شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷

جواد خیابانی: من غول نیستم!

جواد خیابانی گفت:یک جمله بگویم: «من آن غولی که ساخته اید، نیستم.» باور کنید من در خیابان که راه می‌روم جز محبت و عشق از این مردم چیز دیگری نمی‌بینم.
کد خبر : ۲۸۹۸۹۷

 صراط: ایران ورزشی نوشت: جواد خیابانی در گفت وگویی در مورد مسایل مختلف صحبت های جالبی را بیان کرده او در این گفت وگو صراحتا گفته طرفدار کدام تیم فوتبال ایران است.
 
کارگر، معلم، استاد دانشگاه، دانشجو، گزارشگر، مجری یا سیاستمدار؟
 
همه این شغل‌ها را شاید تجربه کرده باشد اما هنوز مخاطبان او را یک گزارشگر می‌دانند. خیابانی شیوه جدیدی از گزارشگری را به فوتبال تحمیل کرد و خیلی زود در میان مخاطبان این رشته طرفدار پیدا کرد اما قیاس او با گزارشگرانی که بعدها به فوتبال معرفی شدند شروع انتقاداتی شد که او را از روزهای اوجش دور کرد! حالاشیوه گزارش‌های او به نحو دیگری در رسانه‌ها یا حتی شبکه‌های اجتماعی نقد می‌شود. همین نکته هم بهانه‌ای شد تا رو در روی این گزارشگر بنشینم و در مورد به حق بودن یا نبودن این نقدها با هم بحث کنیم. البته در روزهایی که جامعه درگیر انتخابات بود بحث وارد شدن او در عرصه سیاست و ثبت نام برای حضور در مجلس هم سوژه جذابی بود که می‌توانست این بحث را قشنگ‌تر کند.
 

می خواهیم خیلی رک و بی پرده صحبت کنیم، احیانا ناراحت که نمی‌شوید؟
 نه اصلا، استقبال می‌کنم و مطمئن باشید پاسخ همه سوالات را خواهم گفت.
حتی اگر گفت‌وگوی ما کاملا انتقادی باشد؟ !
  حتی اگر انتقادی باشد.
جواد خیابانی شاید شغل‌های زیادی را تجربه کرده باشد اما هنوز همه او را یک گزارشگر فوتبال می‌دانند و همین نکته از او یک چهره سرشناس و محبوب ساخته است. چه شد که در بین این همه شغل به گزارشگری علاقه مند شدید و از چه زمانی کارتان راشروع کردید؟
 من همیشه و در همان دوران تحصیلم و حتی زمانی که در استادیوم کار می‌کردم به اجرا علاقمند بودم و در مراسم صبحگاهی مدرسه مجری بودم. در همان زمان‌ها که آقایان روشن زاده یا بهمنش گزارش می‌کردند خودم را در قالب آنهامی دیدم و دوست داشتم که در جایگاه آنها باشم. در سال 67 به خودم گفتم باید روزی به جای گزارشگرهایی که در کنار زمین بودند بایستم و در سال 77 در جام جهانی فوتبال و در فرانسه فینال بازی‌ها را گزارش کردم!
پس این حس همیشه با شما بود و در ذهنتان به این جایگاه رسیده بودید؟
 بله، دقیقا.
خب در آن زمان‌ها چطور وارد صدا وسیما شدید، چه کسی از شما تست گرفت ؟
 در دهه 60 در تمام مسابقات تلویزیونی شرکت کردم. همه مسابقات اعم از مسابقه هفته و یک مسابقه 30 سوال و مسابقه جدول که آقایان باغی، سلامی و نوذری مجری آنها بودند. نه فقط ورزش بلکه در تمام رشته‌ها و گروه‌ها شرکت کننده بودم (جغرافیا، تاریخ، سینما و... ) در آن سال‌ها ضمنا معلم هم بودم اما با حضور در مسابقات تجربه رفتن جلوی دوربین را پیدا کردم اما شاید همه چیز از سال 71 شروع شد. در آن سال برنامه آنچه شما خواسته اید پخش می‌شد و تهیه کننده‌اش مجید خالقی سروش بودکه نمی‌دانم الان ایشان کجاست! در آن زمان من نامه‌ای به صدا و سیما نوشتم با این مضمون: «دست از این حرف‌ها بردارید، به تلویزیون واردشدن پارتی می‌خواهد.»
