عمومی رهبری حضور داشته باشم و یک بار هم در حضور ایشان صحبت کنم. سال ۱۳۸۵که رهبری به استان ما یعنی سمنان سفر کردند، به بنده هم زمانی داده شد تا در مقابل ایشان صحبت کنم. قبل از روز دیدار، با کسانی که قرار بود در محضر ایشان صحبت کنند، هماهنگ کرده بودند برای اینکه به همه وقت برسد، صحبت‌ها خلاصه باشد و هر کسی حدود پنج دقیقه صحبت کند.

وقتی نوبت به بنده رسید خیلی ساده پشت میکروفون رفتم و رو به رهبر گفتم: صحبت کردن در مقابل شما خیلی سخت است. رهبر گفتند: چرا؟ گفتم: چون با علاقه‌ی زیادی که شما به این کشور دارید و اطلاعات جامعی که دارید، کسی نمی‌تواند در مقابل شما ادعای دروغ یا واهی داشته باشد. با علم به این قضیه، بنده می‌خواهم در مقابل شما بگویم که ایران یک کشور استثنائی از حیث جغرافیایی و منابع طبیعی است. این کویرهایی که تا الان فکر می‌کردیم باعث بدبختی ما هستند، با تحقیقاتی که انجام داده‌ام، نه تنها عامل بدبختی نیستند بلکه برای ما نعمت‌اند.

همین‌طور که گرم صحبت درباره‌ی استعدادهای طبیعی ایران بودم، دیدم کاغذی برای من آوردند که روی آن نوشته شده بود وقت شما تمام شده است. به رهبر گفتم: رهبرا! به من کاغذ داده‌اند که وقتم تمام شده، اما هنوز حرفم تمام نشده است. ایشان لبخندی زدند و گفتند: «ادامه بدهید». شروع کردم به ادامه‌ی حرفم درباره‌ی وضعیت جغرافیایی ایران و تنوع آب و هوایی بی‌نظیر آن، که باز کاغذ دادند که وقت شما به اتمام رسیده است. مجددا از رهبری اجازه گرفتم تا ادامه دهم. ایشان هم باز لبخندی زدند و اجازه دادند. این رفتار چند بار تکرار شد تا اینکه ده دقیقه وقت من تبدیل شد به بیش از نیم ساعت.

وقتی حرف‌هایم تمام شد، رهبر با اینکه مدت زیادی نشسته بودند و خسته شده بودند، رو به جمعیت گفتند: «ببینید آقای دکتر کردوانی چقدر زیبا و دلنشین صحبت می‌کنند.» وقتی مراسم تمام شد، نزد ایشان رفتم و تمبر بزرگداشت چهره‌ی ماندگارم را به ایشان تقدیم کردم. پس از چند دقیقه که با ایشان خداحافظی کردم، شخصی آمد و گفت: رهبری خواسته‌اند که با ایشان شام را میل کنید. بنده هم از خداخواسته، رفتم خدمت ایشان برای شام. همان‌جا به ایشان گفتم همسرم هم برای شما سلام رساند و بعد هم سوابق و تألیفات همسرم را به ایشان معرفی کردم. پس از صرف شام وقتی که رهبر می‌خواستند تشریف ببرند، ایشان گفتند آقای پروفسور کردوانی هم با من بیایند. ایشان دست من را گرفتند و تا محل خودرو، دست در دست ایشان با هم رفتیم و صحبت کردیم. مواقع خداحافظی هم ایشان گفتند: «دفعه‌ی بعد کتاب خودتان و همسرتان را هم برای من بیاورید.»

سال گذشته نیز برای دیدار با فعالان محیط زیست نیز از من دعوت شد تا در دیدار حضور داشته باشم. از دیدار قبلی من با رهبری هشت سال می‌گذشت و تصور می‌کردم که ایشان از آن دیدار چیزی در ذهن‌شان نیست. اما ایشان زمانی که بنده را دیدند به گرمی از من استقبال کردند و گفتند: «من آن شب سخنرانی شما در سمنان را فراموش نمی‌کنم، حال‌تان چطور است؟ راستی حال همسرتان چطور است؟» من که کاملا تعجب کرده بودم، از ایشان تشکر کردم. چند قدمی که رهبر به سمت حسینه حرکت کردند، دوباره برگشتند و رو کردند به من و گفتند: «حتما سلام بنده را به همسرتان برسانید.»