همان موقع بود که آقای خالقی به من زنگ زدند و گفتند تحت تاثیر نامه ات قرار گرفتم و از من خواستند که بروم و تست بدهم، فکر می‌کنم آذرماه بود که رفتم وتست دادم و نخستین برنامه‌ای که اجرا کردم برنامه مسابقه فوتبال بود. من در همان زمانی که در تست قبول شدم: «گفتند حالا که درتست موفق شدی گزارشگر برنامه هم بشو. این را بگویم من فقط گزارشگر فوتبال نبودم بلکه بسکتبال، تنیس، دوچرخه سواری و هندبال هم گزارش می‌کردم. در برنامه آنچه شما خواسته‌اید هم بازی‌های پنج دقیقه‌ای و 10 دقیقه‌ای را گزارش می‌کردم اما وقتی که شبکه سه راه افتاد من از طریق آقای خالقی سروش به مدیر شبکه سه آقای سید امیر حسینی معرفی شدم. در آن سال‌ها کنار آقای بهروان و کوتی می‌ایستادم و چون اطلاعاتم خوب بود رشد کردم.
گزارش‌های چند دقیقه‌ای را تجربه کردیداما از چه زمانی به شما اطمینان شد و خواستند که گزارش کامل بازی‌ها را به عهده بگیرید؟
 قبل از آقای صافی، آقای جواد متقی مدیر گروه شبکه ورزش بود، یک روز به من گفت خودت را برای جام جهانی 94 آماده کن.
یعنی از جام جهانی 94 شروع کردید؟
 نه در آن زمان یک نفر از گزارشگرها گفت برای تو زود است. البته از ایشان اصلا ناراحت نیستم.
چرا می‌توانست اتفاق مهمی برای شما باشد؟
 من اگر در آن زمان مسابقات مهم را گزارش می‌کردم، شاید نمی‌توانستم خوب گزارش کنم چون 25 سال داشتم و خیلی جوان بودم.
بعد چه شد؟
 2 سال صبرکردم، مسیر کرج، تهران را هر روز می‌آمدم و فقط یک دقیقه گزارش می‌کردم. البته این را هم بگویم من جام جهانی 94 را با غم و غصه نگاه می‌کردم.
اما شما گفتید ناراحت نشدید؟ ! نگاه نکردن یا با غصه نگاه کردن بازی جام جهانی یعنی اینکه شما از ایشان دلخور بودید؟
 نه من از او هیچ کینه‌ای به دل نگرفتم. بعدها خود ایشان زنگ زدند و گزارش بازی پرسپولیس و کشاورز را به من دادند.
چه سالی؟
 سال 74، بازی پرسپولیس و کشاورز نخستین گزارش من بود. شب قبل از بازی ایشان با من تماس گرفتندو گفتند فردا برو استادیوم باید 90دقیقه بازی را گزارش کنی. تا صبح خوابم نبردو دائما جملاتی که باید می‌گفتم را با خودم مرور می‌کردم. همان بازی استارتی شد که پای من به گزارشگری باز شد و در برنامه‌های مختلفی از جمله جنگ ورزش و همگام با ورزش حضور پیدا کنم. در برنامه قلمرو ورزش هم بودم در سال 76 برنامه‌ای به نام ایران در جام ملت‌های آسیا که شکل برنامه نود هم از همان برنامه است را تهیه می‌کردم اما قبل از آن و سال 75 مهم‌ترین سال گزارشگری من بود.
چطور؟
 در اردیبهشت 75 با تیم ملی جوانان عازم اولین سفر خارجی به عربستان شدم و از آن به بعد هم سفرهای مختلفی رفتم که کره جنوبی نقطه آغاز سفرهای اصلی گزارشگری من بود و در نهایت 8 آذر 76 بازی معروف ایران و استرالیا را گزارش کردم.
دقیقا اوج کار خیابانی همان بازی ایران و استرالیا بود و محبوبیتی که در بین مخاطب فوتبال پیدا کردید. اما این روزها با آن اوج خیلی فاصله دارید!
  شما می‌گویید اوج کار من در همان بازی و گزارشش بود اما به شما ثابت می‌کنم که بعد از آن بازی هم کلی از من انتقاد شد.
چطور؟
 مدارکی دارم که می‌توانم ثابت کنم بعد از آن بازی یادداشت‌های مختلفی نوشتند و ایرادهای زیادی گرفتند. در حالی که خود شما همین حالا گفتید بهترین گزارش من بازی ایران و استرالیا بود. پس منتقدان همیشه انتقاد می‌کنند. استرالیایی‌ها گفته بودند که ایران کشور عقب مانده‌ای است که من در گزارشم به حرف‌های آنها اشاره کردم و گفتم آنها این ادعا را دارند درحالی که تور دروازه ایران را پاره می‌کنند ودر حالی که برای سرود کشور استرالیا در ایران 100 هزار نفر به احترام ایستادند در ملبورن به سرود ما توهین کردند. این حرف‌هایی بود که من زدم و همه آنها واقعیت داشت اما به تمام حرف هایم ایراد گرفتند.
خیلی‌ها می‌گویند مطالعه خیابانی کم شده و به همین خاطر است که در گزارش‌هایش اشتباه زیاد دارد!
  البته زمانی که در بیمارستان بودم بله قبول دارم که به خاطر شرایط خاصی که داشتم از برخی اطلاعات دور بودم ولی الان من می‌گویم بیشتر شده که کمتر نشده. من یک پیشنهاد دارم.
چه پیشنهادی؟
 بدترین گزارش من را مردم انتخاب کنند، بهترین گزارش دیگران را هم خودشان انتخاب کنند در جلسه‌ای با حضور قاضیان منصف. هرکس در گزارش‌هایش بیشترین اشتباه را داشت خودش استعفا بدهد و برود. یک پیشنهاد دیگر هم برای اینکه ثابت کنم اهل مطالعه هستم و مطالعه‌ام کم نشده دارم.
چه پیشنهادی؟
 هزار سوال طرح شود از همه موضوعات نه فقط فوتبال. موضوعات(سیاسی، اجتماعی، تاریخی، جغرافیا وغیره) قبل از امتحان نیمی از سوالات را به دوستان بدهند ولی سوالات من رافقط سرجلسه به من بدهند. اگر در بین همه مجریان سازمان نفردوم شدم اخراجم کنند !
گفتیم می‌خواهیم رک صحبت کنیم.
  بله. من هم خواهش کردم که همین کار را بکنند.
حتما موضوعات گاف‌های خیابانی را شنیده‌اید؟ همان گاف‌هایی که درشبکه‌های اجتماعی هم دست به دست می‌چرخد!
  اما من خیلی از آن حرف‌ها را نزدم! از جمع همه چیز‌هایی که پخش کردند 20 درصدش هم درست نیست!
اصلا قبول ندارید؟
 نه آنها جوک است. شوخی می‌کنند، مردم ایران بسیار مهربان و طنزپرداز هستند و شوخی‌های آنها اصلا مرا ناراحت نمی‌کند. یک نکته جالب بگویم.
چه نکته‌ای؟
 مردم در خیابان جلوی من را می‌گیرند هم شوخی‌ها و گاف‌ها را نشان می‌دهند و هم با من می‌خندند و عکس می‌گیرند.
نکته دیگری که در مورد جواد خیابانی مطرح می‌کنند بحث غرور او است!می گویند جواد خیابانی مغرور است!
  این یک دروغ است. من مغرور نیستم. شما من را می‌شناسید من را آدم مغروری دیده اید؟ یک جمله بگویم: «من آن غولی که ساخته اید، نیستم.» باور کنید من در خیابان که راه می‌روم جز محبت و عشق از این مردم چیز دیگری نمی‌بینم. مردم شریف ایران با آن افراد خاص که از من دائما ایراد می‌گیرند، فرق می‌کنند. پز روشنفکری شده که دائما از جواد خیابانی انتقاد کنند یا به قول شما گاف بگیرند. کدام بی سوادی معلم می‌شود. این همه کتاب که جلوی من می‌بینید و نوشته‌ام نشان بی سوادی است؟ ! تا به حال 31 جلد کتاب ورزشی و غیره ورزشی نوشته‌ام. ده‌ها مقاله در سایت‌ها و دانشگاه‌ها و فصل نامه‌ها داشته‌ام، همیشه به دنبال مطالعه و به روز بودن بوده‌ام. در دهه 60 به دانشگاه رفته و بعدا ادامه داده و در رشته متالوژی لیسانس گرفته‌ام سال‌ها بعد در رشته‌های کارگردانی، مدیریت رسانه و روانشناسی مدرک فوق لیسانس گرفته ام، برای بار پنجم به دانشگاه رفته و لیسانس تربیت بدنی گرفته‌ام. در دوره معادل سازی شرکت کرده و مدرک دکترای آسیب شناسی ورزشی دارم و الان هم در پایان دوره فوق لیسانس جامعه شناسی ورزشی در دانشگاه آزاد تهران مرکزی هستم و حتما تا پایان سال 97 مدرک دکترای جامعه شناسی را خواهم گرفت. نه برای آنکه مدرک گرا باشم و هفت، هشت مقوا و تابلوی مدرک جمع کنم. نه بلکه همیشه عاشق مطالعه و افزایش دانش خود هستم و دلم می‌خواهد وقتی برای مردم مهربان کشورم حرف میزنم، بتوانم با دلیل و دانش و برهان حرف بزنم. من از بیسوادی متنفرم و درباره هر موضوعی که ندانم ساعت‌ها و روزها و ماه‌ها تحقیق می‌کنم اما می‌دانم هنوز هم خیلی کم سواد هستم. به همین خاطر است که الان در پنجاه سالگی به دانشگاه می‌روم، هم درس می‌دهم و هم درس می‌خوانم.
درس هم می‌دهید؟
 بله من قبلا 14سال به صورت رسمی در هنرستان معلم فنی بودم و اینک در دانشگاه آزاد و دانشگاه علمی کاربردی مشغول تدریس نقشه کشی صنعتی، هندسه ترسیمی، کاربرد ریاضی در صنعت اجرای ماشین و آموزش نقشه کشی کامپیوتری در نرم افزارهای Auto cad و Solid work بوده و هستم.
شاید خیابانی بدشانسی آورده که دائما با فردوسی‌پور قیاس می‌شود و همین قیاس باعث انتقاد شده است!
  نه اصلا بدشانسی نیاوردم، من جواد خیابانی‌ام او عادل فردوسی‌پور . من خودم هستم و عادل هم خودش است هیچ کس جایگاه دیگری را نگرفته. من اصلا مسابقه با عادل رااحساس نمی‌کنم. این نکته را شما می‌گویید.
گفته می‌شود شما از عادل تست گرفتید اما همان عادل الان رقیب سرسخت شما است.
  بله. من از عادل تست گرفتم.
خب در آن تست عادل چطور بود؟
 من همان جا فهمیدم عادل پسر مستعدی است و او خودش آنقدر توانا بود که قبول شد.
فکر می‌کردید آن جوانی که یک روزی پیش شما تست داد به سرسخت ترین رقیبتان تبدیل شود؟
 من همان روز به عادل گفتم سعی نکن جوادخیابانی بشوی. تو باید عادل فردوسی‌پور بشوی و او با توان خودش شد.
اما بعد از اینکه فردوسی‌پور گزارشگر موفقی شد همه دوست دارند عادل باشند و به نوعی کسی دیگر خودش نیست!
  اما من اینطور فکر نمی‌کنم. مزدک میرزایی و محمدرضا احمدی هم از بهترین گزارشگران تلویزیون هستند.
از مزدک میرزایی هم شما تست گرفتید؟
 بله اما شما خبرنگارها عادت کرده اید که آدم‌ها را در مقابل هم قرار بدهید. با ما نمی‌توانید چنین کنید. مزدک هم نشان داد جوان با استعدادی است. میرزایی را خیلی قبول دارم.
شما زودتر از این گزارشگران آمدید و خودتان هم از آنها تست گرفتید پس چه شد که این روزها این همه هجمه علیه‌تان وجود دارد؟
 من اینها را هجمه نمی‌دانم. به شوخی مردم احترام می‌گذارم. این مردم از من امضا می‌گیرند، در کنارم می‌ایستند و عکس می‌اندازند. من ظرف انتقادیم بسیار بزرگ است وبه این شوخی‌ها مثل شما هجمه نمی‌گویم. شما در لا به لای حرف هایتان گفتید سال 76 خوب بودم و از بازی ایران و استرالیا مثال زدید اما من می‌گویم نسبت به آن سال 1000 برابر مطالعه‌ام بیشتر شده است. به این فاکتور مطالعه باید تجربه‌ام را هم اضافه کنید.
گفتیم به غرورتان ایراد می‌گیرند، قبول نکردید اما زمانی که به‌عنوان داور در برنامه تلویزیونی حضور پیدا کردیدگفته شد که اشک بچه 10 ساله را در آوردید و خیلی‌ها به این مساله انتقاد کردند!
  خیلی خوب است که آن برنامه را یک بار دیگر ببینید. من آن نوجوان عزیز را آزار ندادم. پشت صحنه آن عزیز را بوسیدم و گفتم می‌توانی آینده خوبی داشته باشی اما قرار نبود ان بچه 10 ساله اول شود. بعد من یک رای داشتم، آن برنامه 4 داور دیگر هم داشت چرا آنها به آن نوجوان امتیاز ندادند ؟ بعضی مواقع در فضاهای مجازی یک پیام می‌آید و دیگران بدون اینکه اطلاعی داشته باشند آن پیام را برای دوستان خود می‌فرستند. من آن نوجوان را بوسیدم که دلخور نباشد اما یک سوال از شما دارم مگر معلمی که به شاگردش نمره 2 می‌دهد از او عذرخواهی می‌کند؟ من در آن برنامه به چه کسی بی احترامی کردم که بعدا از من انتقاد کردند؟ ! دوباره آن برنامه‌ها را تماشا کنید محترمانه ترین و آرام ترین رفتارها و حرف‌ها از من بود. این را به صراحت می‌گویم و اگر فقط یک بار آن برنامه‌ها را تماشا کنید متوجه خواهید شد.
گفته می‌شود خیابانی در گزارش‌هایش اشتباه‌های زیادی دارد چون که دیگر دل به گزارشگری نمی‌دهد و این روزها بیشتر یک تاجر است تا گزارشگر و مجری؟
 قبول ندارم. شما الان در دفتر کار من نشستید. در این دفتر نشانی از تجارت می‌بینید؟ الان receiver مخصوص شبکه bein اینجاست که مخصوص ورزش است و این همه کتاب که روی میز من می‌بینید و همه نشان از آن دارد که در همین دفتر هم کارهایی انجام می‌دهم که مربوط به فوتبال می‌شود. این فیلم‌ها، محتویات داخل لپ تاپ من و... همه نشان از مطالعه فوتبالی دارد اما بله باز هم باید بخوانم تا بیشتر بدانم.
اما شما کارهای اجرا هم غیر از فوتبال انجام می‌دهید.
  یعنی نباید انجام دهم. یکی از کارهای من اجرا است. کار اشتباهی نیست و مگر من نباید زندگی کنم؟ مگر ما برای هر گزارش چقدر حقوق می‌گیریم که کار دیگری نباید انجام دهیم تا زندگی خود را تامین کنیم؟
 اما آقای کوتی گفت که فردوسی‌پور یک پیشنهاد یک میلیاردی را نپذیرفته است!
  بهتر است از خود عادل بپرسید. واقعا فردوسی‌پور یک پیشنهاد یک میلیاردی را رد کرده؟! به من هم بگویند مثلا ده میلیارد می‌دهیم فلان کار را انجام بده که به آن اعتقادی ندارم حتما رد خواهم کرد. مگر فکر می‌کنید از این پیشنهاد‌ها به ما نمی‌شود؟
 چطور شد که یک دفعه خبر خداحافظی تان منتشر شد؟
 دروغ محض بود. نمی‌دانم این مساله هم مثل دروغ‌های دیگر است.
هیچ وقت شده در اوج انتقاداتی که می‌شود تصمیم بگیرید از این فضا فاصله بگیرید؟
 نه. نگاهی به اطرافتان بیندازید و محل کار من را خوب نگاه کنید، بعد متوجه میزان علاقه من به کار گزارشگری فوتبال می‌شوید. هیچ گاه نخواستم از این فضا جدا شوم. من عاشق فوتبال و گزارشگری هستم و اگر گزارش نکنم حتما می‌میرم.
در لا به لای کارهایی که انجام می‌دهید اینطور که معلوم است علاقه‌ای به گزارش بازی‌های پلی استیشن هم دارید؟
 من هفت بار گزارش رایانه‌ای انجام داده‌ام اما اعتراف می‌کنم کار سختی است.
چرا؟
 از نظر فنی سخت است. تقریبا باید 50 هزار کلمه و جمله را بگویید با لحن‌های مختلف در حالی که مسابقه را نمی‌بینید. هرجمله را سه بار باید با لحن‌های آرام، متوسط و بلند بگوییم. کارسختی است انرژی زیادی هم می‌برد.
درباره نقدهایی که به گزارش شما می‌شد صحبت کردیم اما نظر شما را درباره کار هم صنفانتان نمی‌دانیم؟ کار آنها را چطور ارزیابی می‌کنید؟
 کارشان خوب است و سطح گزارشگری در ایران سطح بالا و خوبی دارد.
تعبیرتان از گزارشگر خوب چیست؟ یک گزارش خوب چه فاکتورهایی را باید داشته باشد؟
 صدای خوب، لحن خوب، ادبیات خوب. به طور کلی باید بگویم یک گزارشگر خوب باید همه اطلاعاتش قوی باشد حتی اطلاعات تاریخی و جغرافیایی‌اش نه اینکه یک بعدی باشد. چنین فردی گزارشگر خوبی است.
و شما چنین اطلاعاتی رادارید؟
 امیدوارم داشته باشم و سعی می‌کنم سطح مطالعات خودم را بالاتر ببرم. من برای گزارش یک بازی حداقل پنج ساعت قبلش وقت می‌گذارم و همه نوع اطلاعاتی را جمع آوری می‌کنم.
خیلی‌ها اعتقاد دارند در کنار گزارشگران ایرانی یک مفسر کم است، مفسری که بتواند اطلاعات بدهد؟
 من مخالف این مساله هستم. ما کسی که بتواند به گزارشگر در حین بازی اطلاعات بدهد نداریم و لزومی ندارد که داشته باشیم.
اما در گزارش‌های کشورهای اروپایی این مساله وجود دارد.
  اشتباه نکنید آنها در کنارشان مفسر ندارند. من به شخصه لزومی هم به این مساله نمی‌بینم.
گفتید سطح کیفی گزارشگران ایرانی بالا است، با چه ادله‌ای می‌گویید؟
 من به ترکی استانبولی مسلط هستم و انگلیسی و آلمانی تا حدودی می‌دانم و گزارش‌های آنها را می‌بینم از نظر سطح کیفی از گزارشگران ما پایین‌تر هستند. گزارشگران عربی که به نظر من ضعیفند و اصلا در سطح گزارشگران ایرانی نیستند.
در این فوتبال افراد مختلفی را به رنگی بودن نسبت می‌دهند، گزارشگران تلویزیونی هم از این قاعده مستثنی نیستند، گفته می‌شود که شما هم گرایش خاصی به یکی از دو تیم تهرانی دارید
 نه مثلا چه تیمی ؟
 می گویند گرایش خاصی به تیم استقلال دارید این مساله را تایید می‌کنید؟
 نه. من بارها در مصاحبه هایم هم گفته‌ام که هیچ گرایش رنگی ندارم. اگر گرایش شهری داشته باشم حتما طرفدار تیم کرج خواهم بود و اگر گرایش قومی داشته باشم حتما تیم تراکتورسازی تبریز را دوست خواهم داشت.
مخاطب باید این مساله را باور کند؟
 وقتی می‌گویم تعلقی به رنگی ندارم باید باورکنند. من استقلالی نیستم و باید یک نکته‌ای را وسط این مصاحبه بگویم
 بگویید.
  من این نحوه گفت‌وگو را نمی‌پسندم، شما خبر نگارها با همه می‌جنگید. مهربانی در کلامتان نیست و فقط می‌خواهید خشونت را در جامعه رواج دهید. مردم ایران در ردیف مهربان ترین مردم دنیا هستند و شما با رفتارتان خشونت را به آنها تلقین می‌کنید.
چرا؟ ما که گفتیم می‌خواهیم بحث‌های انتقادی مطرح کنیم.
  من هم جوابتان را دادم اما به شخصه این گفت‌وگوها را نمی‌پسندم. چرا باید ما به‌عنوان یک رسانه رو در روی هم قرار بگیریم و فقط از هم انتقاد کنیم. یعنی مساله دیگری وجود ندارد؟
 اما وقتی یکسری از انتقادها مطرح می‌شود بهتر نیست فضایی ایجاد شود تا خود فرد درباره همه آن مسائل توضیح دهد؟
 درست است اما حرف من این است که این فضاها جامعه خشن را می‌سازد. جامعه پرخاشگر! در حالی که ما باید جامعه فرهنگی داشته باشیم چون تمدن قوی داریم و همین تمدن قوی می‌تواند به ما کمک کند. شما به‌عنوان یک خبرنگار می‌توانید به راحتی در خیابان قدم بزنید؟! چرا جامعه ما اینقدر خشن، پرخاشگر، بی منطق و نامهربان شده است ؟ کمی با هم مهربان باشیم. تیتر همه روزنامه‌ها توهین و جنگ و دعواست. این به آن بد می‌گوید و آن به این توهین می‌کند. فوتبال ورزشی است که موجب نشاط و شادابی جامعه می‌شود اما در دیدگاه جامعه شناسی ایران، همه حرف‌ها بوی خشونت می‌دهد. برنامه‌هایی که در آن همه به هم فحش می‌دهند پر مخاطب می‌شود و هیچکس به هیچکس مهربانی نمی‌کند. فضای انتقاد با توهین و افترا فرق می‌کند.
پس محور بحث را کمی عوض کنیم و به سراغ تیم ملی ایران برویم. بحث‌های این روزها در مورد ماندن و نماندن آقای کی‌روش است و انتقادات زیادی در مورد یکسری از رفتارهای او وجود دارد. نظر شما در ارتباط با این بحث‌ها چیست؟
 کار من نقد و تحلیل در چرایی و چیستایی ماندن کی‌روش و رفقایش نیست. ما نگاه تاریخی به موضوع نداریم. ما کلا در تاریخ فراموشکاریم. تحلیل تاریخی یا تاریخ تحلیلی را نمی‌دانیم. از فلسفه کانت و هگل و مارکس و ایده‌های آنها و افکار روشنفکرانه هم فقط ادایش را می‌دانیم و نه اصولش را. وقتی به فکر خودمان هستیم از خاک می‌شویم و خاک برسر و هنگامی که از غرب و شرق تعریف می‌کنیم همه مان از تاج می‌شویم تاج بر سر. این فلسفه و این نگاه به خودمان درست نیست. بله، موافقم که در ایده‌های جامعه شناسانه بسیار کمتر از جوامع توسعه یافته هستیم اما به دنبال دلایل توسعه یافتگی آنها نمی‌رویم. تصور می‌کنیم که اگر آمدیم در مقابل جواد خیابانی نشستیم و از گاف‌ها و سوتی‌های او گفتیم و خندیدیم پس حتما دارای دموکراسی و نظام تعادلی در جهان پر مقدار پیرامون خودمان شده‌ایم در حالی که اصلا در این نظام نسبت به جامعه توسعه یافته، توسعه نیافته‌ایم. یکی از اصول دموکراسی اسارت است و آزادی نیست !
واقعا نظرتان این است که باید اسیر باشیم و آزادی را رد می‌کنید؟
 بله رد می‌کنم. آزادی این نیست که هر کاری دلمان خواست انجام بدهیم. آزادی یعنی اسارت خود برای آزادی جامعه. آزادی یعنی من کاملا در جامعه خود آزاد هستم که فکر کنم، بیاندیشم و حرف بزنم، راه بروم، رای بدهم و هر کاری که انسان آزاد می‌کند انجام دهم اما آزادی آن نیست که در جنگل باشیم. آن شکل از آزادی که برخی می‌خواهند، آزادی در جنگل است. تعریف من از آزادی، احترام، ادب، تعاون، دوستی و مهربانی با همه است حتی آنها که با آنان اختلاف نظر داریم، آزادی یعنی اسارت یک نفر برای آسایش جامعه.
درباره مجلس صحبت نمی‌کنید؟
 دلم پر است از حرف اما من همان یک نفر هستم که نباید موجب تشویش و خشونت در جامعه بشوم علی‌رغم اینکه من در انتخابات شرکت نکردم و انصراف دادم. باید به آرای مردم احترام گذاشت من از همین جا به نمایندگان منتخب کرج تبریک می‌گویم و حتما با همه توانم در خدمت آنها هستم.
چرا انصراف دادید؟
 دلم برای گزارشگری تنگ شده بود. می‌خواستم برگردم و گزارش فوتبال کنم زیرا واقعا عاشق این کار هستم.
این واقعا منطقی است در عین حال حتما دلایل دیگری نیز دارید.
  دلیل من همان است که گفتم البته شاخه‌های متعددی هم دارد. مثلا اینکه واقعا نیاز به درمان جسمانی دارم. الان اوضاع و شرایط جسمانی من خوب نیست. وقتی نماینده مردم می‌شوی باید توان بالایی برای کار داشته باشی. درمان می‌شوم و برمی‌گردم. از مردم مهربان ایران التماس دعا دارم. من همه را حلال خواهم کرد هر کس که به من بد گفت و بد نوشت و توهین کرد و واقعیتی که نمی‌دانست را جور دیگری تعبیر کرد را می‌بخشم. از مردم هم می‌خواهم همه مرا ببخشند. اگر به کسی بد گفته‌ام و توهین کرده‌ام. آنها مرا حلال کنند.